اقتصادی - تعبير میكند ، در عين حال درباره اين كه معاش و زندگی از
ضرورتهای زندگی بشر است و انسان نمیتواند برای هميشه از آن شرايط سرپيچی
كند ، [ تاكيد میكند ] همه افراد بشر برای هميشه نمیتوانند از اين شرايط
سرپيچی كنند ، اگر هم يك فرد سرپيچی كند ، همه افراد اين جور نيستند اگر
هم جامعهای موقتا سرپيچی كند ، برای هميشه نمیتواند " « من لا معاش له لا
معاد له » " يك اصل بسيار اساسی است در كافی اين حديث هست كه پيغمبر
اكرم میفرمود : " « اللهم بارك لنا فی الخبز » " خدايا نان را بر ما
مبارك بگردان " « لولا الخبز ما صلينا و ما تصدقنا و لا صمنا » " اگر ما
نان نداشتيم ، نمیتوانستيم نماز بخوانيم ، نمیتوانستيم روزه بگيريم ،
نمیتوانستيم تصدق بدهيم مولوی عارف قلندر هم میگويد :
" آدمی اول اسير نان بود "
|
اولی كه او میگويد يعنی انسان قبل از هر چيز اين نياز را احساس میكند .
پس ما نمیخواهيم حكومت عامل اقتصادی را نفی كنيم ، ما میخواهيم "
حصر " اين عامل را نفی كنيم و اين اصالت مطلق را كه همه عوامل ديگر بر
روی اين عامل بنا شده اند و به خاطر اين به وجود آمده اند و كوچكترين
تكانی كه اين عامل بخورد ، همه آنها تكان میخورند ، اين جور نيست ، ممكن
است شرايط اقتصادی تكان بخورد و شرايطی كه روی اساسهای ديگری بنا شده
تكان نخورد ، چون آن اساسهای ديگر ثابت است ممكن است شرايط اقتصادی به
خاطر ارتباط و پيوستگی ، علت تغيير ساير شرايط بشود ، ممكن هم هست آن
شرايط ، علت تغيير اين شرايط بشود ، هر دوی اينها هست ، مثلا ممكن است
عقيده و ايمان ، شرايط اقتصادی را تابع خودش قرار بدهد .