پاورقی : 1 - اشكال : ممكن است بگويند : عين تحول و " شدن " بودن جهان ، اصل است و اصل دليل نميخواهد ، اين فرضی است كه با آن جهانرا توجيه ميكنيم. جواب : ولی با اصل متحول بودن هم جهان قابل توجيه است ، چه ضرورتی دارد اين اصل را بپذيريم و جهان را عين تحول بدانيم . سؤال كننده : اساسا يعنی چه كه جهان عين تحول است ؟ جواب : اينها كه درباره حرفهايشان توضيح نميدهند ، اگر توضيح بدهند و بحث كنند در آن گير خواهند كرد . همين قدر ميگويند : وجود مساوی است با شدن ، و اصل اين حرف از هگل است و اينها بدون اينكه دربارهاش فكر كنند همينطور حرف او را تكرار ميكنند . هگل چون جريان ذهن و عين را يكی ميدانست ميتوانست چنين حرفی بزند ولی اينها كه مبانی او را قبول ندارند ، دليلشان چيست ؟ بر فرض اينكه قبول كنيم اينها هم مانند شرق به اين نتيجه رسيدهاند كه جهان عين تحول و حركت است ، و شرق و غرب از دو راه ، به يك نتيجه دست يافتهاند ، بر فرض قبول اين مطلب و صرف نظر از اشكالات دليل نداشتن آنها مسئله مهم نتيجهای است كه از اين حقيقت ميتوان گرفت . شرق ميگويد : به دليل اينكه عالم عين " شدن " ، است عين حادث شدن است ، عين حدوث تدريجی است و نيازش به علت ماوراء خود ، بيشتر است از آن وقت كه ما عالم را " شدن " ندانيم . پس بطور قطع عالم دائما در حال آفريده شدن است ، يك واحد آفريده است " العالم متغير و كل متغير حادث " در فلسفه ملاصدرا به اين شكل در میآيد كه " كل متغير عين الحدوث " ولی آقايان كه خيال میكنند به اين نتيجه رسيدهاند كه عالم عين " شدن " است ، ميگويند : چون عالم " شدن " است نيازی به ماورای خود ندارد و خودش خودش را بوجود آورده است ، و اين مسئلهای است كه در درس آينده بايد بررسی شود .