اثر دارد .
ولی از اين اشكال می‏توان جواب داد به اين كه ارزش يك صفت واقعی‏
است ولی نه به اعتبار اشياء فی نفسها بلكه به اعتبار اشياء برای انسان ،
والبته ارزش مساوی با مفيد بودن نيست بلكه ارزش مساوی است با مفيد
بودن و احتياج انسان ، و چون احتياج انسان به نوع كالا است نه به شخص ،
به هر اندازه كه و فور و عرضه زياد شود احتياج به شخص كالا كمتر می‏شود و
از ارزش می‏افتد تا درجه‏ای كه اگر مانند هوا همه جايی شود به كلی از
ارزش ساقط می‏شود . وفور و عرضه زياد ، از قبيل توسعه سطح اتكاء جسم است‏
كه هر چه بيشتر شود قوه ثقل تقسيم می‏شود ، و هر چه كمتر شود ، فشار قوه‏
ثقل متوجه به يك نقطه می‏شود . اين قوه ، همان قوه توجه و خريد مردم است‏
، و عبارت بهتر اين است كه بگوييم : ارزش ، ناشی از دو چيز است :
مفيد و مورد احتياج بودن ، و در دسترس نبودن ، به معنی در انحصار ديگران‏
بودن ، و هر چه كه جنسی وافرتر باشد ، خود وفور ، اجبارا كالا را از دست‏
صاحب آن كالا بيرون می‏آورد و به بازار می‏كشد . اين نظر منطبق است با نظر
عرضه و تقاضا در تعيين بها كه بعدا گفته خواهد شد .
ج . نظر سوم درباره ارزش اين است كه ارزش تابع مفيد بودن است و هر
اندازه اشياء مفيدتر باشند ، قهرا ارزش بيشتری پيدا می‏كنند . اين نظريه‏
نيز باطل است ، زيرا اولا ما گفتيم كه اگر ارزش به معنی مفيد بودن يا لا
اقل تابع مفيد بودن بود و صد در صد به آن بستگی داشت نمی بايست به حسب‏
عرضه و تقاضا نوسان پيدا كند . به علاوه ، ما می‏بينيم بسياری از اشياء با
اين كه بيشتر مورد احتياج