كوه قاف است . پس همه راه بيفتيم برويم او را به رياست و آقايی و
پادشاهی خودمان برگزينيم . همه راه افتادند . از هفت منزل می‏گذرند، هفت‏
شهر عشق كه همه منازل ، منازل سلوك عرفان است. از منزل مثلا رضا گذشتند،
منزل تسليم ، منزل . . . تدريجا كم شدند . هميشه اين‏طور است ، آنهايی كه‏
راهی را شروع می‏كنند زيادند ولی آنهايی كه تا مقصد می‏روند كمند :
خليلی قطاع الفيافی الی‏الحمی
كثير و اما الواصلون قليل (1)
آن آخر كار كه به آن قله مقصد رسيدند سی‏تا بيشتر باقی نماندند . يك وقت‏
نگاه كردند ديدند سيمرغ همان خودشان هستند ، سيمرغ يعنی سی‏مرغ يعنی همان‏
خودشان ، يعنی حس كردند كه اينچنين نيست كه يك موجودی را در جای ديگری‏
گذاشته باشند بيرون از اينها كه بخواهند قطع مكان كنند ، از جايی به جای‏
ديگر بروند . تو وقتی حقيقت خودت را كاملا بشكافی بعد او را می‏بينی كه‏
از تو به خودت نزديكتر است . وقتی از خود خيالی و فانی خودت غايب‏
بشوی قائم به خود او می‏شوی .
آن افراد گاهی در حرفهايشان نقل می‏كنند ، می‏گويند پس اينها لابد مادی‏
مسلك بوده‏اند كه چنين حرفهايی گفته‏اند !
اين بحثی بود راجع به " از خود بيگانگی " كه مقداری بحث كرديم ، اگر
مقدار بيشتری لازم باشد ، يك وقت ديگر .

پاورقی :
. 1 چهارده رساله فارسی ، ابن تركه ، ص‏ . 300