گفته‏ايم - كه آيا اگر ما بخواهيم بر خدا استدلال كنيم حتما بايد به وسيله‏
چيز ديگر بر خدا استدلال كنيم ، يا اينكه به وسيله چيز ديگر بر خدا استدلال‏
كردن يك راه استدلال است و می‏توان از خود خدا بر خود خدا استدلال كرد ؟
عده‏ای معتقدند كه راه صديقين همان راهی است كه از خود خدا بر خود خدا
استدلال می‏كنند ، كه ما در تعبيرات مذهبی هم در اين زمينه زياد داريم :
" « يا من دل علی ذاته بذاته » " ( 1 ) يا امام حسين می‏فرمايد : "
« ا يكون لغيرك من الظهور ما ليس لك » " ( 2 ) آيا غير از تو از تو
ظاهرتر است كه من غير تو را دليل بر تو بگيرم ؟
پس عده‏ای معتقدند ( اجمال را می‏خواهيم اشاره بكنيم ) كه آن هم راهی‏
است و اشرف . هم هست ( حالا تقرير و بيانش هر چه هست به جای خود ) .
مطلب ديگر اين است : آيا می‏توان از خدا بر چيز ديگر استدلال كرد يا نه ؟
يعنی ما خدا را معلوم قرار بدهيم و يك چيزی را مجهول ، به دليل اينكه‏
خدا هست پس فلان چيز هم بالضروره وجود دارد ، كه آن معلومی كه ما در
برهان خودمان اتخاذ می‏كنيم خود خدا باشد ، يعنی اگر ما نتوانيم خدايی‏
اثبات بكنيم آن مجهول ما هم مجهول است ولی اگر خدا را اثبات كرديم ،
به دليل اينكه خدا هست فلان شی‏ء هم هست يعنی اين يك ضرورتی است كه از
وجود خداوند ناشی می‏شود ؟ عده‏ای معتقدند كه بله ، اين هم خودش يك طرز
استدلال است ، البته نه اينكه بر همه اشياء بشود از اين راه ، از طريق‏
عقلی استدلال كرد ، ولی می‏توان نظام كلی وجود و كليات وجود را از راه‏
شناختن خداوند كشف كرد . درباب نبوت عامه يك چنين استدلالی است ، نه‏
استدلال از راه متكلمين كه بر خداوند واجب است ، اگر نكند خداوند به‏
تكليف خودش عمل نكرده ، نه ، صحبت ضرورت است نه وجوب و تكليف .
خواسته‏اند بگويند چون خدا هست ، در خلقت خلا وجود ندارد يعنی اگر يك‏
موجودی امكان يك رشد و يك كمال در او باشد و موانعی در كار نباشد ،
قابليت از طرف او تمام باشد ، از طرف خداوند آن كمال به او افاضه‏
می‏شود . بعد آمده‏اند درباب نوع انسان اينجور گفته‏اند : نوع انسان‏
نيازمند به يك هدايتی هست ماورای هدايت حس و عقل ، و امكان اين هم كه‏
بشر بتواند اين را از ماورای خودش ، از عالم ديگر تلقی بكند - كه نامش‏
وحی هست - وجود دارد ، بشر

پاورقی :
. 1 بحار ، ج / 87 ص . 339
. 2 مفاتيح الجنان ، دعای عرفه .