زندگی بشر .
همين طور است عواطف دينی نه بخواهيم روی منطق دينی [ اين حرف را ]
بگوييم ، تاريخ را مطالعه كنيد ! آيا خود عواطف دينی - مستقل از منافع‏
اقتصادی و جنسی و جاه‏طلبی‏ها و اين جور چيزها - بر زندگی بشر حكومتی‏
نداشته است ؟ خود تاريخ حكايت می‏كند كه بسياری از اوقات جريانهای دينی‏
عليرغم منافع اقتصادی پيش می‏روند خود همين [ مساله‏ای است ] كه انسان‏
موجودی ايدئولوژيست است يعنی يك موجود " عقيده‏ای " است ، تا آنجا
كه می‏گويد : " « ان الحياش عقيدش و جهاد » " اصلا زندگی انسانی اين است‏
كه انسان عقيده‏ای داشته باشد و در راهش جهاد كند ، و اين را كه انسان در
خدمت عقيده‏اش نباشد و فقط در خدمت منافعش باشد دون شان انسانيت تلقی‏
می‏كنند بنابراين ما جبر تاريخ را به صورت جبر مادی اقتصادی كه اس اساس‏
، مسائل و شرايط اقتصادی است و چون شرايط اقتصادی جبرا تغيير می‏كند پس‏
همه چيز بايد تغيير بكند ، هنوز نتوانسته‏ايم بپذيريم البته شكی نيست كه‏
عوامل اقتصادی از اساسی‏ترين عوامل زندگی بشر است ، يعنی بشر نمی‏تواند
بی‏اعتنا به اين مسائل زندگی كند اين شايد با مفاهيمی كه ما خيلی‏
اغراق‏آميز می‏گوييم ، جور در نيايد ، ولی می‏بينيم همين اسلام كه به عوامل‏
معنوی ، به ايمان و اين جور مسائل و افرادی كه در راه ايمان و فی سبيل‏
الله جهاد می‏كنند ، اينهمه اهميت می‏دهد و واقعا جهادهايی را جهاد فی‏
سبيل الله - نه فی سبيل شكم ، نه در سبيل منافع

پاورقی :
. 1 [ استاد شهيد در كتاب انسان كامل در اينكه اين جمله حديثی از امام‏
حسين ( ع ) باشد اظهار ترديد كرده‏اند ] .