آنگاه [ غزالی ] اينجور می‏گويد : ما يك سلسله واجبات داريم كه بدون‏
تحصيل يك علم ، امكان انجامش نيست مثلا طبابت واجب كفايی است اين از
مسلمات است چون جامعه مسلمين نياز به طبيب دارد ، پس وجود طبيب به‏
قدری كه مورد نياز است واجب است ( 1 ) علم طب چطور ؟ آدم همين طور يخ‏
را بشكند و در آب فرو برود ، بعد بيرون بيايد كه طبيب نمی‏شود ! اگر
بخواهد طبيب بشود بايد درس طب بخواند پس خواندن درس طب هم واجب‏
است ، چون تا درس طب نخواند طبيب نمی‏شود حال درس طب چه مقدار واجب‏
است ؟ آيا اگر كسی تحفه حكيم مؤمن يا قانون بوعلی را بخواند واجبش را
انجام داده ؟ اين ديگر متغير است اين آن چيزی است كه متغير است ، يعنی‏
اگر روزی روش معالجه بيماری سرطان كشف شد و معلوم گرديد كه آن معلومات‏
را به چه شكلی و در كجا بايد به دست آورد ، واجب است همه آنچه كه در
انجام درست اين وظيفه لازم است ، تحصيل شود بنابراين خواندن علم جديدی‏
كه امروز پيدا شده ، ديروز واجب نبود ولی امروز واجب

پاورقی :
. 1 اينكه فقها اشكال می‏كردند كه آيا جايز است طبيب در معالجه پول‏
بگيرد يا نه ، روی اين حساب بود كه می‏گفتند اخذ اجرت بر واجبات جايز
است يا نه ؟ عده ای می‏گفتند جايز نيست ، مثل اين كه آدم بخواهد پول‏
بگيرد كه نماز واجبش را بخواند طبابت واجب است ، پس طبيب چون وظيفه‏
واجبش را انجام می‏دهد ، حق ندارد پول بگيرد آنگاه می‏گفتند بر طبيب فقط
طبابت واجب است ، يعنی اگر مريضی مراجعه كرد ، واجب است برايش‏
طبابت كند ، اما آيا بر طبيب واجب است كه به بالين مريض برود ؟ نه‏
پس حق القدم می‏گيرد اين بود كه اسمش را می گذاشتند " حق القدم "
البته نمی‏خواهم بگويم كه هر چه كه واجب است ، اخذ اجرت بر آن جايز
نيست ، و حق اين است كه در واجبات كفايی ای كه قصد قربت در آنها شرط
نيست ، اخذ اجرت مانعی ندارد .