جستجو كند يا از درون ، و يا هم از بيرون و هم از درون و به چه نسبتی ؟
بسياری از اشخاص كه كانون لذت را در بيرون از وجود خودشان جستجو ميكنند
و دائما دنبال اين هستند كه بخيال خودشان از زندگی كام بگيرند ،
همانهاهستند كه خودشان را بعنوان يك انسان نمی‏شناسند ، يعنی خود را
بعنوان يك كانون اصلی لذت و بهجت ( كه از درون خود انسان بر می‏خيزد )
، نمی‏شناسند . كيف را ازكجا می‏خواهد جستجو بكند ؟ ازجام می ، از كاباره‏
. چه خوب می‏گويد ملای رومی در داستان آن مردی كه ميخواره‏ای را امر به‏
معروف و نهی از منكر می‏كرد . خطاب به آن مرد ميخواره گفت :
ای همه هستی چه می‏جوئی عدم
وی همه دريا چه خواهی كردنم
تو خوشی وخوب و كان هر خوشی
تو چرا خود منت باده كشی
تا آنجا كه می‏گويد :
" جوهر است انسان و چخر او راعرض "
و اشعار ديگری از اين قبيل دارد . البته اينكه انسان اشياء خارج را بكلی‏
رها كند ومكتب افراطی هندی را پيش بگيرد وبگويد اساسا تمام لذتها را از
درون بايد جستجو كرد ، درست نيست . شايد در بعضی اشعار مولوی اين اغراق‏
و مبالغه باشد مثل آنجا كه می‏گويد :
راه لذت از درون دان نه از برون
احمقی دان جستن از قصر و حصون
آن يكی در كنج زندان مست وشاد
و آن يكی در باغ ترش و بی مراد