عقل را گذاشتند .
به هر حال اجتهاد تدريجا معنای صحيح و منطقی پيدا كرد ، يعنی به كار
بردن تدبر و تعقل در فهم ادله شرعيه كه البته احتياج دارد به يك رشته
علوم كه مقدمه شايستگی و استعداد تعقل و تدبر صحيح و عالمانه میباشند .
علماء اسلام تدريجا برخوردند كه استنباط و استخراج احكام از مجموع ادله
شرعيه احتياج دارد به يك سلسله علوم و معارف ابتدائی از قبيل علوم
ادبيه و منطق ، و به دانستن قرآن و تفسير و حديث و رجال حديث و شناختن
قواعد علم اصول و حتی اطلاع بر فقه ساير فرق . " مجتهد " به كسی گفتند
كه اين علوم را واجد باشد .
به طور جزم نمیگويم ولی گمان قوی دارم كه اول كسی كه كلمه اجتهاد و
مجتهد را در شيعه به اين معنا استعمال كرد علامه حلی است . علامه در كتاب
" تهذيب الاصول " بعد از باب القياس ، باب الاجتهاد دارد و در آنجا
اجتهاد را به همين معنا استعمال كرده كه امروز استعمال میكنند و شايع
است .
پس اجتهاد ممنوع و مردود از نظر شيعه يعنی رأی و قياس كه در قديم به
نام اجتهاد ناميده میشده ، خواه آنرا يك منبع تشريع و تقنين مستقل
بشماريم ، و يا آنرا وسيله استنباط و استخراج حكم واقعی قرار دهيم . ولی
اجتهاد مشروع عبارت است از به كار بردن كوشش و جهد بر مبنای تخصص فنی
.
پس اينكه گفته میشود اجتهاد در اسلام چه صيغهای است ؟ و از چه مقولهای
است ؟ و چه محلی از اعراب دارد ؟ بايد گفت اجتهاد به معنائی كه امروز
میگويند يعنی اهليت و تخصص فنی . بديهی است كسی كه
|