می‏گويد و ابهامها را ( يعنی عجزی كه بشر از توصيف ملك الموت دارد )
ذكر می‏كند كه ما ملك الموت را نمی‏توانيم توصيف كنيم تا چه رسد خدای‏
ملك الموت را . می‏فرمايد : آيا هرگز وجود ملك الموت را وقتی كه برای‏
قبض روح داخل خانه كسی می‏شود احساس كرده‏ای ؟ هرگز به چشمت ديدی كی‏
ملك الموت آمده ؟ " « هل تحس به اذا دخل منزلا ؟ » " آيا احساس‏
می‏كنی او را وقتی داخل منزلی شود ؟ " « ام هل تراه اذا توفی احدا ؟ » "
آيا در وقتی كه قبض روح می‏كند ، تو او را می‏بينی ؟ هرگز نمی‏بينی . بالاتر
، ملك الموت نه تنها می‏آيد در منزل قبض روح می‏كند [ بلكه ] جنين را در
رحم قبض روح می‏كند . می‏گويد راستی تصور تو درباره ملك الموت چيست ؟
آيا واقعا ملك الموت يك جسمی است كه می‏آيد داخل خانه‏ها می‏شود و آيا
جسمی است كه داخل رحم مادر می‏شود و در آنجا روح را قبض می‏كند ، از يكی‏
از اعضاء و جوارح داخل می‏شود ؟ " « بل كيف يتوفی الجنين فی بطن امه ؟ »
" اينكه جنين گاهی می‏ميرد و [ ملك الموت ] او را در شكم مادر قبض روح‏
می‏كند ، چگونه است ؟ " « ايلج عليه من بعض جوارحها ؟ » " آيا ملك‏
الموت يك جسمی است كه از بعضی از اعضاء و جوارح اين زن ( 1 ) وارد
می‏شود و قبض روح می‏كند ؟ " « ام الروح اجابته باذن ربها ؟ » " يا نه ،
او نمی‏رود ، لزومی ندارد او برود تا روح را بگيرد ، او می‏خواهد و روح به‏
اجازه پروردگار خواسته او را اجابت می‏كند ؟ " « ام هو ساكن معه فی‏
احشائها ؟ » " يا نه ، اساسا ملك الموت در بيرون و جای ديگری نيست كه‏
بخواهد بيايد آنجا ، هميشه همراه همان زن است ؟ يعنی اين هم خودش يك‏
فرضی است در باب ملك الموت كه هميشه همراه همه كس است . بعد
می‏فرمايد : " « كيف يصف الهه من يعجز عن صفة مخلوق مثله ؟ » " ( 2 )
بشری كه قدرت ندارد يك مخلوق خدا را توصيف كند ، چگونه می‏تواند ادعا
كند خدا را آنچنان كه هست توصيف كند ؟ غرضم اين جمله است : " « ام‏
الروح اجابته باذن ربها ؟ » " يا اينكه نه ، او می‏خواهد و روح اجابت‏
می‏كند ؟ آيا باز اين تعبير نمی‏رساند كه اميرالمؤمنين در باب مردن و روح‏
اين طور می‏انديشيده است ؟
اين سه قسمتی كه از نهج البلاغه خواندم صراحت بيشتری داشت ، سه قسمت‏
ديگر هم می‏خوانم كه آنها به اين صراحت نيست .

پاورقی :
. 1 گويا مقصود اسافل اعضاست .
. 2 نهج البلاغه ، خطبه . 110