مطلب ديگر قابل گفتگو است و آن اين كه كارها مطلقا عقيم نيستند ، هر
كاری اعم از كارهای جمادی يا حياتی ، مولد كارنو و ارزش نو است ، چه در
موردی كه كارگر با كار مجسم هست ، و چه نيست . چنان كه میدانيم اصطلاح
عوامانهای هست : " كارفرما كار میكند و كدبانو لاف میزند " ( كارفرما
يعنی ابزار كار ) . ابزار كار ، مثل قيچی ، خودكار میكند . كار لازم نيست
كه منحصر به صرف انرژی باشد ، حتی لازم نيست در آن صرف انرژی شده باشد
. كارخانه واقعا كار میكند و نيرو تبديل به انرژی میكند ، حركت میكند .
خانهای كه مستأجر در آن مینشيند ، هر چند كار به معنی حركت ندارد ولی
فايده تدريجی دارد . پس برای اين كه شیء مولد ارزش باشد لازم نيست مولد
كار باشد ، بلكه بايد قابل استفاده باشد . و ثانيا ارزش نقد يك شیء كه
پولش در جريان مبادله كار میكند ، با ارزش تدريجی يك شیء كه پولش در
جريان مبادله كار میكند ، با ارزش تدريجی يك شیء متفاوت است . اگر
خانهای صد هزار تومان خرجش شده و الان هم نقد به همان قيمت میارزد ،
دليل نمیشود هنگامی كه قيمت خانه در مدت پانصد ماه میخواهد پرداخت شود
نيز همان صد هزار تومان باشد . پس ولو اين كه اينچنين ثروتی را مولد
ندانيم ولی به حسب زمان ، قابل نمو و رشد در شرايط خاصی میدانيم . اگر
قبول كنيم كه ارزش = كار است ، و كار را نه مولد بدانيم و نه نامی و
رشد كننده ، بايد بپذيريم كه سرمايه داری از لحاظ اسلامی به هيچ شكلی قابل
قبول نيست ، ولی اگر يكی از سه اشكال فوق را پذيرفتيم ، شايد بعضی از
شكلهای سرمايهداری از لحاظ اقتصاد اخلاقی قابل پذيرش باشد . اكنون وارد
بحث ارزش اضافی بشويم .
|