تعريف تضاد :
در تعريف متضادين علاوه برآنچه كه در خود تقسيم ذكر شد ، ( امران وجوديان ) گفتهاند : " امران وجوديان مشتركان فی جنس قريب ، بينهما غاية الخلاف ، يتعاقبان علی موضوع واحد ، ای لايمكن اجتماعهما فی محل واحد فی زمان واحد " . اينكه گفتند : امران وجوديان مشتركان فی جنس قريب ، در واقع خواستهاند ريشه تضاد را بدست بدهند . مسئله محل واحد ، هم در تضاد ، و هم در ساير انواع تقابل معتبر است ، چون بدون اين قيد تقابل معنی ندارد ، زيرا تقابل دو چيزی است كه در محل واحد يكديگر را طرد میكنند ( 1 ) پس اينكه موضوع بايد واحد باشد لازمه تقابل است . چون تقابل ، تطارد است ، دو شيئی كه يكديگر را تطارد ميكنند در خلا تطارد نميكنند ، در محل و موضوع واحد كه شيئی ثالثی نسبت به آن دو است تطارد ميكنند . اينستكه هم در باب تضاد و هم در باب تناقض نياز به موضوع واحد داريم ، پس راجع به كلمه " فی محل واحد " كه در تعريف آمده بحثی نيست . بعد میگويند " مشتركان فی الجنس القريب " ، يعنی دو امری كه متخالف در نوع هستند و متوافق در جنس قريب ، قهرا اختلاف بين اين دو ، در فصل است . وقتی كه چنين باشد ، ريشه تقابل اين دو ، بدست میآيد . برای اينكه شيئی واحد نميتواند در آن واحد دارای دو فصل مختلف باشد ، چون لازم میآيد كه دو ذات مختلف داشته باشد مثلا جسم نميتواند در آن واحد دو رنگی داشته باشد كه در جنس قريب باهم شريكند و در فصلپاورقی : 1 - در اين زمينه آقای طباطبائی يك حاشيه مفصلی درباب تقابل از اسفار دارند ، در مورد اينكه چرا ضرورت دارد كه ما موضوع واحد اعتبار بكنيم ، و قهرا اين بحث هم پيش میآيد كه آيا تناقض در مفردات معنی ندارد ، يا صرفا در قضايا میآيد ، و در مفردات تنها تسميه در لفظ است . ايشان میگويند كه تناقض در مفردات معنی ندارد ، و اگر گفته ميشود كه مثلا انسان و الا انسان متناقضين هستند باعتبار اينستكه : شيئی واحد محال است متصف به انسان و لا انسان بشود . پس تا مرحله تصديق پيش نبايد هيچكدام از تقابلها معنی ندارد . ايشان يك حاشيه مختصری هم در آنجا دارند كه بحسب ظاهر درست نيست و محتملا ناشی از غلط نسخه اسفار ايشان است ، مرحوم آخوند كه تقابل را از اقسام تغاير ميداند ، يك قيدی ميكند و ميگويد : شرطش اينستكه متقابلين دو نوعی باشند كه نه در جنس اعلی با يكديگر شريكند ، آقای طباطبائی به اين حرف نقضی ميكنند كه با تعبير " لا فی الجنس الاعلی " كه مرحوم آخوند میكنند جور در نمی آيد و محتملا نسخه ايشان " لا " نداشته و فی الجنس الاعلی " بوده است . ( رجوع شود به اسفار ، ج 2 ، ص 101 ) .