قرآن و تعابير شاعرانه
تكرار میكنم - و بعد تشريح میكنيم - كه اين خصوصيت در زيبايی قرآن
هست كه با اينكه فصاحت را به منتها درجه رسانده است از هر نوع تعبير
شاعرانهای كه بوی كذب در آن باشد پرهيز كرده است . مثلا در شعرها داريم
:
يا رب چه چشمهای است محبت كه من از آن يك قطره آب خوردم و دريا
گريستم
طوفان نوح زنده شد از آب چشم من
|
با آنكه در غمت به مدارا گريستم
|
اين از نظر شعری خيلی زيباست اما خيلی هم دروغ است ، از نظر واقعيت
خيلی دروغ است . يك قطره آب خوردم يك دريا گريستم ! وقتی انسان زير
ذرهبين واقع بينی میبيند كه يك بشری كه همه طول قدش يك متر و هشتاد
سانتی متر و عرضش نيم متر و وزنش هشتاد كيلوست ، میگويد من يك دريا
اشك ريختم كه چشمش وقتی به دريا بيفتد هول میكند كه به طرف دريا
نزديك بشود [ میفهمد كه اين سخن دروغ است ] . به دريا هم قناعت نمیكند
:
طوفان نوح زنده شد از آب چشم من
|
با آنكه در غمت به مدارا گريستم
|
وقتی انسان زير ذرهبين واقعی میگذارد میبيند چقدر مزخرف است ! آخر
چقدر آدم بايد چرند حرف زده باشد ، ولی وقتی كه از جنبه زيبايی نگاه
میكند میبيند واقعا زيبا گفته . در قرآن بويی از اين تعبيرات نيست .
قرآن و تشبيهات
[ اما ] تشبيهات . اصلا سخن را اغلب تشبيه زيبا میكند ، و علت اينكه
زيبا می كند اين است كه وقتی مطلبی را تشبيه میكنند به مطلب ديگری ، دو
چيز را قرين