ميجويد ، بلكه برای آن است كه در زندگی خود از ازدواج معمولی با يك مرد
مسئول مأيوس شده است ، اگر گاهی در سالهای جوانی مفتون عبارات و
اصطلاحات سياسی ميگردد و احساس خود را بهمه جنبه‏های انسانی بسط می‏دهد ،
پس از يافتن شوهر وفاداری از تمام آن فعاليتها چشم می‏پوشد و بسرعت خود
و شوهرش را از اين فعاليت عمومی بيرون می‏كشد و به شوهرش ياد ميدهد كه‏
حس وفاداری شديد خود را بخانه محدود كند . زن بی اينكه نياز به تفكر
داشته باشد ميداند كه تنها اصلاحات سالم از خانه برمی‏خيزد . زن آنجا كه‏
مرد خيالی سرگردان را به مرد فداكار و پای بست بخانه و كودكان خود تبديل‏
ميسازد عامل حفظ و بقاء نوع است ، طبيعت به قوانين و دولتها اعتناء
ندارد ، عشق او بخانه و كودك است اگر در حفظ اينها موفق شود به دولتها
بی قيد و بی‏علاقه است و به كسانی كه سرگرم تغيير اين قوانين اساسی هستند
می‏خندد ، اگر امروز طبيعت در حفظ خانواده و كودك ناتوان بنظر ميرسد
برای آنست كه زن مدتی است كه طبيعت را از ياد برده است ، ولی شكست‏
طبيعت هميشگی نيست ، هر وقت كه بخواهد ميتواند بصدها مصالحی كه در
ذخيره دارد برگردد ، هستند اقوام و نژادهای ديگری كه در وسعت و عده از
ما بيشترند و طبيعت دوام قطعی و نامشخص خود را ميتواند از ميان آنها
تأمين كند " .
اين بود بيان كوتاهی از تفاوتهای زن و مرد و نظريات دانشمندان در اين‏
زمينه .