اينكه انسان با همين عقلش می‏تواند جلو برود ، ولی علاوه بر عقل ، انسان‏
يك مقدار عواطف و احساسات دارد مثل احساس جاه طلبی ، احساس حسد ،
احساس شهوت ، همينهايی كه جزو عواطف و احساسات ذكر كرده‏اند و
اينهاست كه در بشر احتياج به كنترل دارد و تمام فشار و تكيه قرآن هم روی‏
اين نكته است . به همين دليل هم يك نمونه در خود قرآن ذكر كرده و آن‏
نمونه سمبل و اصل است برای اين موضوع كه همان موضوع خلقت آدم است در
آنجا كه می‏فرمايد : ما به آدم گفتيم اين كار را نكن ، بعد شيطان وسوسه‏
كرد ، بعد ما او را از بهشت بيرون كرديم ، و دنبال آيه دارد كه : "
« فاما يأتينكم منی هدی » " شما بايد بروی بيرون ولی بعدا هدايت و
راهنمايی از طرف من برای شما خواهد آمد . معلوم می‏شود هدف انبياء كه‏
قرآن روی آن خيلی اصرار دارد فقط تعادل آن عواطف و احساسات بشر است و
آن دليلی كه آنها می‏آورند كه بشر عاقل ديگر احتياجی به اين ندارد كه خدا
يا غيب [ به كمك او ] بيايد ، البته اگر بشر عقل خالی بود بله ، ولی‏
چون عقلی است توأم با عواطف و احساسات ، برای تعديل و تعادل اين‏
احساسات و عواطف حتما احتياج به پيغمبر است ، و اين دليل قرآنی است و
نه فلاسفه اين را ذكر كرده‏اند [ و نه ديگران ] . فلاسفه رفته‏اند روی احتياج‏
اجتماعی بشر به هم ، يا اگر هم بوده به طرزی بوده كه يك گوشه قضيه را
گرفته‏اند . البته آيات زيادی در قرآن هست - كه جنابعالی خودتان بهتر
می‏دانيد - كه اگر بخواهيد ، آن آياتی را كه در خود قرآن هست راجع به‏
احتياج به نبوت [ مطرح نماييد ] ، و البته بعد هم راجع به اينكه چه كسی‏
نبی باشد همان طور كه فرموديد از راه آيات ، كه آيا نبی دليلش چيست ؟
فقط آيات و نشان دادن آيات ، آيات لفظی يا آيات كونی ، هر كدام باشد
آن هم از برای اينكه ما بفهميم كه اين نبی هست . ولی برای احتياج به‏
نبوت بهترين دليل روش خود قرآن است .
جواب : مسأله روش قرآن يك چيزی است كه همه می‏گويند كه هر چه ما
می‏گوييم روش قرآن همان است . اولا من كه به آن بيان عرض نكردم ، تازه‏
اگر می‏گفتيم ، بيانش درست هم بود ، كه چون عقل بشر ناقص است يك متمم‏
و مكملی برای آن لازم است ، من گفتم بشر احتياج دارد به يك ايمان ، نه‏
عقل بشر در دانستن احتياج دارد . [ اگر ايمان در كار نباشد ] عقل ديگر
قوه مجری نيست ، بلكه حتی تأييد می‏كند منفعت طلبی را . عقل انسان چه‏
حكم می‏كند به انسان ؟ می‏گويد منفعت را هر جا تشخيص می‏دهی برو دنبال آن‏
. شما تا به يك مصلحت بالاتری ايمان نداشته باشيد عقل به شما نمی‏گويد
برو دنبال آن مصلحت . وقتی يك ايمان به يك مصلحت بالاتر پيدا كرديد