پيدا شده ، تصادفا مانده و همان بوده كه به نسل بعدش به ارث رسيده است‏
.
ولی امروز ثابت شده است كه بسياری از تغييراتی كه در پيكر موجود زنده‏
پيدا می‏شود دفعی و ناگهانی است ، ديگر آن حساب تدريجی كه بعد بشود با
تصادف آن را توجيه كرد نبوده است . بالاخره نشان می‏دهد كه مثلا اين جهاز
چشم اين طور نيست كه [ تدريجی به وجود آمده باشد ] و اگر انسانی بخواهد
با دست خودش ماكت آن را درست كند ، شايد صدها هزار جزء بايد پهلوی‏
همديگر بچيند تا يك چنين چيزی ( همان ساختمان ظاهری‏اش ) درست شود .
اين ، تدريجی به وجود نيامده ، دفعی و آنی و با يك جهش و با يك پريدن‏
يكمرتبه به وجود آمده است . اين ، هيچ با اين حسابهای تصادفی ماده و اين‏
حرفها جور درنمی‏آيد ، باز حكايت می‏كند كه يك نيروی ديگری وجود دارد و
آن نيروست كه اين موجود را عبور داده و از اين مرحله به مرحله بعدی برده‏
است .

خصوصيات انسان

بعد راجع به خصوصيات انسان بحث شده است :
" پس از پيدايش جهان ، پديده حيات ، تكامل جانداران و ظهور انسان‏
كه هيچيك در منطق دو عنصری قابل توجيه و توضيح نيست ، به خصلت خاص‏
انسان كه همان امكانات و ترقيات بی‏نهايت بزرگ اوست می‏رسيم كه از
ظرفيت فوق العاده و بی‏نهايت آرزو و دل سرچشمه می‏گيرد . اين خصوصيت و
تساوی بی‏نهايت كوچك با بی‏نهايت بزرگ مخالف مسلمترين علوم يعنی‏
رياضيات است و هم در برابر هر دو اصل ترموديناميك قد علم می‏كند ، نه‏
با محدوديت و ثبات در كميت جور در می‏آيد و نه با انحطاط و تنزل در
كيفيت . قابليت و ظرفيت و توليدات انسان عكس هر دو قانون است " .
به يك خصلت خاص در انسان استناد شده كه تعبير شده است كه اين خصلت‏
( يعنی مساوی بودن بی‏نهايت بزرگ با بی‏نهايت كوچك ) مخالف مسلمترين‏
قاعده رياضی است . اين جهتش را من نفهميدم كه واقعا اين چطور معنايش‏
مساوی بودن بی‏نهايت بزرگ با بی‏نهايت كوچك است ؟ خودشان توضيح دهند .
چون [ طبق ] آنچه