پاورقی : > سؤال كننده : چون باهم سازش ندارند لذا حركت پيدا میشود . جواب : من هم كه میگويم مراتب با هم سازش ندارند ولی آيا حركت معلول جنگ آنها است ؟ اصلا حركت نكند و ساكن باشد چه میشود ؟ منازل با هم سازش ندارند يعنی در دو آن نمی تواند در يك منزل باشد ولی چرا حركت بكند در همان منزل بماند ؟ سؤال كننده : چون قانع نيست . جواب : پس چون قانع نيست حركت میكند نه اينكه تضاد منازل علت حركت باشد . سؤال كننده : اين حرف من برای اين است كه ماركسيستها میگويند ملا صدرا كه قائل به حركت جوهری است موافق با فكر ديالكتيك است . جواب : اشتباه میكنند ، نفهميدهاند ، آنها ، اگر حرف نادرستی را گفتند ما كه نبايد حرف آنها را تكرار بكنيم ، آنها حرف خود ماركس را هم نفهميدهاند تا چه رسد به حرف ملاصدرا ، حرف هگل را هم نفهميدند ، و همين نفهميدن منشأ اين است كه بعضيها میگويند منطق اسلامی منطق ديالكتيك است ، اينها ديالكتيك را نفهميدند ، ديالكتيكی كه ماركس میگويد چيزی است كه بالضروره ماترياليسم از آن استنتاج میشود ، چون اينها قائل به تضاد به شكلی هستند كه هر ضدی بالضروره ضدش را در درونش میپروراند و همين تضاد و كشمكش منشأ حركت است ، پس حركت نيازمند به محركی بيرون از اشياء نيست ، اينكه از ارسطو به اين طرف آمدند خدائی قائل شدند به عنوان محرك اول درست نيست ، و میگويند ما كشف كرديم كه محرك اشياء در خود متحركها وجود دارد و آن محرك هم همان تضاد درونی است ، پس اين ديالكتيكی كه اينها میگويند اول نتيجهاش نفی خدا است ( حالا اين تضاد درونی و بالاتر از آن اين ضرورت را نمی توانند اثبات كنند مطلب ديگری است ، ما میگوييم نفی خدا لازمه ادعای آنها است ) هم چنين لازمهاش نفی جاودانگی هر چيزی است ، چون میگويند هر چيزی بالضروره نفی خودش را در بردارد ، و به همين دليل موجودات مجرد نمی توانند وجود داشته باشند ، و حتی اين ديالكتيك شامل فكر هم میشود ، پس هيچ فكری هم جاودانه نيست ، بنابراين ، اسلام كه دين جاودانگی است با ديالكتيك سازگار نيست ، البته ديگران اشكال كردند كه ديالكتيك با خود ديالكتيك هم سازگار نيست ، ولی به هر حال با توحيد و اسلام و اينها كه به روشنی سازگار نيست .