« ان يقصی اليك وحيه »" ( 1 ) شتاب نكن . هنوز داشت از اين طرف‏
می‏گرفت ، از اين طرف ديگر داشت تكرار می‏كرد ، يعنی اين مقدار مستشعر
بود به حالی كه برايش رخ می‏دهد ، غير استشعاری نبوده .
نكته سومی كه مادر وحی انبياء از زبان خود انبياء می‏فهميم اين است كه‏
آنها يك موجود ديگری را غير از خدا به عنوان فرشته ادراك می‏كرده‏اند كه‏
او باز واسطه وحی بوده است ( خود وحی وساطت بشری است كه واسطه شود
ميان خداوند و افراد ديگر . حال او [ وساطت ] چرا و چه ضرورتی دارد ، ما
به چرايش كار نداريم ، ما داريم از زبان انبياء می‏گوييم ) يعنی اينجور
نمی‏گفتند كه ما مستقيم هميشه از خداوند تلقی می‏كنيم بدون آنكه موجود
ديگری واسطه باشد ، يك موجود ديگری را به نام فرشته كه به وجود او هم‏
مستشعر بودند درك می‏كردند و برای ما معرفی كرده‏اند ( « نزل به الروح‏
الامين علی قلبك لتكون من المنذرين ») ( 2 ) . " جبرئيل " هم در قرآن‏
زياد آمده است . حتی همين " شديد القوی " كه در اينجا هست ، در
تفاسير گفته‏اند مقصود جبرئيل است ، همان واسطه وحی است . اين واسطه را
هم ما نمی‏توانيم انكار كنيم . البته نمی‏خواهم عرض كنم كه هيچ‏گاه وحيی‏
برای پيغمبر صورت نگرفته كه جبرئيل واسطه نباشد . نه ، آن هست ، خود
قرآن تصريح می‏كند كه هست ، ولی اكثر كه وحی می‏شد به وسيله او بوده . حالا
اين چگونه است كه گاهی بدون واسطه هم بوده ، خدا می‏داند ، شايد هم يك‏
وقتی به رازش پی برديم . " « و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او
من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحی باذنه »" ( 3 ) . می‏گويد گاهی مستقيم‏
خود خدا وحی می‏كند كه فرشته هم واسطه نيست ، گاهی هم من وراء حجاب است‏
، يا اينكه يك واسطه و رسولی را - كه اينجا مقصود فرشته است - می‏فرستد
، او به اذن پروردگار به پيغمبر وحی می‏كند .
پس اين سه چيز را ما بايد درباب وحی مسلم و مفروض بگيريم . حالا ممكن‏
است چيزهايی ديگر هم بعد به نظر ما برسد . آنگاه بايد ببينيم كه با توجه‏
به اين سه چيز چگونه ما می‏توانيم وحی را از نظر علمی توجيه كنيم و هيچ‏
ضرورتی هم ندارد كه ما حتما بگوييم ما بايد حقيقت و كنه و ماهيت وحی را
درك كنيم ، آخرش هم يك توجيهی بكنيم و بگوييم همين است و غير از اين‏
نيست . ما بايد به وجود وحی ايمان داشته

پاورقی :
. 1 طه / . 114
. 2 شعراء / 193 و . 194
. 3 شوری / . 51