انتخاب می‏كنند . بر می‏گردد به كشور خودش ، از او استقبال می‏كنند ، گل‏
به گردنش می‏اندازند ، درجه‏اش را بالا می‏برند ، حقوقش را زياد می‏كنند ،
عكسش را در روزنامه‏ها می‏اندازند ، تشويقش می‏كنند ، اما خيانت آنقدر
عظيم بوده است ، معصيت آنقدر بزرگ بوده است كه وجدان چنين قسی القلبی‏
را هم بيدار می‏كند ، يعنی آنقدر ضربه بر روح شديد است كه در يك چنين‏
زمينه روحی آدم قسی القلبی هم باز عكس العمل پيدا می‏شود . همين آدم در
مجالس كه می‏نشيند ، تبسم می‏كند ، نقل می‏كند چنين كردم و چنان ، اما وقتی‏
كه با خود خلوت می‏كند ، خودش با خودش است ، در بستر می‏خواهد بخوابد ،
يكمرتبه آن منظره در نظرش مجسم می‏شود ، ای وای اين من بودم كه چنين‏
جنايتی كردم ! ای وای چه جنايت بزرگی مرتكب شدم ! در نتيجه همين آدم‏
ديوانه می‏شود و كارش به تيمارستان می‏كشد . چرا ؟ جنايت خيلی بزررگ‏
بوده است .
بشر بن از طاش يكی از سرداران معاويه ، بسيار مردقسی القلب و عجيبی‏
است . يكی از سياستهائی كه معاويه برای مضطر و بيچاره كردن علی ( ع )
انتخاب كرده بود اين بود كه يك مرد جانی نظير " بسر " يا " سفيان‏
غامدی " رادر رأس يك سپاه می‏فرستاد داخل مرزهای علی بن ابيطالب و
می‏گفت ديگر به بی گناه و با گناه نگاه نكنيد ( نظير همين كاری كه امروز
اسرائيل باكشورهای اسلامی انجام می‏دهد ) برای مستأصل كردن اينها برويد
شبيخون بزنيد ، به آتش بكشيد ، باگناه و بی گناه را بكشيد ، به صغير
وكبير رحم نكنيد . مالشان راببريد . اين كار را می‏كردند . يك مرتبه همين‏