دو چيز كه با اين بحث ما مربوط است استدلال كردهاند ، يكی مسأله ظرفيت
علمی انسان است . گفتهاند كه ظرفيت علمی انسان بینهايت است . ما قدر
مسلم يك ظرفيت علمی داريم ، يعنی ما ظرفيت داريم كه مسائلی را بدانيم
، باز ظرفيت داريم كه مسائل ديگری را هم بدانيم و . . . اين مسأله مطرح
است كه آيا اين ظرفيت محدود است يا نامحدود ؟ اگر ما جايگاه علم را
همين جسم خودمان مثلا سلولهای مغز بدانيم ، بالاخره بايد قائل به محدوديت
بشويم ، نمیتواند نامحدود باشد ، چون هر يك جملهای كه ما ياد میگيريم يا
هر تصويری كه از دنيای بيرون در ذهن ما پيدا میشود ، در واقع معنايش اين
است كه اين در يك نقطه معين از نقاط مغز ما ( در يك سلولی يا در گوشه
يك سلولی ) ثبت و ضبط میشود . آنوقت يك صورت ديگر كه پشت سر آن
میآيد ، لابد در جای ديگر میآيد ، يعنی ديگر روی آن عكسبرداری نمیشود ،
چون اگر روی آن بيايد يك ظرفيت مادی دو مظروف را در آن واحد در خودش
جا نمیدهد . لابد آن در سلول ديگری يا در جای ديگری میآيد . باز يك صورت
ديگری ، يك معنی ديگری ، يك شعر ديگری ، يك مطلب ديگری ، يك قانون
علمی ديگری حفظ میكنيم . بايد بگوييم هر كدام از اينها يك جای معينی در
مغز ما دارد و بالاخره مغز ما محدود است . اگر بگوييم صدها ميليون مراكز
مغزی هم داريم ، بالاخره محدود است ، يعنی اگر انسان عمرش وفا كند و
تمام ظرفيت خودش را به فعليت برساند يك روزی میرسد كه اصلا استعداد
يادگيری در او هيچ باقی نيست ، ديگر جای خالی ندارد ، درست مثل صفحه
كاغذی است كه هر نقطهاش كه میشده روی آن بنويسند نوشتهاند ، ديگر جای
خالی برای آن باقی نمانده و نخواهد ماند .
يك فرضيه ديگر اين است كه رابطه مغز با معلومات رابطه ظرف و مظروف
نيست ، بلكه به اصطلاح مغز و مخ فقط يك آلت ارتباط با ظرفيت واقعی
است ، و ظرفيت واقعی معلومات و انديشهها ( يعنی آن حالتی كه ما حضورا
احساس میكنيم ) در خود ماست و خود ما غير از مغز هستيم . ضرورتی ندارد
هر چيزی كه ما ياد میگيريم يك جايی از مغز را پر كرده باشد و پروندهاش
فقط در همان جا ثبت و ضبط شده باشد . آنوقت چون روح انسان را محدود
نمیدانند ، به اين معنا كه آن را دارای ابعاد معينی نمیدانند كه پر بشود
، میگويند آن يك موجود قابل رشد است و رشدش هم حد معين ندارد . اين
است كه میگويند پر شدن ، ديگر در آن معنی ندارد ، بلكه در عين اينكه مغز
انسان خسته میشود و انسان كه پير میشود قدرت يادگيریاش كم میشود ولی به
|