دهد ، خدمتی از راه تأسيس يك مؤسسه خيريه و يا يك اكتشاف و اختراع و
يا از راه ديگر انجام دهد ، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد
.
می‏گويند خداوند عادل است و خدای عادل ميان بندگان خود تبعيض نمی‏كند ،
برای خداوند چه فرق می‏كند كه بنده‏اش او را بشناسد يا نشناسد ، به او
ايمان داشته باشد يا نداشته باشد ، خداوند هرگز به خاطر اينكه يك بنده‏ای‏
با او رابطه آشنايی و دوستی ندارد ، عمل نيك آن بنده را ناديده نمی‏گيرد
و اجر او را ضايع نمی‏گرداند ، و به طريق اولی اگر بنده‏ای خدا را بشناسد و
عمل نيك انجام دهد ولی فرستادگان او را نشناسد و با آنها رابطه آشنايی و
پيمان دوستی نداشته باشد خط و بطلان روی عمل نيك او نمی‏كشد .
نقطه مقابل اينها دسته ديگری هستند كه تقريبا همه مردم را مستحق عذاب‏
می‏دانند و برای كمتر انسانی عمل مقبول و فرجام نيك معتقدند . اينها يك‏
حساب ساده‏ای دارند ، می‏گويند مردم يا مسلمانند و يا غير مسلمان ، غير
مسلمانها كه تقريبا سه ربع مردم جهان را تشكيل می‏دهند به اين جهت كه‏
مسلمان نيستند اهل دوزخند ، مسلمانان نيز يا شيعه‏اند و يا غير شيعه ، غير
شيعه كه تقريبا سه ربع مجموع مسلمانان را تشكيل می‏دهند به اين جهت كه‏
شيعه نيستند اهل دوزخند ، شيعيان نيز اكثريتشان - در حدود سه ربع - تنها
اسم تشيع دارند و اقليتی از آنها به اولين وظيفه خود كه " تقليد " از
يك مجتهد است آشنا هستند تا چه رسد به ساير وظائف كه صحت و تماميت‏
آنها موقوف به اين وظيفه است ، اهل تقليد هم غالبا اهل عمل نيستند .
عليهذا بسياراند كند كسانی كه اهل نجات می‏باشند .
اين بود منطق دو طرف ، منطق آنان كه تقريبا می‏توان گفت صلح كلی هستند
، و منطق اينان كه می‏توان گفت مظهر غضب الهی بشمار می‏روند و غضب را بر
رحمت سبقت می‏دهند .

منطق سوم

در اينجا منطق سومی هست و آن منطق قرآن كريم است . قرآن كريم در اين‏
مسأله به ما فكری مغاير با آن دو فكر می‏دهد كه كاملا مخصوص قرآن است .
نظر قرآن نه با انديشه گزاف روشنفكر مابان ما تطبيق دارد و نه با تنگ‏
نظری خشك مقدسان ما . نظر قرآن بر منطقی خاص استوار است كه پس از
وقوف بر آن هر كسی اعتراف می‏كند كه سخن صحيح در اين زمينه جز آن نيست‏
و اين مطلب ايمان ما