يك نوع احترام دينی در ميان مردم داشته باشند .
" محتسب " ناظر و مراقب اعمال مردم بوده كه مرتكب منكرات نشوند و
مخصوصا می خوارگی و می‏خواران را سخت تحت نظر قرار می‏داده . لهذا شعرائی‏
كه به نام می‏و محبوب تغزل می‏كرده‏اند از جور محتسب زياد ناليده‏اند و
كلمه محتسب را زياد در اشعار خود به كار برده‏اند . گاهی خدا را شكر
می‏كنند كه محتسب نيست و يا محتسب از جهان رفت . شايد حافظ از همه‏
بيشتر نام محتسب را در اشعار خود آورده است . از جمله می‏گويد :
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
وز می‏جهان پر است و بت می‏گسار هم
می‏گويند : نظر حافظ به امير مبارزالدين است كه مدتی برای جلب نظر
مردم تظاهر به امر به معروف و نهی از منكر می‏كرد و مانند يك " محتسب‏
" رفتار می‏كرد . نام محتسب را حافظ به او داد . و چون كار او تظاهر بود
نه حقيقت ، لهذا در اواخر ، خود همه چيز را روی می‏خوارگی گذاشت ، مورد
طعن و استهزاء حافظ و ديگران است .
يا مثلا سعدی درباب دوم گلستان می‏گويد : چندان كه مرا شيخ اجل‏
شمس‏الدين ابوالفرج بن الجوزی ترك سماع فرمودی و به خلوت و عزلت اشاره‏
كردی عنفوان شبابم غالب آمدی و هوا و هوس طالب ، هر وقت نصيحت شيخم‏
ياد آمدی گفتمی :
قاضی اربا ما نشنيد بر فشاند دست را محتسب گر می‏خورد معذور دارد
مست را
از همين شعر سعدی معلوم است كه قاضی غير از محتسب بوده و