می‏كند كه او را شوهر بدهد ، ولی برای رعايت مصلحت می‏تواند [ چنين كند ]
نه دلبخواهی بعد اين مساله پيش می‏آيد كه بسيار خوب ، ولی بر اساس‏
مصلحتی كه خودش فكر می‏كند ، اين كار را كرد ، اما دختر وقتی كه بزرگ شد
، می‏بيند اين [ ازدواج ] مطابق مصلحتش نيست تازه می‏شود مثل خيلی‏
ازدواجهايی كه خود دخترها تصميم می‏گيرند ، بعد هم پشيمان می‏شوند اين‏
اشكالی است كه در تمام طلاقها وجود دارد حال اگر دختری مثل هزاران دختر
ديگر يك دل نه صد دل عاشق كسی شد و عليرغم همه توصيه ها ازدواج كرد ،
بعد فهميد صد در صد اشتباه كرده ، تكليف چيست ؟
ما اين [ موضوع ] را در مقالاتی كه زمانی در " زن روز " می‏نوشتيم بحث‏
كرده و گفته ايم درست است كه اسلام حق طلاق را به زن نداده است - كه روی‏
يك اساس منطقی خيلی عجيبی هم هست ولی مواردی هم داريم كه به آنها "
طلاق قضايی " گفته می‏شود ، يعنی اگر در جايی ازدواج به شكلی در آمد كه‏
ديگر مصلحت خانواده اين نيست كه [ پيمان زناشويی باقی ] بماند ، و مرد
هم لجاجت می‏كند و زن را طلاق نمی‏دهد ، حاكم شرعی می‏تواند زن را طلاق بدهد
، ديگر فرق نمی‏كند كه اين زن با اختيار خودش همسر اين مرد شده يا پدرش‏
روی مصلحتی كه واقعا تشخيص می‏داده ( 1 ) او را به عقد وی در آورده است.
پس تازه مطلب منتهی می‏شود به طلاق قضايی اين جور نيست كه راه صد در
صد بسته شده باشد البته من اقرار و اعتراف می‏كنم كه فقها در مورد طلاق‏
قضايی هميشه حرفش را می‏زنند ولی

پاورقی :
. 1 نه از روی هواهای نفسانی ، اگر از روی هوا باشد از اساس غلط است.