به اتفاق اهل تسنن - اين است كه می‏گويند احكام بر مبنای مصالح و مفاسد
" نفس الامريه " است [ يعنی ] بر مبنای مصالح و مفاسد واقعی است ، و
به همين دليل در سيستم قانونگذاری اسلام راهی برای عقل باز شده است ،
يعنی همين كه جعل احكامش بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری‏
است ، وسيله شده كه در اصل سيستم قانونگذاری راه برای عقل وجود داشته‏
باشد آنگاه عقل می‏گويد خود اسلام گفته احكام من مافوق عقل نيست و عقلانی‏
است ، پس خودش اين مطلب را قبول كرده است ، بنابراين اگر در يك جا
حكمی را به طور عام ذكر كرد بر مبنای فلسفه ای و ما آن فلسفه را كشف‏
كرديم و بعد ديديم مواردی هست كه آن فلسفه استثنا می‏خورد و لو اينكه در
متن اسلام استثنايش نيامده است ، عقل حق دارد خودش اين استثنا را بيان‏
كند ، می‏گويد اگر هم در اسلام نيامده ، به ما نرسيده ، اين استثنا در اسلام‏
وجود داشته ، در قرآن نيست ، همه چيز كه در قرآن نيست ، در سنت و
حديث هم نيست ، همه چيز كه در سنت و حديث نيست ، ما آنقدر احاديث‏
داشته ايم كه از ميان رفته كه الی ماشاءالله عقل در موارد زيادی می‏تواند
در احكام دخالت كند ، به اين معنا كه يك عامی را تخصيص بزند ، يك‏
مطلقی را مقيد كند و حتی در جايی حكمی را وضع كند كه وضعش به معنی كشف‏
است ، يعنی ممكن است در يك مورد بالخصوص ، اصلا از اسلام دستوری به ما
نرسيده باشد ، ولی عقل چون به سيستم قانونگذاری اسلام آشناست ، می‏داند كه‏
نظر اسلام در اينجا اين است ، فورا حكم را كشف می‏كند و مثلا می‏گويد "
اين حرام است " می‏گوييم " از كجا می‏گويی ؟ آيا در قرآن آمده ؟ "
می‏گويد نه " در حديث و سنت آمده ؟ " نه " از كجا می‏گويی ؟ " می‏گويد
: " من می‏توانم نظر اسلام