تعريف ناپذير بودن خدا
اگر يك امری بسيط بود و اساسا جزء نداشت ، ما آن را ديگر نمیتوانيم به اجزائش تعريف كنيم ، همچنانكه اگر شيئی غايت نداشت ( يعنی برای يك غايت ديگر به وجود نيامده بود يا حتی غايتش با فاعلش يكی بودن ) آن را از راه اثر و غايتش نمیتوانيم تعريف كنيم ، و اگر [ يك شیء ] تنها فاعل داشته باشد ، يگانه راهی كه ما میتوانيم آن را تعريف كنيم اين است كه آن را به فاعلش تعريف كنيم ، كه اگر يك شیء فاعل نداشته باشد ، جزء هم نداشته باشد ، غايت هم نداشته باشد ، طبعا غير قابل تعريف است و به همين دليل ما خدا را نمیتوانيم تعريف كنيم ( يك تعريف واقعی ، تعريفی كه به اصطلاح ذاتی باشد ) . ما خدا را از راه اثر ( 1 ) میتوانيم بشناسيم ولی خدا را نمیتوانيم تعريف كنيم به آن معنا كه اشياء ديگر را تعريف میكنند ، چون خدا نه جزء دارد كه بگوييم خدا آن چيزی است كه از فلان شیء و فلان شیء به وجود آمده ، نه فاعل دارد كه بگوييم خدا آن چيزی است كه آن را برای فلان هدف به وجود آوردهاند ، و طبعا هيچيك از آن چيزهايی كه در باب تعريف از آنها استفاده میشود ، در مورد خداپاورقی : . 1 اثر غير از غايت است .