با توجه به اين مطلب خصوصا با در نظر گرفتن اينكه در زبان پيشوايان‏
بزرگ دين ، از تقوا به حصار و حصن و امثال اينها تعبير شده ممكن است‏
كسانی كه با نام آزادی خو گرفته‏اند واز هر چيزی كه بوی محدوديت بدهد
فرار می‏كنند چنين تصور كنند كه تقوا هم يكی از دشمنان آزادی و يك نوع‏
زنجير است برای پای بشر .

محدوديت يا مصونيت

اكنون اين نكته را بايد توضيح دهيم كه تقوا محدوديت نيست ، مصونيت‏
است . فرق است بين محدوديت و مصونيت . اگر هم نام آن را محدوديت‏
بگذاريم محدوديتی است كه عين مصونيت است .
مثالهائی عرض می‏كنم : بشر ، خانه می‏سازد ، اطاق می‏سازد با در و
پنجره‏های محكم ، به دور خانه‏اش ديوار می‏كشد . چرا اين كارها را می‏كند ؟
برای اينكه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسيب گرما
حفظ كند ، برای آنكه لوازم زندگی خود را در محيط امنی كه فقط در اختيار
شخص خود اوست بگذارد . زندگی خود را محدود می‏كند به اينكه غالبا در
ميان يك چهار ديواری معين بگذرد . حالا نام اين را چه بايد گذاشت ؟ آيا
خانه و مسكن برای انسان محدوديت است و منافی آزادی او است يا مصونيت‏
است ؟ و همچنين است لباس . انسان پای خود را در كفش و سر خود را در
كلاه و تن خود را به انواع جامه‏ها محصور می‏كند و می‏پيچد و البته به وسيله‏
همين كفش و كلاه و جامه است كه نظافت خود را حفظ می‏كند ، جلو سرما و
گرما را می‏گيرد . حالا نام اين را چه بايد گذاشت ؟ آيا می‏توان نام همه‏
اينها را زندان گذاشت و اظهار