می‏گويند معدوم می‏شوند . بعد آنها [ متكلمين ] می‏گويند اعاده معدوم ممكن‏
است ، اينها می‏گويند اعاده معدوم محال است . لزومی ندارد ما روی اين‏
قضيه اصلا بحثی بكنيم ، اگر كسی لازم دانست بعدا سؤال می‏كند و ما روی آن‏
بحث می‏كنيم .

. 2 عود ارواح به اجساد

بعضی ديگر معاد را به اين شكل توجيه می‏كنند : معاد يعنی عود ارواح به‏
اجساد ، يعنی انسان وقتی كه می‏ميرد روحش از بدنش مفارقت می‏كند و اين‏
روح جدای از بدن هست در يك عالمی ( كه آن عالم را عالم برزخ می‏گويند )
تا وقتی كه بناست قيامت شود ، ولی وقتی كه قرار شد قيامت شود ، آن‏
وقت روحها برمی‏گردند به بدنهای خودشان ، هر روحی به بدن خودش بر می‏گردد
. اين طور آمده‏اند مطلب را تعبير كرده‏اند .
يك مطلب را بايد قبلا عرض كنم و آن اين است كه اتفاقا در تعبيرات‏
قيامت ، ما كلمه " معاد " نداريم . از همه اسمهای قيامت معروفتر معاد
است ولی اين اصطلاح ، اصطلاح شرعی نيست ، يعنی اصطلاح متشرعه است ، آنهم‏
به مفهوم خاصی . در قرآن كريم ، ما كلماتی نظير معاد داريم مثل " ماب‏
" ولی كلمه معاد را نداريم . در دعاها و احاديث هم من الان يادم نيست‏
كه در جايی از قيامت با كلمه معاد تعبير شده باشد . كلمه معاد را ظاهرا
متكلمين خلق كرده‏اند . اين كلمه می‏تواند كلمه درستی هم باشد يعنی با
تعبيرات قرآن منطبق باشد اما چون معاد يعنی مكان عود يا زمان عود ( اسم‏
مكان و زمان است ) ، آنها كه اين كلمه را گفته‏اند به اين اعتبار گفته‏اند
كه قيامت را يا زمان عود به معنی اعاده معدوم می‏دانسته‏اند ، يا زمان عود
ارواح به اجساد .
در قرآن ، ما كلماتی شبيه كلمه معاد داريم ، كلمه معاد نداريم ولی كلمه‏
" مرجع " يا " رجوع " و كلمه " ماب " داريم . " عود " يعنی‏
بازگشت . " عود " را در جايی می‏گويند كه يك چيزی از يك اصلی آمده‏
باشد ، دو مرتبه به آن اصل برگردد ، می‏گويند عود كرد . " رجوع " هم‏
همين طور است ، " رجوع " هم يعنی بازگشت ، بايد يك آمدنی باشد تا
بازگشت صدق كند ، و لهذا اگر در قرآن درباره قيامت كلمه " عود "
نداريم ، كلمه " رجوع " داريم اما آنچه در قرآن كلمه " رجوع " و
امثال آن آمده ، به معنای بازگشت به خداست ، يعنی تعبير قرآن اين است‏
. در قرآن هيچ جا رجوع ارواح به اجساد نيامده ،