اجتماع بدانيم نه يك حق مشروع و اصيل .
ثالثا با چه مقياسی كشف میكنيم كه در زمان حيات ، بخشيده و با چه
مقياسی كشف میكنيم كه برای بعد از فوت ، به حق خود رجوع كرده است ؟
به نظر ما دليل اول به شكلی كه بيان شد باطل است ، در عين اين كه ارث
را به شكل خاص اسلامی قبول داريم . ما میگوييم نتيجه مالكيت ، اختيار
تام مالك نيست ، ارث نيز از نظر اسلام لازمه مالكيت و اختيار تام مالك
نيست ، بلكه جهت ديگر دارد . به نظر ما علت اين كه مالك ، اختيار
مطلق ندارد كه در غير مصالح خود يا اجتماع ، مال را مصرف كند ، مثل اين
كه معدوم كند يا استفاده نامشروع ببرد ، اين است كه ماده ثروت را
طبيعت برای همه آفريده است ، و كار فقط او را مفيد و دارای ارزش كرده
است ( 1 ) . مالكيت فرد نسبت به ثروت ، به مقداری است كه روی آن ،
كار صورت داده است ، و اما معدوم كردن يا استفاده نامشروع كردن ، تضييع
ماده است بدون مجوز . در ورقههای " اسلام ، سرمايهداری ، سوسياليسم "
اينچنين گفتهايم :
مواد خام اولی قبل از انجام كار ، به همه تعلق داشته است ، بعد از
انجام كار تعلقش به ديگران سلب نمیشود ، كار سبب میشود كه شخص نسبت
به ديگران اولويتی نسبت به آن شیء پيدا كند . اثر
پاورقی :
. 1 به عبارت بهتر اگر فرد كار كرده تا ثروت مورد نظر را توليد كرده
است ، خلقت و عوامل طبيعت صد برابر بلكه هزار برابر او در توليد اين
ثروت دخيل است . در توليد يك ميوه ، حداكثر اين است كه بشر 1 / 1000
دخالت داشته باشد ، باقی دخالتها از ابر و باد و مه و خورشيد و فلك
است ، و به عبارت ديگر ، كار ، فقط ثروت بالقوه را بالفعل كرده است .