پاورقی : 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 128 ص . 1150
زياد است .
بنابراين شما میتوانی بفهميد كه غير از بردگی تن ، يك بردگی ديگر
همهست در عين اينكه تن انسان آزاد است . در آن مثلی كه سعدی در مورد دو
برادر توانگر و درويش گفت ، آن برادر توانگر امكانات مادیاش فوق
العاده بيشتر از آن برادر درويش است . تن او از تن اين خيلی آزادتر
است . تن اين كه بيچاره هميشه لگد كوب كارها و زحمتهاست . ما روح اين
از او آزادتر است . پس اينجا شما اجمالا میتوانيد بفهميد كه نوعی بردگی
ديگر هم هست كه آن ، بردگی تن نيست . نوعی آزادی ديگر هم هست كه آزادی
تن نيست .
از اين يك درجه بالاتر بياييد . يك نوع ديگر بردگی و آزادی هست كه
مربوط به مال و ثروت است . تمام علمای اخلاق ، بشر را از اينكه برده مال
وبنده ثروت باشد ، بر حذر داشتهاند ، تحت همين عنوان كه ای انسان !
بنده و برده مال دنيا نباش . باز جملهای دارد كه علی ( ع ) میفرمايد :
« الدنيا دار ممر لا دار مقر » دنيا برای بشر گذشتنگاه است نه قرارگاه .
بعد میفرمايد : « و الناس فيها رجلان » مردم در دنيا دو صنف میشوند :
« رجل باع نفسه فيها فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها » ( 1 ) ، میگويد
مردم كه در اين بازار دنيا ، در اين گذشتگاه دنيا میآيند دو دستهاند ،
بعضی میآيند خودشان را میفروشند ، برده میكنند و میروند . بعضی ديگر
میآيند خودشان را میخرند ، آزاد میكنند و میروند . بشر باز اين را هم
احساس میكند كه نسبت به مال و ثروت دنيا دو حال میتواند داشته باشد ،
میتواند بنده واسير و در قيد مال باشد و میتواند
پاورقی : 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 128 ص . 1150 |