درست مطابقت میكند ) ، اين طبقات نيز به خودی خود محصول شرايط اقتصادی
و به عبارت ديگر طرز توليد میباشد " .
روی همين اصول ، ديگر وجدان صادق و وجدان كاذب بی معنی است بعد
میگويد :
" همچنين دريافتيم كه بين عامل ايدئولوژی و عامل اجتماعی ، عامل سياسی
قرار دارد در مبارزه ايدئولوژيك كه ناشی از مبارزه موجود در اجتماع است
، عامل سياسی بروز میكند پس اگر ساختمان جامعه را به نور ماترياليسم
تاريخی مشاهده كنيم ، معلوم میشود كه پايه اجتماع بر اساس اقتصاد قرار
دارد و مافوق اجتماع ، سازمان سياسی و سازمان ايدئولوژيك گسترده شده
است ملاحظه میكنيم كه پيش ماترياليستها ساختمان ايدئولوژيك به منزله
قله و راس بنای اجتماع شناخته میشود و حال آن كه ايدهآليستها قسمت
ايدئولوژيك را پايه و بنای جامعه میانگارند " .
تا اينجا حرفهای شما را [ طبق اصول خودتان ] قبول میكنيم . همينهاست
كه به عقيده ما آن بحث دومی كه انگلس و ديگران طرح كردهاند - كه بعضی
وجدانها وجدان كاذب است ، ممكن است انسان در طبقهای باشد و در اثر
عوامل تبليغی بر ضد آن طبقه فكر كند - بی معنی است و نمیتواند معنی
داشته باشد .
- انسان میتواند آيندهنگری كند و محيط زندگيش را آنقدر توسعه بدهد كه
از ظرف زمان و مكان خارج شود در نتيجه ممكن است مصالح و منافع امروزش
را به خاطر مصالح و منافع
|