با همديگر به جنگ اعراب میرفتند ، شايد جلوی اعراب را میگرفتند ، ولی
يك جريان عشقی سبب شد كه باز ايرانيها از نظر نيروی نظامی ضعيفتر
بشوند .
ما نظير اين قضايا را در تاريخ زياد میتوانيم پيدا كنيم وقتی كه ما
قائل به اين موضوع نشديم كه همه چيز را عامل اقتصادی میچرخاند ، و شكل
اقتصادی اجتماع كه تغيير بكند همه چيز تغيير میكند ، اين [ مشكل كه اين
گونه قضايا را چگونه میتوان توجيه كرد ] از ميان میرود ، و [ همين طور
است ] وقتی كه ما برای عقيده و ايمان اصالت قائل شديم ، يعنی گفتيم بشر
در عين حال يك موجود عقيدهای و يك موجود ايدهای است و به خاطر عقيده و
ايمانش ، در همه شؤون اجتماعی خود تصرف میكند ، پا روی جاه میگذارد ،
پا روی مال و ثروت میگذارد كه قرآن نقل میكند : " « و يؤثرون علی
انفسهم و لو كان بهم خصاصة »" ( 1 ) .
بنابراين نمیشود به اين استدلال قانع شد كه چون زير بنای اجتماع ، روابط
اقتصادی است و روابط اقتصادی جبرا متغير است و جبرا همه چيز بايد تغيير
كند ، پس همه چيز حتما تغيير میكند .
مساله مهمتر اين است كه عدهای از نويسندگان عرب و مخصوصا دكتر علی
الوردی ( 2 ) در كتابهايش - ظاهرا بيشتر در كتاب
پاورقی :
. 1 حشر / . 9
. 2 نويسنده بسيار شيرين نويس عراقی و از خانوادههای شيعه عراق است
مرحوم آقای امينی چند سال پيش كه ايران بودند ، صحبت او را كه كرديم
گفت خاندانش اصلا شيعه است ولی در عين حال كمونيست است ، يك
كمونيست مسلمان ! يعنی واقعا هم به اسلام اعتقاد دارد هم به كمونيزم ، و
در كتابش كوشش میكند ميان ماركسيسم و اسلام يك نوع سازگاری برقرار كند
كتابهايش خيلی شيرين است . >