جاويدان و غير قابل تغيير و نسخ میدانند ، او هم ماركسيسم را چنين میداند
) در كتاب ماديت و انتقاد تجربی ، لنين درباره ماركسيسم اين جور گفته :
شما نمیتوانيد حتی يكی از فرضيات اساسی يا يك جزء ذاتی از فلسفه
ماركسيسم را حذف كنيد بدونه آنكه ترك حقيقت واقعی كرده باشيد و بدون
آنكه در آغوش دروغهای ارتجاعيون بورژوا قرار گرفته باشيد فلسفه ماركسن
مانند يك قطعه محكم پولاد است " .
پس ، از نظر اين آقايان ، ماركسيسم لااقل در اجزاء ذاتی اش [ لايتغير
است ] باز در همين كتاب نقل كرده اند كه لنين بدون آنكه بگويد كه من
دارم تغييراتی در ماركسيسم میدهم ، زيركانه تغييرات زيادی در آن داده
است ، ولی در عين حال باز اين مطلب را قبول میكند كه اصول ماركسيسم ،
تغيير ناپذير است ، مثل پولاد محكم است و تغيير نمیكند .
اين استثنا از كجاست ؟ ! اگر همه چيز تغيير میكند ، پس ماركسيسم هم
بايد تابع شرايط تاريخی خودش باشد شرايط تاريخی به عقيده شما نمیتواند
ثابت بماند ، پس ماركسيسم هم نمیتواند ثابت بماند باز عبارت ديگری در
اين زمينه گفته اند :
" لنين گفته است بهترين قسمت فلسفه اجتماعی ماركس ، اين فرضيه است
كه سيستم توليد اقتصادی ، دستگاهی است كه كليه مؤسسات ايدئولوژيك و
اجتماعی جامعه بر آن بنا شده است به عقيده ماركس تصورات يا افكار و
ايده ها در يك جامعه ، معرف عين حقيقت نيست ، بلكه صور مبهم و معمايی
از آن را جلوه میدهد ، در حالی كه محركات ايده آلی ، اسباب و علل اصيلی
نبوده ، نيروی جبری منافع و روابط
|