پاورقی : 1 - ر ك " ماركس و ماركسيسم " ، ص . 32
ملعبهای در دست ابزار توليد میدانست . نظريات مختلفی درباره تحولات
تاريخ دادهاند ، يكی زجاهائيكه اين مطلب را خوب شرح داده است ، كتاب
" لذات فلسفه " ويل دورانت است . در كتاب " لذات فلسفه " آراء
مربوط به فلسفه تاريخ را به صورت افسانه و رمان در آورده و ميزگردی فرض
كرده و دورهای از فلاسفه دنيا را كه در اين مسئله صاحب نظر بودهاند جمع
كرده ، و آراء مختلف را از زبان اينها بازگو نموده است .
نظريه اول : بعضيها به قول اينها تاريخ را صرفا نتيجه طرح الهی میدانند
، ( 1 ) مقصود اينست كه اينها مذهبی و قضا و قدری فكر میكنند ، و هرچه
را كه بپرسيم چرا چنين شد ، میگويند در طرح الهی و قضا و قدر الهی چنين
تعيين شده بود ، پس عامل تحولات تاريخ را مستقيما اراده الهی میدانند ،
اين يك نظريه ، اينها ، مدعی هستند كه الهيون ؟ كه جهان را با خدا تفسير
میكنند و میگويند جهان همان چيزی است كه خدا آنرا به وجود آورده و اداره
میكند تاريخ را نيز همين گونه تفسير میكند ، تاريخ نيز همان چيزی است كه
خدا آن را طبق طرح و نقشه خود خلق كرده و میگرداند ، پس عامل گرداننده
تاريخ خدا و قضا و قدر او است .
نظريه دوم : گروه ديگر طرفدار نظريه قهرمانان هستند ، يعنی مدعی هستند
تحولات تاريخ به دست قهرمانان صورت میگيرد ، مثلا میگويند : فرانسه را
ناپلئون به وجود آورد ، انگلستان را فلان شخص ديگر به وجود آورد . اينها
میگويند اگر در همه تاريخ بشر نگاه بكنيم ، میبينيم يك عده معدودی هستند
كه تحولات تاريخی را به وجود آوردهاند ، " كارلايل " مؤلف كتاب "
الابطال " پير و همين نظريه است و كتابش را هم كه در ابتداء آن از
حضرت رسول ( ص ) نام میبرد ، روی همين نظريه نوشته است .
نظريه سوم : يك عده ديگر ، تكيهشان روی نژاد و مسائل زيست شناسی است
و مدعی هستند بعضی از نژادها اساسا خصلت تاريخ سازی دارند و بعضی از
نژادها اين خصلت را ندارند ، تاريخ دنيا را فردها نساختند ، بلكه بعضی
نژادها ساختند . " كنت گوبينو " طرفدار همين نظريه است و معتقد است
كه تاريخ را بعضی از نژادها به وجود آوردند ، و بعضی نژادها ، اصلا نقشی
در تاريخ نداشتند .
نظريه چهارم : و نظريه ديگری نقل میكنند به نام نظريه جغرافيائی .
اينها معتقدند كه
پاورقی : 1 - ر ك " ماركس و ماركسيسم " ، ص . 32 |