يك سلسله اصول ثابت ، وضع متغيری را پيش بينی كند .
بخش دوم بحث ما راجع به اصل دوم يعنی زمان است در اشكال چنين فرض‏
شده بود كه مقتضيات زمان صد در صد متغير است و نمی‏تواند ثابت باشد و
زمان ، هيچ چيزی را جاويد نگه نمی‏دارد و نمی‏گذارد جاويد بماند تنها اصلی‏
كه در جهان جاويد است ، اين است كه هيچ چيز جاويد نيست .
راجع به آن اصل ثابت بحث كرديم و نتيجه گرفتيم كه اين جور نيست كه‏
اسلام مقرراتش ثابت باشد ، به معنی اينكه در درون خودش تغيير نپذيرد
پس ، از آن طرف قابليت انعطافی ثابت شد .
در مورد زمان چطور ؟ آيا ما بايد اين اصل را به همين كليت و عموميت‏
بپذيريم كه زمان همه چيز را كهنه می‏كند ؟ يعنی اين اصل تولد و بعد رشد و
بعد كهنگی و پيری و بعد مردن و فنا و از بين رفتن ، اصلی است كه در اين‏
جهان بر همه چيز حاكم است ؟ يا اين كه اينجور نيست ، فقط درباره پديده‏
ها ( يعنی تركيبات مادی جهان ) اين طور است ، ما هيچ پديده‏ای از پديده‏
های جهان به معنی يك پديده طبيعی و مادی نداريم كه چنين نباشد ولی سخن‏
ما درباره يك پديده نيست ، درباره قانون است .
قبلا عرض كردم كه يك وقت سخن ما مثلا در اين باره است كه آيا پيغمبر
برای هميشه در جهان باقی است يا نه ؟ بديهی است كه نه ، پيغمبر هم‏
موجودی است از موجودات اين جهان ، دير يا زود می‏ميرد : " « انك ميت‏
و انهم ميتون »" ( 1 ) ، اما يك وقت سخن درباره نفس اسلام است به‏
عنوان يك قانون ، يعنی به عنوان يك

پاورقی :
. 1 زمر / . 30