بيمار می‏شود ، در عين اينكه خودش بيمار است خودش طبيب هم هست ، نكته‏
اين است انسان به بيماری حسادت يا تكبر مبتلا می‏شود ، ولی مطلبی كه‏
مخصوصا در متون دينی به آن توجه شده اين است كه هر كسی طبيب خودش است‏
در تحف العقول حديثی از حضرت صادق ( عليه السلام ) هست كه " « انك‏
جعلت طبيب نفسك و دللت علی الداء و بين لك الدواء » " .
اگر كسی بيمار شد ، اگر درس خوانده باشد ، ممكن است خودش طبيب‏
خودش باشد ، ولی اگر درس نخوانده باشد ، حتما طبيب كس ديگری است حال‏
اگر طبيبی بيمار شد - كه ريشه و دوای بيماری‏اش را می‏داند - آيا مسؤول‏
هست يا مسؤول نيست ؟ اگر خودش را معالجه نكند ، مسلم مسؤول است ، چون‏
می‏گويند درست است كه تو بيماری ، ولی به حكم اينكه طبيب هستی و می‏دانی‏
ريشه بيماريت چيست و هم می‏دانی راه معالجه چيست و می‏توانی خودت را
معالجه كنی ، چرا معالجه نكردی ؟
در امور روحی و اخلاقی - چون مربوط به خود انسان و روان انسان است -
همه افرادی كه بيمار می‏شوند ، می‏توانند طبيب معالج خودشان باشند آدم‏
حسود می‏داند كه حسود است ، پس بيماری را خودش تشخيص می‏دهد ، و می‏داند
كه راه معالجه‏اش چيست ، يعنی با يك تعليمات خيلی ساده‏ای می‏تواند
خودش را معالجه كند اگر واقعا كسی باشد كه از اين تعليمات ساده هم آگاه‏
نباشد ، او مسؤوليت هم ندارد .
بلكه يك تفاوت ميان بيماريهای روانی و بيماريهای غير روانی اين است‏
كه بيماری روانی را فقط خود انسان بايد تصميم بگيرد ، ولی بيماری غير
روانی را ديگری هم می‏تواند تصميم بگيرد .