مرتبط به اخلاق و تربيت بشر . پس در عين اينكه اسلام طرفدار ازدياد ثروت‏
است و ثروت را وسيله تأمين هدفهای عالی خود می‏داند ، به همين دليل كه‏
هدف ، عالی‏تر از خود ثروت است راه درآمد را تمايلات و تقاضا نمی‏داند ،
مصلحت را راه می‏داند ، اما در اقتصاد جديد اينگونه محدوديتها وجود ندارد
، خصوصا اقتصاد سرمايه داری ، از صادراتشان می‏توان حقيقت را فهميد كه از
مملكتهای نيازمند مثل ايران چه می‏برند و چه تحويل می‏دهند .
مطلب سوم اين است كه همان طور كه نبايد از هر راهی به دنبال ثروت‏
بود ، نبايد سيستم اقتصادی به شكلی باشد كه رشد و نمو را متوقف و فلج‏
كند و جلوگيری نمايد . از جمله چيزهايی كه مانع رشد است به عقيده ما تز
" كار به قدر استعداد و مخارج به قدر احتياج " است كه لازمه اش‏
اشتراك مردم در منافع يكديگر است . اين چند عيب دارد : اولا برخلاف‏
فطرت و طبيعت است . پيوستگی طبيعی افراد بشر به حد اجزاء يك پيكر
نيست . ثانيا اين خود نوعی استثمار است . ثالثا جلوی فعاليت و نشاط را
می‏گيرد ، بشر آنگاه نشاط كار پيدا می‏كند كه بداند نتيجه كارش به خودش‏
برمی گردد . چرا اداريها اهل سنبل اند ؟ به قولی مرض اداره دارند ؟ چون‏
ايمان كه ندارد و درآمدش و ترقياتش هيچكدام با فعاليتش بستگی ندارد ،
برعكس درآمدش با انجام كارهای غيرمشروع از باند بازی و حقه بازی و رشوه‏
مالی و احيانا العياذ بالله رشوه ناموسی است .
خوشا به حال اجتماعی كه سيستم اقتصاديش به شكلی باشد كه راه درآمد
منحصر باشد به فعاليت ، و آثار فعاليت فرد هم مخصوص خودش باشد ، بدا
به حال اجتماعی كه كار در آن اجتماع صرف نمی‏كند اما بورس بازی و كارهای‏