ماترياليسم ديالكتيك تاريخی و مبارزه طبقاتی :
ماترياليسم ديالكتيك تاريخی معتقد است كه به حكم جنبه ديالكتيكی تاريخ ( يعنی مسئله تضاد و جنگ اضداد به صورت خاص يعنی به صورت جنگ نو و كهنه و جنگ تز و آنتی تز ) همان گونه كه در عالم طبيعت جنگ ما در همه چيز است ، قهرا در تاريخ هم جنگ ما در همه چيز است ، و جنگ تاريخ هم ماهيت مادی دارد ، يعنی محركات اصلی تاريخ در جنگها ، باز محركات مادی است . يعنی جنگ طبقاتی است ، و شكل ديالكتيكی دارد يعنی حركت از تضاد تز و آنتی تز ابزار توليد و روابط توليد ، و تضاد تز و آنتی تزی طبقات وابسته بر روابط قديم و طبقات خواهان روابط جديد ناشی میشود ماترياليسم تاريخی معتقد است كه : سراسر تاريخ جنگ است ، و جنگ طبقاتی است . اين تعبير شامل دو مفهوم است . يكی اينكه سراسر تاريخ جنگ است و صلحها و سازشها فرع است كه همان حالت سنتز است ، پس در اينجا اين بحث كلی مطرح است كه : آيا صلحها و تعاونها و نظاير آنها ، اصالت دارند در بشر ؟ يا نه ، اصالت مال جنگ و نزاع است ، و آنها فرعند ؟ يا هر دو اصلند ؟ يك نظر به اينست كه آنچه در بشر اصالت دارد و تنازع است ، تعاونها تحميل شده از ناحيه تنازعها هستند ، يعنی هرجا كه تعاون وجود دارد برای اينست كه افراد در حال انفراد خودشان را محكوم به نابودی میبينند ، لذا باهم همكاری میكنند تا از دشمن بزرگتر محفوظ بمانند ، مثل گلههای حيوانات . نمونهاش همكاریهای سياسی امروز است كه تنها برای مقاومت و مصونيت از دشمن بزرگتر است ، آن شاعر عرب كه گفته است" الظلم من شم النفوس فان تری داعفة فلفلة لا يظلم " |
پاورقی : > سؤال : اينهم بالاخره يك راهی است . چرا اين راه را ببنديم ؟ جواب : درست است ، يك راهی است ، ولی با وجود راههای ديگر نمی توان اين راه را پيمود ، چون مستلزم ظلم است . بله اگر راه تكامل جامعه منحصر به اين راه باشد میتوان از اين راه استفاده كرد . ولی مطلب اين جور نيست كه راه تكامل منحصر در اين راه باشد ، اين حرف دروغ است و در اين صورت مسئله دوران امر بين اهم و مهم مطرح نيست تا به اهم اخذ بكنيم هر چند مستلزم ريختن خونها و تضييع حقوق باشد .