به وسيله ايدئولوژيهای بشری تنها به صورت منزل به منزل است ، يعنی تنها
در هر منزلی میتوان ( آن هم به ادعای آقايان ) منزل بعدی را مشخص كرد ،
اما اينكه منازل بعد از اين منزل كجاست و سر منزل نهايی چيست ، آيا
اساسا سر منزلی وجود دارد يا ندارد ، هيچ معلوم نيست سرنوشت چنين
ايدئولوژيهايی روشن است .
ای كاش علامه اقبال كه كم و بيش مطالعاتی در آثار عرفا دارد ، و
مخصوصا به مثنوی مولانا ارادت خاص دارد ، در آن نوشته ها بيشتر مطالعه
میكرد و به ملاك بهتری برای ختم نبوت دست میيافت عرفا به اين نكته
دست يافته اند كه نبوت از آن جهت پايان يافت كه تمام مراحل و منازل
فردی و اجتماعی انسان و راهی كه انسان بايد بپيمايد ، يكجا كشف گشت ،
پس از آن هر بشری هر چه دريافت كند ، بيشتر از آن نخواهد بود ، ناچار
محكوم به پيروی است .
الخاتم من ختم المراتب باسرها .
خاتم كسی است كه همه مراتب را طی كرده و مرتبه طی نشده باقی نگذاشته
است .
اين است ملاك ختم نبوت نه رشد عقل تجربی جامعه اقبال اگر در آثار
همان مردانی كه به آنها علاقمند است ( از قبيل مولانا ) دقت و تعمق
بيشتری میكرد ، میدانست كه وحی از نوع غريزه نيست ، روح و حياتی است
برتر از روح و حيات عقلانی . مولانا میگويد :
غير فهم جان كه در گاو و خر است
|
آدمی را عقل و جانی ديگر است
|
باز غير عقل و جان آدمی
|
هست جانی در نبی و در ولی
|