عنوان " نسبيت اخلاق " مطلبی را بيان كرده است حال ما مقدمهای را عرض
میكنيم و به حرف او هم اشاره میكنيم .
اگر ما پايه اخلاق را " توازن " بدانيم ، میتوانيم بگوييم همين طور كه
صحت و سلامت بدن ، يك امر نسبی نيست ، بلكه به تعادل تركيبات بدن بر
میگردد ، صحت و سلامت خلق و روح انسان هم يك امر نسبی نيست و به تعادل
و توازن عناصر روحی بر میگردد بلكه واقعا هم مطلب از اين قرار است ،
خصوصا با نظرياتی كه امروز در باب روانپزشكی دادهاند آقای دكتر سامی
حضور دارند و اين مطلب را بهتر میدانند .
واقعا بسياری از چيزهايی كه فساد اخلاق شمرده میشود ، بيماری روانی است
، يعنی از نظر علم آنها را بيماری میشمارند مثلا ما در اخلاق میگوييم تواضع
، خلق خوبی است و تكبر خلق بد ، تملق و چاپلوسی هم بد است اين چيست ؟
آيا میشود گفت كه تكبر فقط به خاطر اينكه به ضرر اجتماع است ( بدون شك
ضرر
پاورقی :
> مختلف ، گو اينكه به نظر من مرد محققی نيست ، يعنی وضعش نشان
میدهد كه يك انباری است ، همين جور مطالب را روی همديگر میريزد بدون
اينكه يك استنباط جامعی داشته باشد .
فرق او مثلا با راسل اين است كه راسل آدمی است كه به نظر میرسد مرد
مفكری است ، آنچه را میگويد ، معلوم است خودش هضم كرده و يك نظريه را
انتخاب كرده ، يكنواخت مطلبی را روی اصول و پايههايی شروع میكند و
استدلال و استنتاج میكند و در آخر هم هر نتيجهای كه دلش میخواهد ، میگيرد
، نشان میدهد كه اين را يك مرد مفكر كه فكر خودش را دارد ، میگويد ،
ولی ويل دورانت - كه يك فيلسوف هم بوده يعنی تحصيلات فلسفی داشته -
بيشتر مورخ است و مانند هر مورخ ديگری اطلاعش بر تاريخ و اقوال و آراء
است اين است كه به عقيده من ضد و نقيض در استنباطهايش زياد پيدا
میشود .