پاورقی : > آقای طباطبائی ذكر كردهاند .
برای اين خلق شده كه مقياس ارزشها و وسيله مبادله باشد . خود پول دارای
ارزش واقعی نيست و اگر ارزش واقعی میداشت نمیتوانست نقش پولی خود
را بازی كند ، مانند ساير كالاها میشد كه به حسب اشخاص متفاوت بود ،
قيمتش بالا و پايين میرفت ( تابع عرضه و تقاضا بوده و غيره ) . هر كالائی
میتواند مطلوب بالذات باشد زيرا حاجتی از حوائج را رفع میكند ولی پول
نبايد مطلوب بالذات باشد ، بايد همان نقش رابط بودن را داشته باشد .
ذخيره كردن پول و همچنين ربا گرفتن از پول به معنی اين است كه انسان پول
را مطلوب بالذات خود قرار داده است . ربا اين است كه انسان میخواهد
به وسيله پول پول ايجاد كند ، با پول كوچكتر پول بزرگتر به دست آورد .
اين ، كفران نعمت و استعمال شیء در غير ما خلق لاجله است و حال آنكه شكر
عبارت است از اينكه شیء در آنچه كه به خاطر آن آفريده شده استعمال شود
.
" الميزان " ايرادی كه میگيرد اين است كه اصل مبنا را يعنی اينكه
پول چون فی حد ذاته كالا و مطلوب بالذات نيست و ارزش واقعی ندارد مورد
ايراد قرار میدهد و فروع آن را نيز ابطال میكند .
بدون شك نمیتوان گفت كه موادی كه پول از آنها انتخاب میشود فاقد
ارزش میباشند . اگر اينچنين بود نمیتوانست پول باشد . ولی به عقيده ما
ارزش پول صد در صد تابع ارزش واقعی مادهای كه از آن ساخته شده است
نيست . حتی در پول فلزی خود
پاورقی : > آقای طباطبائی ذكر كردهاند . |