در دنباله بحث چهار جلسه پيش راجع به ماهيت تاريخ از نظر قرآن [
مطالبی عرض می‏كنيم ] البته منظور اين است كه قرآن منطق خودش را در
جريانهای تاريخ بر چه مبنايی گذاشته است ؟ ما در آن جلسه مقداری بحث‏
كرديم و چون به مطالعات جديدی برخورد كرديم ، ناچار آنها را اينجا ذكر
می‏كنيم ، اگر چه ممكن است بعضی از مطالب تكراری باشد .
اولين مساله در اينجا اين است كه اساسا آيا قرآن برای جامعه بشری ،
برای اجتماع انسانها شخصيت قائل است يا اين كه نه ، برای اجتماع شخصيتی‏
قائل نيست و اجتماع در منطق قرآن ، چيزی نيست جز همان افراد ، و قرآن‏
طرف سخنش فقط افراد است و هدفش هم افراد هستند ، و غير از افراد ،
چيز ديگری را در نظر ندارد و نمی‏بيند ؟
اگر به اين ديد نگاه كنيد ، هيچ فرقی ميان جامعه انسان و