دزدی فرع بر شناختن اصل مالكيت است و بعد از قبول آن میتواند مفهوم
پيدا كند " .
شكل قضايا تغيير نمیكند ولی به اصطلاح مفهوم موضوع قضايا و مفهوم محمول
قضايا تغيير میكند مثال هم به دزدی ذكر كرده اند آيا اين حرف درست است
؟ به نظر ما اين حرف - كه خيلی ها هم آن را گفته اند - يك حرف شاعرانه
است ، چون در زمان ما جزو چيزهايی كه خيلی مد است ، مساله تغيير و تحول
است ، هر چه را كه بگوييم " متغير و متحول است " ، مثل اين است كه
حرف نويی گفته ايم ، از جمله اين كه بگوييم : " مفهوم قضايا تغيير
میكند " ما در كتاب اصول فلسفه روی همين مطلب كه طرفداران منطق
ديالكتيك میگويند : " حقيقت متغير است " بحث كرده ايم دو مساله
است : يكی اين كه واقعيت - يعنی دنيای خارجی - متغير است ، ديگر اين
كه حقيقت متغير است ، يعنی قضايای منطقی - كه راست و درست هست -
تغيير میكند اين از آن حرفهايی است كه ما هنوز نتوانسته ايم بفهيم
واقعيت متغير است ، اما حقيقت چگونه میتواند متغير باشد ؟ يعنی يك
قضيه راستی كه بيان میكنيم ، در طول زمان ، خودش تغيير بكند ! ما
میگوييم حقايق ، اگر حقايق اند ، برای هميشه راست اند و اگر حقايق
نيستند برای هميشه دروغ اند بله ، ممكن است بشر چيزی را زمانی حقيقت
بداند ولی بعد بفهمد حقيقت نبوده ، مثلا در گذشته بشر خيال میكرد كه
پيدايش شبانه روز از گردش خورشيد به دور زمين است ، اين را حقيقت
میدانست ، بعد فهميد اشتباه كرده است ، اين معنايش آن نيست كه حقيقت
متغير است " متغير " يعنی يك اصل ثابت هست و تغيير كرده آنچه كه
|