از كالاهای ديگر به واسطه ميانجيگيری پول مبادله می‏گردد . بدين طريق به هر
كالا مقداری " بها " كه پول معرف و مبين آن است تعلق می‏گيرد . بهای‏
كالا خود به خود در جريان مبارزه بين توليد كنندگان مستقل كالا و بين‏
خريدار و فروشنده برقرار می‏گردد . نوسان ترقی و تنزل را بها در بازار ،
فعاليت مؤسسات توليد كننده متفرق را تنظيم می‏كند و بين اين فعاليت و
احتياجات مردم تعادلی برقرار می‏سازد .
. 3 ارزش استعمال يك كالا ، يا فايده آن ، بستگی به كيفيات طبيعی ،
فيزيكی ، شيميايی و مكانيكی آن كالا دارد و اول شرط لازم برای فروش آن كالا
است . ولی چنان كه پيش از اين گفتيم ، ارزش استعمال نمی‏تواند مبين بها
باشد ، زيرا از آنجا كه بها در بازار در نتيجه روابط بين اعضای اجتماع‏
مبتنی بر مبادله برقرار می‏گردد ، پس عواملی را كه تعيين كننده بها
می‏باشند نبايد در خصال طبيعی كالا ، بلكه بايد در روابط بين مردم جستجو
كرد " .
ارزش استعمال يعنی مفيد بودن . مفيد بودن ، هم به جنس بستگی دارد و
هم به كاری كه روی آن جنس صورت گرفته است . نوع جنس ، يعنی خصال‏
طبيعی كالا در ارزش مؤثر می‏باشد . از همه عجيبتر برهانی است كه نويسنده‏
" اصول علم اقتصاد " نوشين اقامه كرده است كه " چون بها در بازار در
نتيجه روابط اعضای اجتماع مبادله‏ای برقرار می‏گردد ، پس عواملی را . . .
" . اگر اين طور است پس عامل تعيين كننده بها فقط بايد عرضه و تقاضا
باشد ، زيرا كار نيز ربطی به روابط اجتماعی ندارد . به علاوه ، چه ملازمه‏ای‏
ميان اين دو هست ؟