فكر كردم كه الان به اصول توحيد و نبوت و معاد و امامت و غيره ايمان و
اعتقاد دارم و فوق العاده اينها را عزيز می‏دارم ، آيا اگر يك رشته از
علوم طبيعی و يا رياضی يا ادبی را پيش گرفته بودم چه وضعی داشتم ؟
به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساسا روحانی واقعی‏
بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشته‏های علوم قديمه تحصيل كند .
بسيارند كسانی كه از اين تحصيلات محرومند و در رشته‏های ديگر تخصص دارند
، اما دارای ايمانی قوی و نيرومند هستند و عملا متقی و پرهيزكار و احيانا
حامی و مبلغ اسلام اند و كم و بيش مطالعات اسلامی هم دارند ، احيانا ممكن‏
بود من در آن رشته‏ها بر زمينه‏هايی علمی برای ايمان خود دست می‏يافتم بهتر
از آنچه اكنون دست يافته‏ام .
آن ايام ، تازه با حكمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی‏
- كه بر خلاف اكثريت قريب به اتفاق مدعيان و مدرسان اين رشته صرفا
دارای يك سلسله محفوظات نبود ، بلكه الهيات اسلامی را واقعا چشيده و
عميق ترين انديشه‏های آن را دريافته بود و با شيرين ترين بيان آنها را
بازگو می‏كرد - ( 1 ) می‏آموختم . لذت آن روزها و مخصوصا بيانات عميق و
لطيف و شيرين استاد از خاطره‏های فراموش ناشدنی عمر من است .
در آن روزها با همين مسأله كه آن ايام با مقدمات كامل آموخته بودم‏
آشنا شده بودم ، قاعده معروف " الواحد لا يصدر منه الا الواحد " را آن‏
طور كه يك حكيم درك می‏كند درك كرده بودم ( لا اقل به خيال خودم ) ،
نظام قطعی و لا يتخلف جهان را با ديده عقل می‏ديدم ، فكر می‏كردم كه چگونه‏
سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد ؟ و چگونه می‏فهمم كه‏
ميان اين قاعده قطعی كه اشياء را در يك نظام قطعی قرار می‏دهد ، و ميان‏
اصل " لا مؤثر فی الوجود الا الله " منافاتی نديده آنها را در كنار هم و
در آغوش هم جا می‏دهم ، معنی اين جمله را می‏فهميدم كه " الفعل فعل الله‏
و هو فعلنا " و ميان دو قسمت اين جمله تناقضی نمی‏ديدم ، " امر بين‏
الامرين " برايم حل شده بود ، بيان خاص صدرالمتألهين در نحوه ارتباط
معلول با علت و مخصوصا استفاده از همين مطلب برای اثبات قاعده "
الواحد لا يصدر منه الا الواحد " فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده و
به وجد آورده بود ، خلاصه يك طرح اساسی در فكرم ريخته شده بود كه زمينه‏
حل مشكلاتم در يك جهان بينی گسترده بود ، در اثر درك اين مطلب و يك‏
سلسله مطالب ديگر از اين قبيل ، به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پيدا
كرده بودم ، معارف توحيدی

پاورقی :
. 1 [ ظاهرا مقصود ، امام خمينی است ] .