نياز داريم ، اين وجدان را رها میكنيم ، يك وجدان ديگر میگيريم يا تا
امروز وجدان مذهبی اين طور خوب بود ، حالا كه میبينيم نمیشود ، فورا اين
وجدان مذهبی را كنار میگذاريم ، يك وجدان ديگر به خودمان میدهيم ، و
همين طور اصول فكری .
مسائل اين طور هم بی ريشه نيستند هيچكدام اينها اين جور نيست حق اين
است كه همه اينها غرايزی اصيل در بشر هستند و بشر گاهی به حكم نيازهای
اقتصادی خودش ، تغييراتی در ساير نيازها میدهد و گاهی به حكم ساير
غرايزش ، روی اين غريزهاش حكم میكند ، يعنی همه اينها در يكديگر تاثير
متقابل دارند و گاهی يكی بر ديگری حكومت میكند معنای حكومت كردن ، نه
اين است كه آن را به كلی از ريشه دگرگون میكند ، بلكه معنای آن اين است
كه حكم او را ساقط میكند ، يعنی او را در حد بالقوه نگه میدارد ، مثلا
وجدان مذهبی انسان يك چيز را حكم میكند و نياز اقتصادیاش چيز ديگری را
، در اينجا ممكن است كه دنبال معاشش برود ، نه اين كه وجدان مذهبیاش
فورا تغيير میكند ! نه ، اين را در حد بالقوه میگذارد ، اين را مغفول عنه
میگذارد ، يعنی پا میگذارد روی وجدان مذهبی يا اخلاقی يا علمی خودش عكسش
هم در دنيا مشاهده شده است ، يعنی انسان به خاطر اخلاق ، مذهب ، علم ،
بر وضع اقتصادی خودش حكومت میكند ، به خاطر اخلاق ، نظام اقتصادی خودش
را تغيير میدهد ، اخلاقش حكومت میكند بر اقتصادش ، مذهبش حكومت میكند
بر اقتصادش
سؤال :
. 1 ماديون میگويند : " محرك انسان ، جلب منافع و كسب لذت است "
شهوت ، پول و برتری طلبی هم جزو منافع .
|