خلاصه در اينجا موضوع عرضه و تقاضا را پيش می‏كشد و بالاخره می‏گويد :
" بهای جوراب نه برحسب كار جوراب بافی كه در كمترين مدت توليد
می‏نمايد ، و نه بر حسب كار جوراب بافی كه در اكثر مدت توليد می‏نمايد
تعيين نمی‏گردد . . . بلكه به واسطه " كار متوسط " كه از نظر كليه‏
اجتماع برای توليد آن كالا لازم می‏باشد تعيين می‏شود . اين كار متوسط را در
اصطلاح " كار اجتماعا لازم " می‏نامند " .
آنگاه در آخر صفحه 27 می‏گويد :
" بنابر آنچه گذشت ، كار اجتماعا لازم ، به واسطه تكنيك متوسط اجتماع‏
و چابكی متوسط و خبرگی متوسط كارگر و نيز شرايط متوسط كار تعيين می‏گردد ،
ولی از طرف ديگر تكنيك اجتماع ، خبرگی كارگر و شرايط كار ، ثابت و
بدون تغيير و در حال سكون نيستند . . . پس زمان " كار اجتماعا لازم "
برای توليد يك كالای معين نيز به حسب اين عوامل تغيير می‏يابد " .
اولا اكر كار پايه ارزش است دليل ندارد كه كار شخصی پايه ارزش نباشد
و كار اجتماعا لازم پايه ارزش باشد كه خلاصه‏اش اين است : " كارهای‏
مختلف از [ نظر ] مقدار حجم و مقدار زمان كه دارای ارزشهای مختلفی‏
غيرمتناسب با حجم كار و زمان كار می‏باشند ، همه را با هم جمع كرده و
بهای مجموع را بر آنها تقسيم كنيم . " اگر بگوئيد هرج و مرجی كه عرضه و
تقاضا در اقتصاد مبادله‏ای ايجاد می‏كند سبب می‏شود كه تناسب حجم كار و
بهای آن بهم بخورد ، جواب می‏دهيم هرگز چنين نيست ، اينكه دو جفت‏
جوراب متساوی از