جاودانگی حقيقت و اصول اخلاقی :

يكی ديگر از بحث‏هائی كه لازم است مجددا مطرح شده و بيشتر درباره‏اش‏
بحث شود مسأله جاودانگی‏ها است : آندره پی يتر می‏گويد ( 1 ) فلسفه‏هائی‏
كه قائل به بودن هستند قائل به ثبات و جاودانگی هستند و حال آنكه هيچ‏
فيلسوفی نبوده است كه قائل به ثبات به آن معنی باشد . حتی خود
ذيمقراطيس كه می‏گفت واقعيت اشياء را همين وضع ظاهری آنها تشكيل می‏دهد
قائل بود كه همين وضع بسيار ظاهری هم جاودان نيست . اما وی اصرار دارد
به اينكه فلسفه " بودن " به سه جاودانگی معتقد است : جاودانگی روح ،
جاودانگی حقيقت ، جاودانگی اصول اخلاقی ، و برعكس فلسفه " شدن " روح‏
را يك امر موقت ، حقيقت را هم يك امر موقت و اصول اخلاقی را نيز يك‏
امر نسبی می‏داند .
گفتيم كه تعريف حقيقت از نظر ما خيلی روشن است و ما هميشه بدون شك‏
و ترديد
ميگوييم كه يك قضيه حقيقتی ، قضيه‏ای است كه مطابق واقع و نفس الامر
باشد متجددين آمدند به اين تعريف خدشه وارد كردند و گفتند اين تعريف‏
صادق نيست ، البته تنها مسئله خدشه نيست ، بلكه بن بستهائی پيدا كردند
و آن بن بستها در واقع آنها را كشانده به اشكال نه ايراد واقعی به تعريف‏
قدما .
اشكالاتی كه كرده‏اند ، اغلب اشكالات بی پايه‏ای هست ، از قبيل اينكه‏
گفته‏اند : اين تعريف درباره قضايای تاريخی صادق نيست برای اينكه حوادث‏
تاريخی معدوم شده و از بين رفته ، اساسا واقعيتی و نفس الامريتی ندارد كه‏
ما بگوييم اين قضيه صادق است از آن نظر كه با واقع و نفس الامر مطابق‏
است ، بايد يك واقع و نفس الامری وجود داشته باشد ، تا اين قضيه با آن‏
مطابق باشد . در قضايای تاريخی واقعيتی در كار نيست يا اينكه گفته‏اند :
اگر بنا باشد ما حقيقت را اينجور تعريف بكنيم . پس قضايائی كه درباره‏
امور نفسانی و ذهنی هست آنها را چگونه ميتوانيم تعريف بكنيم ؟ اگر بنا
باشد حقيقت به معنای مطابقت انديشه با واقع باشد خيلی از قضايا مثل‏
قضايا و مسائل روانشناسی واقعيتی در بيرون ذهن انسان ندارند ، در اينجا
مطابق بودن با واقع چه معنی دارد ، با اينكه واقعيتی در كار نيست و هرچه‏
هست مربوط به عالم ذهن است ؟
يا درباره رياضيات كه حقيقی‏ترين و يقينی‏ترين علوم شناخته ميشود در
قديم مردم خيال ميكردند كه معانی رياضی واقعا در خارج وجود دارد گفته‏اند
كه همه اينها مخدوش است ، [ و مفاهيم رياضی در خارج وجود ندارند ] مثلا
آيا واقعا خطی در عالم وجود دارد ؟ خط مستقيم ، خط منحنی ، دائره وجود
دارد اصلا طبيعتی كه قسمتی از آن خلاء است و قسمتی ملاء

پاورقی :
1 - ماركس و ماركسيسم - ص . 17