پس دليل اول طرفداران ارث صحيح نيست ، و جواب سوسياليستها هم صحيح‏
نيست . آن دليل ، برای ارث به طرز غربی است كه از حقوق و از توابع‏
مالكيت است ، و اما ارث اسلامی به كيفيتی كه دارد كه خارج از اختيار
مورث است ، بر پايه حق مالكيت نيست .
اما دليل دوم . اين دليل مشوش است ، از آنجا كه می‏گويد : " فی‏
الحقيقة اميد به اين كه . . . " اين دليل را با دليل سوم يكی می‏كند .
ثانيا معلوم نيست چرا اين دليل را اخلاقی خوانده است . حداكثر درباره‏
اين دليل اين طور می‏توان گفت كه توارث كه بر اصل " « و اولوا الارحام‏
بعضهم اولی ببعض فی كتاب الله »" ( 1 ) است رابطه فاميلی و مخصوصا
خانوادگی را محكمتر می‏كند . خيلی فرق است ميان اين كه پدری بميرد و زن و
فرزندان از جای خود تكان نخورند و فعاليت پدر را برای خود بدانند ، و
بين اين كه بعد از مردن پدر ، مجبور باشند نسبت به مايملك پدر بيگانه‏
باشند . اگر نسلهای بعد ، از آثار فعاليت نسلهای قبل خودبهره ببرند بدون‏
شك در نظر يكديگر بسيار معززتر و محترمتر می‏شوند . فعاليت پدر برای‏
آينده فرزندان ، با توجه فرزندان به اين جهت و عواطفی كه از اين جهت‏
ميان آنها متبادل می‏شود ، ارتباط را قوی‏تر می‏كند و استحكام روابط
خانوادگی مطلوب است .
بيان ديگر اين كه توارث نوعی لذت و احساس آسايش و نوعی زندگی در
پرتوی عواطف است ، هم از نظر مورث و هم از نظر وراث ، و اخلاقا صحيح‏
نيست كه اين سعادت را از بشر سلب كنيم .

پاورقی :
. 1 انفال / . 75