تشكيلاتش قوانينی دارد . پزشكی تا وقتی كه بخواهد از قوانين بدنی و مادی‏
استفاده كند چاره‏ای ندارد الا اينكه از همين قوانين استفاده كند . ولی در
عين حال يك سلسله قوانين روحی ( 1 ) و روانی هم در انسان كشف شده است‏
كه گاهی يك حالت روانی روی بدن اثر می‏گذارد . مثلا يك بيمار در اثر
تلقين خوبی كه به او می‏كنند يا در اثر اينكه نشاط ديگری به شكل ديگری در
روحش ايجاد می‏كند ، خود اين حالت نشاط روحی روی بدنش اثر می‏گذارد و
برعكس ، يك يأس روحی سير بدن را كند می‏كند ، برعكس تأثير نيكی كه يك‏
دوا بايد روی بدن بگذارد تأثير می‏كند و اثر آن را خنثی می‏كند و احيانا او
را می‏كشد . آيا معنای اين مطلب اين است كه قوانين طبی و پزشكی حقيقت‏
ندارد يا قطعی نيست ؟ نه ، قوانين پزشكی حقيقت دارد ، قطعی است ، ولی‏
اينجا يك عامل ديگری كه آن غير عامل پزشكی است ، عامل روانی است ، [
دخالت دارد ] . در كتابهايی كه [ در اين زمينه نوشته‏اند ] - كه خيلی هم‏
نوشته‏اند و يكی و دو تا نيست ، حتی در همين كتاب اثبات وجود خدا - از
اين مسائل زياد است . كتاب خيلی خوبی كاظم‏زاده ايرانشهر نوشته تحت‏
عنوان تداوی روحی ، و می‏دانيد كه مسأله تداوی روحی از قديم معمول بوده و
داستانها در اين زمينه نقل می‏كنند ، كه حقيقتی است و نمی‏شود اين را
انكار كرد . معنای اين مطلب اين نيست كه قانون پزشكی يك قانون غير
قطعی يا دروغ است . قانون پزشكی روی حساب جريان بدن درست است . ولی‏
اگر آن آدم روانشناس آمد روی عامل روانی حتی يك بيماری بدنی را معالجه‏
كرد ، او از يك عامل ديگری در اينجا استفاده كرده است كه آن ، عامل‏
روحی است از باب اينكه قوای روحی يك نوع حكومتی و يك نوع تسلطی بر
قوای بدنی دارند و نيروهای بدنی را در خدمت خودشان می‏گيرند و چون چنين‏
است بسا هست كه آن نيرويی را كه به صورت مرض فعاليت می‏كرد متوقف‏
می‏كنند يا آن نيروی ديگری را كه در جهت بهداشت بدن فعاليت می‏كرد تأييد
می‏كنند به طوری كه بيش از حدی كه انتظار می‏رفت فعاليت كند . به اين‏
می‏گوييم حكومت قوای روحی بر قوای بدنی .
حالا اين قوانين علمی ای كه ما برای اين جهان می‏شناسيم مثل قوانينی است‏
كه يك پزشك برای بدن می‏شناسد . قوانين درست هم هست . آيا لااقل ما
می‏توانيم

پاورقی :
. 1 در اينجا لازم نيست كه ما روح را يك امر ماوراء الطبيعی بدانيم يا
ندانيم چون از نظر وجود چنين قانونی بحثی نيست .