بنابراين ما نمی‏توانيم تحت عنوان " نسبيت اخلاق " كه اينها ذكر
كرده‏اند و نسبيت آداب را طرح كرده‏اند ، نسبيت اخلاق را بپذيريم .
بعد يك چيزهايی ذكر می‏كند كه در دوره صيادی اخلاق چگونه بود و چه اخلاقی‏
خوب بود ، بعد در دوره كشاورزی چه اخلاقی خوب شد ، و بعد در دوره صنعتی‏
چه شد ، كه مطلب مهمی ندارد .
سؤال :
. 1 اگر كسی را كه تعادل رفتاری نداری ( دارای افراط يا تفريط است )
بيمار تلقی كنيم ، می‏دانيم كه بيمار بر تمام اعمال خود كنترل ندارد ، در
نتيجه مسؤوليت رفتارش تا حدود زيادی از او سلب می‏شود ، چنانكه از نظر
حقوقی و جرم شناسی بين فرد سالم و مريض تفاوت قائل هستند .
. 2 ملاك تعادل رفتار چيست ؟ تعادل شايد امروزه اين طور باشد كه اگر
كسی مثلا در صف اتوبوس نيم ساعت معطل شد ، نبايد اعتراضی كند و گرنه‏
تعادلش را از دست داده و افراط كرده و از نظر ديگران عقده‏ای است !
تعادل نسبی است و در فرهنگهای مختلف فرق می‏كند .
هر دو سؤالتان خوب بود مخصوصا سؤال اول اين مساله كه اگر فساد اخلاق‏
بيماری باشد ، تكليف مسؤوليت چيست ؟ اولا سؤالی نيست كه جوابش را ما
بخواهيم بدهيم ، جوابش را همه بايد بدهند ، و روانشناسها بايد جواب‏
بدهند كه فساد اخلاق‏ها را ناشی از يك نوع بيماريها می‏دانند ، ولی جوابش‏
واضح است : انسان از نظر روانی كه