بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

علماء قرن 06

216 - حافظ - ابو حامد - محمد بن محمد طوسى - غزالى - مشهور به "حجه الاسلام" متوفاى 505، شرح حال و ستايش او در كتب تاريخ و تذكره رجال موجود است، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 182 - 101 شرح حال او را ثبت نموده، و دكتر احمد رفاعى مصرى يك كتاب جداگانه در سه مجلد اختصاص بشرح احوال نامبرده داده، و اين تاليف از مزايا و محسنات عصر حاضر بشمار ميايد، بنابراين طالبين شرح تفصيلى احوالات نامبرده باين دو كتاب "طبقات سبكى - و كتاب دكتر رفاعى" مراجعه نمايند، گفتار نامبرده در پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

217 - حافظ - ابو الغنايم - محمد بن على كوفى - نرسى - "در سال 424 متولد و در 510 وفات يافته"، او محدث كوفه بوده - ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 57 شرح حال او را ثبت و از ابن طاهر حكايت نموده كه : نرسى حافظى بوده با اتقان و مورث وثوق، همانند او را نيافتيم، پيوسته شب زنده دار و متهجد بود، حديث منسوب باو در صفحه 80 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.

218 - حافظ - يحيى بن عبد الوهاب - ابو زكريا اصفهانى - مشهور به "ابن منده" متوفاى 512، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 366 گويد : نامبرده از حفاظ مشهور و بنام و يكى از مبرزين اصحاب حديث بوده، مرديست جليل القدر، داراى فضل بسيار و روايات بى شمار، ثقه و داراى حفظ و احاديث بسيار و موصوف بصدق و صاحب تصانيف زياد بوده، حديث او در صفحه 91 گذشت.

219 - حافظ - حسين بن مسعود - ابو محمد فراء - بغوى - شافعى، متوفاى 516، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 54 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : امام حافظ، مجتهد، زنده كننده سنت، نامبرده از علماء ربانى و دلداده بعبادت و متصف بقناعت بچيز كم، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 193 گويد : نامبرده صاحب تفسير و " شرح السنه و التهذيب " در فقه، و كتاب " جمع بين صحيحين " و " مصابيح " در احاديث صحيح و حسن - و غير ذلك ميباشد، در علوم نامبرده تسلط و تخصص يافته و در آنها علامه زمان خود بوده و متصف بدين دارى و ورع و زهد و عبادت و صلاحيت است، حديث منسوب باو نقل از " مصابيح " در صفحه 65 گذشت.

220 - ابو القاسم هبه الله بن محمد بن عبد الواحد شيبانى "در سال 525 در سن 94 سالگى وفات يافته"، ابن كثير در تاريخش صفحه 203 گويد : نامبرده راوى مسند از ابى على ابن المذهب از ابى بكر بن مالك از عبد الله بن احمد از پدرش ميباشد، و ابن جوزى و عده اى از محدثين از او روايت نموده اند، عالمى بوده ثقه و داراى دقت نظر و صحت سماع، حديث مناشده رحبه بطريق او و بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.

221 - ابن زاغونى - على بن عبد الله بن نصر بن سرى زاغونى، متوفاى 527، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 205 گويد : پيشوائى است بنام، احاديث را قرائت كرده، و آنها را استماع نموده، و اشتغال به فقه و نحو و لغت داشته و در اصول و فقه داراى مصنفات بسيارى است، در وعظ و خطابه دستى داشته، مردم در تشييع جنازه او جمع شدند و جمعيت قابل ملاحظه بودند، حديث مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى باسناد صحيح از او ذكر خواهد شد.

222 - ابو الحسن رزين بن معاويه عبدرى - اندلسى متوفاى 535، ذهبى در " عبر " شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده در كتاب خود " الجمع بين الصحاح السته " از ابى سريحه - يا زيد بن ارقم روايت نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود من كنت مولاه، فعلى مولاه.

223 - ابوالقاسم جار الله -محمود بن عمر زمخشرى متوفاى 538، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش صفحه 197 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد : امام كبير در تفسير و حديث و نحو و علم بيان، نامبرده پيشواى بلا معارض زمان خود بوده كه براى بهره گيرى از فنون او بار سفر مى بستند و بسوى او ميشتافتند، يافعى در " مرات " نگاشته كه : نامبرده در تفسير و حديث و نحو و لغت و بيان داراى اتقان و در فنون خود پيشواى زمان خود بوده، داراى تصنيف هاى بسيار و بى نظير است كه مورد ستايش قرار گرفته، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 388 از او ياد كرده گويد : زمخشرى دامنه علمش وسيع و داراى فضل بسيار و منتهاى هوش و ذكاوت و خوش قريحه و متقن در هر علم بوده، نامبرده معتزلى بوده قوى و تواناى در مذهبش، و بدان تظاهر ميكرده و حنفى بوده است، سپس اساتيد و تاليفات او را نام برده، شرح حال او در " الفوايد البهيه " ص 209 موجود است كه در كتاب مزبور نيز مورد ستايش قرار گرفته و تاليفات او تعداد شده، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 219 از او ياد كرده، حديث او در استدلال و احتجاج دارميه بر معاويه بن ابى سفيان نقل از كتاب زمخشرى " ربيع الابرار " خواهد آمد - كتاب مزبور در نزد مولف " الغدير " موجود است، در آن گويد : شب غدير در نزد شيعه مورد تعظيم است و در آن شب - با تهجد و عبادت بيدارند و شب مزبور شبى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله "در روز آن" در غديرخم بر جهاز شتران خطبه خواند و در خطبه خود فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه.

224 - حافظ - قاضى - عياض بن موسى - يحصبى - سبتى - متوفاى 544، بسيارى از صاحبان تذكره و تاريخ شرح حال او را ثبت نموده اند، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 428 گويد : نامبرده در حديث و علوم مربوط بان و در نحو و در لغت و كلام عرب و وقايع ايامشان و در انساب آنرا پيشوا و زبده عصر و زمان خود بوده، و تصنيفات سودمندى نموده سپس تاليفات او را نام برده و نمونه از شعر او را ذكر كرده، نامبرده حديث غدير را در كتاب مشهور خود " الشفاء " روايت نموده است.

225 - ابو الفتح - محمد بن ابى القاسم - عبد الكريم شهرستانى - شافعى - متكلم بر روش اشعرى متوفاى 548، ابن خلكان گويد : پيشوائى مبرز و فقيهى متكلم بوده، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 78 شرح حال او را ثبت و او و كتابش " الملل و النحل " را ستوده، نامبرده حديث غدير را در " الملل و النحل " ذكر نموده، لفظ او در حديث تهنيت خواهد آمد.

226 - ابوالفتح - محمد بن على بن ابراهيم نطنزى - در سال 480 متولد شده "تاريخ وفات او بدست نيامده"، سمعانى در " انساب " او را ذكر نموده گويد : نامبرده از علمائى كه در خراسان و عراقند در فنون لغت و ادب و قيام بصنعت شعر افضل است، نامبرده در سال 521 بمرو آمد و بر ما وارد شد و من قسمت متناسبى از ادب را بر او قرائت نمودم و از او بهره مند شدم و از درياى علوم و فنون او كفى برگرفتم، سپس او را در همدان ملاقات نمودم، بعدا من در بغداد اقامت داشتم و چندين مرتبه بانجا آمد و بر ما ورود نمود و هيچكدام او را ملاقات ننمودم مگر آنكه از كلمات و اشعار او نوشتم و از انوار دانش او اقتباس كردم، سپس نام مشايخ و استادان او را ذكر كرده، حديث غدير باسناد او در ص 85 گذشت و باز بطريق ديگر از او در آيه اكمال دين خواهد آمد.

227 - حافظ - ابو سعد - عبد الكريم بن احمد سمعانى - شافعى - "در سال 506 متولد و در 3 / 562 وفات يافته"، صاحب كتابهاى " الانساب " و " فضائل الصحابه " - ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 326 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 111 گويد كه : او عالمى است ثقه و حافظ - و حجت، دامنه سير او از حديث عدل و دين وسيع بوده، مردى بوده خوش سيرت و نيكو معاشرت و داراى محفوظات بسيار، ابن نجار گويد : از شخص آگاهى شنيدم كه : تعداد مشايخ و اساتيد سمعانى به هفتهزار نفر بالغ ميشد و اين چيزى است كه احدى بان نرسيده، حديث منسوب باو در ص 105 گذشت.

228 - ابوبكر يحيى بن سعدون بن تمام الازدى - قرطبى - ملقب به "سابق الدين" - در سال 7 / 486 متولد و در 567 وفات يافته - صاحب تفسير كبير - ابن اثير در جلد 11 " كامل " ص 152 گويد : نامبرده در قرائت و نحو غير آن از علوم پيشوا بوده، و در زهد و عبادت بمقامى رسيد كه مردم بسيارى از بلاد از وجود از منتفع ميشدند، بخصوص اهل موصل، زيرا نامبرده در آنجا اقامت گزيد و همانجا وفات يافت، ياقوت در دو كتاب خود شرح حال او را ثبت نموده، در جلد 7 " مجمع البلدان " ص 54 گويد : بسيارى از شيوخ و استادان ما بر او قرائت نمودند، او مردى بود، اديب، فاضل، آموزنده قرائت، عارف به نحو و لغت، بسيارى از كتب ادب را درك كرده و از اساتيد شنيده، و در جلد 20 " مجمع الادباء " ص 14 گويد : استادى است فاضل و عارف به نحو و وجوه قراآت، و نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و متصف بصدق و دين بوده و خير وجود او بسيار بوده، حديث او از تفسيرش در باب نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.

229 - موفق بن احمد - ابو المويد - اخطب خطباء خوارزمى - متوفاى 568، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر او و شرح حالش در ضمن شعراء قرن ششم خواهد آمد، - حديث غدير را در " مناقب " و در " مقتل، خود - بطرق بسيار روايت كرده كه بعضى از آنها در صفحات 40 و 41 و 42 و 45 و 48 و 49 و 51 و 53 و 54 و 60 و 61 و 71 و 76 و 80 و 83 و 82 و 84 - گذشت و طرق ديگرى از او خواهد آمد.

230 - عمر بن محمد بن خضر اردبيلى - معروف به : ملا - حديث غدير را " وسيله المتعبدين " بلفظ براء بن عازب روايت نموده، در حديث تهنيت خواهد آمد.

231 - حافظ - على بن حسن بن هبه الله - ابو القاسم دمشقى - شافعى - ملقب به : ثقه الدين - مشهور به : ابن عساكر - متوفاى 571، صاحب تاريخ كبير - داير و مشهور است - ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 363 شرح حال او را ثبت كرده و ابن اثير در جلد 11 " كامل " ص 177 و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 294 او را ستوده اند و در تاريخ اخير الذكر گويد : نامبرده يكى از بزرگان حفاظ حديث است و كسى است كه از حيث سماع حديث و جمع و تصنيف و اطلاع و حفظ نسبت باسناد و متن احاديث و اتقان نسبت به اسلوب حديث و فنون آن مورد توجه و اقبال علاقمندان باين رشته بوده، نامبرده تاريخ شام را در هشتاد مجلد تصنيف نموده، سپس "ابن كثير" در ستايش نسبت باو و تاليفاتش مبالغه و اطناب نموده، و رساترين و كامل ترين شرح حال او شرحى است كه سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 277 - 273 ذكر كرده و او را و موثق بودن او را بسيار ستوده و اتقان او و تاليفات او را تقدير نموده، و چنانكه ابن كثير بيان داشته، نامبرده احاديث بسيارى درباره اين داستان مهم " غدير " در تاريخش آورده، بعض از آنها در صفحات 40 و 58 و 80 و 86 و 88 و 98 گذشت و حديث او در نزول آيه تبليغ و آيه اكمال درباره على عليه السلام خواهد آمد.

232 - حافظ - محمد بن ابى بكر - عمر بن ابى عيسى - احمد ابو موسى مدينى اصفهانى - شافعى "در سال 501 متولد و در 581 وفات يافته"، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 161 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده در حفظ و شناسائى، پيشواى زمان خود بوده و در حديث و علوم داراى تاليفات سودمنديست، سپس بذكر تا ليفات او پرداخته، و سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 90 و ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 128 او را ذكر نموده اند و ذهبى درباره او چنين نگاشته : حافظ - شيخ الاسلام - بزرگ، تقدم و پيشدستى در جمع و بررسى حديث با بلندى اسناد باو منتهى گشته، و ابن الزينبى گويد : ابو موسى چندان زيست و زندگى كرد تا يگانه عصر خود شد و از حيث اسناد و حفظ، استاد زمان خود گرديد، سمعانى گويد : من از او حديث استماع نمودم و از احاديث من نوشت و او ثقه و متصف بصدق است، عبد القادر گويد : براى نامبرده مسموعات حديث در اصفهان بحدى حاصل گشت كه براى احدى در زمان او حاصل نگشت و مضافا بر اين مزيت كه مخصوص او است مراتب حفظ و اتقان او است، نامبرده داراى تصانيفى است كه در آن بر پيشينيان با وصف ثقه بودن و نيروى عفت برترى و زيادتى يافته، طرق منسوب باو در صفحات 54 و 57 و 62 و 87 و 89 و 100 و 108 و 109 و 111 گذشت و غير از طرق مذكوره نيز دارد.

233 - حافظ محمد بن موسى بن عثمان - ابوبكر حازمى "نسبت به جد او حازم است" همدانى - شافعى "در سال 548 متولد و در 584 وفات يافته"، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 189 شرح حال او را ثبت و او را پيشواى با اتقان و برجسته خوانده، و از ابن الزينبى نقل شده كه : نامبرده از حديث حفظ حديث و اسانيد و رجال آن با اوصافى كه در او است از قبيل زهد و التزام بعبادت و رياضت و ذكر، بهترين مردم زمان خود بوده، در علم حديث مصنفاتى دارد : و ابن نجار گويد : نامبرده از پيشوايان حفاظ عالمين بفقه حديث و معانى و رجال آن بوده و مورد اعتماد و وثوق و حجت بزرگوارى بوده، متصف بزهد و ورع و ملازم با خلوت و مباشر امر تصنيف و نشر علم بوده، چنانكه در جلد 2 تاريخ ابن خلكان ص 223 و جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 مذكور است نامبرده بخطبه پيغمبر صلى الله عليه و آله در غديرخم تصريح نموده است.

234 - حافظ عبد الرحمن بن على بن محمد - ابو الفرج ابن جوزى - بكرى - "بمناسبت نسبت او بجدش ابى بكر صديق" بغدادى - حنبلى - متوفاى 597، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 301 گفته : نامبرده علامه عصر و پيشواى زمان خود در حديث و فن وعط بوده، در فنون عديده تصنيف كرده و در عده اى از كتب تذكره و تاريخ شرح حال او ذكر شده، حديث مناشده در رحبه را بلفظ زاذان از طريق احمد روايت نموده "زيادتى چاپ دوم" و لفظ او در كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.

235 - فقيه - اسعد بن ابى الفضايل محمود بن خلف عجلى - ابو الفتوح "باو - ابو الفتح - نيز گفته ميشود" - شافعى - اصفهانى "در سن 85 سالگى در سال 600 وفايت يافته"، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 83 گويد : نامبرده پيشواى فاضلى بوده،. و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 40 گويد : استماع حديث نموده و در فقه تسلط و احاطه يافته و كتاب تصنيف نمود، از مزاياى زهد و عبادت بهره مند بوده، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 50 شرح حال او را ثبت و بسيار او را ستوده و تاليفاتش را تعداد كرده، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 71 از او نام برده و نسبت باو ستايش نموده، حديث منسوب بنامبرده نقل از كتابش " الموجز " در فضايل خلفاء چهارگانه درس 57 و 89 گذشت.

علماء قرن 07

236 - ابو عبد الله - محمد بن عمر بن حسن - فخر الدين رازى - شافعى - متوفاى 606، صاحب تفسير كبير مشهور، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 48 شرح حال او را ثبت نموده و گويد : يگانه عصر و پرورش يافته فطرت يگانه و مخصوص خود بوده، در علم كلام و معقولات و علم اوايل بر "دانشمندان" زمان خود تفوق و برترى يافته، سپس تاليفات او را تعداد نموده، و ابن اثير چنين گويد : نامبرده در عصر خود پيشواى جهانى بوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 55 از او نام برده، و سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 40 - 33 در شرح حال او بسط كلام داده و او را ستوده و در رد نكوهش ذهبى بر او در " ميزان الاعتدال " - مبالغه نموده، حديث او در ص 46 و 99 گذشت و در آيه تبليغ نيز خواهد آمد.

237 - ابو السعادات - مبارك بن محمد بن عبد الكريم - ابن اثير شيبانى - جزرى - شافعى - متوفاى 606، برادرش - ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 120 - شرح حال او را ثبت و چنين نگاشته : برادرم - مجد الدين ابو السعادات، در عده اى از علوم، از جمله در فقه و اصول نحو و اصول حديث و لغت - عالم بود و داراى تصنيفات مشهوريست، در تفسير و حديث و نحو و حساب و غريب حديث، رساله هائى فراهم ساخته، نامبرده نويسنده برجسته و ممتازى بوده كه در ميان اهل زمان طرز نگارش او ضرب المثل بوده، داراى دين ثابت و استوار و ملتزم طريق مستقيم بوده، در كتاب خود " جامع الاصول فى احاديث الرسول " اين روايت را از زيد بن ارقم - يا - ابى سريحه "شعبه - اين ترديد را نموده" نقل كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى اين روايت را با بررسى در اسنادش روايت كرده و آنرا از شافعى "پيشواى شافعيان" در كتاب خود " النهايه " جلد 4 ص 246 حكايت نموده.

238 - ابو الحجاج - يوسف بن محمد بلوى - مالكى - مشهور بن "ابن الشيخ" متوفاى حدود 605، مولف كتاب " الف با " اين كتاب نموداريست از مجامع فضل و ادب سرشار او، زركانى در جلد 3 " الاعلام " ص 1184 او را ذكر نموده - لفظ او در مجلد دوم - "الغدير" در شعراى قرن اول پيرامون ابيات اميرالمومنين عليه السلام خواهد آمد.

239 - تاج الدين - زيد بن حسن بن زيد كندى - ابو اليمن بغدادى - در بغداد ولادت و در آنجا پرورش يافته، سپس بشام منتقل و در آنجا اقامت گزيده و در سال 613 درگذشته، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 130 گويد : نامبرده در نحو و لغت پيشوا بوده و در حديث داراى اسناد عالى است و فنون بسيار و علوم متنوع را دارا بوده، حديث مناشده رحبه باسناد او و بلفظ عبد الرحمن بن ابى ليلى خواهد آمد.

240 - شيخ على بن حميد قرشى متوفاى 621، نامبرده - حديث غدير را در " شمس الاخبار المنتقى من كلام النبى المختار "، ذكر نموده، چنانكه در ص 98 گذشت، و لفظ او در مفاد حديث خواهد آمد.

241 - ابو عبد الله - ياقوت بن عبد الله - نژاد او رومى است و حموى المولد است : مسكن او در بغداد بوده، نامبرده در كودكى اسير شده و در بغداد مرد تاجرى او را خريده، در سال 626 درگذشته، كتاب " معجم البلدان " و " معجم الادباء " از او است، در ادبيات گامهاى بلندى برداشته و بر اميرالمومنين على عليه السلام متعصب بوده، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 355 - 349 شرح حال او را از حيث مقام و علم و ادب و تاليفات و مذهب ثبت نموده، نامبرده در جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 از حازمى اين حديث را ذكر نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم خطبه ايراد فرمود... و سخنان او نقل از كتاب " معجم الادباء " ضمن بيان مولف در مورد حديث غدير ذكر شده است.

242 - ابو الحسن على بن محمد شيبانى - معروف بن - ابن اثير - جزرى متوفاى 630، صاحب تاريخ " كامل " و " اسد الغابه "، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 378 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : در حفظ حديث و شناسائى آنچه كه مربوط بانست و در حفظ تاريخ متقدم و متاخر پيشوا بوده. سپس تاليفات او را ذكر نموده و آنها را ستوده و يافعى در جلد 4 " مرآت الجنان " ص 70 او را ذكر و نسبت باو و تاليفاتش ستايش نموده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 191 نامبرده را از حفاظ بشمار آورده و از او ستايش كرده، حديث غدير را بطرق بسيار روايت كرده كه قسمتى از آن خواهد آمد و قسمتى هم در صفحات 41 و 48 و 53 و 54 و 55 و 61 و 76 و 87 و 89 و 91 و 93 و 100 و 108 و 110 ذكر شده است.

243 - حنبل بن عبد الله بن فرج بغدادى - رصافى "در سال 640 در سن 90 سالگى وفات يافته"، نامبرده محدث است و حديث بسيار روايت نموده، مسند احمد بن حنبل باسنادش كه ذكر خواهد شد از پسرش عبد الله روايت ميكند، ابو شامه در " ذيل الروضتين " شرح حال او را درج كرده، حديث مناشده رحبه باسناد او بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.

244 - حافظ - ضياء الدين محمد بن عبد الواحد - ابو عبد الله مقدسى - دمشقى - حنبلى "در سال 569 متولد و در 643 وفات يافته"، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 169 نام او را با ستايش از او ذكر نموده، و تاليفات او را ستوده است، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 197 شرح حال او را ثبت و از قول عمر بن حاجب حكايت كرده كه او گفته : بزرگ و استاد ما ابو عبد الله بزرگ زمان خود و پرورش يافته بر فطرت و شخصيت انحصارى خودش ميباشد، و از حيث علم و حفظ و مورد وثوق بودن و دين از علماء ربانى است، در روايت، بسيار دقت و بررسى ميكرده و در عبارت كوشش بسيار نموده، بسيار بياد خدا و منقطع از غير خدا و متصف بتواضع و فروتنى بوده.. بالاخره در وصف و ستايش او گويد : ابن النجار گفته : نامبرده حافظى است با اتقان و عالمى است حجت و واقف بحال رجال حديث، موصوف بورع و تقوى است، در آگاهى و عفت نفس و حسن طريقت، همانند او نديدم -. تا آخر.. حديث او در صفحه 57 و 62 و 71 و 72 و 103 و 107 گذشت و احاديث ديگرى نيز از او خواهد آمد.

245 - ابو سالم - محمد بن طلحه قرشى - نصيبى - شافعى - متوفاى 652، نامبرده يكى از شعراء غدير است در قرن هفتم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد، حديث منسوب باو در ص 69 گذشت و حديث ديگر نقل از كتاب او " مطالب السئول " كه مكر را به چاپ رسيده نقل خواهد شد.

246- ابو المظفر - يوسف - امير حسام الدين قز اوغلى ابن عبد الله بغدادى - حنفى - متوفاى 654، سبط حافظ ابن جوزى "از دختر گرامى او " رابعه "" يافعى در جلد 4 " مرآت " ص 136 و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 194 شرح حال او را ثبت نموده و ابن كثير ضمن شرح حال، او را نسبت بمراتب علم و فضل و حسن خطابه ستوده، و ابو الحسنات در " فوايد البهيه " ص 230 او را نام برده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافته، عالمى است فقيه و واعظ و خوش معاشرت، ابو المعالى سلامى - بطوريكه در " منتخب المختار " ص 236 مذكور است درباره او گفته : نامبرده استاديست صالح و دانشمند - عالم به تفسير و حديث و فقه، داراى تفسيرى است بزرگ در بيست نه مجلد، و سپس استادان و تاليفات او را ذكر كرده - حديث او در ص 73 گذشت و در عنوانات ديگر بالفاظ ديگر غير از آنچه ذكر شده نقل از تاليف مشهور او " تذكره خواص الامه " خواهد آمد.

247 - عز الدين عبد الحميد بن هبه الله مدائنى - مشهور به " ابن ابى الحديد " معتزلى متوفاى 655، مولف شرح نهج البلاغه كه مشهور و در دسترش عموم است و اين شرح نمودار بارزى است از احاطه كامل او در حديث و كلام و تاريخ و ادب، شرح حال او در جلد 4 "شرح نهج البلاغه" او ص 575 مذكور است، حديث او در ص 104 گذشت و در داستان مناشده رحبه و داستان نفرين و داستان ركبان و احتجاج عمار بحديث غدير و مناشده جوانى بر ابى هريره خواهد آمد.

248 - حافظ - ابو عبد الله - محمد بن يوسف - گنجى - شافعى - متوفاى 658 - صاحب كتاب " كفايه الطالب " كه در مصر در 160 صفحه چاپ شده و اسناد آن حذف گرديده و در نجف اشرف با ذكر سند "مطابق اصل آن" چاپ شده، و كتاب مزبور نموداريست از پيشروى و تسلط او در حديث و احاطه كامل او در علوم و فضيلت بسيارى كه احراز نموده و توجه و عنايت خاصى كه در كار حديث و فنون آن دارد، ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او نقل ميكند و از نامبرده به جمله : امام - حافظ : تعبير مينمايد، حديث او در صفحات 46 و 50 و 72 و 80 و 92 و 98 گذشت و در داستان مناشده رحبه بطرق مختلف و در موضوع مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى و در حديث تهنيت خواهد آمد.

249 - حافظ - ابو محمد - عبد الرزاق بن عبد الله بن ابى بكر - عز الدين رسعنى - حنبلى - متوفاى 661، ذهبى در جلد 4 " تذكره الحفاظ " ص 243 او را ذكر نموده گويد : پيشوائى بوده متقن، داراى فنون و ادب، كتاب " مقتل الحسين عليه السلام " از او است، و تفسير خوبى گرد آورى و تصنيف نموده، من آنرا ديدم، در آن باسناد خود روايت ميكند، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 241 او را ستوده است، و قسمتى از گفتار اربلى "همرديف و - همكار او" در شرح حال نامبرده خواهد آمد، حديث او در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام ذكر خواهد شد.

250 - فضل الله بن ابى سعيد - حسن شافعى - تور بشتى، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 146 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده مردى است محدث و فقيه از اهل شيراز، شرح خوبى بر " مصاييح " بغوى نوشته و صحيح بخارى را از عبد الوهاب ابن مغرم "باسنادش" روايت كرده، گمان دارم، اين مرد بزرگ در حدود سال 660 وفات يافته، و بوساطه وقعه تاتار معرفت بحال او ميسر نشده، پس از ابو طالب سبكى بعضى از فوائد مذكوره در شرح مصابيح "تاليف او را" ذكر نموده، نامبرده حديث غديرخم را در كتابش " المعتمد فى المعتقد " روايت نموده.

251 - حافظ - محى الدين - يحيى بن شرف بن حسن - ابو زكريا نووى دمشقى - شافعى متوفاى 676، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 168 - 166 شرح حال او را ذكر و ستايش بليغ نسبت باو نموده، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 278 او را ذكر نموده و گويد : استاد مذهب و بزرگ فقهاء زمان خود بوده و از حيث زهد و عبادت و ورع و تحقيق و فراهم ساختن موجبات بهم پيوستگى مردم - بمرتبه اى رسيد كه احدى از فقهاء قادر بوصول بان نبودند، سپس تاليفات او را ذكر و توصيف نموده، ذهبى نيز در جلد 4 تذكره اش ص 264 - 259 در شرح حال او بسط كلام داده، حديث غدير نقل از تاليف او " رياض الصالحين " در ص 72 گذشت، و در كتاب ديگرش كه در تهذيب اسماء و لغات تاليف نموده چنين نگاشته : و در كتاب ترمذى از ابى سريحه صحابى - يا زيد بن ارقم "ترديد از شعبه است" از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه : فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى آنرا روايت نموده و گويد حديث حسن است و شك در شخص صحابى "راوى" بصحت حديث لطمه نميزند، زيرا تمام آنها عدول هستند.

252 - شيخ مجد الدين - عبد الله بن محمود بن مورود حنفى - موصلى "در سال 599 متولد و در 683 وفات يافته"، ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 106 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده در فروع و اصول يگانه روزگار بوده و پيوسته تا پايان عمر خود بامر فتوى و تدريس اشتغال داشته، ابن حمويه صاحب " فرايد السمطين " حديث مناشده مردى را بر جابر انصارى كه خواهد آمد از او روايت نموده.

253 - قاضى ناصر الدين - عبد الله عمر - ابو الخير بيضاوى شافعى - متوفاى 685 صاحب " الطوالع و المصباح " در اصول دين و " الغايه القصوى " در فقه و " المنهاج " در اصول فقه و " مختصر الكشاف " در تفسير و " شرح المصابيح " در حديث، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 59 گفته : نامبرده پيشواى مبرزى بوده - و بسيار اهل نظر و داراى صلاحيت و ملازم با عبادت و متصف بزهد بوده، در شيراز متصدق مقام - قاضى القضاه شد و به تريز رفت، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 309 شرح حال او را ثبت نموده و گفته كه در تبريز وفات يافت، حديث او در موضوع غديرخم از كتابش " طوالع الانوار " در ص 27 گذشت.

254 - حافظ - احمد بن عبد الله - فقيه حرم - محب الدين - ابو العباس طبرى - مكى - شافعى متوفاى 494، سبكى شرح حال او را در جلد 5 طبقاتش ص 9 ثبت و او را ستوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 340 او را ذكر نموده و ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 264 او را از جمله حفاظ بشمار آورده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافت و تدريس نمود و فتوى داد و كتاب تصنيف نمود، و استاد شافعيه و محدث حجاز بود، پيشوائى بود داراى صلاحيت و متصف بزهد و عاليقدر، حديث غدير را در كتابش " رياض النضره " و " ذخائر العقبى " بطرق متعدد با بررسى در اسناد روايت نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در داستان تهنيت خواهد آمد و بعضى ديگر از طرق او در صفحات 46 و 55 و 61 و 68 و 92 و 97 و 105 گذشت.

255 - ابراهيم بن عبد الله وصابى - يمنى - شافعى - مولف كتاب " الاكتفاء فى فضل الاربعه الخلفاء " حديث غدير را بطرق متعدد در " الاكتفاء " ذكر نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در احتجاج اميرالمومنين عليه السلام در روز جمل و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد، و بعضى از طرق نامبرده در ص 50 و 53 و 56 و 83 و 98 و 100 و 103 و 107 و 109 گذشت.

256 - سعيد الدين - محمد بن احمد فرغانى، قصيده تائيه ابن فارض را شرح داده، در حدود سال 700 وفات يافته، ذهبى در " العبر " تاريخ وفات او را - 699 ضبط كرده، نامبرده اول كسى است كه قصيده تائيه ابن فارض را شرح نموده، چنين شكايت شده كه قصيده مزبور را اول در حضور جلال الدين رومى - مولوى - خوانده بعدا شرح فارسى بر آن نوشته و سپس شرح عربى بر آن نگاشته و نام آنرا " منتهى المدارك " گذارده و كتاب بزرگى است، چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " صفحه 209 اين جريان را چنين نگاشته، و از كفوى نقل شده كه : نامبرده علوم شرعيه و حقيقيه را جمع نموده، زبان گوياى عصر خود و برهان زمان خود و دليل راه حق و سر خداوندى در بين خلق بوده، شرح حال او در جلد 1 صفحه 270 " عبقات الانوار " موجود است، لفظ او در سخنان پيرامون مفاد حديث غدير خواهد آمد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved