اولين بحثی كه در باب بيمه مطرح است ، اين است كه آيا بيمه داخل در
يكی از عقود معهود در فقه هست يا نه ؟ يعنی ما در فقه يك سلسله عقود و
معاملات داريم . آيا بيمه داخل در يكی از آنها است يا نه ؟ ممكن است‏
شما بپرسيد كه حالا چه ضرورتی دارد كه ما اين بحث را بكنيم ؟ ولی اين‏
بحث ضرورت دارد زيرا هر يك از آن عقود احكام خاصی دارد و اگر بيمه‏
الزاما داخل در يكی از آنها باشد ناچار بايد در همه خصوصيات ، از احكام‏
آن عقد پيروی بكند . ولی اگر داخل در هيچيك از آن عقود نباشد ، آزادی‏
بيشتری دارد . پس ، از اين جهت لازم است كه اين بحث بشود كه آيا بيمه‏
داخل در يكی از عقود متعارف معمولی‏ای كه در فقه مطرح است نظير بيع ،
اجاره ، عاريه می‏باشد يا نه ؟ البته اينها كه احتمالش نمی‏رود . چند عقد
ديگر احتمالش هست مثل ضمان ، هبه ، صلح . آيا بيمه داخل در هبه است ؟
داخل در ضمان است ؟ داخل در صلح است ؟ اگر داخل در يكی از آنها باشد ،
ناچار از مقررات خاص آن هم بايد پيروی بكند .
بحث ديگر اين است كه اگر بيمه از همه عقود متعارف فقهی خارج بود ،
آيا می‏توا ند درست باشد ؟ و اصلا آيا ما می‏توانيم معامله‏ای داشته باشيم‏
كه داخل در هيچيك از عقود و ايقاعاتی كه در فقه مطرح است نباشد و در
عين حال درست باشد ؟ يا بايد اينطور بگوئيم : هر معامله‏ای اگر داخل در
يكی از ابواب متعارف فقه شد درست است ، اگر داخل نشد ، می‏شود من در
آوردی و در نتيجه قطعا باطل است . ما اول اين دومی را بحث می‏كنيم كه‏
كبرای كلی مطلب است .