اختيار بشر تغيير میكند جريان خودش را طی میكند .
اين است كه میگويند لازمه حرف ماركسيسم ، جبر مطلق به معنی نفی اختيار
است ، جبری كه حتی نقش بشر را به طور كلی به صفر میرساند ، يعنی نقش
آزادی فرد را به كلی به صفر میرساند .
" لهذا بشريت هميشه تنها مسائلی را تحت نظر میگيرد كه قادر به حل آن
است ، و يك مساله تنها هنگامی به وجود میآيد كه شرايط مادی لازم برای حل
آن نيز وجود پيدا كرده يا لااقل در شرف تشكيل و ايجاد است " .
كلی اينها درست ، ولی عمده مطلب اين است كه میخواهد بگويد آن شرايط
مادی لازم ، هميشه به زمان خاص و مكان خاص محدود است .
" يك روش تازه توليد محصول كه در يك محيط ايدئولوژيك خصمانه به
وجود آيد ، پايدار نبوده ، پيش از آنكه نمو كند ، از ميان میرود ، اما
فشار ايدئولوژی شايسته سيستم قديم بر دوش مردم روز به روز افزون میگردد
تا به نقطه غير قابل تحمل نزديك شده و وقت درهم شكستن آن فرا میرسد ".
عجيب اين است كه اين آقايان كه درباره همه ايدئولوژيها و نظامها قائل
به تغيير و عدم ثبات و جاودانگی هستند ، راجع به ايدئولوژی خودشان چنين
حرفی نمیزنند ، در صورتی كه اين يك استثناست میگويند - شايد درست هم
هست ، يعنی ما كه میگوييم درست است ، از حرف ديگران میگوييم درست
است بشر يك دورههای تاريخی را از نظر شرايط مادی زندگی طی كرده
|