و قانون هم اين موضوع را رعايت ميكرد " .
ما از اين نويسنده می‏پرسيم كه از كجای قانون مدنی و از كجای قانون اسلام‏
( يا بقول شما فلسفه بردگی زن ) شما استنباط كرديد كه مرد مالك زن است‏
و علت نفقه دادن مرد مملوك بودن زن است . اين چطور مالكی است كه حق‏
ندارد به مملوك خود بگويد اين كاسه آب را بمن بده . اين چطور مالكی‏
است كه مملوكش هر كاری بكند بخودش تعلق دارد نه بمالك ، اين چطور
مالكی است كه مملوكش در كوچكترين قدمی كه برای او بردارد اگر دل خودش‏
بخواهد حق دارد مطالبه مزد بكند ، اين چطور مالكی است كه حق ندارد به‏
مملوك خودش تحميل كند كه بچه‏ای را كه در خانه مالك خود زائيده است‏
مجانا شير دهد .
ثانيا - مگر هر كس نفقه خور كسی بود مملوك اوست ؟ از نظر اسلام و هر
قانون ديگری فرزندان ، واجب النفقه پدر يا پدر و مادرند . آيا اين دليل‏
است كه همه قوانين جهان فرزندان را مملوك پدران ميدانند ؟ در اسلام پدر
و مادر اگر فقير باشند واجب النفقه فرزند ميباشند بدون اينكه فرزند حق‏
تحميلی به آنها داشته باشد ، پس آيا بايد بگوئيم اسلام پدران و مادران را
مملوك فرزندان خود شناخته است ؟
ثالثا - از همه عجيبتر اينست كه ميگويند : چرا نفقه زن در عده وفات‏
واجب نيست . در صورتی كه زن در اين وقت كه شوهر خود را از دست ميدهد
بيشتر بپول شوهر احتياج دارد .
مثل اينست كه اين نويسنده گرامی در اروپای صد سال پيش زندگی می‏كند .
ملاك نفقه دادن مرد به زن احتياج زن نيست . اگر