انطباق با محيط
ولی عمده يك خاصيت بسيار حيرت انگيزی است كه در وجود موجودهای زنده است و اين جهت را كسی انكار نكرده و بر داروين ايراد نگرفته است ، هنوز هم آن را قبول دارند و شايد خود همان جهش هم به يك معنا داخل در اين قانون باشد و آن مسأله " انطباق با محيط " است . موجود زنده بايد با شرايط محيط منطبق باشد ، يعنی شرايط زندگی و شرايط هستی او بايد با شرايط خارجی منطبق باشد تا بتواند زنده بماند . بنابر اين ، يا بايد موجود زنده محيط را مطابق خودش كند و يا بايد خود او مطابق با محيط شود . میبينيد انسان به حكم خاصيت مخصوصی كه در او هست ، يك مقدار محيط را با خودش منطبق میكند ، يعنی محيط را تغيير میدهد و بر خودش تطبيق میدهد . البته انسان هم به طور طبيعی خودش را با محيط تطبيق میدهد نه به طور استشعاری و نه به طوری ارادی ( ارادهای كه در شعور نفس او منعكس باشد ) ولی علاوه بر اين ، محيط را هم بر خودش تطبيق میدهد . اما يك خاصيت عمومی در همه موجودهای زنده هست و آن اين است كه وقتی در يك شرايطی قرار میگيرند كه با شرايط پيشين متفاوت است و يك نياز جديد برای زندگی پيدا میشود ، به طور خودكار تغييراتی در جهازات داخلی موجود زنده پيدا میشود كه متناسب با اين محيط باشد . مثلا سلولهای سفيد يا سلولهای قرمز خون در يك محيط معين به يك حد معينی لازم است . اگر انسان بخواهد در يك محيط بالاتری از جو زندگی كند نيازش به يكی از ايندو كمتر میشود ، فورا طبيعت ، خودش شروع میكند به اينكه تعادل ايجاد كند و برای خودش وضعی متناسب با آن ايجاد كند ، به طوری كه اين مسأله الان تقريبا مسلم است كه اگر فرض كنيم انسان را به كره مريخ ببرند و در آنجا شرايط ديگری باشد ، اگر تباين آن شرايط با زندگی انسان آنقدر شديد نباشد كه انسان را در لحظه اول از بين ببرد بلكه انسان بتواند مدتی مدارا كند ، تدريجا ساختمان انسان ، خودش را با زندگی آنجا تطبيق میدهد به طوری كه زندگی اينجا ديگر برايش دشوار میشود . همان طوری كه حيوانهايی كه در قارههای سرد هستند ، وقتی اينها را در منطقه حاره میبرند ، تدريجا در داخل آنها تغييراتی به وجود میآيد . باز آنهايی كه در آنجا هستند ، اگر به اينجا بيايند ، همين وضع پيدا میشود .