وقت سبب می‏شوند كه چيزی را كه ذاتا متحرك است ، از حركت باز دارند
شكست اروپا در علوم سياسی و اجتماعی ، اصل اول را مجسم می‏سازد ( يعنی‏
اين كه نمی‏خواهد به هيچ امر ابدی اعتراف كند ) و بی حركتی اسلام در ظرف‏
مدت پانصد سال اخير ، اصل دوم را " ( 1 ) .
اصل طرح ما اين است كه نه اسلام در ذات خودش به طور مطلق نامتغير
است ( يعنی هيچ جنبه تغيير در آن وجود ندارد ) و نه زمان و شرايط زمان‏
اين طور است كه جبرا همه چيز در آن تغيير می‏كند و بايد هم تغيير كند !
نه ، بعضی چيزهاست كه تغيير نمی‏كند و يا لااقل بايد تغيير نكند ، يعنی ما
بايد جلوی تغييرش را بگيريم و آن را ثابت نگه داريم تا حركت در مدار
آن قرار بگيرد .
ما اول قسمت مربوط به اسلام را عرض می‏كنيم تا ببينيم در اسلام چه‏
خصوصياتی هست كه با آنكه نسخ نمی‏پذيرد و تغييری كه نسخ باشد در اسلام‏
وجود ندارد ، مع ذلك خود اسلام راه را برای تغيير باز كرده است .
يكی از مسائل اين است : علمای اسلام ( علمای " اصول " اصلی دارند ،
می‏گويند وضع و تقنين و جعل قوانين اسلامی از نوع " قضايای حقيقيه " در
منطق است ، نه از نوع " قضايای خارجيه " .
منطقيين اصطلاحی دارند [ به نام ] " قضيه " ( 1 ) می‏گويند : قضيه (
قضايای كلی نه قضايای جزئی و شخصی ) بر دو قسم است :

پاورقی :
. 1 احيای فكر دينی در اسلام ، ص . 169
. 2 وقتی می‏گوييم " الف ب است " يا " هر الفی ب است " اين را
می‏گويند " قضيه " .