گروه هم انسانها . حالا ممكن است ما بخواهيم اين را با يك زبان ساده تری
بفهميم . واقعا ما خودمان ، قطع نظر از مطالب ومسائلی كه در قرآن مجيد
آمده است ، در حديثآمده است ، عرفا بالخصوص در اين زمينه اظهار نظر
كردهاند ، علمای روانشناسی تأييد كردهاند ، قطع نظر از همه اينها ،
میخواهيم با يك زبان سادهای اين مسئله آزادی معنوی را بفهميم . ما مطلب
را از يك مطلبی كه هر كسی میتواند احساس بكند شروع میكنيم و آن اينست
:
بدون شك ما در زندگی خودمان احتياج داريم به خوراك ، و هر چه بهتر ،
بهتر ، احتياج داريم به پوشاك و هر چه عاليتر ، بهتر ، احتياج داريم به
مسكن و هر چه مجللتر ، بهتر . همينطور احتياج داريم به زن و فرزند ،
احتياج داريم به تجملات زياد زندگی و به پول و ماديات علاقه مند هستيم .
اما در يكجا ما سر يك دو راهی قرار میگيريم ، احساس میكنيم كه اينجا يا
بايد شرافت وعزت وس يادت وآقايی خودمان را حفظ كنيم ولی با فقر
بسازيم ، نان بخوريم ولی نان خشك و خالی ، لباس بپوشيم ، لباس ژنده ،
خانه داشته باشيم ، خانه تنگ و كوچك و محقر ، پول نداشته و در مضيقه
باشيم و يا از عزت و آقايی و سيادت خودمان صرف نظر بكنيم ، تن به يك
ذلت بدهيم ، تن به خدمت بدهيم ، آنوقت تمام نعمتهای مادی برای ما
فراهم میشود . میبينيم بسياری از افراد مردم اساسا حاضر نيستند تن به
ذلت بدهند و لو به قيمت اينكه ماديات زندگيشان خيلی زياد شود . البته
بعضيها حاضر میشوند ، تن به اين ذلت میدهند ولی در عين حال همين آدم در
عمق وجدانش احساس يك سرشكستگی میكند .
|