در اين وقت امام به سوی زرارش توجه كرد و فرمود :
" همانا چنين كسی آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد " ( 1 )
.
و هم در كافی نقل می‏كند كه هاشم بن البريد ( صاحب البريد ) گفت :
من و محمد بن مسلم و ابوالخطاب در يك جا گرد آمده بوديم ، ابوالخطاب‏
پرسيد عقيده شما درباره كسی كه امر امامت را نشناسد چيست ؟ من گفتم :
به عقيده من كافر است . ابوالخطاب گفت : تا حجت بر او تمام نشده كافر
نيست ، اگر حجت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است . محمد بن مسلم گفت‏
: سبحان الله ! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه‏
كافر شمرده می‏شود ؟ ! خير ، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست ، به‏
اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم .
موقع حج رسيد ، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق ( عليه‏السلام )
رسيدم . جريان مباحثه سه نفری را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم .
امام فرمود : هنگامی ميان شما قضاوت می‏كنم و به اين سؤال پاسخ می‏دهم كه‏
آن دو نفر هم حضور داشته باشند . وعده گاه من و شما سه نفر همين امشب در
منی نزديك جمره وسطی .
شب كه شد سه نفری رفتيم . امام در حالی كه بالشی را به سينه خود
چسبانيده بود سؤال را شروع كرد :
- چه می‏گوييد درباره خدمتكاران ، زنان ، افراد خانواده خودتان ؟ آيا
آنها به وحدانيت خدا شهادت نمی‏دهند ؟
من گفتم : چرا .
- آيا به رسالت پيغمبر گواهی نمی‏دهند ؟
- چرا .
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را می‏شناسند ؟
- نه .
- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست ؟
- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است .
- سبحان الله ! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‏ای ، سقاها را نديده‏ای ؟
- چرا ، ديده و می‏بينم .
- آيا اينها نماز نمی‏خوانند ؟ روزه نمی‏گيرند ؟ حج نمی‏كنند ؟ به‏
وحدانيت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمی‏دهند ؟

پاورقی :
. 1 كافی ، ج 3 ، ص . 399