هستم و بچه‏ام هم هست ، من يك شخص و يك شخصيت و يك فردم و يك‏
مسؤوليت دارم و بچه من شخص ديگر و فرد ديگر است و مسؤوليت ديگر دارد
و اگر پاداش عمل من را به بچه من بدهند ، اين برخلاف اصول عدل به يك‏
اعتبار يا بگوييم [ بر خلاف ] فضل خواهد بود و مخصوصا اگر بخواهند كيفر
عمل من را به او بدهند ، باز من را كيفر نكرده‏اند و بسا هست كه نسبت به‏
او هم ظلم تلقی شود . به هر حال ، قطع نظر از اينكه مسأله از نظر عدل و
ظلم چه شكلی پيدا می‏كند ، چون بحث ما روی تعليمات اديان است ، آنچه كه‏
در اديان و بالاخص در قرآن آمده است بدون شك و شبهه اين است كه عين‏
همين شخص در قيامت محفوظ است و همين شخص محشور می‏شود . حال می‏خواهيم‏
ببينيم چگونه می‏توانيم تصويری از قيامت داشته باشيم كه شخص محشور عينا
همان شخص باشد ؟

فرق شخص و شخصيت

اين مطلب را مقدمتا عرض كنم : فرق است ميان شخص و شخصيت ، يا
شخصيت به اصطلاح فلسفی و شخصيت به اصطلاح روانشناسی . يك وقت می‏گوييم‏
شخص يا شخصيت و مقصودمان هويت فردی است ، يعنی يك شخصی كه الان وجود
دارد يك " من " الان وجود دارد ، يك واقعيت الان وجود دارد كه اين‏
خودش يك فرد بالخصوص است ، يك فرد است كه اگر ما فرد ديگری را ولو
صد در صد مشابه اين فرض كنيم كه تمام خصوصيات جسمی و روحی او صد در صد
مشابه اين باشد و اگر ميلياردها خصوصيت در اين هست ، شبيه آن هم در او
باشد ، آنوقت می‏توانيم بگوييم كه ايندو از نظر شخصيت يكی هستند ، يعنی‏
از نظر ظاهر جسم هر چه كه اين دارد آن دارد و هر چه كه آن دارد اين دارد
، يك ذره تفاوت نيست و از نظر خصوصيات روحی هم هر چه كه اين دارد آن‏
دارد و هر چه كه آن دارد اين دارد ، ايندو از نظر شخصيت يكی هستند ،
يعنی شخصيت اين با شخصيت آن يك سر سوزن تفاوت ندارد ولی در عين حال‏
دو شخص هستند ، دو فرديت هستند ، دو هويت هستند ، دو " من " هستند ،
اين يك " من " است و آن " من " ديگری است .
آنچه در مسأله قيامت مطرح است وحدت شخص است نه وحدت شخصيت ،
يعنی شخص همان شخص باشد ، نه شخصيت همان شخصيت باشد ولی شخص‏