مقايسه قرآن و نهجالبلاغه از نظر فصاحت
يادم نمیرود يك وقتی در قم برای طلاب نهجالبلاغه تدريس میكردم . اميرالمؤمنين خطبهای دارد كه از خطبههای زهدی نهجالبلاغه است ، راجع به اينكه عمر وفايی ندارد و انسان بايد متوجه باشد كه مردنی هست ، وضع مردگان و اموات و وضع عالم بعد از موت را تشريح میكند ، خطبهای است كه از نظر فن فصاحت و بلاغت هم فوقالعاده است ، اينقدر در آن تشبيهات عالی است كه واقعا خطبه فوقالعاده جذابی است . فصاحت و بلاغت اميرالمؤمنين را احدی چه دوست و چه دشمن انكار ندارد و اين مطلبی است غير قابل بحث ، يعنی همينطور كه ما میگوييم فردوسی يا میگوييم حافظ ، منتها آنها در شعرند ، يا اثر اين جور اشخاص را يك اثر جاويدان میدانيم از نظر فصاحت و بلاغت ، در زبان عربی نهجالبلاغه اينطور است و بالاتر از اين بدون شك و شبهه ، خطبه اينجور شروع میشود : " « دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه ، لا تدوم احوالها و لا تسلم نزالها . . . العيش فيها مذموم ، و الامان منها معدوم و انما اهلها فيها اغراض مستهدفة ترميهم بسهامها و تفنيهم بحمامها » " ( 1 ) . خيلی خطبه با حالیپاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، خطبه . 224