اين كه قرآن مجيد در مورد سنتها [ تاكيد دارد ] و بالخصوص كه سنتها را
در تاريخ بشر پياده می‏كند و می‏گويد : " « فلن تجد لسنة الله تبديلا و لن‏
تجد لسنة الله تحويلا »" ( 1 ) اين تعبير ديگری است از همان جبر تاريخ‏
، يعنی " سنن لايتغير در زندگی بشر " اين كه قرآن می‏گويد : " « ان الله‏
لا يغير ما بقوم حتی يغيروا ما بانفسهم » " ( 2 ) كه سرنوشت بشر را به‏
وضع روحی و فكری و اخلاقی خود بشر مربوط می‏كند و [ می‏گويد ] تا اين تغيير
نكند ، محال است آن تغيير بكند ، تعبير ديگری است از جبر تاريخ .
اين مطلب به صورت كلی مورد قبول است ، ولی تلقی افراد از جبر تاريخ‏
از دو نظر مختلف است : يكی از اين نظر كه علل حاكم بر تاريخ چيست ؟ آن‏
كسی كه علت حاكم بر تاريخ را فقط ماديات می‏داند ، جبر تاريخ را هم فقط
جبر مادی می‏داند ، ولی اگر ما معتقد شديم كه عوامل حاكم بر تاريخ ، منحصر
به جنبه های مادی و بالخصوص اقتصادی زندگی بشر نيست و جنبه های معنوی -
معنوی در مقابل اين مادی ( 3 ) - و عوامل ديگری هم در گردش تاريخ نقش‏
دارند ، باز هم قائل به جبر تاريخ هستيم ولی [ اين جبر ] منحصر به جبر
مادی نيست بنابراين ما جبر تاريخ را نفی و انكار نمی‏كنيم ، ولی اگر "
جبر تاريخ " به مفهوم جبر مادی اقتصادی تاريخ و خلاصه " جبر اقتصادی "
باشد ، قابل مناقشه است .
ديگر اين كه معنای جبر تاريخ اين است كه تا علل تاريخی هستند ،
معلولات تاريخی هم جبرا وجود دارند ، آن علل تاريخی كه

پاورقی :
. 1 فاطر / . 43
. 2 رعد / . 11
. 3 [ مقصود جنبه های معنوی در مقابل جنبه های اقتصادی است ] .