پاورقی : . 1 ايشان اين [ حكايت ] را به نادرشاه نسبت میدهند .
میخواهد باشد - محترم شمرده بشود يا مصلحت عموم ، به اين معنا كه خانه
را خراب بكنند و پولش را بدهند ، او هم برود جای ديگر اينجا [ عقل ]
میگويد مصلحت عموم مقدم است اين چه ربطی دارد به اين كه " مفهوم قضايا
تغيير میكند " ؟ هرگز تغيير نمیكند در يك شكلش آن زمان هم غلط بوده ،
در يك شكلش در اين زمان هم درست است اين طور نيست كه محتوای قضايا
فرق میكند [ تا بگوييم ] در آن زمان جوری بوده ، و در اين زمان جور ديگری
بايد باشد .
مثال ديگری ذكر میكنند : اميركبير خيلی خوبيها داشته ولی در عين حال
معروف است كه خيلی آدم قسی القلبی بوده است در شرح حال او نوشته اند :
( 1 ) روزی از خيابانهای تهران عبور میكرد ، ديد يك آلو فروش و يك
سرباز با همديگر كلنجار میروند ، آمد جلو پرسيد : " چه شده ؟ " آلو
فروش گفت : " اين سرباز از من مقداری آلو گرفته ، حالا كه خورده پولش
را نمیدهد " امير بدون اين كه استنطاق و محاكمه ای كند ، ببيند كه او
شاهدی دارد يا نه ، يا به فرض اين كه ثابت شد شاهد دارد ، مجازات او
چيست ، تا اين حرف را شنيد گفت : " شكم اين سرباز را پاره كنيد ،
ببينيم اين آلوها توی شكمش هست يا نه ؟ " ، شكمش را پاره كردند .
ايشان میگويند : " زمانی اين كار ، عدالت بود ولی امروز وحشيگری است
" در همان زمان هم اين كار وحشيگری بود عجب حرفی است ! اين چه
استنباطی است ؟ ! واقعا مردم آن زمان ، پدران ما در آن زمان ، اين كار
را عدالت میدانستند ؟ ! میگفتند اميركبير به عدالت رفتار كرده ؟ ! اگر
در آن زمان اين كار را عدالت
پاورقی : . 1 ايشان اين [ حكايت ] را به نادرشاه نسبت میدهند . |