حالی كه شخص را خواب نمی‏كنند ، در اثر تلقين ، فقط يك عضو را در
اختيار قرار می‏دهند . ممكن است تنها دستش را بی‏حس كنند يا به دست‏
فرمان می‏دهد به اين حال بايست دست به يك حال معين می‏ايستد . درحالی كه‏
شعور ظاهرش هم در كار است . اين از اين نظر مهمتر است كه در آن نظر
اول شعور ظاهر در كار نيست ، چون شعور ظاهر در كار نيست شعور باطن كار
خودش را می‏كند ، ولی در اينجا معلوم می‏شود با اينكه شعور ظاهر در كار
هست معذلك باز شعور باطن فعاليت خودش را دارد ، يعنی حكايت می‏كند از
نوعی استقلال شعور باطن در مقابل شعور ظاهر .
از اين عجيب‏تر چيزی است كه باز من در اين كتابها خوانده‏ام و خيلی‏
عجيب است ، كه تحت تأثير القاء شخص عامل ، يك حساسيت عجيبی حواس‏
معمول پيدا می‏كند به طوری كه صدايی را كه يك آدم عادی نمی‏شنود او می‏شنود
، چيزی را كه يك شخص عادی در حال عادی نمی‏بيند او می‏بيند يعنی از
راههای بسيار دور چيزی را می‏بيند و از فاصله‏های بسيار دور چيزی را می‏شنود
، تا اين مقدار حساسيت برای حواس . يك چيزی امروز می‏گويند به نام "
تله پاتی " كه الكسيس كارل هم در كتاب انسان موجود ناشناخته آن را
تأييد می‏كند و می‏گويد اين واقعيتی است كه الان وجود دارد ، و داستانهای‏
نظير اين در كتابهای مذهبی خيلی زياد است مثل اينكه پيغمبراكرم در وقتی‏
كه نجاشی در حبشه بود جريان فوت او را اطلاع داد و گفت كه الان نجاشی‏
مرده است و او را كفن كرده‏اند و من از همين جا بر آن نماز می‏خوانم ، به‏
طوری كه همه جنازه نجاشی را ديدند و حضرت در آن حال بر آن نماز خواندند
. آقای دكتر معين - كه چند سال است كه در يك حالت بين الموت و
الحيات هست - مقداری در هيپنوتيزم كار كرده بود ولی چيزهای عجيب‏تری از
افرادی كه كار كرده بودند نقل می‏كرد . اين داستان را من الان يادم نيست‏
كه از خودش شنيدم يا يكی از رفقا ( دكتر شهيدی ) از او نقل كرد . مدعی‏
بود كه در پاريس افراد خيلی فوق‏العاده‏ای هستند كه حتی به وسيله راديو
قدرت دارند فرمان بدهند كه هركسی در هر حالی كه هست در همان حال متوقف‏
شود .

داستان دكتر معين

ولی اين قضيه را به‏طور قطع نقل می‏كرد ، می‏گفت يك بچه فرانسوی را در