وحی
حالا بياييم وارد مسأله دوم بشويم : مسأله وحی ، مسأله اينكه پيغمبران از خدا دستور میگرفتند ، چگونه دستور میگرفتند ؟ كيفيتش چگونه بوده است ؟ مقدمتا اين مطلب را میتوانيم بگوييم كه همان طور كه گفتهاند هيچ كس نمیتواند ادعا بكند كه من میتوانم حقيقت اين كار را تشريح بكنم . اگر كسی بتواند چنين ادعايی بكند خود همان پيغمبران هستند ، برای اينكه اين يك حالتی است ، يك رابطهای است ، يك ارتباطی است نه از نوع ارتباطاتی كه افراد بشر با يكديگر دارند يا افراد عادی بشر با اشياء ديگری غير از خدا دارند . كسی هيچ وقت ادعا نكرده است كه كنه و ماهيت اين مطلب را میتواند تشريح بكند ، ولی از اين هم نبايد مأيوس شد كه تا حدودی میشود درباره اين مطلب بحث كرد ، لااقل از راه اينكه يك چيزهايی را میشود نفی كرد و درباره يك چيزهايی از روی قرائنی كه خود پيغمبران گفتهاند میشود بحث كرد . در اينجا به طور كلی سه نظريه است .نظريه عوامانه
يك نظريه نظريه عاميانه است . من نمیگويم درست يا نادرست ، بعد كه آيات قرآن را خوانديم ببينيم كه قرآن با كداميك تطبيق میكند . يك نظری عوام الناس دارند و آن اين است كه تا میگويند " وحی " اينجور به فكرشان میرسد كه خداوند در آسمان است ، بالای آسمان هفتم مثلا ، در نقطه خيلی خيلی دوری ، و پيغمبر روی زمين است ، بنابراين فاصله زيادی ميان خدا و پيغمبر وجود دارد ، خدا كه میخواهد دستورهايش را به پيغمبرش برساند نياز دارد به يك موجودی كه بتواند اين فاصله را