پاورقی : . 1 سير حكمت در اروپا ، ج 3 ، بخش چهارم . . 2 رجوع شود به كتاب " خدمات متقابل اسلام و ايران " چاپ هفتم به بعد بحث " خدمات فلسفی ايرانيان به اسلام " .
شوپنهاور كه ويليام جيمز از او نيز ياد كرده است ، معتقد است :
" اصل در زندگانی ، رنج و گزند است ، لذت و خوشی همانا دفع الم است
و امر مثبت نيست ، بلكه منفی است ، و هر چه موجود جاندار در مرتبه
حيات برتر باشد رنجش بيشتر است ، چون بيشتر حس میكند و آزار گذشته را
بيشتر به ياد میآورد و رنج آينده را بهتر پيش بينی مینمايد . . . يك دم
خوشی ، عمری ناخوشی در پی دارد . ازدواج نمیكنی در آزاری ، میكنی هزار
دردسر داری . مصيبت بزرگ بلای عشق است و ابتلای به زن كه مردم مايه شادی
خاطر میدانند ، در صورتی كه سردفتر غمها است . معاشرت میكنی گرفتاری ،
نمیكنی از زندگی بيزاری . بندگی ، بند و خداوندی صداع . مختصر ، تا جان
در تن است از اين رنج و مشقت نمیتوان رست . زندگی سراسر جان كندن است
، بلكه مرگی است كه دم بدم به تأخير میافتد ، و سرانجام اجل میرسد در
صورتی كه از حيات ، هيچ سودی برده نشده و نتيجه مفيدی بدست نيامده است
" ( 1 ) .
در جهان اسلام نيز احيانا كسانی بوده و هستند كه جهان را تاريك میبينند
و همواره چهرهای گرفته و عبوس و خشمگين در برابر جريانات آفرينش نشان
میدهند و به قول ويليام جيمز گفتههاشان نوعی دندان غروچه است . "
ابوالعلاء معری " فيلسوف و شاعر معروف عرب و همچنين خيام شاعر از اين
گروهاند . اينكه میگويم " خيام شاعر " از آن جهت است كه محققين باور
ندارند كه اشعار معروف بدبينانه . از خيام فيلسوف و رياضيدان باشد .
آنچه برای خيام شاعر موجب حيرت و رنج و ناله است برای " خيام فيلسوف
" حل شده است ( 2 ) .
در عصر ما به تقليد از اروپائيان ، و به علل ديگر كه اكنون جای ذكرش
نيست ، نويسندگانی بدبين پيدا شده اند كه زهرهايی از اين راه به جان
جوانان میريزند و آنان را بی علاقه به زندگی و احيانا وادار به خودكشی
میكنند و از طرف عوامل مرئی و نامرئی مورد تشويق قرار میگيرند و روز
بروز بر عددشان افزوده میگردد . صادق هدايت از اين گروه است . نوشتههای
وی به قول ويليام جيمز حالت همان خوكی را مینماياند كه زير تيغ ، ناله
سر میدهد و يا موشی كه در حالی كه مشغول جان دادن است جيرجير میكند .
نقطه مقابل امثال نيچه و شوپنهاور و ابوالعلاء و خيام ، فلاسفه و حكمای
پاورقی : . 1 سير حكمت در اروپا ، ج 3 ، بخش چهارم . . 2 رجوع شود به كتاب " خدمات متقابل اسلام و ايران " چاپ هفتم به بعد بحث " خدمات فلسفی ايرانيان به اسلام " . |