آن شموخ و علو و قدوسيت ذات باری تعالی اجازه نمی‏دهد كه ما هر چيزی را
در مرتبه هر چيز قرار بدهيم . اين از آن طرف ، و از اين طرف هم خود
وجود پديده‏ها ، دلايل قطعی حكايت می‏كند كه غير از اين به گونه ديگری‏
نمی‏شود . پس آن نظريه متكلمين باطل است .

بطلان نظريه ماترياليستها

همان طوری كه آن نظريه متكلمين يعنی الغا علل زمانی و علل مادی باطل‏
است ، به همان اندازه قبول كردن علل مادی و نفی كردن علت مافوق مادی‏
باطل است ، برای اين كه علل مادی حداكثر شرايط را به وجود می‏آورند .
همان قضيه " به " است كه در قرآن می‏گويد . اين علتی كه خودش به قول‏
شما جهان را خلق می‏كند(آن ماديت قديم كه ملغی شد ، ماديت جديد آمده)
اين چيزی كه آن ديگری را خلق می‏كند ، در مرتبه بعد آيا خودش با مخلوق‏
خودش وجود دارد يا خودش از اين طرف معدوم می‏شود ، از آن طرف مخلوقش‏
به وجود می‏آيد ؟ وقتی كه عالم را از طريق حركت توجيه كرديم و گفتيم‏
حركت در درون اشيا وجود دارد ، معنايش اين است : اين چيزی كه ما خيال‏
می‏كنيم كه در لحظه قبل بوده ، در لحظه بعد هم هست . خودتان می‏گوييد(
هراكليت هم همين حرف را گفته)كه هيچ چيزی در دو لحظه وجود ندارد . وقتی‏
چيزی در دو لحظه وجود ندارد پس اين علت در لحظه قبل ، علت در لحظه قبل‏
است ، معلول در لحظه بعد . محال است كه علت بتواند واقعا علت باشد
يعنی تمام علت يك شی نيازمند به علت باشد ولی وجود اين برابر باشد با
عدم آن ، يعنی همسايه باشد با عدم آن ، چون اينها يك آن و يك لحظه هم‏
با همديگر نيستند . آن وقت وجود و عدم اين علت ، اگر علت ديگری نباشد
، علی‏السويه می‏شود ، مگر اين كه اين را فقط به صورت يك علت مادی و
استعدادی بدانيم يعنی علتی كه امكان وجود اين را فراهم می‏كند ، كه تازه‏
از يك علتی كه ازلا و ابدا وجود دارد فيض وجود به اشيا می‏رسد ، و لهذا
فلاسفه آن علل مادی را ، آنچه كه اينها اسمش را " پيوستگی " می‏گذارند ،
اصطلاحا " علل عرضی " يا " علل زمانی " می‏نامند ، يعنی علتهايی كه‏
علت در عرض وجود معلول است بدون اين كه وجودی راقی‏تر و عالی‏تر از
معلول خودش داشته باشد بلكه احيانا وجودی دانی‏تر از آن دارد ، و آن عللی‏
كه محيط بر معلولات هستند آنها را " علل طولی " می‏نامند .