می‏كنند ، بلاغت را تعريف می‏كنند با اقرار و اعتراف به اينكه فصاحت و
بلاغت چون از مقوله زيبايی است قابل تعريف صحيح و دقيق نيست ، مثل همه‏
زيباييهای ديگر . می‏گويند زيبايی مما يدرك و لا يوصف است ، از چيزهايی‏
است كه انسان آن را درك می‏كند اما نمی‏تواند تعريف كند ، ولی در حدود
زيادی می‏شود معرفی كرد و شناساند ، آن تعريفی كه می‏گويند [ زيبايی را
نمی‏توان تعريف كرد ] تعريف خيلی دقيق است ، مثل اينكه يك امر رياضی‏
را شما تعريف می‏كنيد ، آنجور نمی‏شود تعريف كرد ولی نشانه‏ها می‏شود
برايش ذكر كرد .

اعجاز قرآن از جنبه علمی و فكری

و اما جنبه علمی و فكری ، آن مربوط به محتويات قرآن است ، ربطی به‏
لفظ و ظاهر قرآن ندارد . مثلا قرآن درباره توحيد و خدا بحث كرده ، مسائلی‏
كه مربوط به خدا و ماوراء طبيعت است در قرآن آمده است . اين بسيار
قابل تجزيه و تحليل است كه ما آن محتويات قرآن درباب توحيد را در نظر
بگيريم بعد آن را مقايسه كنيم نه تنها با آنچه در توحيد در آن روز جزيره‏
العرب بوده است ، بلكه همچنين با آنچه كه در مسأله توحيد در همه جهان‏
آن روز بوده است بلا استثناء ، حتی جهان يونان و روم كه در آن وقت از
همه جهانهای ديگر در اين مسائل بيشتر بحث كرده بودند ، و نه تنها در آن‏
زمان ، زمانهای بعد را هم در نظر بگيريم تا آنجا كه ديگران هرچه استفاده‏
كرده‏اند ، از قرآن كرده‏اند يا لااقل از قرآن هم زياد استفاده كرده‏اند .
حالا اگر ما درهمين مسأله رسيديم به اين مطلب كه بيان قرآنی بيانی است‏
مافوق عصر و زمان خودش نه تنها مافوق محيط خودش ، مافوق عصر و زمان‏
خودش وحتی خيلی مقدم بر ازمنه‏ای كه هست الی يومنا هذا ، آنگاه با توجه‏
به اينكه كسی كه اين سخنان را گفته يك مرد عرب امی بوده است ، اين‏
خودش اعجاز است .
از مسأله توحيد اگر بگذريم و وارد مسائل ديگر بشويم ، مسائلی كه ما
خودمان می‏توانيم در اطراف آنها تجزيه و تحليلی بكنيم ، مثلا اخلاق و
تربيت در قرآن و به طور كلی هدايت و راهنمايی بشر ، باز اين هم عين‏
همان مطلب : اگر اين را در يك سطحی ببينيم كه هيچ امكان ندارد كه مردمی‏
كه در آن عصر و زمان بوده‏اند به فكر شخصی و فردی به اين گونه معانی و
مفاهيم برسند و حتی بعد مقايسه كنيم ببينيم مردمی هم كه