تابع شرايط اختياری انسانها می‏داند : يك ملت عزيز شد ، چرا ؟ خواست‏
عزيز بشود ، يك ملت ذليل شد ، چرا ؟ نخواست عزيز بشود يا خواست ذليل‏
بشود اين اصلا منطق قرآن است اين است كه در آن آيات می‏فرمايد : " « و
لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض
" ( 1 ) " اگر مردم آن قريه‏ها ( آن مجامع ) ( 2 ) ايمان می‏آوردند و راه‏
تقوا را پيش می‏گرفتند ، بركتهای معنوی و مادی از اطراف بر آنها می‏ريخت‏
" معلوم می‏شود كه در هر شرايطی كه آنها قرار گرفته باشند ، برای آنها
اين آزادی را قائل است كه ايمان و تقوا پيدا كنند .
اينكه قرآن برای وجدان و عقل و اراده انسان ، اصالت و استقلال و آزادی‏
در مقابل محيط قائل است ، در عين اينكه برای محيط يك شخصيت قائل است‏
، طبعا منطق قرآن را در مورد فرد و جامعه يك منطق خاصی قرار می‏دهد قبلا
حرف علی الوردی را نقل كردم ، و عرض كردم كه او اصرار زيادی دارد كه‏
بگويد توجيه قرآن از تاريخ ، همان توجيه طبقاتی است ، می‏گويد : "
التاريخ فی القرآن صراع مرير بين رجال من طراز فرعون و رجال من طراز موسی‏
" اصلا تاريخ در قرآن يك جنگ و كشتی گيری بسيار تلخ است ميان فرعونها
از يك طرف و موسی‏ها از طرف ديگر .
شك نيست كه قرآن به جنگ موسی‏ها از يك طرف و فرعونها از طرف ديگر
كه جنگ طبقاتی است ، عنايت خيلی زيادی دارد - كه آياتش را خوانديم -
و اين مطلب را خوب گفته‏اند و حرف

پاورقی :
. 1 اعراف / . 96
. 2 " قريه‏ها " هميشه يعنی مجامع .