بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

صحابه پيغمبر كه ابتداي نام آنها با "حرف ف" شروع مي شود

96 - فاطمه صديقه "سلام الله عليها" دختر پيغمبر بزرگ صلى الله عليه و آله - ابن عقده در " حديث الولايه " و منصور رازى - در " كتاب الغدير " واقعه غدير خم را از آن مخدره معصومه روايت نموده اند و احتجاج آن مخدره بحديث غديرم بطريق جزرى شافعى از استادش " حافظ مقدسى " خواهد آمد، و شهاب الدين همدانى در " موده القربى " از آن مخدره روايت نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر كس من مولاى اويم پس على عليه السلام مولاى او است و هر كس من پيشواى او هستم پس على عليه السلام پيشواى او است.

97 - فاطمه بنت حمزه ابن عبد المطلب، ابن عقده و منصور رازى " در كتاب الغدير " حديث غدير را از او روايت نموده اند.

صحابه پيغمبر كه ابتداي نام آنها با "حرف ق- ك" شروع مي شود

98- قيس بن ثابت بن شماس انصارى - نامبرده يكى از "ركبان" شهود اميرالمومنين عيه السلام است بحديث غدير كه داستان آن "ركبان" خواهد آمد. حافظ ابن عقده در " حديث الولايه " باسنادش از ابى مريم زر بن حبيش حديث غدير را با ذكر سند از او روايت نموده و ابن اثير در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 305 و شيخ محمد صدر العالم در " معارج العلى " آنرا از نامبرده "ابن عقده" و از ابو موسى نقل نموده اند.

99 - قيس بن سعد بن عباده انصارى خزرجى - نامبرده يكى از شعراى غدير است در قرن اول اسلامى - كما اينكه يكى از شهود على عليه السلام است بحديث غدير در داستان ركبان كه خواهد آمد، و احتجاج او بر معاويه بن ابى سفيان بحديث غدير نيز خواهد آمد.

100 - ابو محمد كعب بن عجره انصارى مدنى "در سال 51 در گذشته" - ابن عقده حديث غدير را از او روايت نموده.

صحابه پيغمبر كه ابتداي نام آنها با "حرف م" شروع مي شود

101 - ابو سليمان مالك بن حويرث ليثى "در سال 74 در گذشته" پيشواى حنبليان احمد بن حنبل در " المناقب " و حافظ ابن عقده در " حديث الولايه " باسنادشان از مالك بن حسين بن مالك بن حويرث از پدرش از جدش با ذكر سند روايت نموده اند كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله روز غديرخم فرمود : هر كس من مولاى اويم على مولاى او است. و اين حديث را حافظ هيثمى در جلد 9 " مجمع الزوايد " ص 108 از طريق طبرانى باسنادش از مالك روايت نموده و سپس گفته كه رجال اين روايت مورد اعتماد و وثوق هستند و در آنها خلافى است، و جلال الدين سيوطى در " تاريخ الخلفاء " صفحه 114 نقل از طبرانى - و بدخشانى در " مفتاح النجا " و در " نزل الابرار " ص 20 بطريق طبرانى و شيخ محمد صدر العالم نيز در " معارج العلى " از طبرانى - و وصابى شافعى در " الاكتفاء " نقل از ابى نعيم در " فضايل الصحابه " آنرا روايت نموده اند و خوارزمى در مقتلش نامبرده را از جمله راويان حديث غدير بشمار آورده است.

102 - مقداد ابن عمرو كندى زهرى "در سال 33 در سن هفتاد سالگى درگذشته" ابن عقده در " حديث الولايه " و - حافظ حموينى در " فرايد السمطين " حديث غدير را از او با ذكر سند روايت نموده اند.

صحابه پيغمبر كه ابتداي نام آنها با "حرف ن" شروع مي شود

103- ناجيه بن عمرو خزاعى - نامبرده از جمله كسانى است كه در روز مناشده در كوفه براى على عليه السلام بحديث غدير گواهى داد. و حافظ ابن عقده در " حديث الولايه " بطريق عمرو بن عبد الله بن يعلى بن مره از - پدرش از جدش داستان مزبور را با ذكر سند از او روايت نموده و ابن اثير در جلد 5 " اسد الغابه " ص 6 نقل از ابى نعيم و ابى موسى، و ابن حجر در جلد 3 " الاصابه " ص 542 از طريق ابن عقده داستان مزبور را با ذكر سند از او روايت نموده اند و خطيب خوارزمى او را از جمله روايان حديث غدير از صحابه بشمار آورده.

104 - ابو برزه فضله بن عتبه اسلمى "در سال 65 در خراسان در گذشته" ابن عقد در كتاب " حديث الولايه " واقعه غدير را بطريق خود با ذكر سند از او روايت نموده است.

105- نعمان بن عجلان انصارى، گواهى نامبرده درباره على عليه السلام بحديث غدير در روز مناشده بطريق اصبغ ابن نباته خواهد آمد و قاضى در " تاريخ آل محمد صلى الله عليه و آله " ص 67 نامبرده را از جمله راويان حديث غدير از صحابه بشمار آورده است.

صحابه پيغمبر كه ابتداي نام آنها با "حرف ه - تا آخر حروف" شروع مي شود

106 - هاشم مرقال ابن عتبه ابن ابى وقاص زهرى مدنى "در سال 37 در صفين كشته شده است" حافظ ابن عقده باسنادش در " حديث الولايه " از ابى مريم زر بن حبيش گواهى نامبرده را درباره على عليه السلام بحديث غدير در كوفه در روز "ركبان" با ذكر سند روايت نموده و ابن اثير آنرا در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 بطوريكه آنرا يافته از ابن عقده نقل نموده و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 305 آنرا روايت كرده و قسمتى از اول آنرا انداخته : و نام هاشم بن عتبه مر قال را ذكر ننموده و چه بسيار از اين قبيل "سقط و تحريف" در كتب و تاليف ابن حجر مشاهده ميشود.

107 - ابو وسمه وحشى بن حرب حبشى حمصى - ابن عقده در " حديث الولايه " حديث غدير را بلفظ او با ذكر سند روايت نموده و خطيب خوارزمى در مقتلش او را از جمله راويان حديث غدير از صحابه بشمار آورده.

108 - وهب بن حمزه خطيب خوارزمى در فصل چهارم از مقتل خود نامبرده را از جمله راويان حديث غدير از صحابه بشمار آورده است.

109 - ابو حجيفه وهب بن عبد الله شوائى "بنامبرده وهب الخير نيز گفته ميشود، در سال 74 در گذشته" حافظ ابن عقده در " حديث الولايه " بطريق خود حديث غدير را از او با ذكر سند روايت نموده.

110 - ابو مرازم "بضم ميم" يعلى بن مره بن وهب ثقفى. حافظ ابن عقده و حافظ ابو موسى و حافظ ابو نعيم بطرق خودشان حديث غدير را از نامبرده با ذكر سند از او روايت نموده اند و ابن اثير در جلد 2 - " اسد الغابه " ص 233 و در جلد 4 ص 93 و در جلد 5 ص 6 - و ابن حجر در جلد 3 " الاصابه " ص 452 از آنها نقل كرده اند - عين لفظ او و طريقى كه منتهى باو ميشود در داستان مناشده روز رحبه خواهد آمد. اينها يكصد و ده تن از بزرگان ياران "صحابه" پيغمبر صلى الله عليه و آله اند كه روايت آنها را درباره داستان غديرخم يافته ايم - و شايد آنچه بدست نياورده ايم خيلى بيشتر از اينها باشد و طبيعت حال "نظر بخصوصياتى كه در اجتماع غدير خم وجود داشته" ايجاب ميكند كه راويان حديث مزبور چندين برابر نامبردگان باشند. زيرا آنان كه در آن روز باين داستان گوش فرا داده و آنرا درك نموده اند زياده بر يكصد هزار تن بوده اند و بالطبع اين گروه عظيم پس از بازگشت باوطان خود - همه از اين واقعه سخن رانده اند، همانطور كه هر مسافرى پس از عود بوطن آنچه از حوادث مهم و غير عادى در طى مسافرت ديده بكسان و دوستان خود بيان ميكند، آرى اين گروه عظيم هم چنين بوده اند. و اين داستان تاريخى و مهم را همگى بازگو كرده اند. منتهى آنانيكه كينه هائى در دل داشته اند - حقد درونى آنها مانع بوده از اينكه اين داستان مهم را از آنگروه بسيار نقل و اشاعه دهند بنابراين، اين تعداد كه نام آنها برده شد، از جمله اشخاصى هستند كه اين واقعه را از آنجماعت نقل نموده اند، و چه بسيار كسانى هم كه پس از درك اين مجمع بزرگ و شنيدن اين امر مهم قبل از آنكه بوطن و مسكن خود برسند و يا پيش از آنكه موفق ببيان مشهودات و مسموعات خود شوند دست حوادث آنها را نابود ساخته يا در - بيابان ها و پهنه صحراى حجاز مرگ گريبانشان را گرفته و يا سوانح و حوادث گوناگون آنها را از يادآورى و بيان اين خاطره بزرگ باز داشته. و در روايت زيد بن ارقم تلويحا باين معنى اشاره شده كه قسمتى از حاضرين در آنروز و در آنمكان از جمله صحرانشينان بوده كه سخنى از آنان در دسترس ديگران قرار نگرفته و منشا نشر و اسناد اين خبر واقع نشده اند و با همه اين امور و عوائق و موانع در اثبات و تواتر اين حديث آنچه كه بان دست يافته و ذكر نموديم كافى است. فالحمد لله اولا و آخرا

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved