خوشبختانه تا حد زيادی ، لااقل نود و پنج در صد جامعه ما می‏شناسند كه‏
افتاء كاری است سنگين و در سطح بسيار بسيار بالا . نه افرادی زود جرأت‏
می‏كنند كه چنين ادعايی بكنند و نه اگر افراد خوش اشتهايی اين ادعا را
كردند جامعه زود می‏پذيرد . جامعه اين را احساس كرده كه سطح اين كار
بالاست . ولی مسئله دعوت مردم به سوی حق ، مسئله تبليغ مردم ، مسئله‏
ارشاد و هدايت مردم ، مسئله حركت دادن مردم به سوی خدا ، كه سخن ، سخن‏
حركت دادن است [ سطح آن شناخته نشده است ] . گفت :
در اين ره انبيا چون ساربانند
دليل و رهنمای كاروانند
وز ايشان سيد ما گشته سالار
همو اول همو آخر در اين كار
جمال جانفزايش شمع جمع است
مقام دلگشايش جمع جمع است
روان از پيش و دلها جمله از پی
گرفته دست جانها دامن وی
حركت دادن بشر است ، آن هم به كجا ؟ به سوی آخور ؟ نه . خيلی مكتبها
هستند كه بشر را حركت می‏دهند ، خوب هم حركت می‏دهند ، اما به سوی چه ؟
به سوی آخور ، به سوی منافعش . كمی مقام مقدستر هم بگوييم : به سوی‏
حقوقشان كه بالاخره منافعشان در حقوقشان است ، و تا اينجا ما هم موافقيم‏
، پيغمبرها هم مردم را سوق می‏دهند به سوی احقاق حقوقشان . جزء برنامه‏
پيغمبران يكی اين