داروينيزم و نظريه ماركس
اتفاقا اين كه اين كتاب میگويد كه اين نظريه كارل ماركس ريشهای در داروينيزم دارد ، اين را خوب توضيح نمیدهد و بايد گفت ريشهای كه در داروينيزم دارد ريشه ضعيفی است . البته اين مقدار عرض كرديم كه قبل از داروين خود هگل اساسا فلسفهاش فلسفه تكاملی است چون معتقد است كه ما از مقوله بسيطتر به مقوله كاملتر میرسيم ، همينطور مقولات به سوی تركب و پيچيدگی میروند . پس اصل نظريه تكامل را او هم قبول دارد . اصلا اساس ديالكتيك هگل بر اصل تكامل است . اصل تبديل كميت به كيفيت را هم كه باز هگل خودش گفته بود . آن مثال را هم اولين بار هگل گفته است . بله ، داروين از يك طرف و نئوداروينيستها از طرف ديگر تاييدی برای دو نظريه هگل آوردند. البته اينها (ماركسيستها) هم به قول خودشان نظريه هگل را از جنبه ايدهآليستی به جنبه عينی و مادی [ سوق ] دادند . خود داروين فقط اصل تكامل را در جانداران تاييد كرد . در فلسفه داروين اسمی از " تبديل كميت به كيفيت " نيست ، بلكه فلسفه داروين بر اساس تبدل تدريجی انواع است ، چون آن اصول چهارگانهای كه داروين گفته است : اصل وراثت ، اصل تنازع بقا ، اصل انتخاب اصلح و اصل انطباق با محيط ، در هيچكدام از اينها اصل تبديل كميت به كيفيت نيست . بنابراين داروين فقط در تجربيات خودش ، در قلمرو جاندارها [ نظريه داد ] كه