عدم انتساب جريانات به خداوند ، مورد قبول قرار داده و قائل به حسن و
قبح عقلی و ذاتی شده اند .
اين متكلمان معتقدند كه اصل حسن و قبح اشياء ، همانطور كه معيار و
مقياس كارهای بشری است ، میتواند معيار و مقياس افعال ربوبی قرار گيرد
، و لهذا در مسائل الهيات ، همواره اين اصل ، مورد استناد اين گروه قرار
میگيرد . اين گروه با توجه به اين اصل و توجه به بديهی بودن حسن عدل و
قبح ظلم ، اين مسأله را به شكل يك اصل اخلاقی ، ولی در سطح ربوبی ، مطرح
مینمايند ، میگويند : عدل ذاتا نيك است و ظلم ذاتا زشت است . خداوند
كه عقل غير متناهی است بلكه فيض بخش همه عقلهاست ، هرگز كاری را كه
عقل ، نيك میشناسد ترك نمیكند و كاری را كه عقل زشت میشمارد انجام
نمیدهد .
اما حكمای الهی كه از راه ديگر رفتهاند و بعد به آن اشاره خواهيم كرد ،
در عين اينكه از لحاظ توحيد افعالی نفی شرك در خالقيت میكنند ، فاعليت
را منحصر به ذات حق نمیدانند ، و در عين اينكه حسن و قبح را متأخر از
مرتبه فعل حق و منتزع از نظام وجود میدانند ، خداوند را از ظلم ، تنزيه
میكنند . حكمای الهی منكر حسن و قبح عقلی نيستند و نظر اشاعره را مردود
میشمارند ، اما محدوده اين مفاهيم را حوزه زندگی بشری میدانند و بس . از
نظر حكماء الهی مفاهيم حسن و قبح ، در ساحت كبريائی بعنوان مقياس و
معيار راه ندارند ، افعال ذات باری را با اين معيارها و مقياسها كه صد
در صد بشری است نمیتوان تفسير كرد .
از نظر حكما خداوند عادل است ولی نه بدان جهت كه عدالت نيك است و
اراده الهی همواره بر اين است كه كارهای نيك را انجام دهد نه كارهای بد
را ، خداوند ظالم نيست و ستم نمیكند ولی نه بدان جهت كه ظلم ، زشت
است و خداوند نمیخواهد كار زشتی انجام دهد . ملاك عدل الهی و بلكه مفهوم
عدل الهی چيز ديگری است كه بعدا ذكر خواهد شد .
از نظر حكما انديشه حسن و قبح ، و نيكی و بدی كارها در انسان ، كه
وجدان اخلاقی بشر از آن تشكيل شده است ، انديشهای اعتباری است نه حقيقی
. ارزش انديشه اعتباری ، ارزش عملی است نه علمی و كشفی . همه ارزشش
اين است كه واسطه و ابزار است . فاعل بالقوه برای اين كه به هدف كمالی
خود در افعال ارادی برسد ناچار است به عنوان " آلت فعل " اينگونه
انديشهها را بسازد و استخدام نمايد . ذات مقدس احديت كه وجود صرف و
كمال محض و فعليت خالص است از اينگونه فاعليتها و اينگونه انديشهها و
از استخدام " آلت " به هر شكل و هر كيفيت منزه است .
|