بين هر دو حادثه " وجوب بالقياس " حكومت می‏كند و " امكان بالقياس‏
" تحقق خارجی ندارد ، زيرا همه حوادث بالاخره در يك " علت رأس "
اشتراك دارند و چون بين هر علت و معلولی رابطه ضرورت وجود دارد ، بين‏
همه حوادث ، ضرورت حكمفرماست .
اصولی كه اثبات اين پيوستگی ضروری و عمومی بر آن متكی است از اين‏
قرار است :
. 1 قانون علت و معلول عمومی .
. 2 ضرورت علت و معلول .
. 3 سنخيت علت و معلول .
. 4 جهان هستی ، همه به يك علت العلل منتهی می‏شود .
اصل اول ، همان قانون پايه و بديهی‏ای است كه همه علوم به آن اتكاء
دارند و انكار آن ، مستلزم انكار همه چيز و غرق شدن در غرقاب سوفسطائی‏
گری است .
اصل دوم ، مبين اين حقيقت است كه هر معلول ، وقتی بوجود می‏آيد كه نه‏
تنها علت او موجود باشد بلكه از ناحيه وجود علت ، ضرورت پيدا كرده‏
باشد . مادامی كه وجود يك معلول از ناحيه علت خود ضروری نگردد محال‏
است كه آن معلول بوجود آيد ، و بالعكس ، وقتی كه علت تامه يك شی‏ء ،
محقق شد ، وجود معلول را ايجاب می‏كند ، و در اين صورت موجود نشدن معلول‏
محال است . از اين اصل نتيجه می‏شود كه هر چيزی كه موجود شده ، وجودش‏
ضرورت داشته است و هر چيزی كه موجود نشده ، عدمش ضرورت داشته است .
اصل سوم ، ارتباط مشخص علت و معلول را تضمين می‏كند و نتيجه می‏دهد كه‏
هيچ علتی نمی‏تواند بجای معلول خودش ، معلول ديگری را بوجود آورد ، و هيچ‏
معلولی نيز ممكن نيست از غير علت خودش بوجود آيد .
از اين سه اصل ، نتيجه می‏شود كه جهان يك نظام قاطع و غير قابل تبديلی‏
دارد ، و با ضميمه شدن اصل چهارم كه همان اصل " توحيد مبدأ " است ،
ارتباط و پيوستگی قاطع و عمومی بين همه حوادث جهان استنباط می‏گردد .
در بخش سوم تحت عنوان " تفاوت ظرفيتها " توضيحات ديگری در اطراف‏
اين مطلب داده خواهد شد .