محسوب شود .
اما در ميان علل گذشته نوع سومی هست كه اگر فرض كنيم در دنيای گذشته
وجود داشته و يا در دنيای امروز وجود دارد ، بيش از آن است كه فقط "
مجوز " تعدد زوجات برای مرد يا اجتماع محسوب گردد ، بلكه موجب " حقی
" است از جانب زن و موجب تكليفی است بعهده مرد و اجتماع ، آن علت
فزونی عدد زن بر مرد است . اگر فرض كنيم در گذشته يا زمان حاضر عدد
زنان آماده بازدواج بر عدد مردان آماده بازدواج فزونی دارد بطوريكه اگر
تك همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد ، گروهی از زنان بی شوهر ، از
تشكيل زندگی خانوادگی محروم میمانند ، از چند زنی بعنوان " حقی " از
زنان محروم و " تكليفی " بعهده مردان و زنان متأهل محسوب ميشود .
حق تأهل از طبيعیترين حقوق بشری است . هيچ بشری را از اين حق بهيچ
نامی و تحت هيچ عنوانی نمیتوان محروم كرد . حق تأهل حقی است كه هر فرد
بر اجتماع خود پيدا میكند . اجتماع نمیتواند كاری بكند كه نتيجتا گروهی
از اين حق محروم بمانند .
همانطوری كه مثلا حق كار ، حق خوراك ، حق مسكن ، حق تعليم و تربيت ،
حق آزادی جزء حقوق اصلی و اولی بشر شمرده ميشود و بهيچوجه و هيچ عنوان
نمیتوان از او سلب كرد ، حق تأهل نيز يك حق طبيعی است و نظر باينكه در
صورت فزونی عدد زنان آماده بازدواج از مردان آماده بازدواج قانون انحصار
ازدواج به تك همسری با اين حق طبيعی منافی است پس اين قانون بر خلاف
حقوق طبيعی بشر است .
|