نمايش صرفا مرامی از انسان و جهان محدود شود ، آنها قصد داشتند يك‏
موجود اجتماعی مجسم در زمان را جايگزين موجود انتزاعی فوئر باخ كنند .
احساس مذهبی كه فوئرباخ آن را همچو رويائی بيرون از زمان تصور می‏كرد
برای مريدان وی تبديل به يك محصول اجتماعی می‏شد وابسته به شكل معينی از
جامعه بود و برای الغای آن احساس می‏بايستی ابتدا آن جامعه را نابود كرد.
بنابراين آنها از انتقاد دينی به انتقاد اجتماعی می‏گذشتند و از مادی‏
گرائی فلسفی به مادی گرائی اقتصادی " ( 1 )

پاورقی :
>
سؤال كننده : قانون ، هيچی، يك دريافت‏هائی است كه ما از خارج داريم.
جواب : شما می‏گوييد " قانون " . در خارج كه قانون وجود ندارد ، چون‏
قانون يك كليت است ، اين كليت را ذهن به اشياء می‏دهد ، در خارج مثلا
آهن و حرارت و انبساط وجود دارد ، اين آهن در اينجا و آن آهن در آنجا
وجود دارد ، و هم چنين حرارت و انبساط وجود دارد بعد ذهن است كه به‏
اينها كليت می‏دهد و می‏گويد ، هر آهنی در اثر حرارت انبساط پيدا می‏كند ،
اين حقيقت با اين وصف ( كليت ) جز در ذهن ما در جای ديگری كه نيست ،
البته منشأ انتزاعش در خارج است . حالا همين اصل ، همين قانون كه‏
می‏گوييد هر آهنی در اثر حرارت منبسط می‏شود ، از نظر شما يك پديده مادی‏
هست يا نيست ؟
سؤال كننده : كليتش پديده مادی نيست ، پديده مادی جزئی‏های اين قانون‏
است .
جواب : آنها كه به غير مادی معتقد نيستند .
سؤال كننده : يك امور اعتباری و انتزاعی است .
جواب : كليت كه يك واقعيتی است ، يعنی چه كه انتزاعی است ؟ يعنی‏
كليت يك وجود مجازی است ؟
سؤال كننده : در ذهن بله ، در ذهن يك اعتباری بيش نيست .
جواب : خود اعتبار هم در ذهن يك واقعيتی است . معتبر واقعيت ندارد
، ولی خود اعتبار كه واقعيتی است ، تازه كليت اعتبار نيست ، يعنی اگر
در ذهن كلی قابل انطباق بر كثيرين است معنايش اين نيست كه چنين‏
اعتباری می‏شود و واقعا جزئی است ، نه در ذهن يك خصوصيت و نحوه وجودی‏
دارد [ كه قابل انطباق بر كثيرين است ] . و لذا می‏گوييد ظرف عروض و
ظرف اتصافش هر دو ذهن است . همين جور كه انسان در ذهن وجود دارد ،
كليت هم به عنوان صفت اين موجود ذهنی الان در ذهن وجود دارد ، بنابراين‏
كليت در ذهن يك امر واقعی است ، نه اعتباری . حالا ، اگر شما علم را به‏
حمل شايع ماده بدانيد ، هم چنانكه اينها می‏دانند ، چون به غير ماده عقيده‏
ندارند ، پس بايد علم هم متغير و متحول و نسبی باشد ، هم چنانكه آب جوی‏
در دو لحظه يكی نيست و خودش نيست .
سؤال كننده : وقتی كه يك شيئی را با شرائط خاصی دريافت كرديم و مثلا
پذيرفتيم كه آب >
1 - ماركس و ماركسيسم - ص . 30