سلسله اصول در رفتار خودشان داشته باشند كه آن اصول معيار رفتار آنها
باشد . برای افرادی كه فی الجمله با منطق آشنا هستند اين دو جمله را عرض‏
می‏كنم و رد می‏شود : در منطق فكری ، همه مردم فكر می‏كنند ، ولی همه مردم‏
منطقی فكر نمی‏كنند . منطقی فكر كردن يعنی انسان يك سلسله معيارها به نام‏
منطق كه در علم منطق محرز است در دست‏داشته باشد و تفكرش براساس آن‏
معيارها باشد . افراد معدودی هستند كه وقتی تفكر می‏كنند اين حساب در
دستشان هست كه تفكرشان منطبق با آن معيارها و مقياسها باشد . همچنين‏
افراد كمی پيدا می‏شوند كه رفتارشان منطق دارد يعنی براساس يك سلسله‏
معيارهای مشخصی است كه از آن معيارها و اصول و مواضع هرگز جدا نمی‏شوند ،
والا اكثر مردم رفتارشان منطق ندارد و همينطور كه فكرشان منطق ندارد و هرج‏
و مرج بر آن حاكم است ، هرج و مرج بر رفتارشان هم حاكم است .
مطلب ديگری را برای اينكه بحث ما ناقص نماند [ به عرض می‏رسانم ] .
اگر گاهی اصطلاحات علمی را ذكر می‏كنم كوشش می‏كنم كه خيلی مختصر عرض‏
بكنم كه با وضع اكثريت مستمعين ما ناجور درنيايد ، ولی چون ذكر نكردن ،
نقص مطلب است ناچارم ذكر بكنم .

تقسيم منطق

در حكمت و فلسفه اين حرف گفته شده است كه حكمت بر دو قسم است :
نظری و عملی . الهيات ، رياضيات ( حساب ، هندسه ،