جهان چون چشم و خط و خال و ابروست |
كه هر چيزش بجای خويش نيكو است |
زشتی ، نمايانگر زيبايی است
زشتيها نه تنها از اين نظر ضروری میباشند كه جزئی از مجموعه جهانند و نظام كل به وجود آنها بستگی دارد ، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه دادن به زيباييها نيز وجود آنها لازم است . اگر ما بين زشتی و زيبايی ، مقارنه و مقابله برقرار نمیشد ، نه زيبا ، زيبا بود و نه زشت ، زشت ، يعنی اگر در جهان ، زشتی نبود زيبايی هم نبود ، اگر همه مردم دنيا زيبا بودند ، هيچكس زيبا نبود ، همچنانكه اگر همه مردم زشت بودند هيچ كس زشت نبود . اگر همه مردم همچون يوسف صديق بودند ، زيبايی از بين میرفت ، و اگر هم همه مردم در قيافه " جاحظ " بودند زشتی در جهان نبود ، همچنانكه اگر همه مردم قدرتهای قهرمانی داشتند ، ديگر قهرمانی وجود نداشت . اين ابراز احساسات و تحسينهايی كه قهرمانان دريافت میكنند به خاطر اين است كه عده آنها محدود است . در حقيقت احساسها و ادراكهايی كه بشر از زيباييها دارد ، در شرايطی امكان وجود دارند كه در برابر زيبايی ، زشتی هم وجود داشته باشد . اينكه مردم به سوی زيباها كشانيده میشوند و مجذوب آنها میگردند ، به عبارت ديگر اينكه تحرك و كششی به سوی زيبايی پيدا میشود به خاطر اين است كه زشتها را میبينند و از آنان