طرد كرد . اگر درست و قابل تأييد است بايد فيلسوف شد و با نوعی‏
فيلسوفيگری ، فلسفه را تأييد كرد ، و اگر هم غلط است و طرد شدنی ، باز
بايد فيلسوف شد و فلسفه را آموخت و با نوعی فيلسوفيگری فلسفه را نفی و
طرد كرد . پس به هر حال فلسفه را بايد آموخت و ضمنا بايد دانست كه هر
نوع انكار فلسفه خود نوعی فلسفه است و كسانی كه می‏پندارند تنها با دست‏
آوردهای برخی علوم بدون آنكه توأم با انتزاعات فلسفی بشود ، فلسفه را
نفی و رد می‏كنند سخت در اشتباهند .
اضافه كردم كه : من فعلا كار ندارم كه علماء اسلام در طول هزار و چند صد
سال به فرهنگ جهان و معارف جهان و تمدن جهان ، علوم و رياضی جهان ،
علوم طبيعی جهان ، علوم انسانی جهان ، علوم فلسفی جهان ، حقوق و ادبيات‏
و . . . خدمتی كرده‏اند يا نكرده‏اند ، كه البته كرده‏اند .
اما می‏گويم اگر فقه ما را ، فلسفه ما را ، عرفان و سير و سلوك ما را ،
اخلاق و فلسفه زندگی و فلسفه تعليم و تربيت ما را ، تفسير ما را ، حديث‏
ما را ، ادبيات ما را ، حقوق ما را بايد قبول كرد و پذيرفت ، بايد فقيه‏
شد ، يا فيلسوف شد ، يا عارف و سالك شد و يا . . . و اگر هم بايد نفی‏
كرد و طرد نمود باز هم بايد آنها را آموخت و فهميد و هضم كرد و آنگاه به‏
رد و طرد و نفی آنها پرداخت . اين صحيح نيست كه يك فرد غير وارد كه‏
اگر يك كتاب فقه يا فلسفه را به دستش بدهند نمی‏داند از راست بگيرد يا
از چپ ، پيشنهاد رد و طرد بدهد .
آنگاه چنين گفتم : ما فعلا نهضتی داريم موجود . هر نهضت