در آنجا امكان تكليف و عمل و تغيير دادن خود و سرنوشت خود ( اگر سعيد
است برگردد خود را شقی كند ، اگر شقی است برگردد سعيد كند ) وجود ندارد
، از باب اينكه نظام زندگی نظام ديگری است ؟ مسلم حرف اول را نمی‏شود
گفت كه هيچ فرقی نيست و آنجا اين كارها امكان دارد ولی خدا دلش‏
نمی‏خواهد . نه ، صحبت دلبخواهی نيست ، آنجا كار نشدنی است .

تجسم اعمال

مسأله سوم مسأله تجسم و تشخص اعمال است كه آقای مهندس هم در اينجا
به صورت بند دوم ذكر كرده‏اند ، منتها ايشان آن را تجسم و تشخص عنصر دوم‏
( انرژی ) می‏دانن د . مسأله تجسم اعمال مسأله‏ای است كه دلايل نقلی و شرعی‏
فراوانی بر اين مطلب هست . اصلا لحن خود قرآن هم لحن تجسم اعمال است .
قرآن تعبير به جزا می‏كند ولی خودش در جاهای ديگر مطلب را ذكر می‏كند كه‏
اين جزای عمل شما همان خود عمل شماست كه به شما برگردانده می‏شود . اينجا
از آنجاهايی است كه منطق قرآن هميشه از منطق مفسرين پيش است . مفسرين‏
از باب اينكه اين را يك امر معقول نمی‏دانستند كه مثلا ما يك حرفی اينجا
زديم كه باد هوا شد و از بين رفت و معدوم شد ، بعد بگوييم نفس عمل تو
در قيامت به تو برگردانده می‏شود ، در تقدير می‏گيرند ، می‏گويند يعنی كيفر
و پاداش عمل تو [ به تو برگردانده می‏شود ] كه پاداش يك چيز است ، عمل‏
تو چيز ديگری است .
ولی قرآن اين طور نمی‏گويد . اعم از اينكه ما بتوانيم توجيه كنيم يا
نتوانيم توجيه كنيم ، لحن و منطق قرآن اين است كه نفس اعمال شما به شما
برگردانده می‏شود . پيغمبر فرمود : " « انما هی اعمالكم ترد اليكم » " (
1 ) . بالاترش را خود قرآن می‏گويد : " « فمن يعمل مثقال ذرش خيرا يره 0
و من يعمل مثقال ذرش شرا يره »" ( 2 ) كوچكترين عمل خير و كوچكترين عمل‏
شر خودش را می‏بيند ، " « و وجدوا ما عملوا حاضرا »" ( 3 ) كرده خود
را در آنجا حاضر

پاورقی :
. 1 بحار ، ج / 3 ص . 90
. 2 زلزال / 7 و . 8
. 3 كهف / . 49