ميشود تكرار كنيم و بگوئيم : " خيلی واضح است كه علت تعدد زوجات‏
چيست و چه بوده است ؟ علتش زورگوئی و تسلط مرد و بردگی زن است ،
علتش پدرشاهی است ، مرد چون بر زن تسلط و حكمروائی داشته است ، رسوم و
قوانين را بنفع خود ميچرخانده است ، و لهذا رسم چند زنی را بنفع خود و
عليه زن ، قرنها معمول داشته است . و زن چون محكوم مردم بوده است‏
نتوانسته است چند شوهری را بنفع خود مجری دارد . امروز كه دوره پايان‏
زورگوئی مرد است امتياز چند زنی نيز مانند بسياری از امتيازات غلط ديگر
جای خود را بحقوق متساوی و متقابل زن و مرد ميدهد " .
اگر اينچنين فكر كنيم ، بسيار سطحی و ناشيانه فكر كرده‏ايم نه علت رواج‏
يافتن چند زنی ، زورگوئی مرد بوده است ، و نه علت شكست چند شوهری ضعف‏
و محكوميت زن بوده است ، و نه علت اينكه امروز تعدد زوجات عملا منسوخ‏
ميشود اينست كه دوران زورگوئی مرد بپايان رسيده است ، و نه مرد امروز
بواسطه ترك تعدد زوجات واقعا امتيازی را از دست ميدهد . بلكه برعكس‏
امتيازی بنفع خود عليه زن كسب می‏كند .
من منكر عامل " زور و قدرت " بعنوان يكی از عوامل گرداننده تاريخ‏
بشری نيستم ، و هم منكر اينكه مرد در طول تاريخ از قدرت خود عليه زن سوء
استفاده كرده نمی‏باشم . اما معتقدم كه منحصر كردن عاملها بعامل زور و
قدرت مخصوصا در توجيه و توضيح روابط خانوادگی زن و مرد ناشی از كوته‏
فكری است .
اگر نظريه بالا درست باشد ، الزاما بايد قبول كنيم كه مواقع نادر و
استثنائی كه چند شوهری معمول شده ، مانند دوره جاهليت عرب ، و يا زمانی‏
كه بقول منتسكيو در ميان قبيله نائير در سواحل