اينهمه فساد وجود دارد و كسی از آن نهی نمی‏كند ؟ در چنين شرايطی « ليرغب‏
المؤمن فی لقاء الله محقا » ( 1 ) مؤمن بايد مرگ را طلب كند . كرامت و
شرافت را از پدرش‏به ارث برده ، وقتی به علی ( ع ) خبر می‏دهند كه‏
لشكريان معاويه شهر انار را غارت كرده‏اند و در ضمن گوشواره يك زن غير
مسلمان ( اهل ذمه ) كه در پناه مسلمانان است را ربوده‏اند در ضمن سخنانش‏
می‏گويد به خدا قسم اگر يك مسلمان در غم چنين حادثه‏يی بميرد ، ازنظر من‏
مورد ملامت نيست .
می‏آئيم روز عاشورا ، می‏بينيم تا آخرين لحظات حيات حسين ( ع ) مكرمت‏
و بزرگواری يعنی همان محور اخلاق اسلامی ، محور تربيت اسلامی در كلمات او
وجود دارد . در جواب فرستاده ابن زياد می‏گويد : « لا اعطيكم بيدی اعطاء
الذليل و لا اقر اقرار العبيد » من مانند يك آدم پست ، دست بدست شما
نمی‏دهم ، مانند يك بنده و برده هرگز نمی‏آيم اقرار بكنم كه من اشتباه‏
كردم ، چنين چيزی محال است . بالاتر از اين در همان حالی كه دارد می‏جنگد
يعنی در حاليكه تمام اصحابش كشته شده‏اند ، تمام نزديكان واقاربش شهيد
شده‏اند ، كشته‏های فرزندان رشيدش را در مقابل چشمش می‏بيند ، برادرانش‏
را قلم شده در مقابل چشمش می‏بيند و به چشم دل می‏بيند كه تا چند ساعت‏
ديگر می‏ريزند در خيام حرمش و اهل بيتش را هم اسير می‏كنند ، در عين حال‏
در همان حال كه می‏جنگد شعار می‏دهد ، شعار حكومت سيادت و آقائی اما نه‏
آقايی به معنی اينكه من بايد رئيس باشم و تو مرئوس [ بلكه به اين معنی‏
كه ] من آقائی هستم كهاقائيم به من اجازه نمی‏دهد كه به يك صفت پست تن‏
بدهم :

پاورقی :
1 - تحف العقول ص . 245