میديدم از عالم بالا دست دراز كرده و میخواهد مردم را به سوی عالم بالا
بكشاند .
بلی اينطور است نهجالبلاغه ، انواع سخن و انواع خطابه در آن يافت
میشود . موعظه هست ، توحيد و معرفت هست ، خطبه سياسی هست ، حماسه
هست . برای نمونه قسمت كوچكی از يك خطبه حماسی نقل میكنم .
در وقتی كه لشكر علی ( ع ) و لشكر معاويه در صفين به يكديگر میرسند به
علی خبر میدهند كه معاويه پيش دستی كرده است و شريعه يعنی محل ورود در
آب را گرفته و ما را در مضيقه بی آبی گذاشته است ، اجازه بدهيد فورا
وارد جنگ بشويم و شريعه را پس بگيريم . فرمود نه ، صبر كنيد بلكه
بتوانيم با مذاكره قضيه را حل كنيم . نامهای نوشت به معاويه و توسط يك
نفر فرستاد كه ما اينجا آمدهايم بلكه بتوانيم بدون اينكه احتياج به كار
بردن اسلحه باشد با مذاكره اختلافات را حل كنيم ، و تو قبل از هر چيز
پيشدستی كردهای و آب را بر لشكريان من بستهای ، دستور بده جلو آنها را
باز بگذارند . اما معاويه گوش نكرد و اين را برای خود شانسی به حساب
آورد . عمر و عاص كه وزير مشاور معاويه بود به او گفت راست میگويد علی
. دستور بده مخالفت نكنند ، و به علاوه علی مردی نيست كه تشنه بماند و
نتواند شريعه را از تو پس بگيرد . معاويه قبول نكرد . بالاخره بعد از چند
بار رفت و آمد پيكها ، علی ( ع ) ناچار شد كه دستور دهد يورش ببرند و
سپاه معاويه را عقب برانند .
اينجا است كه بايد خونها را به جوش آورد و غيرتها و حميتها را تحريك
كرد . آمد در مقابل سپاه خود ايستاده و با سه چهار جمله چنان جوش و
|