ايشان می‏گويند يكی از طرفداران مكتب چپ روها گفته است " مالكيت‏
دزدی است " من می‏گويم اصلا چيزی كه هيچوقت نمی‏تواند مفهوم داشته باشد
همين حرف است ممكن است مالكيت غلط باشد ، اما نمی‏تواند دزدی باشد ،
چون دزدی يعنی ربودن حق غير اين فرع بر مالكيت است ممكن است بگوييم‏
مالكيت ، ظلم يا منشا ظلم است و اصلا بی اساس و دروغ است ، ولی‏
نمی‏توانيد بگوييد مالكيت دزدی است ، چون دزدی يعنی سلب حقی كه به غير
تعلق دارد ، يعنی غير ، مالك آن است اگر مالكيت اساسا در هيچ موردی‏
معنی نداشته باشد - نه فردی و نه اشتراكی - و اساسا هيچكس مالك هيچ‏
چيزی نباشد ، قطعا دزدی معنی ندارد .
پس اين جور نيست كه مفاهيم قضايا تغيير می‏كند ، مثلا در يك روز چيزی‏
دزدی است و در روز ديگر چيز ديگر حال گيرم كه تغيير كند ، اين بهترين‏
دليل بر اين است كه قانون اسلام عوض نمی‏شود قانون اسلام گفته دزدی نبايد
بشود شما می‏گوييد در فلان روز آن دزدی بود و امروز اين بسيار خوب ، ما كه‏
می‏گوييم " وضع احكام اسلام به نحو قضايای حقيقيه است " همين جا نتيجه‏
می‏دهد اسلام می‏گويد : " نبايد حق غير ربوده شود " بعد شما می‏گوييد : "
در هزار سال پيش ، فلان چيز ربودن حق غير بود ولی امروز تغيير كرده ، چيز
ديگر ربودن حق غير است " بسيار خوب ، پس موضوع حكم اسلام تغيير كرده ،
نه خود حكم اسلام اين همان چيزی است كه ما می‏گوييم اگر چنين چيزی باشد
نظر ما را تاييد می‏كند و اشكالی برای ما به وجود نمی‏آورد می‏گويند :
" مكتبهای مختلف با فرهنگهای مختلف ، استنباطشان از دزدی مختلف‏
است " .