كند و مقدار زائد را ذخيره كند ، بعد در همين مرحله بود كه به كشف جديدی
رسيد و آن اينكه فهميد كه میتواند انسان را هم در خدمت بگيرد ، لذا
انسان را در خدمت گرفت و از نيروی او استفاده كرد ، بعد زمين و آب را
هم به خود اختصاص داد . اين همان مرحله خروج از اشتراكيت ابتدائی است
و يك مرحله از تكامل ابزار توليد است ، همينكه مالكيت اختصاصی بر
ابزار توليد بوجود آمدن هزاران چيز به همراه خودش آورد ، يكی از آن
چيزها دين بود ، چون نياز داشت به يك نيروی معنوی كه جلوی تعدی و
پرخاش و انقلاب را بگيرد ، نيروئی كه از درون طبقه محروم را قانع بكند ،
و به آنها بگويد اگر اينجا محروميت میكشيد در دنيای ديگر جبران خواهد شد
. پس بنابر اين وضع نيروهای مادی كه تكامل پيدا كرد اين مرحله را بوجود
آورد كه اين مرحله هم مشتمل بر چند دوره است ، دوره فئودالی ، دوره
بورژوازی ، سرمايه داری و غيره ( 1 ) .
ابزار توليد بعد به حدی تكامل پيدا میكند كه مالكيت اختصاصی در درون
خودش نمی تواند وجود داشته باشد ، از نظر ماركس ، سرمايه داری ديگر نمی
تواند وجود داشته باشد ، روی اين حساب كه دائما مجبور به افزايش توليد
، و دچار بحران میشود و خود به خود منقرض میشود ، پس باز ابزار توليد
اقتضا میكند كه در آينده مالكيت وجود نداشته باشد ، طبقه كارگر پيروز
میشوند و مالكيت اشتراكی برقرار می شود ، پس مسئله از خود بيگانگی و
ريشه آن و چاره آن بستگی دارد به ابزار توليد ، يعنی ابزار توليد يك
وقت اقتضا میكند مالكيتی وجود داشته باشد ، و اقتضا میكند همه از خود
بيگانگیها و توابع مالكيت كه به قول اينها رو بنا است وجود داشته باشد
، در شرائط ديگر ابزار توليد اقتضا میكند كه مالكيت ديگر وجود نداشته
باشد ، آن كه رفت همه از خود بيگانگیها و رو بناها از بين میرود ( 2 ) .
پاورقی :
1 - پس از اين مرحله ، مرحلهای است كه خود شامل چندين مرحله میشود كه
در بحث " ماترياليسم تاريخی " از آن بحث خواهد شد . اين مرحله مجموع
مراحلی است كه ما بين اشتراكيت اول و كمونيسم قرار دارد . اينها تمام
اين مراحل وسط را يعنی از دورهای كه بشر از مالكيت اشتراكی ابتدائی رها
شده و مالكيت اختصاصی پديد آمده است ، به يك اعتبار يك آنتی تز
میشمارند كه تزش مرحله اشتراكيت اوليه و سنتزش صورت تكامل يافتهای از
اشتراكيت يعنی اشتراكيت ثانوی يا كمونيسم است .
2 - سؤال : اين اشتراكيت اولی يك امر اضطراری بود ؟
جواب : خوب ، بله .
سؤال كننده : يعنی اجبارا و بدون ميل انجام میگرفت ؟
جواب : نه ! اين مثل اشتراكی بودن آهوان است ، يعنی علتی برای بروز
اختلاف نيست .
سؤال كننده : اينها كه انسان را مثل آهو نمی دانند ، بالاخره اختياری
برای او قائل هستند .
جواب : اينها برای انسان متعالی هم اختياری قائل نيستند چه رسد به
انسانهای اوليه . بله ، اين هست كه بالاخره انگيزهای در كار بوده كه آنها
را وادار به تعاون میكرده ، يعنی به فطرتشان احساس میكردند كه با تعاون
و همكاری از گزند حيوانات درنده و ساير گزندها محفوف میمانند ، نظير
انگيزهای >