كه عادات اجتماعی بيشتر در ميان خانمها رايج است تا آقايان . مثلا رسم‏
چنين است كه در روز سوم و هفتم و چهلم ميت ، چنين و چنان بكنند . يا در
عروسی رسم اين است كه روی سر عروس قند بسايند و امثال اينها . می‏گويند
: رسم است چه می‏شود كرد ، مگرمی‏شود آنرا زير پا گذاشت ؟ ! حال چه‏
فلسفه‏ای دارد و چرا ؟ جواب ميدهند رسم است ديگر ، رسم را كه نمی‏شود
انجام نداد . اين يعنی زبونی ، حقارت و بيچارگی . انسان نبايد اينقدر
اسير عرفها باشد . آدم بايد تابع منطق باشد . البته مثل امروزيها هم‏
نبايد بی جهت سنت شكن بود و گفت من با هر چه سنت است ، مخالفم ! خير
، من با هر چه كه سنت است مخالف نيستم ، با هر چيزی كه منطق دارد
موافق و با هر چه كه منطق ندارد مخالفم . آن هم از آن طرف افتادن است .
بنابراين اسلام هجرت را در زندگی انسانها يك اصل ميداند . معنايش‏
چيست ؟ احياء و پرورش شخصيت انسان ، مبارزه با يكی از اساسی ترين‏
عوامل زبونی و اسارت انسان ، ای انسان اسير محيطی كه در آن متولد شده‏ای‏
نباش ، اسير خشت وگل نباش ( 1 ) . انسان بايد برای

پاورقی :
1 - امام صادق ( ع ) روزی وارد منزل يكی از اصحاب خود شد . آن شخص در
خانه حقير و كوچكی كه موجب رنج زن و بچه‏اش بود زندگی می‏كرد . امام‏

می‏دانست كه او مرد متمكنی است . در دستور اسلام است كه : من سعادش

الانسان سعة داره » جزء سعادتهای انسان اين است كه خانه‏اش وسيع باشد .
اگر كسی چنين امكانی برايش هست كه خانه‏اش وسيع باشد و اين كار را نكند
بر زن و فرزند خود ظلم كرده است . امام صادق ( ع ) می‏دانست كه اوامكان‏
دارد و با اين حال در خانه تنگ و كوچك و محقری >