از هر جا و هر راه كه منافعش تامين شد ، حق و عدالت و درستی را واقعا
در همان جا تشخيص می‏دهد ؟
من از اين حرفهای آقايان اين جور می‏فهم كه اينها واقعا انسانيت را به‏
مسخره گرفته‏اند و وجدان انسان را آنچنان بی اساس و بی ريشه می‏دانند كه‏
فقط تابع شكم است سعدی می‏گويد :
مايه عيش آدمی شكم است
تا به تدريج می‏رود چه غم است
بنابراين حساب ، نه تنها مايه عيش آدمی شكم است ، مايه همه چيز آدمی‏
شكم است ، مايه وجدان آدمی هم شكم است ، مايه فكر آدمی هم شكم است !
دليل بر اين كه وجدان انسانی يك چنين ساختمانی دارد ، اين است كه‏
برای ظالم ترين ظالم‏ها هم لااقل لحظاتی پيش می‏آيد كه در آن لحظات وقتی‏
كه خودش می‏نشيند و فكر می‏كند ، انصاف می‏دهد كه ظلم می‏كند ، يعنی می‏فهمد
، درك می‏كند و لهذا ناراحت می‏شود ، عذاب وجدان می‏كشد ممكن است از
روش خودش دست بر ندارد ، ولی عذاب وجدان را دارد .
يكی از آثار اين فكر اين است كه ديگر " مجازات " به عنوان يك عمل‏
عادلانه غلط می‏شود ، چرا ؟ برای اين كه اگر بنا بشود وجدان انسان تا اين‏
حد بازيچه منافعش باشد و به قول شوخی آن طلبه وقتی كه به او پول می‏دهند
، وجدانش آنا تغيير می‏كند ، پس هر كاری كه بر اساس منافعش می‏كند ، آن‏
وقت صد در صد معتقد است كه درست می‏كند ، پس هيچگاه مقصر نيست ، و
اصلا در دنيا مقصر وجود ندارد بشر كسی را مقصر و مستحق مجازات می‏داند كه‏
كاری بكند كه به اعتراف وجدانش نبايد كرد ولی منافعش آن طور