داده می‏شود ، به دليل اينكه از ملك قرض دهنده خارج شده ديگر ملك او
نيست كه بخواهد سودی بگيرد . چون اين سود در واقع مثل كرايه و اجاره‏
است ، و حال آنكه آن مال در ملك مقرض نيست كه اگر منافعی داشته باشد
، متعلق به او باشد . همانطور كه در هبه ، كسی نمی‏تواند بعد از هبه كردن‏
مطالبه سود يا اجاره كند . قرض هم كه بالاتر از هبه نيست . اگر چيزی‏
بخشيده شده ، از ملك اولی خارج شده و گرفتن سود يا منافع و يا اجاره بی‏
معنی است . اجاره گرفتن بابت كالائی فرع بر اينست كه آن كالا در ملك‏
شخص باقی باشد . قرض در اين جهت قطعا مثل هبه است و خارج است از
ملكيت قرض دهنده . و لهذا انسان نمی‏تواند چيزی را قرض بدهد به ديگری و
در حالی كه ملك ديگری است از او كرايه و سود بگيرد . همچنانكه نمی‏توان‏
بعد از هبه و بيع ، كرايه و منافعی دريافت كرد . عليهذا ظالمانه بودن‏
ربا و غير طبيعی بودن آن از اين جهت است .
من تعجب می‏كنم كه چطور آقای مهندس . . . در اين قضيه اشكال می‏كردند .
به نظر من اصلا جای هيچ شبهه‏ای نيست . اينكه در عمل هم می‏بينيم كه ربا
خوار وضعی برای خودش به وجود آورده كه هميشه سود می‏برد و هيچوقت ضرر
نمی‏كند ، به واسطه همين غير طبيعی بودن رباست . يعنی حالت شتر مرغ را
پيدا كرده كه اگر بگوئيد بپر ، می‏گويد شترم و اگر بگوئيد بار ببر ،
می‏گويد مرغم . وقتی كه وام دهنده پولی را قرض داده اگر احيانا تلف شود
می‏گويد تلف شدنش به من مربوط نيست ، مال من نيست كه تلف شده مال‏
اوست كه تلف شده . پای تلف شدن كه در ميان می‏آيد ، آثار مالكيت‏
مقترض بر آن بار می‏شود نه آثار مالكيت مقرض . می‏گويد