آنها میگويند بالفعل هم تاثير دارد ، يعنی روبنا روی زيربنا تاثير
بالفعل دارد .
پس اين مثال درست نيست . حال در آنجا به قول شما میگوييد [ روبنا ]
اثر میگذارد ، چرا تاثيرش كم است ، روی چه مقياسی ؟ اين كمی و زيادیاش
از چيست ؟ در باب مثالی كه شما گفتيد ، چون روی فرمول علمی است [
تاثير متقابل درست است ، ] يعنی اين جسم است آن هم جسم است ، روی
قانون علمی مقدار قوه جاذبه جسم تناسب خاص دارد با جرم آن . جرم اين
جسم از جرم آن جسم بيشتر است پس مقدار نيروی اين بيشتر است از مقدار
نيرويی كه آن وارد میكند . ولی در آنجا شما چگونه میتوانيد [ اين سخن را
] بگوييد ؟ آيا میتوانيد بگوييد اقتصاد منشا يك نيروست و فرهنگ هم از
اين جنس است ولی كوچكتر از آن ، و چون از آن كمتر و كوچكتر است اثرش
روی آن كمتر است ؟
نه ، آنها اينطور میگويند كه خود فرهنگ زاييده روابط توليد و روابط
اقتصادی است .
چرا اقتصاد زاييده فرهنگ نباشد روی اصل تاثير متقابل ؟
میگويند عملا داريم میبينيم .
میگوييم درست . من نگفتم آن حرف باطل است . ممكن است آن حرف باطل
نباشد ولی با ديالكتيك جور در نمیآيد . يا بايد شما دست از يكی از اصول
ديالكتيك برداريد و بچسبيد به همان ماترياليسم تاريخی ، و يا بايد اين
را بگيريد و از آن دست برداريد . حرف من اين است كه ايندو با يكديگر
غيرقابل جمع است ، يا بايد از اين دست برداريد و يا از آن .
يعنی قابل جمع بودنشان منافات دارد با اصل عليت .
با اصل عليت به شكلی كه اينها قائل هستند كه اصلا هر علتی در عين عليت
معلول
|