خلاصه - نتيجه كلی
بحث ما درباره " شرور از نظر عدل الهی " در اينجا به پايان میرسد . مسأله مرگ را به ملاحظهای خاص ، در بخش جداگانهای متعرض میشويم . اينجا لازم میدانيم خلاصه و اصول كلی را كه تا اينجا گفته شد علاوه بر آنچه در پايان بخش 4 گفته شد ، برای يادآوری بازگو نماييم : . 1 صفت حكمت ، يعنی حكيم بودن ، درباره خداوند و درباره انسان به دو گونه صادق است . حكيم بودن انسان به معنی اين است كه در هر كاری غايتی معقول دارد و در كارهای خود عالیترين و فاضل ترين هدفها را ، و بهترين وسيلهها را برای رسيدن به آن هدفها انتخاب میكند . اما خداوند ، غنی علی الاطلاق است ، غايتی را جستجو نمیكند ، كمالی فرض نمیشود كه او فاقد باشد تا بخواهد آن را جستجو كند ، حكيم بودن او به معنی اين است كه موجودات را به كمالات لايقشان تا هر حدی كه برای آنها ممكن باشد میرساند ، كار او ايجاد است كه به كمال وجود رساندن است و يا تدبير و تكميل و سوق دادن اشياء به سوی كمالات ثانويه آنهاست كه نوعی ديگر از رساندن اشياء به كمالات آنهاست . بعضی از پرسشها و ايرادها و اشكالها از قياس گرفتن غلط حكيم بودن خداوند به حكيم بودن انسان پيدا میشود . غالبا آنگاه كه پرسش میشود فلان چيز چرا به وجود آمده است ؟ پرسش كننده در ذهن خود مسأله را اينچنين طرح كرده كه خداوند چه هدفی از اين كار داشته است ؟ غافل از اينكه اگر ما برای خدا ، آنچنان كه برای انسان ، هدف قائل هستيم ، هدف قائل بشويم ، معنيش اين است كه خداوند نيز مانند انسان در كارهای خود كمبودهای خود را جبران میكند ، و به خود تكامل میبخشد .پاورقی : . 1 رجوع شود به جلد اول و دوم و چهارم " اصول فلسفه و روش رئاليسم " و به رساله " قيام و انقلاب مهدی ( ع ) از ديدگاه فلسفه تاريخ " تأليف مرتضی مطهری .