در نگهداری زن مجبور نكرده و آنها را آزاد گذاشته است و همه مساعی خود
را در راه زنده نگهداشتن روح انسانيت و جوانمردی بكار برده است ، عملا
توانسته است بميزان بسيار قابل توجهی از طلاقهای ناجوانمردانه بكاهد . در
صورتيكه ديگران كه توجهی به اينمسائل ندارند و همه سعادتها را از زور و
سر نيزه طلب می‏كنند موفقيتهای بسيار كمتری در اين زمينه داشته‏اند ،
گذشته از طلاق‏هائيكه به تقاضای زنان در اثر ناسازگاری و بقول مجله‏
نيوزويك بخاطر " كامجوئی " زنان صورت ميگيرد ، طلاقهائيكه بوسيله‏
بوالهوسی مردان در آنجاها صورت گرفته و ميگيرد از آنچه در ميان ما صورت‏
ميگيرد بسی افزونتر است .

طبيعت صلح خانوادگی با ساير صلحها جدا است

بطور قطع در ميان زن و مرد بايد صلح و سازش برقرار باشد . اما صلح و
سازشی كه در زندگی زناشوئی بايد حكمفرما باشد با صلح و سازشی كه ميان دو
همكار ، دو شريك ، دو همسايه ، دو دولت مجاور و هم مرز بايد برقرار
باشد تفاوت بسيار دارد .
صلح و سازش در زندگی زناشوئی نظير صلح و سازشی است كه ميان پدران و
مادران با فرزندان بايد برقرار باشد كه مساوی است با گذشت و فداكاری و
علاقمندی بسرنوشت يكديگر و شكستن حصار دو گانگی ، و سعادت او را سعادت‏
خود دانستن و بدبختی او را بدبختی خود دانستن . بر خلاف صلح و سازش ميان‏
دو همكار يا دو شريك يا دو همسايه يا دو دولت مجاور .
اينگونه صلحها عبارت است از عدم تعرض و عدم تجاوز به حقوق يكديگر .
در ميان دو دولت متخاصم " صلح مسلح " هم كافی