عارف كامل ) را با لحنی دو پهلو و نغز و توأم با " توريه " و " ايهام
" اينچنين بيان كرده است :
پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
|
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
|
يعنی در نظر بی آلايش و پاك از محدوديت و پايين نگری پير ، كه جهان
را به صورت يك واحد تجلی حق میبيند ، همه خطاها و نبايستنيها كه در
ديدهای محدود آشكار میشود محو میگردد . جهان ، ظل حق و سايه حق است ،
ذات حق ، جميل علی الاطلاق و كامل علی الاطلاق است . ظل جميل ، جميل است ،
محال است كه جميل نباشد . در هر اندام زيبا اگر عضوی را تك و تنها ،
بدون توجه به اينكه موقعيت عضوی دارد و با يك سلسله اعضای ديگر مجموعا
يك اندام را تشكيل میدهند ، مورد توجه قرار دهيم ، حقانيت و درستی و
كمال او را درك نخواهيم كرد و احيانا فكر میكنيم كه اگر به گونهای ديگر
بود بهتر بود ، اما همين كه با ديدی گسترده ، آن را به عنوان يك عضو در
مجموعه يك اندام زيبا ببينيم ، نظر ما دگرگون میگردد ، و آنچه قبلا
نادرست و نبايستنی میپنداشتيم بكلی محو میگردد .
حافظ در بيتی ديگر از همين غزل ، همچنانكه عادت او است كه در هر غزلی
( عموما يا غالبا و قريب به اتفاق ) مقاصد كنايی و استعاری و احيانا
ايهام آميز و توريه آميز خود را با بيتی تفسير كند ، مقصود خويش را
توضيح داده است :
چشمم از آينه داران خط و خالش شد
|
لبم از بوسه ربايان بر و دوشش باد
|
در مصراع اول اين بيت ، وصول خويش را به مرحله " عين اليقين " كه
جهان را مظهر خط و خال و چشم و ابروی او ، و هر چيز را در جای خود نيكو
میبيند ، اعلام میدارد و در مصراع دوم ، آرزوی وصول به مرحله " حق اليقين
" را مینمايد .
حافظ در غزلهای ديگر خويش نيز اين حقيقت را كه عارف پس از وصول به
حقيقت ، جز كمال و جمال و لطف و زيبايی در تفسيرش نيست ، مكرر بيان
كرده است ، مانند آنجا كه میگويد :
روی خوبت آيتی از لطف بر ما كشف كرد زين سبب جز لطف و خوبی
نيست در تفسير ما
يا میگويد :