پاورقی : 1 - [ نقد و بررسی ] فصل 22 كتاب " زمينه جامعه شناسی " در اينجا پايان میپذيرد .
كه اقتصاد آزاد خيلی موفقتر است ( البته با نقشه و برنامهريزی ) و توليد
و برداشت محصول در زمينه آزادی خيلی بيشتر است ، و علتش هم روشن است
. در اقتصاد دولتی افراد انگيزه و محرك برای كار ندارند لذا به اقل
مقدار ضروری كه جبر و زور اقتضا میكند اكتفا میكنند و طبعا از رشد توليد
كاسته میشود ، لذا خود همين دولتهای سوسياليستی برای رشد توليد ، دو
مرتبه به مالكيتهای خصوصی رو آوردها ند . در آن نوشته آن آقا . . . ؟ لابد
خوانديد كه نوشته است : اسلام هم اگر مالكيت خصوصی را اجازه میدهد در
مواقع خاصی است و برای اين است كه بر رشد توليد افزوده بشود ، يعنی به
عنوان ثانوی است ، در صورتيكه اينجور نيست اين يك عنوان اولی است و
هميشه وجود دارد انسانها اگر از نظر روحی به جائی برسند كه در عين اينكه
مالك مايملك خودشان هستند اشتراك را انتخاب كنند . اين اشتراك اسلامی
است نه اينكه انسان را مجبور به زندگی اشتراكی بكنند ( 1 ) .
فصل ديگر ، تخت عنوان " بستگی نوآوری به فرهنگ " است . در اين فصل
نهايت درجه تقلب كرده است ، بستگی نوآوری به فرهنگ تيتر و عنوان خوبی
است و همان چيزی است كه ما میگوئيم . ما گفتيم كه ريشه نوآوريها و
تكامل ، فرهنگ و نيروی ابتكار انسان است ، خدا انسان را متمايز از
حيوانهای ديگر آفريده است ، يا به قول شما حيوان در مسير تكامليش به
انسان رسيده است ، انسانيت انسان يعنی يك بعد جديد در وجود او ، حالا
قبول بكنيد نفخه الهی را قبول بكنيد يا نكنيد بهر حال يك بعد جديد به
هستی انسان داده شده است كه به موجب اين بعد جديد انسان خلاقيتی دارد كه
در هيچ حيوانی وجود ندارد و هيچ هم با عوامل مادی قابل توجيه نيست ، جز
با روح الهی با هيچ چيزی قابل توجيه نيست و همين هم راز تكامل انسان
است .
بعد از آن تيتر جالب ، میآيد ، فرهنگ را تقسيم میكند به فرهنگ مادی
و فرهنگ معنوی و مقصودش از فرهنگ مادی ، تمدن و ابزار توليد است اين
تعبير درست نيست . فرهنگ به امور معنوی گفته میشود ، نه خصوص
معنويات مذهبی بلكه معنويات بطور كلی ( علوم و معارف و نظاير آن ) ،
اما به امور مادی فرهنگ نمی گويند . ظاهرا مقصود او از اين كار اين است
كه میخواهد بعضی از امور را تحت عنوان متغير بودن فرهنگ ، متغير بداند.
بعد میگويد : " انسان برای حفظ حيات ناگزير از آن است كه همواره با
طبيعت پيرامون خود بستيزد و نظراو عملا بر آن چيره گردد مبارزه انسان با
طبيعت در جريان زمان بر منوال يگانه ادامه نمی يابد بلكه در هر دورهای
به تناسب مقام تاريخی ( در چاپهای بعد - اقتصادی ) و ميراث فرهنگی
انسان و نيز تا اندازهای موافق مقتضيات طبيعی به خود شكلی میگيرد " .
اين مقتضيات طبيعی را توضيح نمی دهند ، ممكن است مقتضيات جغرافيائی
باشد چون اين در هر محيط جغرافی قهرا نياز خاصی پيدا میكند ، و ممكن است
هم نيازهای اقتصادی و اجتماعی مقصود باشد . يعنی تكامل از يك طرف بستگی
دارد به انباشتگی فرهنگی گذشته و از طرف ديگر بستگی دارد به نيازها ،
اين حرف تا اينجا درست است ولی اين حرف كه گفت " انسان
پاورقی : 1 - [ نقد و بررسی ] فصل 22 كتاب " زمينه جامعه شناسی " در اينجا پايان میپذيرد . |