پاورقی : 1 - سؤال : اگر فرضا يك روزی اين مسائل برای علم كشف شد ديگر انسان احتياج به هدايت و راهنمائی ندارد ؟ جواب : اين يك جنبه احتياج به انبيا است . بشر بيشتر از جنبه اخروی به انبيا احتياج دارد و نياز او به انبيا هميشه وجود خواهد داشت .
رهبری كند به شدت احساس میشود . واقعا انسان راه تكامل خودش را نمی
داند ، خودش را و جامعه خودش را هنوز نشناخته است .
اين همان چيزی است كه شيخ و ديگران میگويند كه ما وقتی به خلقت نگاه
میكنيم میبينيم همه چيز براساس نياز آفريده شده است و مثال به اشناف
عينين و اخمص قدمين میزنند و میگويند ، در طبيعت نياز به اشناف و
اخمص مهمل گذاشته نشده است ، و كوچكترين نيازها در نظر گرفته شده است
بعد میگويد : جامعه بشر به انسانی كه آن انسان راهنمای كمال او باشد
بيشتر نيازمند است و چطور ممكن است اين نياز مهمل گذاشته شده باشد و
چنين خلای وجود داشته باشد .
بحثی هم كه آقای طباطبائی در كتاب " وحی يا شعور مرموز " كردهاند
اساس و ريشهاش همين است ، و استناد به اصل هدايت شده است ، يعنی در
عالم امكان ندارد موجودی استعداد يك كمالی را داشته باشد و به نحوی به
سوی آن كمال هدايت نشده باشد ، هر موجود در هر مرحلهای نوع هدايتش فرق
میكند ، خود قوه جاذبه از نوع هدايت است "« و اوحی فی كل سماء امرها
" ( فصلت / 12 ) كنيم در هر آسمانی كارش را به او وحی كرديم و هر
موجود كارش را میداند ، " « و اوحی ربك الی النحل » " . در باب
گياهها هم همينجور ، در مورد انسان كه الی ماشاءالله انسان از نظر اينكه
يك موجود اجتماعی است ، و جامعه انسان حكم يك واحد را دارند ، اين
واحد احتياج به يك چشم ، به يك هدايت به يك راهنما دارد . نبوت همين
هدايت است ، يعنی هدايت به سوی كمال واقعی را نمی توان با مقياس
آسايش بدست داد ، بشر امروز هنوز ميان دنيا و آخرتش مردد است ، نمی
داند آيا كارش با همين دنيا پايان میپذيرد ، يا نمیپذيرد ، هنوز نمی
داند اجتماعی بودن در او اصل است يا انفرادی بودن ، هنوز استعدادهای
فردی شناخته نشده است ، هنوز معلوم نيست انسان دارای چند غريزه اصلی
است ، فرويد برای انسان يك غريزه اصلی قائل است [ و آن هم غريزه جنسی
است ] ماركسيستها تكيهشان بيشتر روی شكم است ، عده ديگری بعد از فرويد
آمدند و غريزه اصلی را غريزه برتری طلبی و قدرت طلبی دانستند ، يك عده
برای چندين غريزه معنوی اصالت قائل شدند . راسل كه يك شخص مادی است
میگويد : حق اين است كه اينها هيچكدام درست نيست ، نه حرف فرويد و نه
حرف ماركس ونه . . . را نمی توان قبول كرد ، همه اين غريزهها در انسان
هست ، پس برای علم هنوز " انسان " مجهول است ( 1 ) .
پس با احساس آسايش و اينكه بشر امروز بيشتر احساس آسايش میكند نمی
شود گفت كه به همين دليل انسان به كمال بيشتر رسيده است .
پاورقی : 1 - سؤال : اگر فرضا يك روزی اين مسائل برای علم كشف شد ديگر انسان احتياج به هدايت و راهنمائی ندارد ؟ جواب : اين يك جنبه احتياج به انبيا است . بشر بيشتر از جنبه اخروی به انبيا احتياج دارد و نياز او به انبيا هميشه وجود خواهد داشت . |