تنزيهات خدا در قرآن
بحث قرآن درباره خدا را در چند قسمت قرار میدهيم . يك قسمت در قرآن بحثهای تنزيهی است كه اينها هم خيلی مهم است يعنی مرتب بشر را وادار میكند
است . البته اين مطلب در همان حدی هم كه آنها میگويند دين توحيدی بوده
، از نظر تاريخی مجهول است ولی آن مقداری كه ثابت میشود اين است كه در
تعليمات اصلی زردشت يك توحيد در پرستشی بوده است ، يعنی قبل از
زردشت مردم دو گونه عبادت میكردند : ارواح طيبه را عبادت میكردند برای
جلب لطفشان و ارواح خبيثه را عبادت میكردند برای دفع شرشان ( « يعبدون
الجن »به تعبير قرآن ) ، هم ملائكه را عبادت میكردند هم جن را ، هم
ارواح طيبه را هم ارواح خبيثه را ، در تعليمات زردشت آن مقداری را كه
دليل بر توحيد میگيرند كه ضدش هم پيدا میشود اين است كه اولا پرستش
ارواح خبيثه را بهطور كلی نهی كرده و در پرستش ارواح طيبه هم پرستش
ذاتيگانه را توصيه كرده است ، آن كه منشأ همه خيرات است ، يعنی يك
قوه و يك ذاتی را معرفی كرده است كه همه خيرات از ناحيه او میرسد و
گفته همان را پرستش كنيد ، اهرمن را و آنچه كه منشأ بديهاست پرستش
نكنيد . اين اگر باشد يك نوع توحيد در عبادتی است . اما توحيد در خلقت
چطور ؟ يعنی آيا از تعليمات زردشت میشود فهميد كه خيرها و شرها همه از
ناحيه همان است كه بايد پرستش كنيم ؟ يا نه ، آن كه منشأ خيرهاست يك
چيز است ، منشأ شر چيز ديگری است ، منشأ خير را عبادت بكنيد ، منشأ شر
را عبادت نكنيد ؟ اين خودش عين شرك است . هيچ در تعليمات زردشت
نمیشود به دست آورد كه بگويد آن چيزی كه شرور را به آن نسبت میدهيد خود
آن هم مخلوق همان خالق كل است . از اين هم بگذريم . ما وقتی كه میآييم
در عهد ساسانيان و حتی قبل از ساسانيان میبينيم آهو را مزدا اساسا تجسم
دارد ، شكل دارد ، مجسمه دارد . كه الان هم مجسمهاش را در كتابها و
احيانا در آرمهای زردشتيها میبينيد ، يك ريش حلقه حلقه جواهر نشانی ،
يك كلاه مخصوصی ، خيلی شبيه همان سلاطين خودشان است ، يعنی نمیتوانستهاند
خدايی را كه خدا باشد ولی شكل و صورت و تجسم نداشته باشد و قابل رؤيت
نباشد تصور كنند . اين جور فكر يعنی فكر خدای مجرد منزه از اين نواقص ،
از مختصات قرآن است .
تنزيهات خدا در قرآن بحث قرآن درباره خدا را در چند قسمت قرار میدهيم . يك قسمت در قرآن بحثهای تنزيهی است كه اينها هم خيلی مهم است يعنی مرتب بشر را وادار میكند |