جمادات شروع كرده‏اند [ و بعد ] نباتات و حيوان و انسان و مخصوصا تكامل‏
در جانداران و خصوصيات انسان ، و در همه اينها اساس فرضيه اين است كه‏
جهان را تنها با ماده و انرژی نمی‏شود توجيه كرد . بعد می‏گويند در قرآن از
يك مطلبی بحث شده است كه قرآن آن را به تعبيرهای گوناگون و در جاهای‏
مختلف بيان كرده است ، گاهی آن را با كلمه " روح " ، گاهی با كلمه "
امر " ، گاهی با كلمه " كلمة " و گاهی با كلمه " اراده " بيان كرده‏
است و حتما چنين چيزی هم بايد باشد و اين چيزی كه قرآن گفته بالاترين‏
حرفها در اين زمينه است .
از جمادات شروع می‏كنند و ايشان معتقدند كه اين نظام غايی ای كه در
عالم جمادات هست ، يك چيز ديگری بايد در متن اين عالم خلقت دخالت‏
داشته باشد و اين همان است كه قرآن از آن تعبير می‏كند : " « و اوحی فی‏
كل سماء امرها »" ( 1 ) خدا در هر آسمانی ( 2 ) امر و كارش را به آن‏
وحی كرده يا امرش را به آن ابلاغ كرده است . معلوم می‏شود يك چيزی ، يك‏
ارتباط و اتصالی بين اين جهان و عالم ربوبی هست و در عالم ربوبی به همه‏
اشياء يك چيزی كه ماهيتش را نمی‏توانيم تعريف كنيم داده شده است كه به‏
موجب آن ، كار خودش را منظم انجام می‏دهد . بعد می‏گويند در سر هر

پاورقی :
. 1 فصلت / . 12
. 2 البته معلوم است كه قرآن می‏خواهد در همه اشياء بگويد .