مختلف وجود داشته باشد . در اينجا يكرنگ بودن و يكسان بودن صحيح نيست‏
. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو يكجور و يكنواخت باشد ديگر تابلويی وجود
نخواهد داشت .
وقتی كه جهان را جمعا مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام‏
كل و در توازن عمومی ، وجود پستيها و بلنديها ، فرازها و نشيبها ،
همواريها و ناهمواريها ، تاريكيها و روشناييها ، رنجها و لذتها ،
موفقيتها و ناكاميها همه و همه لازم است .
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
كه هر چيزش بجای خويش نيكو است
اساسا اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد ، از كثرت و تنوع خبری‏
نخواهد بود و موجودات گوناگون وجود نخواهد داشت ، ديگر مجموعه و نظام‏
مفهومی ندارد ( نه مجموعه زيبا و نه مجموعه زشت ) . اگر بنا بود در جهان‏
، تفاوت و اختلاف نباشد ، لازم بود از يك ماده ساده و بسيطی همچون كربن‏
مثلا ، سراسر هستی تشكيل شده باشد . شكوه و زيبايی جهان در تنوع پهناور و
اختلافهای رنگارنگ آن است . قرآن كريم ، وجود اختلافها را از آيات و
نشانه‏های قدرت حكيم و حاكم لا يزال می‏شمرد ، اختلاف الوان ، اختلاف‏
زبانها ، اختلاف شب و روز ، اختلاف انسانها و غيره .

زشتی ، نمايانگر زيبايی است

زشتيها نه تنها از اين نظر ضروری می‏باشند كه جزئی از مجموعه جهانند و
نظام كل به وجود آنها بستگی دارد ، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه دادن‏
به زيباييها نيز وجود آنها لازم است . اگر ما بين زشتی و زيبايی ، مقارنه‏
و مقابله برقرار نمی‏شد ، نه زيبا ، زيبا بود و نه زشت ، زشت ، يعنی اگر
در جهان ، زشتی نبود زيبايی هم نبود ، اگر همه مردم دنيا زيبا بودند ،
هيچكس زيبا نبود ، همچنانكه اگر همه مردم زشت بودند هيچ كس زشت نبود
. اگر همه مردم همچون يوسف صديق بودند ، زيبايی از بين می‏رفت ، و اگر
هم همه مردم در قيافه " جاحظ " بودند زشتی در جهان نبود ، همچنانكه اگر
همه مردم قدرتهای قهرمانی داشتند ، ديگر قهرمانی وجود نداشت . اين ابراز
احساسات و تحسينهايی كه قهرمانان دريافت می‏كنند به خاطر اين است كه‏
عده آنها محدود است . در حقيقت احساسها و ادراكهايی كه بشر از زيباييها
دارد ، در شرايطی امكان وجود دارند كه در برابر زيبايی ، زشتی هم وجود
داشته باشد . اينكه مردم به سوی زيباها كشانيده می‏شوند و مجذوب آنها
می‏گردند ، به عبارت ديگر اينكه تحرك و كششی به سوی زيبايی پيدا می‏شود
به خاطر اين است كه زشتها را می‏بينند و از آنان