البته مدائن كه الان جزو عراق است ، آن وقت جزو ايران بود ، ولی اين
قسمتهای نجف و كربلا و يك قسمتهای ديگر ، مملكت كوچكی بود به نام "
حيره " ، مملكتی بود عربی و تحت الحمايه ايران ، و در واقع سپری بود كه
ايرانيها درست كرده بودند برای اين كه به اين وسيله با اعراب باديه
نشين مبارزه كنند میگفتند آهن را با آهن بايد جواب داد آنها به يك معنا
مرزدار ايران از ناحيه اعراب بدوی بودند .
اختلافی بين " نعمان بن منذر " و ظاهرا پسر عمويش " زيد بن عدی "
رخ میدهد و شايد ظلمی ، اجحافی به زيد بن عدی میشود زيد به دربار خسرو
پرويز میآيد و مدتها آنجا ملتجی میشود ولی نتيجه نمیگيرد تا اينكه جريانی
پيش میآيد .
در ناسخ التواريخ مینويسد كه جد نعمان ( منذر ماء السماء ) يك "
پيشكشی " برای انوشيروان فرستاد و آن يك كنيز بسيار زيبا بود ( در ناسخ
اين جور مینويسد ولی در اين كتاب اين جهتش را جور ديگر نوشته ، گويا
حرف ناسخ درست است چون عين عبارت را نوشته است ) در آن نامه اوصاف
و زيباييهای اين كنيز را تقريبا در يك ورق تشريح كرد كه خود اين شاهكاری
است از قلم آدم تعجب میكند كه چطور میتوانستند اين جور توصيف كنند ،
چشمش چنين ، ابرويش چنين ، قد و بالايش چنين ، خلقش چنين ، خويش چنين
و كنيز شايد اين جور نبود ولی منذر چنان او را به عنوان يك زن و معشوقه
ايدهآل توصيف كرد كه وقتی به دربار رسيد ، انوشيروان گفت اين را نگه
داريد و بعد روی اين مدل برويد اطراف مملكت را بگرديد ، هر كس را پيدا
كرديد كه اين جور بود ، برای ما بياوريد .
هر سال اين را نمونه و مدل میگرفتند ، و به همه واليها و
|