همچنين می‏گويد دزدی از آن جهت كه دزدی است و مال دزدی از آن جهت كه‏
مال دزدی است حرام است خاصيت قضايای حقيقيه اين است ممكن است يك‏
شی‏ء از يك حيث حرام باشد و از يك حيث حلال چطور ؟ يك شی‏ء ممكن است‏
هم گوسفند باشد و هم دزدی [ آيا در اينجا ] اسلام تناقض گفته ؟ از يك‏
طرف گفته " گوسفند حلال است " و اين گوسفند است ، و از طرف ديگر
گفته " دزدی حرام است " و اين گوسفند دزدی است ، پس اين بايد هم حلال‏
باشد و هم حرام ؟ می‏گوييم اسلام حكم را روی افراد نبرده ، اگر روی افراد
می‏برد و می‏گفت " اين گوسفند " حلال [ است و ] " اين گوسفند " حرام ،
در اين صورت نمی‏شد كه يك گوسفند هم حلال باشد و هم حرام ، اما چون حكم‏
را روی " كلی " می‏برد ، اين گوسفند [ امكان ] اين را دارد كه هم حلال‏
باشد و هم حرام ، يعنی اين گوسفند از آن حيث كه گوسفند است حلال است و
از آن حيث كه دزدی است حرام است دو حيثيت مختلف پيدا می‏كند : از يك‏
حيثيت حلال است و از يك حيثيت حرام .
وقتی كه جعل احكام به اين شكل شد ، تكليف مجتهد - يعنی طرز استنباط
مجتهد - فرق می‏كند اگر به نحو قضايای خارجی و فردی و جزئی بود ، اين دو
حكم برايش متعارض بود ، [ يعنی ] اگر روی گوسفندهای بالخصوص دست‏
گذاشته و گفته بود " اين گوسفند " خوردنش حلال است و بعد می‏گفت "
اين گوسفند " حرام است ، ما اين دو حكم را متعارض می‏دانستيم ، ولی‏
وقتی كه به صورت حكم حيثی و قضيه حقيقيه گفته است ، می‏گوييم : نه ، او
گفته گوسفند از آن حيث كه گوسفند است حلال است و دزدی هم از آن حيث كه‏
دزدی است حرام است اين گوسفند الان هم حلال