هيچ شكل وجود ندارد . اين از نظر فلسفه .
از نظر ديگر كه آقای مهندس طاهری هم روی آن تكيه كردهاند و حالا من به
بيان فقهیاش میگويم البته فقهای ما اين را قبول ندارند ولی برخی گفتهاند
مطلب از اين قرار است كه فقها هيچگاه به فلسفه احكام كار ندارند و
معتقدند كه ما اگر بخواهيم در مسائل تابع فلسفه كارها بشويم و با فلسفه
خودمان كارها را بسنجيم ، فقه را بكلی زيرور و كردهايم . ما نوكر ادله و
نصوص هستيم . يعنی هر طور كه نصوص و ظواهر حكم كند ، ما تابع آن هستيم
. ممكن است در بسياری موارد فلسفههايش را درك كنيم . در اين صورت
خيلی هم خوشوقت میشويم . اگر در موردی هم فلسفهاش را درك نكرديم ، از
نص دست بر نمیداريم به خاطر فلسفه . و لهذا آنروز كه آقای مهندس . . .
گفتند چه فرقی است ميان مكيل و موزون و ميان معدود ، من به ايشان جواب
دادم كه : يك وقت است ما میگوئيم از نظر نصوص چه فرق است ؟ من خودم
مطالعهای كه دارم همين است كه از نظر نصوص هم فرقی نيست . اشتباه
كردهاند كسانی كه از نظر نصوص فرق گذاشتهاند ميان معدود و ميان مكيل و
موزون . ولی يك وقت انسان به نصوص كاری ندارد . نصوص ، صريح میگويد
بايد مكيل و موزون باشد و نه معدود . بعد ما بگوئيم چه فرق میكند :
فلسفهاش كه يكی است ، پس نصوص را رها كنيم . نه ، فقيه اينطور فكر
نمیكند .
در مسئله ربا گرفتن دولت احتمالا میتوان بدون توجه به فلسفه ، از نصوص
هم مطلبی را استنباط كرد و آن اين است كه نوعی استنباط فقها دارند كه
اسم آن را میگذارند " الغاء خصوصيت " و
|