نظر اجتماعی و در مقياس تاريخ ، خير است ، يعنی كار مفيد و نافع برای‏
خلق خداست . در اين حساب تفاوتی نمی‏كند كه هدف فاعل از ايجاد
بيمارستان يا مؤسسه خيريه ديگر چه باشد ؟ خواه هدفش رياكاری و تظاهر و
اشباع غرائز نفسانی باشد يا انسانی و عالی و غيرفردی و مافوق مادی ، در
هر صورت از لحاظ اجتماع يك مؤسسه خيريه بوجود آمده است . قضاوت تاريخ‏
در مورد اعمال مردم هميشه از همين جنبه و در همين بعد است . تاريخ هرگز
به نيت اشخاص كاری ندارد . وقتی سخن از شاهكارهای هنر و صنعت در
اصفهان به ميان می‏آيد كسی كاری ندارد كه مثلا پديدآورنده مسجد شيخ لطف‏
الله يا مسجد شاه يا سی و سه پل چه نيتی و هدفی داشته است ، تاريخ پيكر
را می‏بيند و نام عمل را " عمل خير " می‏گذارد .
اما در حساب " حسن فاعلی " نظر به اثر اجتماعی و خارجی فعل نيست ،
در اين حساب نظر به نوع ارتباط عمل با فاعل است ، در اين حساب مفيد
بودن عمل كافی نيست برای اينكه عمل ، " عمل خير " محسوب گردد . در
اينجا حساب اين است كه فاعل با چه نيت و چه منظور و هدفی و برای وصول‏
به چه مقصدی اقدام كرده است . اگر فاعل ، دارای نيت و هدف خير باشد و
كار خير را با انگيزه خير انجام داده باشد كارش خير است يعنی حسن فاعلی‏
دارد و عملش دو بعدی است ، در دو امتداد پيش رفته است : در امتداد
تاريخ و زندگی اجتماعی بشری ، و در امتداد معنوی و ملكوتی ، ولی اگر آن‏
را با انگيزه ريا يا جلب منفعت مادی انجام داده باشد ، كارش يك بعدی‏
است ، تنها در امتداد تاريخ و زمان پيش رفته ولی در امتداد معنوی و
ملكوتی پيش نرفته است و به اصطلاح اسلامی عملش به عالم بالا صعود نكرده‏
است ، و به تعبير ديگر در اينگونه موارد ، فاعل به اجتماع خدمت كرده و
آن را بالا برده است ولی به خودش خدمت نكرده است بلكه احيانا خيانت‏
كرده است ، روحش بجای اينكه با اين عمل ، تعالی يابد و بالا رود تنزل‏
يافته و سقوط كرده است .
البته مقصود اين نيست كه حساب حسن فاعلی از حسن فعلی بكلی جداست و
انسان از نظر نظام روحی و تكامل معنوی نبايد كاری به كارهای مفيد اجتماعی‏
داشته باشد ، مقصود اين است كه كار مفيد اجتماعی آنگاه از نظر نظام روحی‏
و تكامل معنوی مفيد است كه روح با انجام آن عمل يك سير و سفر معنوی‏
كرده باشد ، از منزل خودخواهی و هواپرستی خارج شده و قدم به منزل اخلاص و
صفا گذاشته باشد .
نسبت حسن فعلی به حسن فاعلی نسبت بدن به روح است . يك موجود زنده ،
تركيبی است از روح و بدن ، بايد در پيكر عملی كه حسن فعلی دارد ، حسن‏
فاعلی دميده شود تا آن عمل زنده گردد و حيات يابد .