پاورقی : . 1 [ مانند نيل ] . . 2 نهج البلاغه ، خطبه . 215 [ عقيل ! داغديدگان به عزايت بنشينند ! آيا از آهنی كه يك انسان از روی بازی و شوخی داغ نموده فرياد میكنی ، و مرا به سوی آتشی میكشی كه خداوند جبار از روی خشم خود آنرا برافروخته است ؟ ! ] .
خشن ، مردم از او میترسيدند ، عبوس ( مثل مقدسهای ما ) و خشن كه ابن
عباس میگفت فلان مسئله را تا عمر زنده بود جرأت نكردم طرح كنم و گفتم :
درش عمر اهيب من سيف حجاج تازيانه عمر هيبتش از شمشير حجاج بيشتر است
. چرا بايد اينجور باشد ؟ ! علی در مسائل شخصی خوشخو و خندهرو بود و مزاح
میكرد ولی در مسائل اصولی انعطاف ناپذير بود . برادرش عقيل چ ند روز
بچههايش را مخصوصا گرسنه نگه میدارد ، میخواهد صحنه بسازد ، آنچنان اين
طفلكها را گرسنگی میدهد كه چهره آنها از گرسنگی تيره میشود كالعظلم ( 1 )
بعد علی را دعوت میكند و به او میگويد اين بچههای گرسنه برادرت را ببين
، قرض دارم ، گرسنه هستم ، چيزی ندارم ، به من كمك كن . میفرمايد : "
بسيار خوب ، از حقوق خودم از بيت المال به تو میدهم " . برادر جان !
همه حقوق تو چه هست ؟ ! چقدرش خرج تو بشود و چقدرش به من برسد ؟ !
دستور بده از بيت المال بدهند . علی ( ع ) دستور میدهد آهنی را داغ و
قرمز میكنند و جلوی عقيل كه كور بود میگذارند و میفرمايد : برادر ! بردار
. عقيل خيال كرد كيسه پول است . تا دستش را دراز كرد سوخت . خود عقيل
میگويد مثل يك گاو ناله كردم . تا ناله كرد فرمود :
« ثكلتك الثواكل يا عقيل اتئن من حديدش احميها انسانها للعبه و تجرنی
الی نار سجرها جبارها لغضبه » ( 2 ) .
پاورقی : . 1 [ مانند نيل ] . . 2 نهج البلاغه ، خطبه . 215 [ عقيل ! داغديدگان به عزايت بنشينند ! آيا از آهنی كه يك انسان از روی بازی و شوخی داغ نموده فرياد میكنی ، و مرا به سوی آتشی میكشی كه خداوند جبار از روی خشم خود آنرا برافروخته است ؟ ! ] . |