جنبه شخصی دارند ، يعنی انسان بچه خودش را كه دوست دارد ، روی يك‏
ارزش كلی نيست ، بچه خودش را دوست دارد و فقط هم همين را دوست دارد
، يعنی اگر بروند بچه ديگری بياورند كه همه چيزش از او بهتر باشد ،
زيباتر باشد ، خوش زبان تر باشد ، باهوش تر و با نمك تر باشد ، بگويند
آقا تو بچه می‏خواهی ديگر ، بهترش را به تو می‏دهيم ، او را به ما بده ،
قبول نمی‏كند ، برای اين كه غريزه به شخص اين بچه تعلق گرفته می‏گويد : "
همين را می‏خواهم " همان بچه كور و كچل خودش را ترجيح می‏دهد به بچه های‏
خيلی خوب مردم .
مساله عشق هم همين طور است هر كسی نه اين است كه به يك همسر به طور
كلی علاقه‏مند می‏شود ، يك كلی همسر ! آن جلسه عرض كردم ، [ غلام عاشق به‏
اربابش ] گفت : " عاشق هر كسی هستم كه شما مصلحت بدانيد " نمی‏شود
انسان عاشق كسی باشد كه ديگری مصلحت بداند ، مثل قالی نيست شما قالی‏ای‏
را كه در اتاقتان افتاده ، فقط از آن جنبه‏های كلی‏اش می‏خواهيد ، مثلا
قالی‏ای است كرمانی ، خصوصيتش اين جور ، ارزشش اينقدر و اگر همين الان‏
كسی يك قالی ديگر برای معاوضه بياورد و شما ببينيد از آن بهتر است آنا
قالی را به او می‏دهيد .
در اين جور مسائل ، علقه ، علقه شخصی و فردی است يك زن همين خصوص‏
شوهر خودش را می‏خواهد اگر زنی حاضر باشد شوهرش را معاوضه كند ، می‏گويند
شوهر دوست نيست ، اصلا او را زن خانواده حساب نمی‏كنند ، كما اين كه اگر
مردی حاضر باشد زنش را با يك زن ديگر به اصطلاح " فنی " بزند و بگويد
اگر زنی با اين شرايط پيدا شود من فورا معاوضه می‏كنم ، او را شوهر حسابی‏
تلقی نمی‏كنند هر كسی به زن خودش ، به شخص همان زن علاقه‏مند است‏