اگر لذت ترك لذت بدانی
|
دگر لذت نفس ، لذت نخوانی
|
هيچكس نگفته كه بشر برای لذت كار نمیكند خود پيغمبران هم كه مردم را
دعوت به آخرت و خدا و عبادت كرده اند ، گفتهاند نمیدانيد چه لذتها و
بهجتهايی در اينجا هست ! لذتی كه اميرالمؤمنين از عبادتش میبرد ، هيچ
عياشی از هيچ كابارهای نمیبرد كسی نمیگويد اميرالمؤمنين عبادت میكرد و
يك ذره هم لذت نمیبرد به يك مفهوم ، منفعت است انسان هر منفعتی را
به خاطر لذت میخواهد منتها بحث مادی و غير مادی اين است كه مادی ،
لذت را منحصر میداند به آنچه كه ناشی از ماديات زندگی است غير اين
ماديين ( يعنی ماترياليست ديالكتيسينها ) ، " منافع مادی " را همين
طوری كه شما گفتيد توجيه میكنند ، يعنی اختصاص نمیدهند به منافع اقتصادی
، شهوت جنسی را هم جزو آن میدانند ، برتری طلبی را هم يك امر مادی
میشمارند ( آن را جزو معنويات نمیشود شمرد ) ، ولی در مكتب اينها (
ماركسيسم ) مطلب اين جور نيست كه منافع مادی را شامل امور جنسی هم
بدانند ، و لهذا - عرض كردم - امثال راسل اين را رد میكنند ديگر نمیشود
گفت كه راسل هم حرف اينها را نمیفهميده راسل ماركس را رد میكند و
میگويد اين نظر درست نيست به اين دليل كه ما نمیتوانيم غريزه جنسی را
از اصالت بيندازيم .
اينها برای اموری اصالت قائلند كه قابل مبادله باشد ، به عبارت ديگر
كلیاش مطلوب باشد نه شخصش ، امری كه بشود آن را داد ، مثلش را گرفت
به همين دليل مساله عشق يا مساله فرزند ، خارج از اين بحث است چون
مساله عشق و مساله فرزند