می‏كرده حيات يعنی نفس كشيدن ، يعنی دم و " من " - يعنی اين موجود
زنده - همين نفس است كه می‏آيد و از ششها بيرون می‏رود . و گاهی اين نفس‏
را ، آن من را خيال می‏كرده همين خون است كه در بدنش جريان دارد و لهذا
به خون در زبان عربی نفس می‏گويند . نمی‏گويند حيوانهايی كه دارای نفس‏
سائله هستند ؟ اين ارتباط نزديك اين دو لغت حكايت می‏كند كه بشر معتقد
بوده آنچه كه نفس است و " خود " می‏گويد با آنچه كه خون است يك چيز
است . و گاهی چيز ديگر [ می‏گفته ] و گاهی چيز ديگر . افرادی هم گفتند نه‏
، آن " من " كه من درك می‏كنم نه اين دم است و نه خون است و نه مجموع‏
پيكر بدن است و نه آن ذراتی است كه يك عده می‏گفتند " من آن ذراتی‏
هستم كه همراه نطفه پدر منتقل شده‏ايم به رحم مادر ، وقتی كه می‏گويم من ،
اين من ، شخصيت من همان ذرات است و من يعنی همان ذرات ، اين ذرات‏
است كه دارد می‏گويد من " . بعد هم عده‏ای گفتند نه ، شخصيت من يك‏
شخصيت مستقلی است غير از اين پيكر ، غير از اين ذرات نطفه و غير از
خون و غير از همه اينها . حال اين كه " من " در واقع چه باشد در بحث‏
ما دخالتی ندارد ولی آنچه كه دخالت دارد اين است كه بشر " من " را
درك می‏كرده است .
بعد بحث دومی ذكر می‏كنند و آن اين است كه بشر در يك حالات غير عادی‏
يعنی در يك هيجاناتی كه از خارج بر او وارد می‏شده ، مثلا خوف زياد و يا
فرح و شادی زياد ، از بيرون متوجه درون می‏شده است . بشر طبعا توجه به‏
عالم بيرون دارد . هميشه حوادثی برای بشر پيش می‏آمده است و پيش می‏آيد
كه او را به اصطلاح امروز از برون گرايی متوجه درون‏گرايی می‏كند ، مثل‏
اينكه اين نيرو كه متوجه بيرون است متوجه درون می‏شود و در همين اوقات‏
غير عادی بوده است كه يك چيزهايی را احساس می‏كرده كه می‏ديده اينها در
بيرون وجود ندارد . مخصوصا در ملتهای خيلی وحشی‏تر و به اصطلاح بی‏تمدن‏تر
احيانا يك شبحی جلوی چشمش مجسم می‏شده يا صدايی به گوشش می‏آمده ، بعد
هم تحقيق می‏كرده و می‏ديده كه در بيرون چنين چيزی نيست . بعد اين برايش‏
منشأ فكر شده كه مثلا به جن يا هاتف معتقد شود . ولی اين هميشه در افراد
بشر بوده است و اين مبدأ شد كه بشر همينكه اندكی منتقل شود به اين معنا
، تصور كند يا خيال كند موجوداتی را غير از اين من مادی و غير از اين‏
اشياء مادی كه می‏شناسد ، مثلا جن يا هاتف . و ديگر مسأله خواب و رؤياست‏
كه باز احساس می‏كرده كه در وقتی كه حواس ظاهری‏اش تعطيل می‏شود ، در
عالم رؤيا چيزهايی را