كرد و اعتراض نمود كه تو در اين وقت كه داری می‏ميری از من مسئله می‏پرسی‏
؟ ابوريحان جواب داد من از تو سئوالی می‏كنم : آيا من اگر بميرم ( نه‏
اينكه من خودم می‏دانم عنقريب می‏ميرم ) و بدانم بهتر است يا بميرم و
ندانم ؟ گفت خوب ، بميری و بدانی . گفت به همين دليل می‏پرسم . فقيه‏
می‏گويد بعد از اينكه من بخانه‏ام رسيدم طولی نكشيد كه فرياد بلند شد كه‏
ابوريحان مرد ! صدای گريه بچه‏هايش را شنيدم . اين را می‏گويند يك مرد
بزرگ كه دارای يك همت بزرگ در راه دانش است .
ديگری بزرگ است مثلا در جمع كردن ثروت . مگر همتها در گرد آوردن‏
ثروت متساوی است ؟ بعضی اساسا هيچ همتی در جمع كردن ثروت ندارند ،
هدفشان فقط اين است كه شكمشان سير بشود ، نانی به دست بياورند ولو از
راه نو كری باشد ، ولو از راه در يوزگی باشد ولو از راه تن به ذلت دادن‏
باشد . ولی يكی می‏خواهد داشته باشد ، می‏خواهد گرد بياورد . حال آنهائيكه‏
همت جمع كردن ثروت را دارند با هم مساوی هستند ؟ ابدا .
برخی اساسا يك ادعيه جمع كردن ثروت در وجودشان هست كه به كم قانع‏
نيستند . اين نكته را هم عرض بكنم كه گاهی بعضی از افراد بی همت به‏
دليل اينكه عرضه ندارند ، به دليل اينكه همت ندارند ، به دليل اينكه مرد
نيستند ، وقتی آدمی را می‏بينند كه دنبال جمع كردن ثروت می‏رود هی تحقيرش‏
می‏كنند ، به او می‏خندند ، آيات زهد را می‏خوانند ،

پاورقی :
> بقدر خاضعانه و مؤمنانه واز روی اعتقاد اظهار نظر می‏كند كه انسان در
اخلاص او شك نمی‏كند .