می‏شود ، يك چيز ديگر می‏گويند مثل منطق مردنگی ( 1 ) آقای مزينی است ،
می‏گفت : شخصی گفته بود : " چرا اين مردنگی را كه روی چراغ می‏گذارند ،
از جنس بلور گران قيمت درست می‏كنند ؟ بيايند از مس بسازند كه هيچوقت‏
نشكند " ، گفتند : " از مس باشد نور نمی‏دهد " ، گفت : " سوراخ‏
سوراخش كنند تا نور بيرون بيايد " ، گفتند : " آخر سوراخ سوراخ كنند
باز باد می‏آيد خاموشش می‏كند " ، گفت : " كاغذ بچسبانند " .
به اين شكل هی بايد ما جلو برويم و اين را توجيه كنيم اين فكر روی اين‏
اساس به نظر من قابل توجيه نيست ، يعنی اين فكر - اگر روی نص ماركس‏
بخواهيم بايستيم - كه : " وجدان ما را وجود اجتماعی و طبقاتی ما می‏سازد
" ، اين را علت گرفته و آن را معلول ، اين قابل توجيه نيست اگر می‏گفت‏
محيط روی وجدان انسان اثر می‏گذارد ، بسيار حرف خوبی بود ، كما اين كه‏
متقابلا وجدان انسان هم روی محيط انسان اثر می‏گذارد .
- لازمه‏اش اين است كه ثابت كنيد كه قبل از اين كه محيطی وجود داشته‏
باشد ، وجدان اوليه‏ای وجود دارد كه بعدا محيط رويش اثر می‏گذارد وجدان‏
قبل از اين كه ما به وجود بياييم چی هست ؟
وجدان انسان خود انسان است خود انسان قبل از محيطش وجود دارد ، به‏
اين معنا كه خود انسان جوری ساخته شده كه نوعی

پاورقی :
. 1 [ سر پوش بزرگ بلورين كه لامپ را زير آن می‏گذارند تا از باد مصون‏
بماند ( لغتنامه دهخدا ) ] .