می شود در صورتيكه تا وقتی به رفاه و آسايش نرسيده است تحرك دارد و با
مشكلات دست و پنجه نرم میكند ، و همين كه به رفاه رسيد گرفتار تن پروری
و تنبلی و بی حركتی میشود ، پس مرگش وقتی شروع میشود كه به صلح رسيده
باشد ، يعنی دشمن ( مشكلات ) از جلو پايش دور برود ، و لذا میگويد هگل
گفته است : دولتها اگر بخواهند موجوديتشان محفوظ بماند بايد دشمن برای
خودشان خلق بكنند .
البته اين يك قاعده كلی است و در مورد افراد و جوامع صدق میكند و تا
حد زيادی هم درست است ( در مورد فائده شيطان و نفس اماره و بلاها هم
چنين حرفی گفته شده است ، آيه شريفه " « فان مع العسر يسرا 0 ان مع
العسر يسرا »" همين طور توجيه میشود . با سختی ، سستی هست ، و با سختی
سستی هست ، و در جمله بعد " « فاذا فرغت فانصب و الی ربك فارغب
" میگويد كه پس از اينكه فارغ شدی دوباره خود را به رنج و زحمت بينداز
، و اين برای بعضيها مشكل بوده كه " « اذا فرغت »" باز دو مرتبه "
« فانصب غ" و باز خودت را به رنج و زحمت بيانداز ، نه اين توجيه صحيح
دارد ، و خلاصه اينكه از بيكاری و مشكل در جلو نبودن جز ركود و جمود و
مردگی چيزی پيدا نمی شود ) .
ديالكتيك كه مبارزه و جنگ اضداد را مادر همه چيز میداند ، قهرا
فلسفهای است كه در عمل هم انسان را به مبارزه دعوت میكند و مبارزه را
يكی از مقدسترين چيزها میشمارد ، و ماهم در كتاب " قيام و انقلاب مهدی
( ع ) جزو اصولی كه به عنوان نتيجه ديالكتيك ذكر كردهايم يكی همين اصل
قداست مبارزه و جهاد است ، و البته اين فكر به مسئله جهاد هم خيلی كمك
میكند ، يعنی يك فكر صد در صد ضد مسيحی است ، نه ضد اسلامی ، چون از نظر
اسلام جهاد خودش يكی از اركان است ، و مبارزه اساسا در اسلام قداست دارد
، و اين را خودشان هم درباره اسلام قبول دارند ، و مسيحی ها كه صلح را به
طور مطلق بر هر جنگی و مبارزهای ترجيح میدهند ، قهرا اين فكر مخالف آنها
است .
اين جوانها هم بيشتر گرايششان به ديالكتيك و قهرا ماترياليسم روی همين
حساب است ، كه اين فلسفه ، فلسفه قدرت و فلسفه عمل است ، جوان هم كه
اساسا آمادگی برای عمل دارد ، يعنی در مرحله اول میخواهد فلسفهای به او
پيشنهاد بشود كه فلسفه عمل باشد ( به علت همان نيروی زيادی كه در جوان
هست ) بعد برايش توجيه درست میكند . اضافه بر اين ، اينها مدعی هستند
ماترياليسم ديالكتيك دانش مبارزه است ( روی اين كلمه خيلی بايد دقت
كرد ) يعنی خود مبارزه اگر علمی داشته باشد كه چطور بايد مبارزه كرد و
راهش چيست و در هر مرحله از مراحل مبارزه چه تاكتيكی بايد بكار برد ،
اين همين دانش ديالكتيك است ، البته ماترياليسم ديالكتيك تاريخی
دانش مبارزه است يعنی بينش مادی ( اقتصادی ) ديالكتيك تاريخ .
اين مطلب بزرگترين چيزيست كه اينها به آن افتخار میكنند و چيزی هم كه
جوانهای امروز مطالبه میكنند همين است ، میگويند شما بايد تاريخ و جامعه
را طوری برای ما تفسير بكنيد كه گذشته را تفسير بكند و راه برای آينده هم
بگشايد ، يعنی درسی باشد كه به دست انسان بدهند و بگويند اگر به اين
درس عمل بكنی موفق میشود ، ماركسيسم چنين راهی
|