به انحطاط ، آن نظريه كه هدفهای مشترك و تعالی و بالاتر رفتن را طرح
میكرد میخواست بگويد تكامل اساسا معنی ندارد و يك امر نسبی و قرار دادی
است ، ولی " توين بی " و ديگران نمی خواهند بگويند تكامل معنی ندارد ،
میخواهند بگويند هر جامعهای در عين اينكه يك سير تكاملی را طی میكند ،
در نهايت امر محكوم به انحطاط و تنزل و مرگ است ، و اين مسئله ديگری
است از اين گذشته ، اين نظريه به دو مطلب منحل میشود : يكی اينكه هر
جامعه را به تنهائی اگر در نظر بگيريم ، يك دوره معينی دارد . " « لكل
امة اجل »" تمدن و فرهنگ يك قوم كه رشد میكند عمر بی پايان ندارد يك
روزی هم مرگ دارد ، اين در صورتی است كه هر جامعهای را جدا در نظر
بگيريم . مطلب دوم ، تكامل جامعه انسانی است ، جامعه انسانی غير از هر
قوم جداگانه است ، چون اين مطلب مسلم است كه مقارن انحطاط و افول تمدن
در قومی ، اين تمدن و فرهنگ بر قوم ديگر طلوع میكند خود اسلام و مسلمانی
هم همين جور است . اگر بخواهيم وضع اسلام و مسلمانی را نسبت به يك قوم
معين در نظر بگيريم ، اينها يك دوره رشد اسلامی دارند و بعد هم يك دوره
انحطاط اسلامی ، ولی اگر مجموع دنيا را در نظر بگيرد آن يك حساب ديگری
دارد و در اين حساب وضع اسلام در يك كشور معين مثلا ايران نمیتوا ند
معيار باشد ، بلكه بايد وضع اسلام را در سطح همه دنيا سنجيد تا معلوم شود
در حال پيشرفت است يا پس رفت ، و نتيجه اين دو حساب مسلما فرق میكند
، اسلام از يك كشور معين مثلا فلسطين غروب میكند ولی مقارن آن در پاكستان
طلوع میكند ، از اندلس بيرون میرود ، در اندونزی و مالزی و جنوب
فيليپين رحل اقامت میافكند و همچنين .
پس مسئله تمدن و فرهنگ بشری را در يك قوم معين مورد نظر قرار دادن
يك حساب است و در كل جامعه بشری مسئله ديگر ، امثال " توين بی "
نظرشان در مورد هر تمدن بطور جداگانه بوده است و لذا تمدن غرب را محكوم
به زوال و فنا میدانند ولی در همان حال كه تمدن غرب را محكوم به فنا
میدانند ، برای خيلی از سرزمينها رشد و ترقیای را پيش بينی میكنند ، مثلا
برای آفريقا كه امروزه در حال انحطاط هست رشد و حيات جديد و سيطره بر
دنيا را پيش بينی میكنند ، و حال آنكه بحث ما درباره كل جامعههای
انسانی است پس اين دو مسئله را نبايد با يكديگر مخلوط كرد .
راز انحطاط و تعالی جامعهها :
در مورد اينكه هر جامعهای محكوم به انحطاط است ، اين سؤال پيش میآيد
كه آيا اين انحطاط و فنا مانند مرگهای طبيعی اجتناب ناپذير است ؟ يا نه
: بشر ممكن است برسد به مرحلهای كه جلوی موت جامعهاش را بگيرد . ( 1 )
اگر برای جامعه هم حياتی قائل
پاورقی :
1 - در مقدمه كتاب " انسان و سرنوشت " نيز اين مسأله را مطرح
كردهايم كه آيا انحطاط برای هر جامعهای ضروری است و اين يك قانون قطعی
است كه هر جامعهای محكوم به مرگ است ، پس قابل جلوگيری نيست ،
همانطور كه مرگ قابل جلوگيری نيست ، يا نه ، چنين قانون ضروری در كار
نيست ، ( بلكه ) تا به حال هر چه ديده شده است چنين بوده است ؟