به آن ، خاصيت دو قائمه داشتن ، و به اين ، خاصيت چهار قائمه داشتن را
اعطا كرده‏اند . لهذا اين پرسش جا ندارد كه چرا به مثلث ستم كرده‏اند و
خاصيت چهار قائمه را نداده‏اند . نه ، مثلث جز همان خاصيت معين را
نمی‏تواند داشته باشد ، مثلث را كسی مثلث نكرده است ، يعنی چنين نيست‏
كه مثلث قبلا در وضع ديگری بوده و خواصی ديگر داشته است و كسی آمده او
را تبديل به مثلث كرده است ، و يا مثلث و مربع و غيره در يك مرحله از
مراحل هستی خود و در يك مرتبه از مراتب واقعيت خود فاقد همه خواص‏
بوده‏اند و بعد يك قدرت قاهره‏ای آمده است و اين خواص را ميان آنها
تقسيم كرده است و دلش خواسته كه به مجموع زوايای مثلث خاصيت تساوی با
دو قائمه را بدهد و به مجموع زوايای مربع خاصيت تساوی با چهار قائمه را
، تا اين پرسش پيش آيد كه چرا تبعيض شده است ؟ و مثلث به زبان حال ،
اعتراض كند كه به من جفا شده و بايد به من هم خاصيتی مانند خاصيت مربع‏
داده می‏شد .
تفاوت موجودات جهان نيز همينطور است . اينكه جمادات ، رشد و درك‏
ندارند و گياهان رشد دارند و درك ندارند و حيوان ، هم رشد دارد و هم‏
درك دارد ، ذاتی مرتبه وجود جماد و نبات و حيوان است ، نه آنكه همه‏
اول يكسان بوده‏اند ، و بعد آفريدگار به يكی خاصيت درك و رشد را داده‏
است و به ديگری هيچكدام را نداده است و به سومی يكی را داده و يكی را
نداده است . بوعلی سينا جمله معروفی دارد كه مبين همين حقيقت است . وی‏
گفته است :
ما جعل الله المشمشة مشمشة بل اوجدها .
" خدا زردآلو را زردآلو نكرده است ، بلكه زردآلو را ايجاد كرده است‏
" .
زردآلو برای مثال ذكر شده است ، منظور ، همه موجودات است . خدا
اشياء را آفريده است و آنها ذاتا اختلاف دارند . خدا زردآلو را آفريده ،
سيب را آفريده ، انار را آفريده و هكذا ، ولی چنين نبوده كه قبلا همه‏
آنها يكنواخت بوده‏اند و خدا بين آنها اختلاف برقرار ساخته است .
خدا زمان را آفريده است . زمان خاصيت معينی دارد ، گذشته و حال و
آينده در آن هست . خدا زمان را چگونه آفريد ؟ آيا اول زمان را مانند يك‏
گلوله نخ به صورت يك مجموعه كه همه اجزاء آن با هم است آفريده و سپس‏
آن را كش داده و باز كرده و به صورت فعلی درآورده است ؟ و نيز جسم را
آفريد . آيا اول جسم را بدون كشش و امتداد و حجم آفريد و بعد به آن ،
كشش و حجم داد ؟ يا آفريدن جسم مساوی است با