كه ابزار توليد بايستی در خدمت اجتماع انسانها يا جامعه انسانيت به كار
رود . و به عبارت ديگر ، مالكيت اجتماعی ، مالكيت نيست و فقط وسيله
سادهای است در خدمت انسان و تمدن . از طرف ديگر عبارت " توليد به
منظور استفاده و نه به منظور سودجويی هدايت شود " ( كه در عبارت
برتراند راسل بود و قبلا گذشت ) برای تعريف جامعه سوسياليستی كافی نيست
. محصول توليدی همه كشورها امروزه لااقل در زمينه صنايع اصلی ، يك محصول
مصرفی است ولی استفاده و مصرف جنگی ، اقتصاد دولتی هم كه صفت مشخصه
قرن ماست همچنان كه بعدا خواهيم ديد اقتصاد مصرف است نه سودجويی . اين
هم اقتصادی است كه در آن ، نيروی محركه توليد ، ديگر سودجويی نيست بلكه
احتياج است ، منتها اين احتياج از آن مردم نيست و احتياج ملی است " .
هدف سوسياليسم اين است كه توليد به نفع عامه مردم و در خدمت انسان و
تمدن قرار گيرد ، و تا كنون سوسياليسم نتوانسته كه اين
پاورقی :
> تصاحب كرده است ، يعنی از همان طرقی كه خود سوسياليستها مالكيت
فردی را مشروع میدانند ، به چه دليل و به چه مجوزی اجتماع حق دارد آن را
از صاحب اصلی انتزاع كند ؟ حداكثر آنچه گفتهاند ، فرضيه ارزش اضافی و
ثبات سرمايه و تغير نيروی كار است كه مدعی هستند سود و اضافه ارزش ،
محصول نيروی كارگر است . اولا ما قبلا اثبات كرديم كه فرضيه ارزش اضافی
ماركس و تقسيم سرمايه به ثابت و متغير ، صحيح نيست . ثانيا لازمه اين
نظر اين است كه سود سرمايهدار نامشروع است ، اما به چه دليل ابزار
توليد بايد از سرمايهدار منتزع و به اجتماع داده شود ؟ بلكه حداكثر اين
است كه سرمايه سرمايهدار را بايد به خود او برگرداند و ارزش اضافی را
به كارگر داد . اين كه سوسياليسم نيست ، سوسياليسم آن است كه بتواند
مالكيت ابزار توليد را از روی دليل ، حق اجتماع معرفی كند .