پاورقی : . 1 [ چند ثانيه روی نوار ضبط نشده است ] .
میكنيم ، اگر باز نياز باشد ممكن است كه بيشتر بحث كنيم .
بشر يك موجود خاصی است كه زندگیاش بايد زندگی اجتماعی باشد يعنی
بدون اينكه با يكديگر زندگی كنند و با يكديگر ارتباط داشته باشند و زندگی
تعاونی داشته باشند امكانپذير نيست ، ولی برخلاف ساير جاندارهای اجتماعی
كه به حكم غريزه و اجبار زندگیشان اجتماعی هست ، به حكم غريزه اجبار
نداردكه زندگیاش اجتماعی باشد . مقصودم اين جهت است كه حيوانهای
اجتماعی از طرف خود خلقت و طبيعت مسخر و مجبورند كه اجتماعی زندگی
كنند ، تقسيم كار را خود خلقت و طبيعت در ميان آنها انجام داده ، قانون
اجتماعیشان را خود خلقت جبرا برای آنها وضع كرده است و آنها هم به طور
خودكار ، كار خودشان را انجام میدهند . مثلا زنبور عسل ، ما داريم
میخوانيم و میبينيم كه تكليف و وظيفه خودش را اجبارا میداند ، يعنی
لزومی نيست با تعليم و تربيت ياد بگيرد و كوشش كند تا بفهمد راه چيست
، اجبارا به او داده شده است . وظيفه و راه خودش را اجبارا میداند .
پستها هم عوض نمیشود ، هر كدام يك مقام معلومی دارند ، آن كه كارگر
است ، كارگر است و آن كه مهندس است ، مهندس است و آن كه حاكم و
حكمران و ملكه است ، ملكه است . حتی ساختمانهای اينها با هم متفاوت
است ، برعكس بشر كه بايد زندگیاش زندگی اجتماعی باشد و به حكم اينكه
يك موجود مختار و عاقل و آزادی آفريده شده است تمام اينها را خودش
بايد انجام دهد به اختيار خودش ، خودش بايد فكر [ كند و ] ( 1 ) برود
برای خودش انتخاب كند . اين نقصها از نظر غريزی در بشر هست به اين
معنا كه به او اين غريزه داده نشده است . حالا چرا داده نشده است ، آن
خودش يك حساب ديگری دارد كه گفتهاند چرا داده نشده است . آنوقت بشر
به موجب همين كه مختار و آزاد آفريده شده است امكان تخلف از وظيفه
هميشه برايش هست ، و به حكم اينكه غريزه حيات دارد و میخواهد زندگی
بكند ، نفع جو آفريده شده و دنبال منفعت خودش هست ، اين است كه هر
فردی آن چيزی كه ابتدائا درباره آن فكر میكند اين است كه در اجتماع
دنبال هدفهای شخص خودش و فرد خودش برود نه دنبال مصلحت اجتماع ، يعنی
آن چيزی كه اول برای بشر و برای فكر بشر مطرح است منفعت فرد است نه
مصلحت اجتماع ، مصلحت اجتماع را نه خوب تشخيص میدهد و نه به
پاورقی : . 1 [ چند ثانيه روی نوار ضبط نشده است ] . |