و قرار دادن معتزله در مقابل خود ، كلاه معتزله را در تاريكی برداشتند .
مسلما اين جهت ، در شكست معتزله در اوايل قرن سوم در ميان توده عوام ،
تأثير بسزائی داشت . كار اين اشتباه عاميانه بدانجا رسيده كه پاره‏ای از
مستشرقين ، دانسته و يا ندانسته ، معتزله را به عنوان " روشنفكران ضد
سنت " معرفی كنند . ولی افراد وارد می‏دانند كه اختلاف ديد و نگرش‏
معتزله و اشاعره هيچگونه ربطی به ميزان پايبندی آنها به دين اسلام ندارد .
معتزله عملا از اشاعره نسبت به اسلام دلسوزتر و پايبندتر و فداكارتر بودند
.
معمولا نهضتهای روشنفكری ، هر چند از يك خلوص كامل برخوردار باشد ، در
مقابل متظاهران به تعبد و تسليم ، و لو اينكه از هر نوع صفا و خلوص نيت‏
بی بهره باشند ، مورد چنين اتهاماتی در ميان عوام واقع می‏شود .
اگر چه اختلاف معتزله و اشاعره در مورد حق عقل و استقلال و عدم استقلال‏
عقل در مورد مسائل مربوط به " عدل " يعنی حسن و قبح ذاتی افعال آغاز شد
ولی دامنه اين بحث بعدها به مسائل " توحيد " نيز كشيده شد . در آن‏
مسائل نيز معتزله برای عقل ، حق دخالت قائل بودند ولی اشاعره تعبد به‏
ظواهر حديث را لازم می‏شمردند . بعدا در اين مورد توضيح بيشتری خواهيم داد
.

غرض و هدف در افعال خدا

كم كم نوبت به مسأله چهار می‏رسيد كه آن نيز از امهات مسائل كلامی است‏
و زائيده مسائل قبلی است ، و آن اينكه آيا افعال ذات باری ، معلل به‏
اغراض و غايات هست يا نه ؟
چنانكه می‏دانيم و بديهی است ، انسانها در كارهائی كه انجام می‏دهند
هدف و غرضی را در نظر می‏گيرند . انسان در هر كار خود يك " برای "
دارد : چرا درس می‏خوانی ؟ " برای " اينكه دانا و توانا بشوم . چرا كار
می‏كنی ؟ " برای " اينكه تحصيل در آمد و معشيت كنم . و همينطور در
مقابل هر " چرا ؟ " يك " برای " وجود دارد ، و همين " برای " ها
است كه كار انسان را " معنی دار " می‏كند . هر كار كه هدف معقول داشته‏
باشد ، يعنی برای خير و مصلحتی صورت بگيرد ، كاری با معنی شمرده می‏شود .
كار بی هدف مانند لفظ بی معنی است ، و مانند پوست بی هسته است كه‏
پوك و پوچ است ، و البته هر " برای " و هر " معنی " به نوبه خود
ممكن است كه يك " برای " و يك " معنی " ديگر داشته باشد ، ولی در
نهايت امر ، بايد منتهی شود به چيزی كه غايت بودن و معنی بودن ،