پاورقی : 1 - اين مطلب را آقای طباطبائی نيز در يك جا از تفسير " الميزان " طرح كرده و رد شدهاند .
اصل چهارم : اصل چهارم ، همان اصل تأثير متقابل است ، مفهوم اين اصل
اين است كه هيچ چيزی در دنيا نيست كه در اشياء ديگر اثر نگذارد و يا از
اشياء ديگر اثر نپذيرد ، و بلكه تمام كيان خودش را از اشياء ديگر دارد ،
يعنی وابستگی دارد به همه اشياء ديگر ، قدمای ما يك حرفی دارند ، كه از
زمان هگل به اين طرف مورد قبول نيست ، و آن اينكه میگفتند برای اشياء
ذاتی هست ( حالا اعم از اينكه وجود باشد يا ماهيت ) و در مرتبه زائد بر
ذات ، روابط و اضافاتی . اصل تأثير متقابل را قدما هم قبول داشتند ، تا
كار به جائی میرسيد كه وحدت عالم مطرح بود ، حتی خود ارسطو مسئله وحدت
عالم را به دو مطرح كرده است كه يكی از آنها به اين نحو است كه : عالم
حكم شخص واحد را دارد ، و اجزاء عالم به صورت يك سلسله اجزاء
پراكندهای نيست ، و يك دستگاه وابستهای است ، و عالم يك كل تجزيه
ناپذير است ، ( 1 ) يعنی اين يك فكر عوامانه و ابتدائی است كه گفته
میشود فلان شيئی چرا خلق شد ، اگر نمی بود چه میشد ؟ اين فكر ابتدا در ذهن
میآيد ، ولی نه هستی يك امر تجزيه ناپذير است . يعنی امرش دائر است
بين " نبودن " ، يا " همهاش بودن " ، اين حرف يك حقيقت مسلم و
غير قابل مناقشهای است و همين حرف است كه از يك جاهائی سر در میآورد
كه برای بسياری افراد قول حافظ :
در كارگاه هستی از كفر چارهای نيست آتش كه را بسوزد ، گر بولهب
نباشد
در اين حد قدما هم قائل بودند كه همه چيز به همه چيز بستگی دارد . ولی
آنها ( قدما ) به اين شكل میگفتند كه هر چيزی در مرتبه ذاتش چيزی است
كه وابسته اشياء است ، هگل آمد و گفت كه واقعيت اشياء جز نفس وابستگی
چيزی نيست اينها ديگر اين حرف را كه اضافه و جوهری داريم و عرضی و اين
گونه حرفها را قبول ندارند ، و میگويند : اصلا هر چيزی جز اضافه چيزی
نيست ، و واقعيتش ، اضافه و نسبت است ، هگل كه روی همان انتزاعات
ذهنی خودش حكم میكند ، میگويد ماهيت اشياء را همان اضافات تشكيل میدهد
، اينها ( ماركسيستها ) كه مدعی هستند فلسفه هگل را تغيير دادند ، و به
روی پا ايستادند ، ديگر اين حرف را به آن صورت نمی گويند ولی از اثر
متقابل سخن میگويند . اينها هم ديگر آن حرف قدما را قائل نيستند كه برای
اشياء يك ذاتی هست كه برای آن ذات آثار و اضافاتی هست ، بلكه میگويند
همه چيز ، ماهيتش را رابطه با اشياء ديگر تشكيل میدهد ، و به تعبير ما
اگر گفته شود " ما هو ؟ " جوابش اين نيست كه مثلا الف و له رابطه مع
ساير الاشياء بلكه جوابش اين است كه مجموع روابط متقابلی است با اشياء
ديگر . ماهيت يك شيئی از نظر اينها ، بستگی دارد با اشياء ديگر ، و از
همينجاست كه میگويند اينها در فلسفهشان اصل هو هويت را انكار میكنند ،
اصل هو هويت میگويد هر چيزی در مرتبه ذاتش ، خودش ، خودش است ،
اينها میگويند ، هر چيزی خودش عين ارتباط با اشياء ديگر است ، پس هيچ
چيزی را ما به طور مطلق نمی توانيم در نظر بگيريم ، هر چيزی ماهيتش
وابستگی كامل دارد با شرائط محيطش ، اگر آن شرائط محيط را عوض بكنيد ،
پاورقی : 1 - اين مطلب را آقای طباطبائی نيز در يك جا از تفسير " الميزان " طرح كرده و رد شدهاند . |