پس اين يك مساله‏ای است كه نبايد اين را اشتباه كرد و اين را آقايان‏
اشتباه كرده‏اند و نتيجه اين است كه برای انسان فرعيتی نسبت به جريانهای‏
تاريخی قائل شده‏اند ، يعنی اينجاست كه انسان شده يك موجود فرعی و
بی‏اختيار ، حداكثر اختيارش اين است كه همين قدر فقط می‏تواند خودش را [
با سير تاريخ ] هماهنگ كند ، بيش از اين ديگر نمی‏تواند . خير ، بيش از
اين می‏تواند ولی نمی‏كند . " می‏تواند و نمی‏كند " غير از " نمی‏تواند "
است . پس چنين چيزی از اين جهت حكمفرما نيست .