افلاطون نيز از عقيده خود عدول كرد .
در يك قرن اخير فردريك انگلس پدر دوم كمونيسم نيز اين فرضيه را
پيشنهاد و از آن دفاع كرد . اما دنيای كمونيسم آنرا نپذيرفت . ميگويند
دولت شوروی در اثر تجربيات تلخ فراوان در اجرای تئوری اشتراكی خانوادگی
انگلس در سال 1938 قوانينی بنفع خانواده گذرانيد و تك همسری را بعنوان
زناشوئی رسمی كمونيستی پذيرفت .
چند زنی برای يك مرد ميتوانسته امتيازی شمرده شود ، اما چند شوهری
هيچوقت برای زن امتيازی نبوده و نخواهد بود . علت اين تفاوت اينست كه
مرد طالب شخص زن است ، و زن طالب قلب مرد و فداكاريهای او . برای
مرد ماداميكه شخص زن را در اختيار دارد اهميتی ندارد كه قلب زن را از
دست بدهد ، از اينرو مرد اهميتی نميداده كه در چند زنی قلب و عواطف زن
را از دست ميدهد . ولی برای زن ، قلب و عواطف مرد اصالت دارد . اگر
آن را از دست بدهد همه چيز را از دست داده است .
بعبارت ديگر در امر زناشوئی دو عنصر دخالت دارد : يكی مادی و ديگری
معنوی . عنصر مادی زناشوئی جنبههای جنسی آن است كه در جوانی در منتهای
اوج و غليان است و تدريجا رو به كاهش و آرامش ميرود . جنبه معنوی آن
عواطف رقيق و صميمانهايست كه ميان آنها حكمفرما ميشود و احيانا هر چه
زمان ميگذرد نيرومندتر ميگردد . يكی از تفاوتهای زن و مرد اينست كه برای
زن عنصر دوم بيش از عنصر اول اهميت دارد بر خلاف مرد ، زناشوئی برای زن
بيشتر جنبه معنوی دارد و برای مرد بيشتر جنبه مادی و لا اقل جنبه مادی و
معنوی زناشوئی برای مرد مساوی است .
|