پيدا كند راه منحصرش اينست كه مشابهت حقوقی را از ميان بردارد ، برای
مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود
. تنها از اين راه است كه وحدت و صميميت واقعی ميان مرد و زن برقرار
میشود ، و زن از سعادتی مساوی با مرد بلكه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد
، و مردان از روی خلوص و بدون شائبه اغفال و فريب كاری برای زنان حقوق
مساوی و احيانا بيشتر از خود قائل خواهند شد .
و همچنين من هرگز ادعا نميكنم حقوقی كه عملا در اجتماع بظاهر اسلامی ما
نصيب زن میشد ارزش مساوی با حقوق مردان داشته است . بارها گفتهام كه
لازم و ضروری است بوضع زن امروز رسيدگی كامل بشود و حقوق فراوانی كه اسلام
به زن اعطا كرده و در طول تاريخ عملا متروك شده به او باز پس داده شود ،
نه اينكه با تقليد و تبعيت كوركورانه از روش مردم غرب كه هزاران
بدبختی برای خود آنها بوجود آورده نام قشنگی روی يك فرضيه غلط بگذاريم و
بدبختيهای نوع غربی را بر بدبختیهای نوع شرقی زن بيفزائيم . ادعای ما
اينست كه عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی كه طبيعت زن و مرد را در
وضع نامشابهی قرار داده است هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبيق میكند
. و هم سعادت خانوادگی را بهتر تأمين مینمايد ، و هم اجتماع را بهتر به
جلو میبرد .
كاملا توجه داشته باشيد ، ما مدعی هستيم كه لازمه عدالت و حقوق فطری و
انسانی زن و مرد عدم تشابه آنها در پارهای از حقوق است . پس بحث ما
صددرصد جنبه فلسفی دارد ، بفلسفه حقوق مربوط است ، به اصلی مربوط است
بنام " اصل عدل " كه يكی از اركان كلام و فقه اسلامی است . اصل عدل همان
اصلی است
|