است و يكی غلط .
مثال ديگری ذكر كرده اند ، باز به همين جهت كه مفاهيم و در واقع
حقيقت تغيير میكند ، يعنی حقيقت نسبی است ، هم در طول زمان و هم در
ميان ملتها فرق میكند میگويند :
" مثلا شكل قضيه به طور كلی درست است غصب مال و تجاوز به حق ديگران
در هر زمان محكوم است ، ولی در يك زمان خراب نكردن خانه گلی و زشت
بيوه زنی در مجاورت قصر سلطنتی ، عدالت چشمگير خوانده میشود ، در حالی
كه امروز تخريب چنين خانه های زشت و ناموزونی در مسير يك عمران و يا
زيبايی شهر ، غصب مال و تجاوز به غير تلقی نشده و با وضع مقررات ساده و
شرايط خاصی مجاز شمرده میشود . . . " .
يعنی چه ؟ يعنی شما میخواهيد بگوييد در آن زمان ، آن كار درست بود و
غير آن غلط و در زمان ما اين كار درست است و آن يكی غلط ؟ يا نه ، يكی
از ايندو درست است ، اگر هم در آن زمان آن جور استنباط میكردند ،
اشتباه میكردند اين ، مساله حق فرد و حق اجتماع است يك وقت كسی
میخواهد خانه گلی پيرزنی را خراب كند برای اين كه بر شكوه باغ خودش
بيفزايد ، آن زمان هم كار غلطی بوده ، اين زمان هم كار غلطی است دليل
ندارد كه بنده بخواهم باغم را توسعه بدهم ، به خاطر باغ من خانه گلی
پيرزنی خراب بشود آن زمان هم خراب كردن آن ظلم بوده ، اين زمان هم ظلم
است ولی يك وقت هست كه مصلحت ، مصلحت اجتماع است فرض كنيد
میخواهند خيابانی بكشند كه مصلحت شهر اينچنين ايجاب میكند و گرنه تمام
مردم در زحمت اند ، عقل دائر است بين اين كه حق مالكيت يك پيرزن يا
پيرمرد - هر كه
|