بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

fehrest page

back page

علماء قرن 12

317 - سيد محمد عبد الرسول بن عبد السيد بن عبد الرسول حسينى - شافعى - برزنجى "در سال 1040 متولد و در 1103 وفات يافته"، مرادى در جلد 4 " سلك الدرر " ص 65 شرح حال او را ثبت و استادان او را در قرائت ذكر نموده و درباره او گويد : نامبرده به همدان رفته، سپس ببغداد و دمشق و قسطنطنيه و مصر مسافرت كرده و از علماء بلاد مذكوره اخذ حديث نموده، سپس در مدينه منوره متوطن گشته و از روساى آنجا محسوب شده سپس تاليفات او را تعداد نموده كه از جمله آنها كتاب " النواقض للروافض " است، و از جمله تاليفات او كه مرادى آن را ذكر نكرده، كتابى است كه در نجات ابوين پيغمبر صلى الله عليه و آله و عم او ابى طالب نوشته، دانشمند محترم، زينى دحلان قسمت مربوط به نجات ابى طالب را از كتاب مزبور خلاصه كرده و آن را " اسنى المطالب فى نجات ابى طالب " ناميده و در آغاز آن چنين عنوان كرده : بر تاليف بزرگى آگاهى يافتم كه از علامه بزرگوار - مولانا سيد محمد بن رسول برزنجى متوفاى در يكهزار و يكصد است كه در نجات ابوين پيغمبر صلى الله عليه و آله تاليف نموده و در پايان كتاب مزبور در باب نجات ابى طالب بحث نموده و نجات او را اثبات نموده است، و اقامه دليل بر اين امر كرده و براهينى از كتاب و سنت و اقوال علماء آورده كه هر كس در ادله و براهين نامبرده تامل و بررسى نمايد، يقين به نجات ابى طالب براى او حاصل ميشود، با بيان معانى صحيحه نسبت به نصوصى كه خلاف اين معنى را اقتضاء مينمايد كه در نتيجه تمام نصوص صراحت بر نجات او دارد و در اين زمينه راهى را پيموده كه تاكنون احدى در اين راه بر او سبقت نگرفته و بطوريست كه حتى آنها كه نجات ابى طالب را انكار مينمودند در قبال طريقه استدلال و برهان او ملزم ميشوند كه دلائل او را بپذيرند و تمام دلائلى را كه قائلين بعدم نجات ابى طالب اقامه نموده اند، او همه را "با برهان مخصوص خود" بر ميگرداند و همان دلائل را منطبق با مقصود و عقيده خود داير بنجات ابى طالب مينمايد، و هر شبهه را كه قائلين بعدم نجات ابى طالب بان تمسك جسته اند با دلايل مقتن آنها را مرتفع و زايل نموده و با رفع شهبات مزبوره اقامه دليل بر دعوى خود نموده، و در بعض از اين مباحث موضوعهاى دقيقى هست كه درك آن دقايق فقط از عهده فحول علماء بر مى آيد و بر آنها كه قصود دارند درك آن دشوار است : و بعض از مباحث نامبرده زايد بر اثبات مطلوب است كه جنبه تقويت مورد اثبات او را دارند و من "زينى دحلان" خواستم مطالب مذكوره را ملخص نمايم.... تا آخر مطالبش. لفظ نامبرده "برزنجى" درباره حديث غدير در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

318 - برهان الدين ابراهيم بن مرعى بن عطيه شبر خيتى - مصرى - مالكى، متوفاى 1106، از علماء نامى و فضلاء گرامى مصر است، نامبرده از شيخ اجهورى و شيخ يوسف فيشى درس گرفته و كسب فقه كرده و در علوم حديث و نحو و غيرهما تاليف كتاب نموده، كتاب " الفتوحات الوهبيه " در شرح اربعين "چهل حديث" نووى كه در مصر بچاپ رسيده از او است، عازم رفتن به "رشيد" بود و در رود نيل غرق شد، نامبرده در كتاب مزبور "فتوحات الوهبيه" در حديث يازدهم نام اميرالمومنين عليه السلام را كه مى برد، مينگارد : همان كسى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله درباره او فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

319 - ضياء الدين. صالح بن مهدى بن على بن عبد الله مقبلى سپس صنعانى - سپس - مكى - "در سال 1047 متولد و در 1108 در مكه وفات يافته"، شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 292 - 288 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : نامبرده كسى است كه در جميع علوم كتاب و سنت تسلط و تبحر يافته و اصول فقه و حديث و عربيت و معانى و بيان و تفسير را مورد بررسى قرار داده، و در جميع آنها تفوق و برترى احراز نموده، نامبرده مولفاتى دارد كه در نظر علماء محبوب و مقبول واقع شده، و بانها اقبال نموده و بمطالب آنها احتجاج و استدلال مينمايند و در خور چنين مقامى هم هست، سپس. مولفات او را تعداد نموده كه از جمله آن " الابحاث المسدده فى الفنون المتعدده "، لفظ نامبرده درباره غدير در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير و نص او بر تواتر حديث مزبور خواهد آمد.

320 - ابراهيم بن محمد بن محمد - كمال الدين حنفى - معروف به - ابن حمزه حرانى - دمشقى، متوفاى 1120، مرادى در جلد 1 " سلك الدرر " ص 24 - 22 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : عالم و پيشواى مشهور. محدث نحوى و علامه، نامبرده در خور احترام فراوان و مشهور بفضايل بسيار است، و يكى از اعلام محدثين و علماء عظيم القدر است، سيدى است شريف و داراى حسب و نسب، در دمشق متولد شده و در همانجا نشو و نما كرده، سپس استادان او را در اخذ حديث و روايت ذكر نموده و گويد : در اجازه او بخط او يافتم كه تعداد مشايخ و اساتيد او به هشتاد نفر بالغ شده، سپس تاليفات او وفات او را ذكر نموده، حديث غدير را در تاليفش " البيان و التعريف " ذكر نموده و اشاره بحديث او در صفحه 72 و 92 گذشت.

321 - ابو عبد الله محمد بن عبد الباقى بن يوسف زرقانى مصرى - مالكى "در سال 1055 در مصر متولد و در 1122 وفات يافته" آخرين شخصيتهاى برجسته از محدثين در ديار مصر كه در انواع علوم شركت و تسلط داشته، مرادى در جلد 4 از " سلك الدرر " ص 32 شرح حال او را ثبت و استادان و تاليفات گرانبهاى او را تعداد و ذكر نموده، مانند كتاب " شرح المواهب اللدنيه " - چاپ بولاق در هشت جلد - و " شرح الموطا " چاپ مصر در چهار جلد - و چلبى در " كشف الظنون " با تعبير به : المولى العلامه - خاتمه المحدثين - او را ستايش نموده، حديث او درباره غديرخم در ص 71 گذشت، و در حديث تهنيت بلفظ سعد خواهد آمد و نامبرده را در صحت حديث مزبور و تواتر آن سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

322 - حسام الدين محمد با يزيد - سهارنپورى - صاحب " مرافض الروافض " نامبرده در تاليف خود ذكر نموده : از براء بن عازب و زيد بن ارغم كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون در غدير خم فرود آمد دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : آيا شما نيستيد كه ميدانيد باينكه. من اولى "سزاوارتر" هستم بر هر مومنى از خودش ؟ گفتند بلى - سپس فرمود : بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم پس على عليه السلام مولاى او است، خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد، پس عمر بعد از اين جريان على عليه السلام را ملاقات كرد و باو گفت : گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومنى هستى.

323 - ميرزا محمد بن معتمد خان بدخشى، مولف " مفتاح النجا فى مناقب آل العبا " و " نزل الابرار بما صح من مناقب اهل البيت الاطهار " - در بمبى بچاپ - رسيده - و اين دو كتاب دلالت دارند بر تسلط كامل و احاطه مولف نامبرده در علم حديث و فنون آن وقوف كامل به مسانيد آن، حديث غدير را در دو كتاب مذكور بطرق بسيار روايت نموده كه بنقل از دو كتاب مزبور در صفحات 41 و 45 و 48 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 86 و 98 و 99 و 102 و 107 ذكر شده، و روايت او در حديث مناشده رحبه خواهد آمد، و نامبرده را در پيرامون صحت حديث مزبور سخنى است كه در باب كلمات در پيرامون سند حديث خواهد آمد.

324 - محمد صدر العالم، مولف كتاب " المعارج العلى فى مناقب المرتضى "، نامبرده حديث غدير را بطرق متعددش در كتاب خود "معارج" ذكر نموده، بعضى از طرق او در صفحات 54 و 107 و 109 گذشت، و در باب نزول آيه سال سائل پيرامون حديث غدير و در حديث تهنيت خواهد آمد. و در تواتر و صحت حديث مزبور نامبرده را سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.

325 - حامد بن على بن ابراهيم بن عبد الرحيم حنفى - دمشقى - معروف به عمادى - "در سال 1103 - در دمشق متولد و در 1171 وفات يافته"، مرادى در جلد 2 " سلك الدرر " ص 19 - 11 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : مفتى حنفيه در دمشق و فرزند مفتى آنجا، صدر آنها و پسر صدر، صدرى كه داراى مهابت و بزرگوارى بوده جليل القدرترين عالم، فقيه فاضل فرضى، نامبرده عالمى است محقق و اديب و عارف و هوشيار و كامل و مهذب. سپس استادان او و تاليفات بسيار و گرانبهاى او را تعداد نموده، از جمله " الصلوه الفاخره بالاحاديث المتواتره " كه در مصر چاپ شده و نمونه هائى از نظم و نثر او را ذكر نموده كه هر دو نمودار احاطه و تسلط او در علم و ادب است، نامبرده حديث غدير را از طرق بسيار روايت نموده و آنها را در كتاب خود " الصلوه الفاخره " از احاديث متواتره بشمار آوره، لفظ او در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

326 - عبد العزيز، ابو ولى الله احمد بن عبد الرحيم عمرى - دهلوى، متوفاى 1176، يكى از كسانى است كه تاليف بسيار نموده، از جمله تاليفات گرابنهايش كه چاپ شده " اجوبه المسائل الثلاث " " الانصاف فى بيان سبب الاختلاف " " تنوير العينين " " رسائل الدهلوى " " حجه الله البالغه فى اسرار الاحاديث و علل الاحكام " " شرح تراجم ابواب صحيح بخارى " " عقد الجيد فى الاجتهاد و التقليد " " فتح الخبير بما لابد من حفظه فى علم التفسير " " الفوز الكبير مع فتح الخبير فى اصول التفسير " " القول الجميل فى التصوف " و از جمله كتب و تاليفات او است " قره العينين "، و " ازاله الخفاء "، نامبرده - در قره العينين " ذكر نموده : از براء بن عازب و زيد بن ارقم باينكه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون در غدير خم فرود آمد، دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : آيا شما نيستيد كه ميدانيد، من اولى "سزاوارتر" هستم بهر مومن از خودش ؟ گفتند : بلى : پس فرمود : بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم، على مولاى او است، بار خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد، سپس بعد از اين جريان عمر او را "على عليه السلام را" ملاقات نمود و باو گفت : گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد زن مومن هستى، احمد اين روايت را با بررسى سند ذكر نموده، و در " ازاله الخلفاء " روايتى را كه حاكم با بررسى سند از زيد بن ارقم از حديث غدير آورده، بدو لفظ و بدو طريق كه در صفحه 66 ذكر شده، روايت نموده.

327 - محمد بن سالم بن احمد مصرى حفنى شمس الدين شافعى "در سال 1101 متولد و در 1181 وفات يافته" نامبرده يكى از فقهائى است كه با استفاده از استادان ذيفنون قاهره در علوم متنوعه شركت كرده، شرح حال او در جلد 4 "سلك الدرر" ص 49 و در جلد 10 "الخطط الجديده" صفحه 74 موجود است، نامبرده را تاليفات گرانبهائى است، از جمله آنها " انفس نفائس الدرر " كه در حاشيه " المنح المكيه " چاپ شده و حاشيه او بشرح عزيزى بر " الجامع الصغير " و " الثمره البهيه فى اسماء الصحابه البدريه "، نامبرده حديث غدير را در حاشيه " الجامع الصغير " چاپى ذكر نموده است.

328 - سيد محمد بن اسماعيل بن صلاح، الامير اليمانى - صغانى - حسينى - "در سال 1059 متولد و در 1182 وفات يافته"، نامبرده يكى از شعراى غدير است كه شعر و شرح حال او در شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، حديث او درباره غدير خم در صفحه 73 گذشت و در داستان تهنيت خواهد آمد، و او را سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث ذكر خواهد شد.

329 - شهاب الدين، احمد بن عبد القادر حفظى، شافعى، نامبرده يكى از شعراء غدير است كه شعر و شرح حال او ضمن شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، و لفظ او در كلمات پيرامون سند حديث غدير و در شرح حال او ذكر خواهد شد.

علماء قرن 13

330 - ابو الفيض محمد بن محمد المرتضى حسينى - زبيدى - حنفى "در سال 1145 متولد و در 1205 وفات يافته" مولف " تاج العروس فى شرح القاموس " يگانه مرجع در لغت، جايگاه او در " واسط " عراق بوده، در هند متولد شده و در زبيد - از كشور يمن - نشو و نما نموده و بطرف حجاز رهسپار گرديده و در مصر اقامت گزيده در كسب علوم متنوعه شركت جسته، و در انواع علوم احاطه و تسلط يافته، و آوازه او وصيت فضلش منتشر گشته و همه جا شهرت يافته، كتب گرانبها و بسيار نفيس تاليف نموده، از جمله آنها " اتحاف الساده المتقين " در شرح " احياء العلوم " غزالى - كه در ده جلد چاپ شده - و " اسانيد الصحاح الست " و نيز قسمتى از كتب و تاليفات او چاپ شده است، در جلد 10 " تاج العروس " ص 399 در تعداد معانى مولى گويد : و نيز ولى كسى است كه متولى امر تو ميشود و آندو را "مولى و ولى" معنى يك است، و از اين باب است حديث : و ايما امراه نكحت بغير اذن مولاها.. و بعض از ارباب حديث چنين روايت نموده اند، بغير اذن وليها، - "در هر دو صورت، معناى جمله بالا : و هر زنى كه زناشوئى كند بدون اذن سرپرست خود.. "و ابن سلام از يونس روايت كرده كه : مولى. در دين همان ولى است، و اينست قول خداى تعالى : ذلك بان الله مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم يعنى لا ولى لهم، و از اين قبيل است، حديث : من كنت مولاه... يعنى : من كنت وليه... و شافعى گفته : حمل ميشود بر ولاء اسلام، و نيز "يعنى حمل ميشود" به - ناصر -، جواهرى آنرا نقل نموده و جمله : من كنت مولاه... نيز بان تفسير شده است.

331 - ابو العرفان، شيخ محمد بن على صبان - شافعى - متوفاى سال 1206، نامبرده در مصر متولد و نشو و نما كرده و در تحت تعليمات عاليه علماء آن ديار فارغ التحصيل شده و بتحقيق ادامه داده تا در علوم عقلى و نقلى تخصص و احاطه يافته و به تحقيق و دقت نظر مشهور گشته و در مصر و شام نام او پيچيده، نامبرده تاليفات گرانبها و بسيارى نموده كه بالغ بر ده فقره از تاليفات او بچاپ رسيده، از جمله آنها : " اسعاف الراغبين فى سيره المصطفى و فضايل اهل بيته الطاهرين " كه در سال 1185 تاليف شده، در كتاب مزبور كه در حاشيه " نور الابصار " چاپ شده در ص 152 گويد : رسول خدا "ص" در روز غدير خم فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار اين حديث را سى تن از صحابه از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت نموده اند و بسيارى از طرق آن صحيح يا حسن است.

332 - رشيد الدين خان دهلوى، نامبرده در رساله خود موسوم به " الفتح المبين فى فضايل اهل بيت سيد المرسلين " چنين نگاشته، گويد : طبرانى با بررسى در سند از ابن عمر و غيره روايت كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم فرمود : " من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "

333 - مولوى محمد مبين لكهنوى، نامبرده حديث مزبور را در " وسيله النجاه " از طريق حاكم بلفظ زيد بن ارقم و ابن عباس و از طريق طبرانى بسند صحيح از ابى الطفيل از حذيفه بن اسيد، و از طريق احمد از براء بن عازب و زيد بن ارقم و از طريق ابن حبان و حاكم از ابن عباس، و بطريق احمد و طبرانى از ابى ايوب و گروهى از صحابه از على و زيد بن ارقم و از " المشكاه " از براء بن عازب و زيد از طريق احمد و ترمذى و از " صواعق " ابن حجر بطور مرسل روايت نموده است.

334 - مولى محمد سالم - بخارى دهلوى، نامبرده در رساله خود " اصول الايمان " حديثى را كه احمد از براء بن عازب و زيد بن ارقم روايت نموده ذكر كرده است، كه در ص 106 از او نقل و ذكر شده است.

335 - مولوى ولى الله لكهنوى، نامبرده در كتاب " مرآت المومنين فى مناقب اهل بيت سيد المرسلين " حديثى را كه ابن حجر در " صواعق " از طبرانى روايت كرده و حديثى را كه "قبلا گذشت" از عامر بن سعد و عايشه بنت سعد از سعد، روايت نموده و حديثى را "خواهد آمد" كه از " خصايص " نسائى از حديث مناشده رحبه بلفظ زيد ابن يثيع و ابى الطفيل عامر روايت نموده همه را ذكر كرده است. سپس سخن ابن حجر را در صحت حديث و اينكه قدح و نكوهش در صحت آن قابل توجه و التفات نيست. در كتاب مزبور آورده.

336 - مولوى حيدر على فيض آبادى، حديث غدير را نامبرده در " منتهى الكلام " نقل از احمد بن حنبل و ابن ماجه ذكر نموده است.

337 - قاضى محمد بن على بن محمد شوكانى - صنعانى "در سال 1173 متولد و در 1250 وفات يافته"، فقيهى است با احاطه و مسلط در علوم و آراسته به فضائل. تاليف زيادى دارد و همه تاليفات او نيكو و پسنديده است، شرح حال كاملى از او و بقلم خودش در كتاب خودش " البدر الطالع " جلد 3 ص 225 - 214 موجود است، مشايخ و استادان خود را در حكمت و كلام و فقه و اصول فقه و حديث و فنون آن و معانى و بيان و علوم عربيه ذكر نموده و از رساله هاى و نوشته هاى خود بالغ بر يكصد كتاب تعداد نموده و تاليفات ديگرى هم دارد كه ضمن - تعداد كتب و مولفاتش از آنها نام برده و كسى كه حاشيه بر كتاب او " البدر الطالع " نوشته استدراك نموده و از مولفات ديگر او ياد كرده، بسيارى از تاليفات او چاپ شده و همه دلالت دارد بر تسلط و احاطه او بفنون و علوم شرعيه از كتاب و سنت و آنچه مربوط باندو است از معرفت استادان حديث و مسانيد آنها، و نيز شرح حال او در مقدمه كتاب ديگر او موسوم به " نيل الاوطار " موجود است كه بقلم حسين بن محسن سبعى نوشته شده - كتاب مزبور در هشت مجلد در بولاق مصر بچاپ رسيده است. حديث او در نزول آيه تبليغ درباره اميرالمومنين عليه السلام پيرامون قضيه غدير نقل از تفسيرش " فتح القدير " خواهد آمد.

338 - سيد محمود بن عبد الله حسينى - آلوسى - شهاب الدين - ابو الثناء بغدادى - شافعى "در سال 1217 در كرخ متولد و در 1270 وفات يافته"، نامبرده يكى از نوابغ عراق و دانشمندان بنام است، كه صيت شهرتش در آفاق پيچيده، و در انواع علوم و فنون محيط و مسلط است، نامبرده از يك خاندان مشهور عراقى است كه قديما در علم و ادب ريشه داشته اند، تاليفات بسيار و گرانبهاى قابل ملاحظه دارد، اشاره بحديث او در صفحات 76 و 86 و 99 و 100 - گذشت و حديث او در نزول آيه تبليغ در شان اميرالمومنين عليه السلام خواهد آمد و او را در پيرامون صحت حديث " غدير " سخنى است كه در باب كلمات در اطراف سند حديث خواهد آمد.

339 - شيخ محمد بن درويش الحوت بيروتى - شافعى - متوفاى 1276، نامبرده در كتاب " اسنى المطالب فى احاديث مختلفه المراتب "چاپ بيروت" نگاشته، گويد : حديث : من كنت مولاه فعلى مولاه : را صاحبان سنن جزابى داود، روايت كرده اند، و احمد نيز آنرا روايت نموده و بر آن صحه گذارده اند، و بلفظ : من كنت وليه فعلى وليه نيز روايت شده، احمد و نسائى و حاكم، آنرا روايت كرده اند و بر آن صحه گذارده اند.

340 - شيخ سليمان بن شيخ ابراهيم معروف به "خواجه كلان" ابن شيخ محمد معروف به "بابا خواجه" حسينى - بلخى - قندوزى حنفى، نامبرده اهل بلخ است و در قسطنطنيه در سال 1293 وفات يافته، نامبرده از اعلام يگانه بوده و در علم حديث و فنون آن بسرحد نبوغ رسيده، كتابهاى : " اجمع الفوائد " و " مشرق الاكوان " و " ينابيع الموده " را تاليف نموده، كتاب اخير در نزد عموم معروف و مشهور است، و در اقطار مختلفه مكرر بطبع رسيده، حديث او در صفحات 45 و 50 و 55 و 56 و 88 و 93 و 100 گذشت.

341 - سيد احمد بن مصطفى قادين خانى، مولف كتاب " هدايه المرتاب فى فضايل الاصحاب " كه در آستانه چاپ شده، شعر اميرالمومنين عليه السلام را در موضوع غدير روايت نموده كه خواهد آمد.

علماء قرن 14

342 - سيد احمد بن زينى بن احمد دحلان مكى - شافعى "در سال 1232 در مكه متولد و در سال 1304 در مدينه منوره وفات يافته" مفتى شافعيان در مكه مشرفه و شيخ الاسلام آنجا بوده، عالمى است ذيفنون كه از علوم مختلفه بهره مند بوده، مورخى است محيط، تاليفات بسيارى دارد كه بالغ بر بيست جلد از آنها چاپ شده، ابوبكر عثمان بن محمد بكرى - دمياطى كتابى جداگانه بشرح حال او اختصاص داده، بنام " نفحه الرحمن فى مناقب سيد احمد زينى دحلان " "چاپ مصر" حديث - در موضوع تهنيت از او خواهد آمد.

343 - شيخ يوسف بن اسمعيل نبهانى - بيروتى، رئيس محكمه حقوق در بيروت، مولف كتاب " منتخب الصحيحين من كلام سيد الكونين " - كه در سال 1329 در مصر چاپ شده - سخنور بزرگى است و در علم ادب سهم كافى احراز نموده، حداد در جلد 1 " القول الفصل " ص 444 از او به : عالم عصر - شيخ علامه تعبير نموده است، در حديث و ادب تاليف بسيار نموده كه در حدود پنجاه مجلد از تاليفات او در مصر و بيروت چاپ شده، شرح حال خود را نامبرده بقلم خود در كتاب خود " الشرف الموبد " ص 143 - 140 ثبت نموده، حديث او در باب مناشده رحبه خواهد آمد.

344 - سيد مومن بن حسن مومن شبلنجى مولف " نور الابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار " كه پنج مرتبه يا بيشتر بچاپ رسيده، در آغاز آن شرح حال خود را ثبت و استادان خود را در علوم مختلفه ذكر نموده و بعض از تاليفات خود را تعداد كرده - در حدود سال 1250 متولد شده ولى از تاريخ وفات او اطلاعى بدست نيامده، حديث او در باب نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.

345 - شيخ محمد عبده بن حسن خير الله مصرى متوفاى 1323 مفتى و علامه بزرگوار ديار مصر نامبرده در مراتب علمى شهرت طولانى دارد و در اصلاحات اجتماعى و سعى در مصالح امت ثابت قدم بوده، تاريخ، اين خصوصيات را براى او در اوراق جلد 1 " مشاهير الشرق " ص 300 و " تاريخ الادب العربى " ص 439 - 434 و غيرهما تسجيل و ضبط نموده است، اشاره بحديث او قبلا شده و حديث او در نزول آيه تبليغ درباره اميرالمومنين عليه السلام پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.

346 - سيد عبد الحميد بن سيد محمود آلوسى بغدادى - شافعى - نابينا - در سال 1232 متولد و در 1324 وفات يافته - در بغداد پايتخت كشور عراق علامه و اديب يگانه بوده، كتاب او موسوم به " نثر اللئالى فى شرح نظم الامالى " بچاپ رسيده، نامبرده حديث غدير را در ص 166 كتاب مزبور از فضائل اميرالمومنين عليه السلام بشمار آورده و در ص 170 در مفاد آن و در مسلم الصدور بودن آن از مصدر وحى الهى سخن گفته و در ص 172، غديرخم را تعيين نموده و بحديث مزبور اشاره كرده است.

347 - شيخ محمد حبيب الله بن عبد الله يوسفى از حيث نسب، و مدنى از جهت مهاجرت او بانجا. و شنقيطى از لحاظ اقليم و منطقه - سخنور و علامه و محدث مصر بوده كتاب " اكمال المنه " در موضوع اتصال سند مصافحه كه موجب دخول بهشت ميشود، و " ايقاظ الاعلام " در موضوع وجوب پيروى رسم الخط مصحف امام، و كتاب " ثبت الشيخ الامير الكبير " و " الخلاصه النافعه " از او است و در دنباله كتاب اخير الذكر ارجوزه دارد كه به " النصايح الدينيه " موسوم است، و تمام اين كتب در حدود سال 1345 بچاپ رسيده، نامبرده در كتاب خود " كفايه الطالب لمناقب على ابن ابى طالب عليه السلام " چاپ مصر در ص 30 - 28 حديثى را كه ترمذى از ابى سريحه يا - زيد - با بررسى در سند روايت نموده و حديثى را كه ابن سمان از براء بن عازب و احمد از زيد در مسندش و از عمر در مناقبش با بررسى در سند روايت نموده، و حديث مناشده در رحبه را از طريق ابى حاتم، و از طريق احمد از سعيد بن وهب و حديث ركبان را از طريق احمد و بغوى و حديثى را كه ابن عبد البر در " استيعاب " از بريده و ابى هريره و جابر و براء و زيد از داستان غدير روايت نموده اند ذكر كرده است.

348 - قاضى بهلول بهجت شافعى - قاضى زنكه زور، مولف " تاريخ آل محمد صلى الله عليه و آله " كه بلغت تركى نوشته و اديب دانشمند ميرزا مهدى تبريزى آنرا بفارسى و فاضل بزرگوار شيخ ميرزا على قمشه آنرا بعربى ترجمه نموده اند، و اين كتاب نامبرده از محسنات اين عصر است و نمودارى است از احاطه و تسلط مولفش در حديث و تاريخ، و اطلاع مبسوط او در مباحث دينى، و از تاليفات او كتابى است بنام " الماه يوم " يعنى : صدر روز، در واقعه صفين، كه جنبه روائى دارد، و " الارشاد الحمزوى " و " حجر بن عدى " كه منظوم است، و " الحقوق الارثيه " و " آثار آذربايجان كه كتابى است ادبى - تاريخى - جغرافى، اشاره بطرقى كه نامبرده براى حديث غدير ذكر كرده، در صفحات 43 و 47 و 51 و 54 و 60 و 62 و 76 و 88 و 93 گذشت.

349 - نويسنده شهير، عبد المسيح انطاكى - مصرى، نامبرده يكى از شعراى غدير است در قرن چهاردهم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد.

350 - دكتر احمد فريد رفاعى، در حاشيه " معجم الادباء " جلد 14 ص 48 دو بيت اميرالمومنين عليه السلام را درباره غدير ذكر نموده.

351 - استاد احمد زكى عدوى - مصرى - رئيس قسمت تصحيح در - دار الكتب المصريه - نامبرده بوسيله حواشى كه در كتب متعدده دارد، آثار گرانبها و جاودانى از خود گذارده، نامبرده در حواشى " الاغانى " جلد 7 ص 363 از چاپ اخير داستان غدير را ذكر نموده است.

352 - استاد احمد نسيم مصرى عضو قسمت ادبى در - دار الكتب المصريه - نامبرده داستان غدير را در حاشيه بر ديوان مهيار جلد 3 ص 182 ذكر نموده.

353 - استاد حسين على اعظمى - بغدادى - مدير دانشكده حقوق در بغداد، يكى از شعراء غدير است كه شعر و شرح حال او در قسمت مربوط به شعراء قرن چهاردهم خواهد آمد، نامبرده شخصا بمولف معظم " الغدير " خبر داده كه كتابى درباره اميرالمومنين عليه السلام تاليف نموده و در آنجا نيز حديث غدير را ذكر كرده است.

354 - سيد على - جلال الدين حسينى - مصرى - سخنورى است محيط و مسلط و اديبى است شاعر، ديوان او موسوم به " حديث النفس " و كتاب او بنام " الحسين عليه السلام " در دو جزء در قاهره بچاپ رسيده، حديث ولايت را نامبرده در جلد 1 تاليف مزبور ص 132 ذكر نموده است.

355 - استاد محمد محمود رافعى - مصرى، شرح او بر هاشميات "كميت" كه چندين بار در مصر چاپ شده نمودارى است از احاطه و تسلط او در تاريخ و ادب و نامبرده در شرح اين بيت "كميت" : و يوم الدوح دوح غديرخم ابان له الولايه لو اطيعا در ص 81 چنين گويد : دوح درخت بزرگى است، واحد آن دوحه است و غديرخم موضعى است بين مكه و مدينه - ابان. يعنى آشكار كرد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : " اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله " و فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه. بعد از فرمايشات پيغمبر صلى الله عليه و آله عمر گفت : خوشا بحال تو يا على صبح نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومن هستى.

356 - استاد محمد شاكر خياط نابلسى - ازهرى مصرى - شارح هاشميات " كميت " كه در سال 1321 در مصر چاپ شده، نامبرده در شرح مزبور ص 60 در شرح قول كميت : و يوم الدوح دوح غديرخم ابان له الولايه لو اطيعا گويد : غدير خم موضعى است بين مكه و مدينه در جحفه ابان له الولايه امام احمد از ابى الطفيل روايت كرده كه گفت : على عليه السلام در سال 35 مردم را در ميدان وسيع كوفه "رحبه" جمع كرد، سپس بانها گفت : شما را بخدا قسم ميدهم، هر مرد مسلمى كه روز غدير خم سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله را شنيده است، برخيزد، در نتيجه : سى تن از مردم برخاستند و شهادت دادند باينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

357 - استاد عبد الفتاح - عبد المقصود مصرى - صاحب كتاب " الامام على " در 4 مجلد، نامبرده در تقريظى كه باين كتاب، نموده اشاره بحديث غدير خم نموده و تمام مقال او در مقدمه جلد ششم خواهد آمد.

358 - استاد، شيخ محمد سعيد دحدوح، يكى از ائمه جماعت در حلب، نامبرده در نامه كه به علامه حجت - شيخ محمد حسين مظفرى نوشته - داستان غدير را در آن درج نموده و بزودى عين و نص نامه او كه در آغاز جلد هشتم مندرج است، خواهد آمد.

359 - استاد صفا خلوصى مقيم لندن و فارغ التحصيل دانشگاه آنجا و مدرس در همانجا، نامبرده داستان غدير را در نامه كه بمولف جليل القدر نوشته قعطى تلقى نموده و بزودى عين آن كه در آغاز جلد پنجم مندرج است خواهد آمد.

360 - حافظ مجتهد - ناصر السنه - شهاب الدين - ابو الفيض - احمد بن محمد بن صديق، صاحب تاليفات گرانبها، نامبرده داستان غدير را در كتاب مهم و ارجمند خود " تشنيف الاذان " ص 77 نقل از گروه بسيارى از حفاظ باسناد آنها از پنجاه و چهار تن از صحابه ذكر كرده - نامهاى صحابه مذكورين از اينقرار است : على اميرالمومنين عليه السلام - امام سبط - حسين بن على عليه السلام - امام سبط - حسين بن على عليه السلام - عبد الله بن عباس - براء بن عازب - زيد بن ارقم - بريده - ابو ايوب - حذيفه بن اسيد - سعد بن ابى وقاص - انس بن مالك - ابو سعيد خدرى - جابر بن عبد الله - عمرو بن ذى مره مره - عبد الله بن عمر - مالك بن حويرث - حبشى بن جناده - جرير بن عبد الله بجلى عماره - عمار بن ياسر - رياح بن حارث - عمر بن خطاب - نبيط بن شريط - سمره بن جندب - ابو ليلى - جندب انصارى - حبيب بن بديل - قيس بن ثابت - زيد بن شرحبيل عباس بن عبد المطلب - عبد الله بن جعفر - سلمه بن اكوع - زيد بن ابى ثابت - ابوذر غفارى - سلمان فارسى - يعلى بن مره - خزيمه بن ثابت - سهل بن حنيف - ابو رافع. زيد بن حارثه - جابر بن سمره. ضمره الاسلمى - عبد الله بن ابى اوفى - عبد الله بن بسر مازنى - عبد الرحمن بن يعمر ديلمى - ابوالطفيل عامر - سعد بن جناده - عامر بن عميره - حبه عرنى - ابو امامه - عامر بن ليلى - وحشى بن حرب - عايشه - ام سلمه - طلحه بن عبيد الله، و لفظ او بزودى در باب بحث از سند حديث انشاء الله بنظر شما خواهد رسيد.

"ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع"

"و هو شهيد

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved