من در كتابهای حديثی خودمان نديدم ، حتی علمای محدث ما مثل فيض كاشانی‏
در كتابهای عرفانی شان نقل می‏كنند اما در كتابهای حديثی شان نقل نكرده‏اند
، چون به صورت حديث مسند نقل نشده است . در آنجا می‏گويند نامه‏ای از
خداوند البته اين تعبير و رمز است به اهل بهشت می‏رسد به اين عنوان : "
« من الحی القيوم الذی لا يموت الی الحی القيوم الذی لا يموت » " يعنی‏
بشر به آن حد حيات و عدم موت و حتی قيوميت می‏رسد . " « فيها ما
تشتهيه الانفس و تلذ الاعين »" ( 1 ) و ساير چيزهايی كه ما در اين زمينه‏
داريم ، می‏رساند كه در آنجا حكومت حكومت اراده است و اراده انسان اين‏
قدر مقهور شرايط خارجی و زمانی و حركت و تغيير نيست . كسانی كه مشرب‏
عرفانی يا فلسفی دارند گفته‏اند اساسا آن دنيا دنيای حركت ، تغيير و
تكامل نيست .

دار تكليف و دار جزا

مسأله دوم كه فعلا من آن را از توابع اين حساب می‏كنم چيزی است كه در
جلسه پيش هم عرض كرديم : دنيا دار تكليف است و آخرت دار جزا . حضرت‏
امير فرمود : " « و ان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل » " (
2 ) . چرا ؟ اين يك امر گزافی است ؟ خدا همين طور بی‏جهت ، به اراده‏
گزافی دلش خواسته كه دنيا را دار تكليف قرار بدهد ؟ باب توبه را در
دنيا به روی انسان باز گذاشته باشد ، مهلت برای كشت و تكامل پيدا كردن‏
، اصلاح كردن خود ، ملكات عالی كسب كردن ، اعمال صالح بجای آوردن [ داده‏
باشد ] ، اين دنيا را جای اين كارها قرار بدهد ولی به آخرت كه رفت‏
يكدفعه بگويد دلش خواسته كه باب عمل را ببندد ، باب كسب اخلاق و
ملكات خوب يا بد را ببندد ، باب توبه را ببندد ، بگويد هر چه در اين‏
دنيا انجام داده همان است ، اينجا ديگر ما به او اجازه نمی‏دهيم ، بگوييم‏
ميان اينجا و آنجا فرقی نيست ، فقط عيبش اين است كه [ در آخرت ] خدا
دلش نمی‏خواهد اجازه بدهد ، آيا اين طور است ؟ يا نه ، اصلا امكان ندارد
، اصلا ماهيت اين دنيا ماهيت عمل است و ماهيت آن دنيا ماهيت پاداش‏
است ، امكان اين كه كسی از راه تكليف بتواند در آنجا كاری انجام بدهد
وجود ندارد .

پاورقی :
. 1 زخرف / . 71
. 2 نهج البلاغه ، خطبه . 42