تاريخ ، نه به عنوان عكس العملی در برابر بيدادگريها ، بلكه به عنوان‏
برق هدايتی برای اجتماع كه مانند همه جاندارهای ديگر راه خود را با
هدايت و بينش اختيارا و بدون جبر طی می‏كند پيش بينی و بر جامعه عرضه‏
شده باشد . عدالت به مفهوم واقعی خود قبل از سوسياليسم وجود داشته است‏
و می‏تواند كوششهای سوسياليستی با همه شكلهای نوی خود ، كوششی در راه همان‏
مطلوب قديمی و ايده‏آل كهن بشر به شمار رود ( 1 ) .
پس سوسياليزم مفهوم ديگری غير از عكس العملی از درد و غير از شكل‏
تاريخی مشخصی از اجتماع دارد و آن يك نظر علمی حقوقی مبتنی بر حقوق‏
واقعی و طبيعی فرد و اجتماع است .
ايضا می‏نويسد :
" اين نظريه كه سوسياليزم را عكس العملی در قبال بيدادگری اجتماعی‏
بدانيم ، اساسا جنبه تخيلی دارد و اگر دقيق‏تر آن را بررسی كنيم فرضيه‏ای‏
است ادراكی . به طور قطع هر اجتماعی كه به طبقات مختلف تقسيم شود ،
صحنه اجحاف ، عدم تساوی و بی عدالتی های كم و بيش پر سروصدايی خواهد
بود بر حسب درجه تكامل مرحله تاريخی مورد نظر . علت اين بيدادگريها
ممكن است بسيار آشكار باشد و لكن راه حل آنها در شرايط اقتصادی‏

پاورقی :
. 1 مگر آن كه بگوييم سوسياليسم ، مرحله خاص از عدالت است كه قبل از
اين مرحله نمی‏تواند وجود پيدا كند ، همچنان كه كاپيتاليسم و فئوداليسم‏
نيز مراحل ديگری از عدالت بوده‏اند . عليهذا از لحاظ هدايت نيز جامعه در
هر مرحله‏ای به مرتبه خاصی هدايت می‏شود . اگر اين طور گفته شود ، مسئله‏
را طوری ديگر بايد طرح كرد ، ديگر از ظالمانه بودن سرمايه‏داری نمی‏توان‏
لااقل در آغاز ظهور و رشدش بحث كرد ، و قسمت بعدی رد اين احتمال است .