با شدت ، ظلم را از خداوند نفی ، و عدل را اثبات می‏كند . آنها عدل الهی‏
را به گونه‏ای خاص تفسير كردند ، گفتند : عدل ، خود حقيقتی نيست كه قبلا
بتوان آن را تو صيف كرد و مقياس و معياری برای فعل پروردگار قرار داد .
اساسا معيار و مقياس برای فعل الهی قرار دادن نوعی تعيين و تكليف و
وظيفه ، و تحديد و تقييد مشيت و اراده برای ذات حق محسوب می‏شود . مگر
ممكن است برای فعل حق ، قانونی فرض كرد و آن قانون را حاكم بر او و فعل‏
او قرار داد ؟ همه قوانين ، مخلوق او و محكوم اوست و او حاكم مطلق است‏
. هر نوع محكوميت و تبعيت ، بر ضد علوم و قاهريت مطلق ذات اقدس الهی‏
است . معنی عادل بودن ذات حق ، اين نيست كه او از قوانين قبلی به نام‏
قوانين عدل پيروی می‏كند ، بلكه اين است كه او سرمنشأ عدل است ، آنچه او
می‏كند عدل است نه اينكه آنچه عدل است او می‏كند . عدل و ظلم ، متأخر و
منتزع از فعل پروردگار است . عدل ، مقياس فعل پروردگار نيست ، فعل‏
پروردگار ، مقياس عدل است . " آنچه آن خسرو كند شيرين بود " .
معتزله كه طرفدار عدل بودند گفتند : عدل ، خود حقيقتی است و پروردگار
به حكم اينكه حكيم و عادل است كارهای خود را با معيار و مقياس عدل‏
انجام می‏دهد . ما آنگاه كه به ذات افعال نظر می‏افكنيم ، قطع نظر از
اينكه آن فعل ، مورد تعلق اراده تكوينی يا تشريعی ذات حق قرار دارد يا
ندارد ، می‏بينيم كه برخی از افعال در ذات خود با برخی ديگر متفاوت است‏
، برخی افعال در ذات خود عدل است ، مانند پاداش به نيكوكاران ، و
برخی در ذات خود ، ظلم است مانند كيفر دادن به نيكوكاران ، و چون افعال‏
در ذات خود با يكديگر متفاوتند و ذات مقدس باری تعالی خير مطلق و كامل‏
مطلق و حكيم مطلق و عادل مطلق است كارهای خود را با معيار و مقياس عدل‏
انتخاب می‏كند .

حسن و قبح ذاتی

اينجا قهرا مسأله ديگری پيش آمد كه نوعی توسعه و گسترش نسبت به‏
مسأله عدل محسوب می‏شود و آن مسأله " حسن و قبح ذاتی " افعال است .
آيا به طور كلی كارها دارای صفت ذاتی حسن و يا صفت ذاتی قبح می‏باشند ؟
آيا مثلا راستی و امانت و احسان و امثال اينها در ذات خود ، نيكو و
بايستی است ؟ و دروغ و خيانت و امساك و امثال اينها در ذات خود ،
زشت و نبايستنی است ؟ آيا صفاتی از قبيل خوبی ، شايستگی ، يك سلسله‏
صفات واقعی و ذاتی هستند و هر فعلی قطع نظر از هر فاعل و از