قوی برای گران كردن قيمت كالا بدون وجه . ( نظير عمل واسطه‏های ميدان ) .
اكنون كه روشن شد پول خاصيت و ارزش خود را صرفا از واسطه واقع شدن در
مبادله دريافت كرده است و منفعت و فايده‏ای ديگر قائم به او نيست و
توليد اثری ارزشدار نمی‏كند می‏گوئيم صاحب اين سرمايه يا آنرا در ملك خود
حفظ می‏كند و در اختيار ديگری برای مبادله قرار می‏دهد ، يا از ملك خود
خارج و در ملك ديگری وارد می‏كند . در صورت اول شخص دوم يا اجير او
است و يا عامل مضاربه او و در اين صورت بدل هم قهرا در ملك مالك اول‏
خواهد آمد . پس مالك بايد به عنوان اجير يا عامل مضاربه چيزی به مبادله‏
كننده بدهد . او نمی‏تواند در عوض اين مبادله اخذ اجرت كند زيرا نفعی‏
برای مبادله كننده ندارد . و در صورت دوم يعنی اگر پول را مالك اول‏
تمليك به ثانی می‏كند و ثانی پس از تمليك آنرا مبادله می‏كند البته چون‏
آن بدل ملك ثانی است منافع آن هم ملك او است و باز مالك اول‏
نمی‏تواند مطالبه اجرت كند . پس سخن ارسطو كه می‏گويد پول عقيم است سخنی‏
محكم است .
در اينجا چند اشكال است : اول اينكه حرمت ربا در اسلام از جهت عقيم‏
بودن پول نيست به دليل اينكه اسلام ربا را در پول و غير پول مطلقا حرام‏
می‏داند ( 1 ) . دوم اينكه اگر مقصود از عقيم بودن پول

پاورقی :
1 - [ در پاسخ اين اشكال می‏توان گفت : ] اولا ما در اين مقام نيستيم كه‏
ملاك حرمت ربا را در اسلام ذكر كنيم و ثانيا منافات ندارد كه در ربای‏
پول ملاك عليحده‏ای وجود داشته باشد . يعنی اين دليل اختصاص دارد به‏
ممنوعيت ربای پول .