در دوره رنسانس شرح ميدهد . تمام اين فصل كه در يازده قسمت ذكر شده ،
خواندنی است . من خلاصه‏ای از آنچه تحت عنوان " اخلاق در روابط جنسی "
ضمن اين فصل آمده است نقل ميكنم .
ويل دورانت اول مقدمه كوتاهی ذكر می‏كند و مثل اينكه با اين مقدمه قبلا
می‏خواهد معذرت خواهی كرده باشد .
مقدمه چنين ميگويد :
" حال با پرداختن باخلاقيات مردم غير روحانی و با آغاز از روابط جنسی‏
بايد نخست متذكر شويم كه مرد ذاتا طبيعت چند همسری دارد ، و فقط
نيرومندترين قيود اخلاقی ، ميزان مناسبی از فقر و كار سخت ، و نظارت‏
دائمی زوجه ميتواند يك همسری را باو تحميل كند " . آنگاه باصل مطلب‏
پرداخته ميگويد :
" معلوم نيست زنای محصنه در قرون وسطی كمتر بوده است تا رنسانس ، و
همانگونه كه در قرون وسطی زنا با بهادری تلطيف ميشد بهمان طريق در دوره‏
رنسانس در ميان طبقات تحصيل كرده با آرمانی ساختن ظرافت و سحرآميزی‏
روحی زن تربيت شده نرمش مييافت . . . دختران خانواده‏های اصيل تا حدی‏
از مردانی كه با خاندان خودشان تعلق نداشتند نسبتا مجزا نگهداشته ميشدند
. مزايای عفت پيش از زناشوئی جدا به آنان تعليم داده ميشد . گاه اين‏
تعليم چنان مؤثر ميافتاد كه بنا به روايت ، زن جوانی پس از تجاوزی كه‏
بناموسش شد خود را در آب غرق كرد . آن زن بی شك منحصر بفرد بوده است‏
. زيرا پس از مرگ او اسقفی در صدد بر آمد تا مجسمه‏ای از او بر پا كند .
ماجراهای قبل از ازدواج ميبايست قابل ملاحظه باشد . و الا مشكل بتوان‏
برای اطفال نامشروع بيشماری كه در هر يك از