فقط همان ابزار بدانيم ، يعنی جبرا بايد قائل بشويم كه مثلا انسانهای قرن‏
بيستم چون با ابزارهای متكاملتری سروكار دارند يا سازنده ابزارهای‏
كاملتری هستند(بخصوص در سازنده‏ها)و آن ابزارها هم انسانها را می‏سازند
جبرا در انسانيت هم كاملتر از انسانهای قرون گذشته هستند . آيا اين حرف‏
منطقی است كه همه انسانهای اين قرن بر انسانهای قرون گذشته تقدم دارند
حتی در انسانيت ؟ از اين بالاتر ، پس ملاك تكنيك است ، چه تفاوتی هست‏
ميان تكنيك پيشرفته سرمايه‏داری و تكنيك پيشرفته ضدسرمايه‏داری ؟ بلكه‏
الان در دنيای امروز می‏بينيم تكنيك سرمايه‏داری پيشرفته‏تر هم هست .
بنابراين ما يك سرمايه‏دار را و انسانهای وابسته به سرمايه‏داری را بايد
از همه انسانهای ديگری كه در دنيا هستند از جمله خود كمونيستها كاملتر
تلقی كنيم ، چون ما ديگر چيزی ورای اين نداريم : انسان ساخته كار خودش‏
است ، ساخته ابزار خودش است و به هر درجه كه ابزارش تكامل پيدا می‏كند
خودبه‏خود ابزار انسان را می‏سازد . بسيار خوب ، ابزار انسان را ساخته ،
ما نمی‏توانيم بگوييم " الا انسان سرمايه‏دار " ، استثناپذير نيست . همه‏
انسانها اين طور هستند ، انسان ساخته ابزار خودش و ساخته كار خودش است‏
. آنها مگر كار نمی‏كنند ؟ اينها اگر كار می‏كنند آنها هم كار می‏كنند . كار
آنها هم در سطح عالی و در سطح بالا قرار گرفته است .
اين يك مطلب بود در باب مساله پركسيس كه آقايان مطرح كردند كه‏
ابزار انسان در گرو كار انسان است و شخصيت انسان هم در گرو ابزار كارش‏
است و به هر مقدار كه ابزار تكامل پيدا كند شخصيت تكامل پيدا می‏كند .
اين خودش انسانيت را به بن‏بست می‏رساند ، [ زيرا ] در اين صورت چرا ما
اينها را انسانهای جانی ، انسانهای ضدانسان بناميم ؟ هميشه جنايتكارهای‏
دنيا از نظر ابزاری پيشرفته‏ترين انسانها بوده‏اند ، در عين حال از نظر
غيرابزاری منحطتر . فرعون در زمان خودش از نظر ابزاری پيشرفته‏تر بود يا
فلان اسير بنی‏اسرائيلی ، كه اصلا نمی‏دانست در دنيای صنعت آن روز - كه در
حد خودش صنعت پيشرفته‏ای بوده - چه خبر هست ؟
مطلب ديگری كه در اينجا می‏گويند و از حرفهای خيلی معروف خود ماركس‏
است اين است : در تعريف فلسفه كه فلسفه چيست ، می‏دانيم كه نظريات‏
مختلفی ابراز شده است . به قدری در جواب " فلسفه چيست ؟ " نظرها
مختلف است كه ما در عمل می‏بينيم در واقع فقط لفظ مشترك است معنا
مختلف ، يعنی همه نخواسته‏اند يك چيز را تعريف كنند ، هر گروهی يك چيز
را خواسته تعريف كند . يك وقت