كاری كه صرف ايجاد آن شده میداند و ارزش واقعی نيروی كار را معادل
مخارجی كه صرف ايجاد او يا مثل او شده و میشود میداند ، و از طرف ديگر
، بازار و مبادله را تعيين كننده واقعی و لااقل تقريبی ارزش واقعی میداند
، ناچار بايد بگويد چنان كه میگويند كه سرمايهدار ، مزدی كه به كارگر
میپردازد معادل ارزش واقعی آن است ، و از طرفی قادر نيست اثبات كند
كه سرمايه واقعا به شخص تعلق ندارد ، به اجتماع تعلق دارد ، فقط با دليل
ناقص ادعا میكند كه اضافه ارزش به سرمايهدار تعلق ندارد و به كارگر
تعلق دارد ، در صورتی كه اگر واقعا سرمايهدار ، نيروی كار كارگر را به
قيمت عادلانهای خريده است و سرمايه هم به شخص او تعلق دارد ، قهرا و
قطعا اضافه ارزش هم به او تعلق دارد ، خواه آن كه ايجاد كننده اضافه
ارزش ، سرمايه باشد يا نيروی كار كارگر ، چون به هر حال اضافه ارزش را
چيزی ايجاد كرده است كه سرمايهدار به حق مالك آن بوده است .
و اما قسمت چهارم : از نظر ما سود سرمايهدار از طرفی مربوط به اين
است كه حقوق كارگر به قدر كافی به او داده نمیشود . ارزش كار كارگر
بستگی دارد به مقدار مفيد بودن كارش برای اجتماع . كارگر يك ركن اساسی
اجتماع است ، همه به كار او محتاجاند . كارگر فقط حامی و محافظ حقوق
ندارد ، والا بايد عالیترين حقوق به او تعلق داشته باشد . اين كه در يك
اجتماع ، يك مدير كل بیمصرف ، ماهی دوهزار ، سه هزار تومان حقوق میگيرد
، ولی يك كارگر روزی ده تومان ، كه اگر همه روزه بگيرد ، ماهی سيصد
تومان میشود ، يك كار ظالمانه است . هيچ دليلی ندارد كه حقوق رفتگر
|