ديدم كه چشمهای مبارك پيغمبر پر از اشك شد و فرمود : " « حسبك هذا »
" ديگر بس است .
در روايات خودمان درباره امام سجاد و امام باقر هست كه اينها قرآن را
آنچنان با آهنگ خوش و زيبا از داخل منزل و با صدای بلند می‏خواندند كه‏
صدايشان به بيرون منزل منعكس می‏شد و مردمی كه از كوچه می‏گذشتند به واسطه‏
زيبايی و خوشی اين آهنگ می‏ايستادند . بعد پشت خانه امام را نگاه‏
می‏كردند می‏ديدند مردم داخل كوچه ايستاده‏اند دارند گوش می‏كنند و حتی‏
نوشته‏اند آنقدر اين صدا زيبا و جذاب بود كه سقاها در حالی كه مشكهای‏
سنگين را به دوش می‏كشيدند و می‏آمدند عبور كنند ، با همان مشكهای پر از
آب می‏ايستادند كه گوش كنند ( 1 ) .
اين هم يكی از جنبه‏های زيبايی قرآن است : تحمل پذيری‏اش برای آهنگ ،
آنهم آهنگهای مختلف .

سخن طه حسين

طه حسين در همين جا مخصوصا اين آهنگهای مختلف را به تناسب موضوعات‏
مختلف [ گوشزد می‏كند ] چون آيات قرآن همه يك جور نيست ، آيات طويل‏
داريم ، آيات قصير داريم ، آيات شديد داريم ، آيات آرام داريم . بعضی‏
آيات آيات خاصی است ، به يك لحنی و با يك كلماتی بيان شده است كه‏
انسان احساس می‏كند اين كلمات را آرام آرام بايد بر قلب خودش تلقين‏
كند ، آياتی كه می‏خواهد تذكر و موعظه را به وجود بياورد ، مثلا : "
« كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا اياته و ليتذكر اولوا الالباب »"
(2) كتابی كه بر تو نازل كرده‏ايم ، كتابی پر بركت و ميمنت كه آيات آن‏
را تدبر كنند و صاحبدلان متنبه گردند . ببينيد ! آيه‏ای كه دعوت به تدبر و
تذكر می‏كند و می‏خواهد فكر را وادار به انديشيدن كند ، می‏خواهد دل را
بيدار كند ، با يك بيان نرم و ملايم و

پاورقی :
. 1 مدينه آن وقت چاه آب داشته و معمولا برای خانه‏ها سقاها آب‏
می‏آوردند . بعد هم كه در زمان مروان حكم نهر جاری كردند دو سه جای مدينه‏
را دهانه نهر يعنی محل آب برداشتن ايجاد كردند كه از آنجا آب می‏آوردند
. ديگر آب جاری در ظاهر مدينه نبود يعنی در كوچه‏ها آب جاری نبود ، آب‏
در زير جاری بود ، از نقطه‏ای در شمال مدينه چشمه را خارج كرده بودند ولی‏
چند جای مدينه را كنده بودند و دهنه درست كرده بودند و پله درست كرده‏
مدينه چشمه را خارج كرده بودند ولی چند جای مدينه را كنده بودند و دهنه‏
درست كرده بودند و پله درست كرده بودند و پله درست كرده بودند كه وقتی‏
می‏خواستند آب بردارند از آنجا آب برمی‏داشتند . به هر حال آب منازل را
به وسيله مشكها می‏رساندند .
. 2 ص / . 29