قوانينی كه اداره كننده اجتماع است ( چون زندگی اجتماعی كه بدون قانون‏
نمی‏شود ) احترام پيدا كند و زندگی بشر اداره شود ، و عرض كرديم عملا هم‏
زندگی بشر را همين چيزهايی كه اسم آنها را " اخلاق " می‏گذارند [ اداره‏
كرده است ] ، : همين پايبنديها به راستی ، پايبنديهای از روی ايمان ، نه‏
اينكه من راست بگويم روی حساب دقيق منفعت ، برای اينكه اگر دروغ بگويم‏
ديگران هم دروغ خواهند گفت و آنگاه ضرر من بيشتر خواهد بود ، راست‏
بگويد به خاطر ايمان به راستی ، امانت داشته باشد به خاطر ايمان به‏
امانت ، دزدی نكند به خاطر ايمان به اينكه نبايد دزدی كند . بقای گذشته‏
زندگی بشر به همين اصول احترام به قانون و راستی و درستی بوده ، همينهايی‏
كه اسمش را " اخلاق " و " عدالت " می‏گذارند ، و الان هم باز بشر همين‏
زندگی‏ای كه دارد ، تا حد زيادی بستگی دارد به همين ايمان و احترامی كه به‏
اصول زندگی اجتماعی خودش دارد . اگر اين ايمان و احترام را از او بگيريم‏
و او را به همان حالت منفعت خواهی شخصی خودش بگذاريم و بخواهد در
زندگی اجتماعی اين اصول را ( كه از ضروريات زندگی اجتماعی است ) ،
قانون را به خاطر شخص خودش محترم بشمارد ، دائر مدار اين است كه تا
وقتی كه از تخطی از آن می‏ترسد ، يعنی قوت و زوری ندارد ، احترام می‏گذارد
، همين قدر كه قوت و زور شخصی پيدا كرد نه ، تا وقتی همكاری می‏كند كه‏
تحت يك فشار باشد ، همين طور كه مثلا ما می‏بينيم يك عده دزد هم در مدتی‏
كه دزدی می‏كنند و يك جمعيتی را تشكيل داده‏اند ، با خودشان در نهايت‏
صداقت و امانت رفتار می‏كنند چون خودشان را در مقابل دشمنهای بيشتر و
قويتر از خودشان می‏بينند و اثر سوء اختلاف را قريب و نقد می‏بينند ، يعنی‏
می‏دانند همين امروز اگر اختلاف كنند فردا همه‏شان از بين رفته‏اند . در يك‏
چنين شرايطی بشر خودش را پايبند می‏كند ، يعنی وقتی اثر دروغ را مستقيم و
نقد ببيند خودش را پايبند می‏كند . اما اگر به اين صورت باشد كه اثر [
كار خلاف ] به اجتماع می‏خواهد برسد و اجتماع می‏خواهد فاسد بشود ، و اثرش‏
چند سال ديگر می‏خواهد پيدا شود ، و هرگز به آن مطلب اهميتی نمی‏دهد .
بشريت به زندگی اجتماعی نيازمند است ، به قانون نيازمند است ، قانونی‏
كه به آن ايمان داشته باشد ، و به خود ايمان نيازمند است .
پس اصل نيازمندی را نمی‏شود انكار كرد و گفت چنين نيازی وجود ندارد .
و تا امروز هم كه عصر ترقی بشر است ، اين [ نظريه ] كه بشريت نيازی به‏
قانون ندارد نيامده ، اين هم كه بشريت احتياج به ايمان به قانون ندارد
باز هم نيامده ، فقط مطلبی كه