باشد اسلام از آن صرف نظر نمیكند و اگر مفسده مهمی باشد اسلام اجازه
نمیدهد - فورا به حكم عقل ، حكم شرع را كشف میكنيم اسلام دينی است كه
اعلام كرده : " ما از مصلحتها و مفسده های مهم نمیگذريم " امروز عقل ما
( كه البته علم هم - يعنی علمی كه كشف میكند - عقل است ، هر چه علم
كشف میكند برای عقل انسان هم روشن میشود ) مصلحت را كشف كرده ، پس
لزومی ندارد كه در قرآن و سنت دليلی داشته باشيم ، اينجا حتما شما بايد
بر اساسش فتوا بدهيد عقل ، اين مفسده را كشف كرده ، حتما بايد بر اين
اساس فتوا بدهی پس چون احكام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری هستند و
اين مصالح و مفاسد هم غالبا در دسترس ادراك عقل بشر است ، پس عقل بشر
هم نمیتواند خودش قانون اسلام را كشف كند اگر بگوييد : " چنانچه اسلام
چنين چيزی میخواست ، خودش میگفت " ، میگوييم : چه میدانی ؟ شايد گفته
و به ما نرسيده و لزومی هم ندارد كه گفته باشد وقتی كه همين قدر به ما
گفته " عقل خودش يك حجت است " ، " خداوند دو حجت دارد : حجت
ظاهری و حجت باطنی ، حجت ظاهری ، پيغمبران اند كه عقل خارجی هستند و
حجت باطنی ، عقل است كه پيغمبر درونی است " ، همين برای ما كافی است
اين همان چيزی است كه خود اسلام گفته است .
به دنبال اين مطلب مساله ديگری پيدا میشود كه فقها آن را طرح كرده اند
و آن اين كه : " شما كه اين قدر برای عقل شخصيت و استقلال قائل شديد ،
اگر در جايی كتاب و سنت به طور صريح و قاطع دستوری داد و عقل به طور
صريح و قاطع ضد آن را گفت ، چه میكنيد ؟ " جواب میدهند كه اين فقط "
اگر " است ، شما نشان
|