كننده‏ترين افكاری است كه دامنگير مردم امروز شده است .
به خيال اين گروه چون وسائل و ابزارهای زندگی روز بروز عوض می‏شود و
كاملتر جای ناقص‏تر را ميگيرد و چون علم و صنعت در حال پيشرفت است پس‏
تمام تغييراتی كه در زندگی انسان‏ها پيدا ميشود نوعی پيشرفت و رقاء است‏
و بايد استقبال كرد ، بلكه جبر زمان است و خواه ناخواه جای خود را باز
ميكند .
در صورتيكه نه همه تغييرات نتيجه مستقيم علم و صنعت است و نه ضرورت‏
و جبری در كار است . در همان حالی كه علم در حال پيشروی است طبيعت‏
هوسباز و درنده خوی بشر هم بيكار نيست . علم و عقل ، بشر را بسوی كمال‏
جلو ميبرد و طبيعت هوسباز و درنده خوی بشر سعی دارد بشر را بسوی فساد و
انحراف بكشاند . طبيعت هوسباز و درنده‏خو همواره سعی دارد علم را بصورت‏
ابزاری برای خود درآورد و در خدمت هوسهای شهوانی و حيوانی خود بگمارد .
زمان همانطوريكه پيشروی و تكامل دارد فساد و انحراف زمان هم دارد . بايد
با پيشرفت زمان پيشروی كرد و با فساد و انحراف زمان هم بايد مبارزه كرد
. مصلح و مرتجع هر دو عليه زمان قيام ميكنند ، با اين تفاوت كه مصلح‏
عليه انحراف زمان و مرتجع عليه پيشرفت زمان قيام ميكند . اگر زمان و
تغييرات زمان را مقياس كلی خوبی‏ها و بدی‏ها بدانيم پس خود زمان و
تغييرات آنرا با چه مقياسی اندازه‏گيری كنيم ؟ اگر همه چيز را با زمان‏
بايد تطبيق كنيم خود زمان را با چه چيزی تطبيق دهيم ؟ اگر بشر بايد دست‏
بسته در همه چيز تابع زمان و تغييرات زمان باشد پس نقش فعال و خلاق و
سازنده اراده بشر كجا رفت ؟
انسان كه بر مركب زمان سوار است و در حال حركت است