پاورقی : 1 و . 2 سير حكمت در اروپا ، ج 3 فصل پنجم . . 3 سير حكمت در اروپا ، ج 3 ، فصل پنجم .
برای خودكشی ، عوامل متعددی ذكر شده است : جلب توجه ، شكست در عشق ،
شكست در رقابتهای اجتماعی و اقتصادی ، فقر ، اعتياد ، خفقان ، پوچ
پنداری زندگی و هستی . ولی علت العلل ، يك چيز است : بی ايمانی .
ويليام جيمز در فصل اول كتاب خود كه به نام " دين و روان " ترجمه
شده ، درباره يك نويسنده مادی به نام " مارك اورل " و هم درباره نيچه
و شوپنهاور میگويد :
" كلمات " مارك اورل " تلخی ريشهدار غم و اندوه را نشان میدهد .
نالههای آ ن مانند ناله خوكی است كه زير تيغ سر میدهد . وضع روحی "
نيچه " و " شوپنهاور " ، عبوسيها و كج خلقی ها در آنها ديده میشود كه
آميخته با دندان غروچههای تلخی میباشد . نالههای مرارت آميز اين دو
نويسنده آلمانی آدمی را به ياد جيرجيرهای موشی میاندازد كه مشغول جان
دادن است . در كلمات اين دو نويسنده آن معنا و مفهوم تصفيهای كه مذهب
به سختيها و مشقتهای زندگی میدهد ديده نمیشود " ( 1 ) .
نيچه ، كه ويليام جيمز از او به عنوان يك بدبين نام میبرد فلسفه
معروفی دارد مبنی بر " اصالت نيرومندی " ، میگويد :
" بايد رأفت و رقت قلب را دور انداخت . رأفت از عجز است .
فروتنی و فرمانبرداری فرومايگی است . حلم و حوصله و عفو و اغماض از بی
همتی و سستی است . . . نفس كشتن چرا ؟ بايد نفس را پرورد . غيرپرستی
چيست ؟ خود را بايد خواست و خود را بايد پرستيد و ضعيف و ناتوان را
بايد رها كرد تا از ميان برود . . . " ( 2 ) .
نيچه با چنين افكار و انديشههايی طبعا جهان را بر خويشتن بصورت يك
زندان ساخته بود . در اواخر عمر ثمره اين انديشهها عائدش شد . در
نامهای كه اواخر عمر به خواهرش نوشته مینويسد :
" هر چه روزگار بر من میگذرد زندگانی بر من گرانتر میشود . سالهايی كه
از بيماری در نهايت افسردگی و رنجوری بودم هرگز مانند حالت كنونی ، از
غم پر ، و از اميد تهی نبودم . چه شده است ؟ آن شده است كه بايد بشود .
اختلافاتی كه با همه مردم داشتم اعتماد را به من از ايشان سلب كرده و
طرفين میبينيم به اشتباه بودهايم . خدايا من امروز چه تنها هستم ! يك تن
نيست كه بتوانم با او بخندم و يك فنجان چای بنوشم . هيچكس نيست كه
نوازش دوستانه بر من روا بدارد " ( 3 ) .
پاورقی : 1 و . 2 سير حكمت در اروپا ، ج 3 فصل پنجم . . 3 سير حكمت در اروپا ، ج 3 ، فصل پنجم . |