معلل بودن فعل باری به اغراض نيز فهميده می‏شد .

عدل يا توحيد ؟ !

خرده‏ای كه اهل حديث بر معتزله می‏گرفتند و معتزله جواب درستی نداشتند
اين بود كه اصل عدل ( به مفهوم شامل اختيار و حسن و قبح عقلی و معلل بودن‏
افعال باری به اغراض ) با توحيد افعالی و بلكه با توحيد ذاتی سازگار
نيست ، زيرا اختيار معتزله نوعی " تفويض " است ، يعنی اختياری كه‏
معتزله قائل است نوعی واگذاری و سلب اختيار از ذات حق است و بر ضد
توحيد فعلی است كه هم برهانی است و هم در سراسر قرآن به چشم می‏خورد .
چگونه ممكن است به بهانه تنزيه خداوند از انتساب كارهايی كه از نظر ما
زشت است ، برای ذات او شريكی در فاعليت قائل شويم ؟ ! ما همين قدر كه‏
به فاعلهايی مستقل و به خود واگذاشته شده و بی نياز از ذات حق در
فاعليت قائل شديم ، برای خداوند شريك قائل شده‏ايم و حال آنكه نص قرآن‏
كريم است كه : " . . . « لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فی الملك و
لم يكن له ولی من الذل و كبره تكبيرا »" ( 1 )
همچنانكه حكمت و مصلحتی كه معتزله در كارهای خداوند فرض می‏كنند ، با
توحيد ذاتی و غنای ذاتی و منزه بودن ذات حق از اينكه مانند داشته باشد و
از اينكه معلول علتی باشد منافی است ، زيرا اگر انسان كارهای خود را به‏
خاطر غايتها و هدفها انجام می‏دهد ، در حقيقت تحت تأثير و انگيزه آن‏
غايتها و هدفها قرار گرفته است . مگر نه اين است كه علت غائی ، علت‏
علت فاعلی است . يعنی علت غائی موجب فاعليت فاعل است ، اگر نباشد ،
فاعل ، فاعل نيست . انسان كه در كارهای خود غايت و هدف و غرض دارد ،
در حقيقت يك جبر از ناحيه هدف و غرض بر او حكومت می‏كند . خداوند
متعال از هر گونه جبری آزاد و منزه است هر چند جبر غرض و هدف بوده‏
باشد .
اشاعره مدعی شدند كه مسأله حسن و قبح ذاتی عقلی و حكم به اينكه افعال‏

پاورقی :
. 1 اسراء / . 111