گذاشته شده است ( يعنی تنها جنبه فردی ندارد ، نمی‏گويد فرد هيچ ارتباطی‏
با افراد ديگر ندارد ، بلكه برای اصلاح فرد كه " جزء " هست ، اصلاح "
كل " را لازم می‏شمارد و هر فردی به خاطر خودش هم كه هست مسؤول آن كل و
آن جمع است ) گذشته از اين جهت ، اساسا در قرآن به همين صورت اين منطق‏
تاييد شده است و قرآن برای اقوام و به تعبير خودش " امم " ( 1 )
شخصيت قائل است ، يعنی همان طور كه برای فرد حيات و موت قائل است ،
واقعا برای جامعه حياتی و موتی و كانه روحی قائل است ، برای جامعه عمر
قائل است ، همين جور كه عمر فرد زمانی به سر می‏رسد ، گاهی طولانی است و
گاهی كوتاه است ، عمر يك جامعه هم گاهی طولانی است ، گاهی كوتاه است و
زمانی به سر می‏رسد ، همان طور كه هر فردی يك شعور خاص به خود دارد ،
جامعه هم يك شعور خاص به خود دارد و شايد به تعبير بالاتر ، همان طور كه‏
از نظر قرآن هر فردی يك كتاب دارد كه ما اسمش را نامه عمل می‏گذاريم (
« و كل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له يوم القيامة كتابا يلقيه‏
منشورا ») ( 2 ) ، يك نامه عمل دارد كه آن ، نامه عمل فردی است ، هر
امت هم يك كتاب مستقل دارد .
اين را بايد عرض كنيم كه ما اين مطلب را بيشتر از تفسير الميزان‏
استفاده كرده‏ايم و لهذا خود آن تفسير را آورده‏ام كه بيشتر می‏خواهم‏
عبارتهای آن را بخوانم .
ايشان ( علامه طباطبائی ) می‏گويند علت اين كه مورخين

پاورقی :
. 1 تعبير ملل در قرآن نيامده و تعبير غلطی هم بوده كه اخيرا شايع شده‏
است .
. 2 اسراء / . 13