از نظر ماركسيسم شرافت انسان به كار اوست
اينها آمدند و گفتند خير ، شرافت انسان به كار انسان است . علم هم تا آن حد كه به
مقام عمل و تجربه [ جواب داد ، ] اگر اين تئوری جنبه پراكتيك و عملی
پيدا كرد و در عمل جواب داد میگوييم درست است و اگر در عمل جواب نداد
میگوييم نادرست است . پس عمل معيار انديشه است .
مساله ديگر اين است كه باز فلسفه قديمی كمال انسان را يا بگوييم
انسانيت انسان را به انديشه و علم میدانست ، يعنی همه تكيهها بر علم
بود ، انسان شريف ، انسان عالی ، انسان متعالی ، انسان كمال يافته چه
كسی بود ؟ انسانی كه عالمتر باشد ، و روی همين جهت احترامات همه بر
اساس علم بود . علما محترم هستند . علما چون علما و دانشمندان و
انديشمندان هستند ، به ملاك انديشه و به ملاك دانشمندی و علم محترمند ،
بايد هم محترم باشند چون اينها انسانهای كماليافته هستند . چرا ما برای
علما احترام قائل هستيم ؟ برای اينكه برای انديشه احترام قائل هستيم .
اما اين فلسفه برای انديشه از آن جهت كه انديشه است احترامی قائل نيست
، برای عمل احترام قائل است نه برای انديشه . كمال انسانی و جوهر انسانی
را در كار انسان خلاصه میكند نه در علم انسان . انسان با كار خودش به
كمال میرسد نه با علمش . میگويد ملاك شرافت ، عمل و كار است و نه علم
، و تازه علم هم اگر شرافتی داشته باشد از آن ناحيه است كه خود علم هم
نوعی عمل است ، علمی كه قهرا در طريق عمل قرار بگيرد ( به قول اين كتاب
خيزی در راه فتح باشد ) نه علمی كه فقط يك سلسله ذهنيات است. مثلا [ از
نظر ما ] فلان شخص خيلی مورد احترام است ، چرا ؟ برای اينكه او محفوظات
زيادی دارد . وقتی راه میرود يك كتابخانه است كه حركت میكند . اگر ما
فيش زيادی داشته باشيم و هر مطلبی را بخواهيم بايد به آن فيشها مراجعه
كنيم تا مطلب را از داخل كتابها به دست آوريم ، او فيش زنده متحرك
است ، هر مطلبی را بخواهيم ، فورا میگويد فلان كتاب . فلان كس مثلا هشتاد
هزار شعر حفظ است . مرحوم آقا شيخ محمدعلی مسجدشاهی ، مرد فقيه و خيلی
عالم و هيوی و فيلسوف بود ، اديب هم بود ، حافظه خارقالعادهای داشت و
میگفتند هشتادهزار شعر حفظ است . خود اين فقط به اعتبار دانستن ، نفس
اين دانستن چون دانستن است ، اين مغزی كه محفظه خيلی بزرگی است برای
انديشهها ، شرافت [ دارد . ]
از نظر ماركسيسم شرافت انسان به كار اوست اينها آمدند و گفتند خير ، شرافت انسان به كار انسان است . علم هم تا آن حد كه به |