عليهذا دليل عقلی به اصطلاح " روشنفكر مابان " - مبنی بر اينكه "
خداوند با همه مخلوقاتش نسبت متساوی و يكسان دارد ، و از طرف ديگر حسن‏
و قبح اعمال ، ذاتی اعمال است ، پس عمل خير از همه مردم يكسان است و
لازمه اين دو " يكسانی " اين است كه پاداش اخروی مؤمن و غير مؤمن‏
يكسان باشد . . . " - مخدوش است . در اين استدلال ، عملها و نسبت‏
يكسان خداوند با مخلوقات در نظر گرفته شده است اما " عامل " و شخصيت‏
او و هدف و انگيزه و سير روحی و معنوی را كه جبرا و قهرا موجب نايكسانی‏
عملها می‏شود و فاصله‏ای در حد فاصله مرده و زنده ميان آنها به وجود می‏آورد
فراموش كرده‏اند ، می‏گويند : برای خدا چه فرق می‏كند كه آنكه عمل خير
انجام می‏دهد او را بشناسد يا نشناسد ؟ با او آشنا باشد يا آشنا نباشد ؟
عمل را برای رضای او انجام داده باشد يا برای مقصودی ديگر ؟ قصدش تقرب‏
به خدا باشد يا نباشد ؟
پاسخ اين است : برای خدا فرق نمی‏كند ولی برای خود آن شخص فرق می‏كند ،
او اگر خدا را نشناسد و با او آشنا نباشد يك نوع سلوك روحی می‏كند و اگر
آشنا باشد نوعی ديگر . اگر آشنا نباشد عمل يك بعدی انجام می‏دهد ، عملش‏
تنها حسن فعلی و حسن تاريخی می‏يابد ، ولی اگر آشنا باشد عمل دو بعدی‏
انجام می‏دهد و عملش حسن فاعلی و حسن ملكوتی نيز پيدا می‏كند و دو بعدی‏
می‏گردد ، اگر آشنا باشد خودش و عملش به سوی خدا بالا می‏رود و اگر آشنا
نباشد بالا نمی‏رود . به عبارت ديگر : برای خدا فرق نمی‏كند اما برای عمل‏
فرق می‏كند ، در يك صورت ، عمل ، عملی می‏شوند زنده و صعود كننده به بالا
، و در صورت ديگر عملی می‏شود مرده و هبوط كننده به پايين .
می‏گويند خدای عادل و حكيم هرگز به جرم اينكه بنده‏ای با او رابطه دوستی‏
ندارد خط بطلان بر روی اعمال نيكش نمی‏كشد .
ما هم معتقديم كه خداوند خط بطلان نمی‏كشد ، اما بايد ببينيم آيا اگر كسی‏
خداشناس نباشد عمل خير واقعی كه هم حسن اثر داشته باشد و هم حسن ارتباط
، هم از نظر نظام اجتماعی خوب باشد و هم از نظر روحی عامل ، از او سر
می‏زند يا سر نمی‏زند ؟ همه اشتباهها از آنجا پيدا شده است كه ما مفيد
بودن اجتماعی يك عمل را برای اينكه آن عمل ، " خير " و " صالح "
محسوب گردد كافی فرض كرده‏ايم . مسلما اگر به فرض ( البته فرض محال )
كسی خدا را نشناسد و با عمل خود به سوی خدا بالا رود خدا او را باز
نمی‏گرداند ، اما حقيقت اين است كه كسی كه خدا را نمی‏شناسد حجابی را
پاره نمی‏كند ، طوری از اطوار نفس را طی نمی‏نمايد و به سوی ملكوت خدا