به صفر می‏رسد ، يعنی هرگز به طرف گناه نمی‏رود چنين حالی را عصمت از
گناه می‏ناميم پس عصمت از گناه ناشی از كمال ايمان و شدت تقوا است‏
ضرورتی ندارد كه برای اينكه انسان به حد " مصونيت " و " معصوميت "
از گناه برسد ، يك نيروی خارجی جبرا او را از گناه باز دارد و يا شخص‏
معصوم به حسب سرشت و ساختمان ، مسلوب القدرش باشد اگر انسان قدرت بر
گناه نداشته باشد و يا يك قوه ای جبری همواره جلوگير او از گناه باشد ،
گناه نكردن او برايش كمالی شمرده نمی‏شود ، زيرا او مانند انسانی است كه‏
در يك زندان حبس شده و قادر به خلافكاری نيست خلافكاری نكردن چنين‏
انسانی را به حساب درستی و امانت او نتوان گذاشت .

اما مصونيت از اشتباه :

مصونيت از اشتباه نيز مولود نوع بينش پيامبران است اشتباه همواره از
آنجا رخ می‏دهد كه انسان به وسيله يك حس درونی يا بيرونی با واقعيتی‏
ارتباط پيدا می‏كند و يك سلسله صورتهای ذهنی از آنها در ذهن خود تهيه‏
می‏كند و با قوه عقل خود آن صورتها را تجزيه و تركيب می‏كند و انواع‏
تصرفات در آنها می‏نمايد ، آنگاه در تطبيق صورتهای ذهنی به واقعيتهای‏
خارجی و در ترتيب آن صورتها گاه خطا و اشتباه رخ می‏دهد اما آنجا كه‏
انسان مستقيما با واقعيتهای عينی به وسيله يك حس خاص مواجه است و
ادراك واقعيت عين اتصال با واقعيت است نه صورتی ذهنی از اتصال با
واقعيت ، ديگر خطا و اشتباه معنی ندارد پيامبران الهی از درون خود با
واقعيت هستی ارتباط و اتصال دارند در متن واقعيت ، اشتباه فرض نمی‏شود
، مثلا اگر ما صد دانه تسبيح را در ظرفی بريزيم و باز صد دانه ديگر را ، و
اين عمل را صد بار تكرار كنيم ، ممكن است ذهن ما اشتباه كند و خيال كند
اين عمل نود و نه بار و يا صد و