ساعتهای طولانی برای ساختن و پرداختن آن به هدر رفته باشد " .
اين بيان ، چندان تازه نيست ، فقط مؤيد نظری است كه قبلا گفتيم كه كار
، مساوی ارزش نيست ، موجد ارزش است ، همچنان كه جنس و فرم و ابتكار
نيز موجد ارزش است . حقيقت ارزش عبارت است از مفيد و مطلوب بودن
در زمينه عدم عموميت و رايگانی ، و به عبارت ديگر ، در زمينه ندرت ، و
يا به عبارت ديگر ، در زمينه قابليت تخصيص و انحصار .
ايضا در همان صفحه میگويد :
" نتيجه منطقی نظريه ماركس اين است كه ارزش ، در زمان ، تغيير
نمیكند ، ولی همه میدانيم كه اين طور نيست ، شراب خوب با گذشت زمان
ارزش بيشتری میيابد ، حال آن كه . . . "
اين ايراد بايد به دو ايراد تجزيه شود ، يكی اين كه عامل زمان ، بما هو
هو ، ايجاد ارزش میكند به عنوان قدمت ، مثل عتيقهها ، سكههای قديم ،
خطوط قديم ، بناهای قديمی ، امثال اينها . ديگر اين كه خود طبيعت در طول
زمان تأثيراتی میكند كه ارزش را بالا میبرد . ترشی كهنه ، سير هفت ساله
و غيره از اين قبيل است .
معلوم میشود كه طبيعت مرده ( البته طبيعت نه صنعت ) نيز احيانا
مانند طبيعت زنده ، مولد ارزش میشود ، از راه اين كه عمل میكند ، با
اين تفاوت كه طبيعت زنده ، مولد مثل است و افزايش دهنده است ، ولی
طبيعت جامد فقط تغييرات كيفی میدهد .
از مجموع آنچه گذشت معلوم شد كه ارزش ، نه ذاتی اشياء
|