تكامل اجتماعی :
در فصل 26 كه آخرين فصل هست ، بحث تكامل اجتماعی را مطرح میكند ، ادعا میكند كه يك عده اساسا منكر تكامل اجتماعی هستند و بعضيشان قائل به دور اجتماعی و بعضی هم قائل به تنزل اجتماعی هستند . آنها كه قائل به دور اجتماعی هستند ، مدعی هستند كه جامعه يك مرحلهای دارد ، به يك مرحله بالاتر و از آن به بالاتر میرسد ولی در نهايت امر بر میگردد سرجای اولش و باز از نو شروع میكند ، و شواهدی هم از تاريخ برای نظر خودشان ذكر میكنند . اين نظريه را به ابن خلدون نسبت میدهند و توين بی مورخ و جامعه شناس معروف دنيای معاصر كه خيلی مريد ابن خلدون است و به نظريات او احترام میگذارد ، هم تابع همين نظريه است . قبلا گفتهايم كه آقای طباطبائی هم از آيات قرآن چنين استنباط میكنند كه جامعه دارای يك حيات واقعی است و به همين دليل تولد و رشد و مرگ دارد . و هر واحد اجتماعی و هر امتی در نهايت امر محكوم به نيستی و نابودی است . تاريخ عالم هم همين مطلب را حكايت میكند . كدام تمدن از تمدنهای عالم باقی مانده است تمام تمدنهائی كه ظهور كردهاند يك روزی هم افول كردهاند ، راجع به خود اسلام تعبير جالبی از حضرت رسول ( ص ) وارد شده است كه فرمودهاند : " « كالشمس تطلع علی قوم و تغرب عن قوم » " ، يعنی خود اسلام كه عامل ترقی است ضرورت ندارد كه هميشه در يك جامعهای ثابت بماند ، بر قومی طلوع میكند ، بعد قوم ديگری آنرا میگيرند و قوم اول رها میكنند ، شمس باقی میماند اما آن مردمی كه اين شمس بر آنها طلوع میكند هميشه يكی نيستند . آنهائی كه قائل به تنزل هستند ، میگويند اساسا كون در تنزل است ، يعنی جامعه بشر در تنزل است ، و اينها معمولا ديندارها را پيرو چنين نظری میدانند و آنها را بدبين به اوضاع عالم و جامعه انسانی میدانند و مدعی هستند كه آنها گذشته را از آينده كاملتر میدانند و از يك كشيشی نقل میكند كه پيرو چنين نظريهای بوده است .دلائل منكرين تكامل :
منكرين تكامل كه تكامل را در كل جامعه انسانی ( و نه در يك جامعه خاص ) منكر هستند ادلهای برای مدعای خود ذكر میكنند : میگويند در امور طبيعی تكامل يك معنای واقعی دارد كه همان تكاملی است كه در مورد جاندارها وجود دارد . در آنجا میشود مثلا انسان را با يكی از حشرات مقايسه كرد و گفت كه يك حيوان كاملتری هست ،