بعد كه آن ضد آمد الف را انكار و نفی كرد ، آن هم سرنوشت همين الف‏
را دارد ، يعنی آن هم انكار خودش را در درون خودش دارد و به وسيله شيئی‏
سوم نفی می‏شود ، منتهی می‏گويند كه اين نفی‏ها مطلق نيست ، يعنی اين شيئی‏
دوم كه الف را نفی می‏كند چيزی از آن را در خودش دارد و چيزی از آن را
نفی می‏كند ، اين شيئی سوم هم آن شيئی دوم را نفی می‏كند همينجور و در
نتيجه در مرحله سوم مرحله كاملتر و بالاتر به وجود می‏آيد .
اما چنين چيزی و چنين اصلی در طبيعت ( به طور يك قانون علمی ) قابل‏
اثبات نيست . يعنی اصلا علم امروز چنين مطلبی را تأييد نمی كند كه اصل‏
نظام عالم بر چنين حركت و تغييری باشد كه همه اشياء دارای چنين حركتی‏
باشند كه شيئی حركت بكند به سوی ضد خودش ، و ضدش هم به سوی ضد ضد
خودش . هرگز علوم چنين چيزی را تأييد نمی كند ، و قابل تعميم در همه‏
مسائل نيست ( 1 ) .
خود هگل گاهی وقتها مثالهائی می‏آورد كه آن مثالها از جنبه‏ای قابل‏
انطباق هست و از جنبه‏ای قابل انطباق نيست ، مثلا مثال به عمل و عكس‏
العمل می‏زنند ، می‏گويند اگر ريسمانی را در حاليكه يك شيئی سنگين به آن‏
آويخته باشد به يك سو به حركت در بياوريم . اين ريسمان از همان مسيری‏
كه برده شده بود بر می‏گردد ولی در جای اول خودش نخواهد ايستاد بلكه در
برابر حركت ما عكس العمل نشان خواهد داد و از جای اولش هم خواهد گذشت‏
و مقداری در جهت مقابل حركت اولی خواهد رفت و دو مرتبه به طرف ضد آن‏
جهت حركت خواهد كرد ، و اين نوسان مدتی ادامه خواهد يافت تا آنكه‏
سرانجام در نقطه تعادل به ايستد . اين معنايش بازگشت به تعادل اوليه‏
است ، و اين هم يك اصلی است كه قابل قبول است ولی اين اصل قابل قبول‏
ربطی به حرفهای اينها ندارد ، و غير از تز و آنتی تز و مركبی است كه در
سطح بالاتر قرار دارد ، بلكه در اين مثال برگشت به حالت اوليه است ، و
اين بدان معنی است كه اشياء يك حالت طبيعی دارند كه ميل طبيعيشان بودن‏
در آن حالت طبيعی يك عكس العمل در شيئی ايجاد می‏كند ، و در عكس العمل‏
از حالت اول هم می‏گذرد و يك مقدار هم از آن خارج می‏شود ، ولی تدريجا به‏
حالت اوليه باز می‏گردد ( 2 ) .

پاورقی :
1 - در كتاب " قيام و انقلاب مهدی " ذكر كرده‏ايم كه چه چيزهايش در
طبيعت وجود دارد . و چه چيزهايی از آن در طبيعت وجود ندارد .
2 - سؤال : اگر تكامل را ما در درجه اول قبول كرديم مسئله چگونه می‏شود
؟
جواب : چرا قبول كنيم ؟ به چه دليل ؟
سؤال كننده : يعنی تكامل نتيجه اين بحث است ؟
جواب : بله ، تا ماتضاد را به اين شكل قبول نكنيم تكامل را نمی‏شود
بپذيريم ،
سؤال كننده : اگر ديديم در عالم تكامل هست ، چطور ؟
جواب : ديديم در بعضی از اجزاء عالم تكامل هست غير از اين است كه در
همه اجزاء عالم تكامل هست ، مثلا اگر تكامل دارون با تجربيات علمی ثابت‏
شود و آن را بپذيريم ، چه لزومی دارد كه در غير جانداران هم بپذيريم ؟
هگل روی حسابهای فلسفی خودش مفاهيمی سر هم كرده بود ( و او حق >