آيا جامعه واقعيت و حيات دارد ؟
بطور كلی درباره جامعه بشری اين بحث از اول مطرح است كه آيا جامعه واقعا از خود حيات دارد ، يعنی آيا درست مانند هر موجود زنده از يك روح و يك حيات برخوردار است و خاصيتهای موجود زنده را دارا است يا نه ؟ البته اين مطلب را به شكل تعبير خطابی و به شكل تشبيه بسيار تكرار میكنند ولی مطلب از حد تشبيه بالاتر است ، میخواهند بگويند كه اين امر به صورت يك واقعيت وجود دارد . بقول اينها ما معمولا " انفرادی " فكر میكنيم ، يعنی اصالت را برای فرد قائل هستيم و جامعه را يك امر اعتباری میدانيم و میگوئيم جامعه همان مجموع افراد است و مجموع يعنی كل مجموعی هم وجودی ندارد و وجودش اعتباری است ، وجود واقعی مال افراد است ، پس اگر ما چيزی را به " كل " نسبت بدهيم ، جز تعبير مجازی و شاعرانه چيز ديگری نيست ولی مطلب حتما به اين نحو نيست [ كه فقط افراد اصالت داشته باشند و جامعه تنها مجموعه افراد باشد ] . اخيرا نظريهای پيدا شده و از طرف جامعه شناسان مانند ( جامعه شناس معروف فرانسوی ، دوركيم ) هم تأييد شده كه جامعه اصالت و حقيقت دارد ، و افراد اصالت وحقيقتی ندارند ، راهی هم كه برای توجيه اين نظريه بيان میكنند يك راه نسبتا علمی است ، میگويند : مگر در مركبات ديگر چطور است ؟ عناصر كه باهم تركيب میشوند و يك شيئی ثالث بوجود میآيد ، مثلا دو عنصر اكسيژن و هيدروژن تركيب میشوند آب بوجود میآيد اين آب الان يك هويت جديد است ، و اجزايش در آن مستهلكند ، والان ديگر نمی توانيم بگوييم اكسيژن و هيدروژن وجود دارد و آب يك امر اعتباری است ، نه الان ، آنكه حقيقی است خود آب است ، دوركيم معتقداست افراد هم در جامعه همين طورند ، ما افراد را يك وقت از نظر زيست شناسی در نظر میگيريم ، يعنی اين اندامها كه با هم تركيب نمی شوند ، اينها از هم جدا هستند ، اين يك شخص است و آن يك شخص ديگر ، ولی آنكه جامعه را تشكيل میدهد اين اندامهای لا يشعر نيستند انسانها هستند ، انسانها از آن نظر كه شخصيت دارند ، نه از آن نظر كه شخص هستند كه از اين نظر شيئی هستند نه شخصيت . انسانها از نظر وجود اجتماعی نتيجه هزاران فعل و انفعالی هستند كه در جامعه رخ داده است يعنی واقعا افراد جامعه از جهت روحی باهم تركيب شدهاند ، وقتی دو نفر باهم هستند يكی از ديگری فكر و سرشت و خلق و خوی میگيرد و آن ديگری نيز از آن الهام میگيرد ،