بود و طبقه استثمار شده به شكل جديد بود ، به وجود آمد . ديگر اينكه
آگاهیهای سياسی و اجتماعی در بين مردم پيدا شده بود . البته عامل اول كه
عامل استثمار باشد امر بی سابقهای نيست ولی اين استثمار در قرن نوزدهم
با عامل دوم يعنی آگاهیهای سياسی همراه گرديد . يعنی از يك طرف تودهها
تحت فشار قرار گرفتند و از طرف ديگر آگاهیهای اجتماعی و سياسی در ميان
آنها بوجود آمد و اين امر سبب شد كه زمينه تشكل تودهها فراهم گردد و
بنابراين اگر تزی و فلسفهای به نفع اينها عرضه میشد ، زمينه پذيرش آن
بسيار بود .
اما از جنبه محيط افكار ، میگويد كه تقريبا همه عناصر فكری ماركس قبل
از خود او فراهم شده است ( 1 ) و ماركس در اين زمينه چندان ابتكاری
ندارد ، آنچه را كه به نام او میشناسند ، قبل از او بوده است . مثلا
ماترياليسم قبل از ماركس بوده ، به قول خود ماركسيستها در دنيای قديم
بوده ، در قرن هجدهم بوده و اوج گرفته بوده است و بعد هم در ميان
شاگردان چپ گرای هگل شخصی به نام فوئر باخ بود كه ماترياليسم را متحول
كرد و ماركس در واقع پيرو اوست . منطق ديالكتيك هم به اعتراف همه
ماركسيستها منطق هگل است . مسأله اشتراكيت و سوسياليسم هم قبل از
ماركس بوده است . مسأله انسان گرايی نيز كه بعدا بحث شيرينی درباره آن
مطرح میشود قبل از ماركس بوده است و مخصوصا خود ماركس تصريح میكند كه
در اين قسمت مديون فوئر باخ است . پس آنچه كه ابتكار ماركس است
چيست ؟
ماترياليسم تاريخی ، ابتكار ماركس :
آنچه كه ابتكار ماركس است ، ماترياليسم تاريخی يعنی تفسير مادی تاريخ
است . البته او نظريات اقتصادی هم داشته است ولی ما فعلا به جنبه فلسفی
افكار او كار داريم . و در فلسفه ماركس آنچه را كه به ماركس نسبت
میدهند و او را قهرمان آن میدانند ماترياليسم تاريخی يعنی تفسير مادی
تاريخ است كه خودش فلسفهای است در جامعه شناسی . به اين ترتيب
سوسياليسمی هم كه ماركس پيشنهاد میكند میشود يك سوسياليسم علمی نه
سوسياليسم تخيلی و رؤيايی - به قول خود ماركسيستها - ، زيرا كه براساس
ماترياليسم تاريخی استوار است . طبق نظر ماركس تاريخ يك سير جبری و
قهری دارد كه براساس تكامل ابزار توليد صورت میگيرد و اين تكامل نيز
قهری است ، اوضاع تاريخ هم قهرا تغيير میكند ، بعد ماركس روی اصولی كه
نشان داده است پيش بينی میكند كه جامعه در يك مرحله معين تاريخ به طور
جبری به سوسياليسم گرايش پيدا میكند ، نقش انسان فقط در اين حد است كه
در همين مسير سوسياليسم عمل بكند و الا سوسياليسم را به عنوان يك طرح
فلسفی ذكر كردن فقط يك رؤيا و خيال و آرزوست و چندين هزار سال پيش هم
مفاهيمی از قبيل عدالت و مساوات به عنوان يك آرزو مطرح بوده است ولی
بدون در نظر گرفتن شرائط
پاورقی :
1 - اين مطلب را در پاورقی صفحه 11 توضيح داده است .