چيست ؟ و ديگر از نظر فكر انسان كه آيا نفس فكر ، يك پديده مادی و
تابع قوانين مادی عالم است كه با تغيير شرايط مادی جبرا فكر هم بايد
تغيير كند ؟ و به اصطلاح عقل به هيچ عنوان اصالت ندارد ؟ از ماده و شرايط
مادی استقلال ندارد كه با تغيير شرايط مادی ، عقل و فكر يا اصول عقلانی و
اصول فكری ثابت باشند ؟
می‏دانيم كه ماركسيستها [ قائل به " جبر تاريخ " هستند ] بر اساس‏
نظريه ماترياليستی خودشان از دو نظر ، هم از اين نظر كه انسان را يك‏
موجود صد در صد مادی می‏دانند و هم از اين نظر كه انسان را از نظر خواسته‏
ها مادی می‏دانند ، يعنی خواسته و هدف اصلی انسان در جهان و زندگی همان‏
منافع است ، انسان بالضروره و به حكم سرشت خودش منفعت جو و منفعت‏
پرست آفريده شده البته منفعت را می‏توانيم به يك معنايی تعميم بدهيم ،
يعنی " خير " ، ولی مقصود آن خيری كه حكما می‏گويند ، نيست كه آن را
حتی به امور غير مادی تعميم می‏دهند ، [ بلكه مقصودشان ] همان اموری [
است ] كه قابل تبديل و مبادله است ، يعنی امور مادی ، اموری كه بشود با
پول خريد و فروخت و تبديل كرد و خلاصه امور اقتصادی هر چيز ديگر كه شما
فكر كنيد از قبيل فرهنگ ، اخلاق ، دين ، هنر ، هيچيك از اينها برای‏
انسان اصالت ندارد ، بلكه اينها طفيليهايی هستند برای مسائل اقتصادی بشر
زير بنا ، مسائل اقتصادی است و اينها رو بناست ، در واقع تجلياتی است‏
از آن خواسته ها و از آن زير بنا و از آن تشكيلاتی كه بر زندگی مادی بشر
حكمفرماست ، و چون شرايط مادی زندگی تغيير می‏كند [ يعنی ] زير بنا تغيير
می‏كند ، همه چيز تغيير می‏كند ، فكر تغيير می‏كند ، اصول فكری - و حتی اصول‏
اوليه فكری - عوض می‏شود ، اصول اوليه فكر انسان - كه آنها را بديهيات‏