بحث تقابل از مسائل منطق است يا فلسفه ؟
بحث ديگری هم هست راجع به اينكه ، مسئله تقابل ، از مسائل منطق است يا فلسفه ، ( چون در هر دو علم بحث ميشود ) و يا اينكه از نظری منطقی است و از نظری فلسفی ؟ قدمای منطقيين بحث تقابل را بطور كامل در منطق مطرح ميكردند . اما متأخرين از منطقيين ، از چهار قسم تقابل ، تنها تناقض را طرح ميكنند . در فلسفه هم ، همه انواع تقابل مطرح ميشود ، و گاهی هم بحث تناقض را مستقلا طرح ميكنند ، مثل شيخ در الهيات شفا مرحوم آخوند هم ( ظاهرا در بحث اتحاد عاقل و معقول ) تناقض را مستقلا بحث كرده است . اينكه ما مسأله تقابل را از مسائل فلسفه بدانيم ، به همان جهت است كه ذكر شد ، يعنی از باب اينستكه موضوع فلسفه موجود بما هو موجود است . و وحدت و كثرت هم از عوارض موجود بما هو موجود است تعينات ، ماداميكه به تعين خاص منتهی نشود ، و موجود را از شكل موجود بما هو موجود خارج نكند ، هر چند هزار تقسيم هم برای موجود بشود ، باز هم بحث درباره آن ، از مسائل فلسفه اولی است . بنابراين احكام تقابل و احكام تناقض و تضاد از مسائل فلسفه اولی است . و اما اينكه مسأله تقابل را از مسائل منطق بدانيم ، به اعتبار اين است كه در منطق بحث از معرف و حجت است ، يا به تعبيری كه شيخ و ديگران دارند ، موضوع منطق معقولات ثانيه است ، معقولات ثانيه منطقی كه ظرف عروض و ظرف اتصاف آنها هر دو ذهن است ، مثل كليت و جزئيت و امثال اينها از قبيل معرف بودن ، قياس بودن ، كه همگی مربوط به عالم ذهن و به يك تعبير مربوط به شناخت است . به اين اعتبار ، مسأله تقابل و مسأله تناقض ، از مسائل منطق نيست ، چون تقابل و نيز تناقض از معقولات ثانيه فلسفی است كه ظرف عروضش ذهن است و ظرف اتصافش خارج ، يعنی اشياء در خارج بنحوی اتصاف به اين خصوصيات ( تضاد و تناقض و . . . ) پيدا ميكنند ، نه اينكه در ذهن اشياء متصف به امتناع اجتماع باشند ، بلكه ذهن حكم ميكند به امتناع اجتماع در خارج ، كه تصور اين مسئله يك تصور بسيار مشكل و معضلی است و بحث قضايای بتيه و غير بتيه را در منطق پيش آورده است كه چطور ميشود ظرف عروض ذهن باشد و ظرف اتصاف خارج ، و اساسا اين تعبير ( قلمبه سلمبه ) گفته میشود ظرف عروض ذهن است و ظرف اتصاف خارج يعنی چه ؟ . اين تفكيك ميان عروض و اتصاف چه معنی ميدهد ؟ اين مطلبی است كه در جای خود بايد بحث شود . بنابر اين بحث تناقض نمی تواند از بحثهای منطقی باشد ، و اگر در منطق ذكر ميشود از باب مبادی و مقدمات مسائل منطق است ، نه خود مسائل . گذشته از اينكه اصل تناقض يك اصل بديهی است و لذا از مسائل هيچ علمی نيست . چون مسائل هر علم بايد نظری باشند و