يك باغ پر از درخت نيست باغ پر از درخت هر چه هست درخت است ،
مجموع درختهاست و هر درختی برای خودش يك دنيای جداگانه دارد ، هر
درختی ارتباط مستقيم با آب و هوا و خاك و نور و حرارت و غيره دارد و
هيچ درختی در سرنوشت درخت ديگر تاثير ندارد ، يعنی مجموع درختها يك‏
پيكر واقعی - نه قراردادی - به نام " جامعه درختان " نيستند .
آيا انسانها هم از همين قبيل‏اند كه اگر در مورد انسانها بگوييم : "
بنی آدم اعضای يك پيكرند " فقط يك تعبير شاعرانه كرده‏ايم ؟ يا نه ،
اصلا اين يك واقعيت است ، افراد انسان پيوندهايی واقعی با يكديگر دارند
كه مردمی كه با هم زندگی می‏كنند ، طبعا و واقعا به صورت يك پيكر در
می‏آيند و افراد اجتماع واقعا تا حدود زيادی حكم اعضا را پيدا می‏كنند ،
يعنی استقلالشان تا حدودی محو می‏شود و تابع آن وحدت و روحی می‏شوند كه بر
جامعه حكمفرماست .
اگر اين دومی را گفتيم ، آنگاه اين سؤال پيش می‏آيد كه افراد كه عضو
جامعه هستند و جامعه خودش يك واقعيتی است - نه يك امر قراردادی - و
افراد تا اندازه‏ای استقلالشان را از دست می‏دهند ، تا چه حد از دست‏
می‏دهند ؟ صد در صد از دست می‏دهند يا يك درصدی دارد ، مثلا بگوييم صدی‏
پنجاه ؟ البته درصدش را نمی‏شود معين كرد .
قرآن برای جامعه شخصيت قائل است ، واقعا برای جامعه حقيقتی و واقعيتی‏
قائل است و افراد را عضو آن واقعيت می‏داند افراد انسان در حكم درختان‏
يك باغ نيستند ، بلكه در حكم اعضای يك پيكرند ، چون گذشته از اين كه‏
مقررات اسلامی بر همين پايه