میگذارد و هم وجدان روی شرايط مادی ، تاثير متقابل دارند بدون اين كه يكی
از ايندو را علت و ديگری را معلول ، يكی را اصل و ديگری را تابع بدانيم
، دو عنصر هستند از عناصر اين عالم و دو عامل هستند از عوامل اين عالم ،
مثل همه عوامل عالم كه گاهی اين روی آن اثر میگذارد و گاهی آن روی اين
اثر میگذارد ، اينها هم روی همديگر اثر میگذارند ، شرايط زندگی روی وجدان
اثر میگذارد ، وجدان هم روی شرايط مادی اثر میگذارد .
" منظور از شرايط مادی زندگانی كدام است ؟ در اجتماع ، غنی و فقير
وجود دارد شيوه انديشه اين دو گروه متفاوت است حتی درباره يك مساله
واحد ، يكسان نمیانديشند ( چون او در شرايط فقر زندگی میكند ، اين در
شرايط غنا " .
بعد میگويد حتی فقر و غنا ( يعنی ميزان درآمد ) هم ملاك نيست ، طبقه
اساس است ، ممكن است كسی جزو طبقهای باشد كه در آمدش از آنكه در طبقه
ديگر است بيشتر است ، مثلا يكی از طبقه كارگر باشد و درآمدش از كسی كه
در طبقه بورژواست بيشتر باشد ، ولی معذلك وجدانش وجدان طبقاتی باشد نه
درآمدی اين را بعد به اين شكل اصلاح كرده است :
" فقر و بينوايی عبارت است از : " شرايط زندگی " اينك بايد ديد
چرا در دنيا غنی و فقير وجود دارد كه در نتيجه شرايط زندگی بشر مختلف
باشد ؟
گروهی از مردم كه دارای شرايط مادی مشترك باشند ، تشكيل طبقه میدهند ،
ولی مفهوم طبقه به فقر و غنا اطلاق
|