پاورقی : . 1 انعام / . 160
استاد : آن روايتی را كه شما میگوييد ، تا ما نبينيم نمیتوانيم توضيح
بدهيم . ولی شايد اين طور بوده كه حضرت با خودشان ذكر میگفتهاند و او
توجه داشته و میخواسته بپرسد فايده ذكر گفتن چيست ، يا اينكه توجه
نداشته كه حضرت تسبيح را كه میگردانند يك تعداد معينی از ذكر را
میگويند و ايراد كرده است . حالا من نمیدانم كه واقعا حضرت با تسبيح
بازی میكردهاند و همان بازی كردن خودشان را توجيه كردهاند يا طور ديگری
بوده است . تا من آن روايت را نبينم روی آن بحث نمیكنم .
به هر حال ، آن روايت بر ضد حرف من هم نبود ، بلكه تأييد آن بود . من
عرض كردم هيچيك از اينها لغو مطلق نيست كه ما خيال میكنيم لغو مطلق
است ، [ بلكه ] لغو نسبی است . مثلا در اينجا يكی از قوههای ما ( مثلا
قوه خيال و واهمه ما ) تفريح و تفننی میكند . نسبت به اينكه ما در همين
وقت میتوانستيم يك كاری را روی نقشه عقلانی انجام دهيم كه بر آن كار اثر
بهتر و بيشتری بار بشود و صرفا تفنن و تفريح يك قوه ما نباشد ، اين كار
لغو و بيهوده است ، و انسان بايد هميشه تابع عقل خودش باشد نه تابع
آنچه كه عادت و طبيعتش اقتضا میكند . لهذا هر گناهی را كه انسان مرتكب
میشود ، گناه بودنش نسبی است ، يعنی از جنبه يك انسان كه يك مجموعه
است گناه است ، و الا از جنبه حيوانيت انسان [ اين طور نيست ] . انسان
مثلا در حالی كه با عضوی از اعضای بدنش گناه میكند ، اين عضو كه لذت
میبرد ، با اين گناه به كمال خودش رسيده اما انسان يعنی اين مجموعهای كه
بايد با يك نظام اداره شود چطور ؟ انسان كه مجموعهای است كه بايد در
يك نظام اداره شود بدبخت شده است . جامعه انسان چطور ؟ جامعه انسان هم
بدبخت شده است . غرض اينكه آن مقداری كه جناب عالی فرموديد ، بر ضد
سخن من نيست .
مهندس بازرگان : در كتاب راه طی شده بيان شده است كه در جهنم و
بهشت خلود است ، حالا اگر خلود بینهايت هم نباشد ، نسبت به اين زمان
بینهايت است . از طرف ديگر در قرآن هست : " « من جاء بالحسنة فله
عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزی الا مثلها »" ( 1 ) . خداوند
میفرمايد اگر كسی كار بدی بكند ، عين آن كار به او داده میشود . مثلا اگر
كسی يك نفر را بكشد ، كشتن يك نفس چه اندازه ضرر دارد ؟ به خود مقتول
و
پاورقی : . 1 انعام / . 160 |