شكل طرح شده است و در ميان فلاسفه قديم و جديد به شكل ديگر بعضی متكلمين
خودشان را " مخطئه " مینامند و بعضی ديگر " مصوبه " متكلمين شيعه
میگويند ما " مخطئه " هستيم بعضی از متكلمين اهل تسنن - نه همه - معتقد
به تصويب بودند اين تصويب و تخطئه معنايش اين است : مخطئه معتقد
بودند كه متن واقعی اسلام ( حكم الله واقعی ) يك چيز بيشتر نيست ، ما كه
استنباط میكنيم ، ممكن است استنباط ما صحيح و مطابق با واقع باشد ، و
ممكن است خطا و اشتباه باشد ، اجتهاد مجتهد ممكن است صحيح باشد ، ممكن
است غلط باشد میگفتند پيغمبر هم فرموده است " « للمصيب اجران و
للمخطی اجر واحد » " .
ولی مصوبه اجتهاد را به شكل ديگری تحليل میكردند ، میگفتند هر مجتهدی
هر جور كه استنباط میكند ، واقعيت همان است ، يعنی واقعيت امری است
نسبی ، اگر من در اين مساله اجتهاد میكنم كه فلان چيز حلال است ، نسبت به
من واقعا حلال است ، برای من غير از اين چيزی نيست ، و اگر ديگری
استنباط میكند كه فلان چيز حرام است ، برای او و نسبت به او واقعا حرام
است ، و يك واقعيتی سوای آنچه كه اين يا او اجتهاد كرده وجود ندارد ، و
در زمانهای مختلف اگر اجتهادها تغيير كرد مثلا زمانی مجتهدين به شكلی
اجماع و اتفاق كردند كه حكم اين است ، در آن زمان واقعا حكم همان بوده
كه آنها اجتهاد كردند و در زمانهای ديگر كه اجتهادها تغيير میكند [ و
مجتهدين ] جور ديگری استنباط میكنند ، باز واقعيت همان است كه آنها
اجتهاد كرده اند ، حال علل تغيير اجتهاد هر چه میخواهد باشد ، مثلا تغيير
يا پيشرفت فرهنگها باشد اجتهاد و واقعيت ، مساوی با يكديگر است و
مانعی ندارد كه اسلام در آن
|