ممكن است شما بگوييد مقياس برای تعادل قوا چيست ؟ مدعی هستند كه
مقياسش هم در درون خود انسان گذاشته شده است البته مدعی هستند ، چون
آنها به اصل غائيت معتقدند كه اين حرف را میزنند میگويند اگر ما توجه
داشته باشيم كه هر قوهای در ما برای يك هدف معين نهاده شده است ، اگر
هدفش را بشناسيم ، موازنه را هم به دست میآوريم ، مثلا بايد بدانيم كه
هدف غريزه جنسی كه در ما هست ، چيست ؟ هدف را كه بشناسيم ، میتوانيم
حد اين غريزه را تعيين و تحديد كنيم يا فلان غريزه ديگر كه در ما هست ،
برای چيست ؟ چون به اصل غائيت معتقد هستند كه اينها برای يك غايتی
آفريده شده است ، میگويند غايت را كه میشود به دست آورد ، غايت را كه
به دست بياوريم ، حد را میتوانيم به دست بياوريم ، حد را كه به دست
آورديم ، افراط و تفريط را به دست میآوريم ، از آن حد بيشتر شد میگوييم
افراط ، كمتر شد میگوييم تفريط اين هم يك نظريه كه اخلاق به موازنه و
تعادل قوا باز میگردد .
حال كه اين نظريات را دانستيم ، میتوانيم مساله " نسبيت اخلاق " را
طرح كنيم .
بنابر نظريه كسانی كه میگويند : " معيار اخلاق نفع رساندن به غير است
و بس و هيچ معيار ديگری در كار نيست " مساله نسبيت اخلاق تا حد زيادی
تثبيت میشود ، چون ملاك اخلاق ، نفع رساندن به غير است ( البته مقصود از
" غير " فرد نيست ، اجتماع است ) و نفع رساندن به غير هميشه در يك
شكل - يعنی در يك نوع آدابی كه ما داشته باشيم - نيست معنايش اين است
كه خير و مصلحت اجتماع و آنچه كه اجتماع بيشتر از آن سود میبرد ، به چه
وضع است ؟ اين است كه با تغييراتی كه در بنيادهای اجتماع رخ
|