كمال اند نه خود كمال ، مقدمات فلاح و رستگاری اند نه خود فلاح و رستگاری
، وسايل نجات اند نه خود نجات .
. 4 نظريه چهارم اين است كه همچنانكه در نظريه سوم آمده است غايت
انسان و كمال انسان ، بلكه غايت و كمال واقعی هر موجودی ، در حركت به
سوی خدا خلاصه میشود و بس ادعای اينكه پيامبران از نظر هدف ثنوی بوده
اند شرك لايغفر است ، همچنانكه ادعای اينكه هدف نهايی پيامبران فلاح
دنيوی است و فلاح دنيوی جز برخورداری از مواهب طبيعت ، و زندگی در سايه
عدل و آزادی و برابری و برادری نيست ، ماده پرستی است ولی برخلاف نظريه
سوم ارزشهای اجتماعی و اخلاقی با اينكه مقدمه و وسيله وصول به ارزش اصيل
و يگانه انسان يعنی خداشناسی و خداپرستی است ، فاقد ارزش ذاتی نيستند .
توضيح اينكه رابطه مقدمه و ذی المقدمه دو گونه است :
در يك گونه تنها ارزش مقدمه اين است كه به ذی المقدمه میرساند ، پس
از رسيدن به ذی المقدمه ، وجود و عدمش علیالسويه است مثلا انسان میخواهد
از نهر آبی بگذرد ، سنگ بزرگی را در وسط نهر وسيله پريدن قرار میدهد
بديهی است كه پس از عبور از نهر ، وجود و عدم آن سنگ برای انسان
علیالسويه است همچنين است نردبان برای عبور به پشت بام و كارنامه كلاس
برای نامنويسی در كلاس بالاتر .
گونه ديگر اين است كه مقدمه در عين اينكه وسيله عبور به ذی المقدمه
است و در عين اينكه ارزش اصيل و يگانه از آن ذی المقدمه است ، پس از
وصول به ذی المقدمه وجود و عدمش علیالسويه نيست ، پس از وصول به ذی
المقدمه ، وجودش همان طور
|