" دانش و آزادگی و دين و مروت - اين همه را بنده درم نتوان كرد " و
عواقبش را هم به بشر نشان داده‏اند ، برای اين بوده كه بر خلاف اعتقاد
كسانی كه می‏گفتند بشر تابع منافع آنی‏اش است و در مقابل منافع آنی كاری‏
نمی‏شود كرد حسی هم در بشر وجود دارد كه می‏گويد : " راست می‏گويد ، آيا
انسان همه چيز را بايد فدای پول كند ؟ " يك چنين حسی هم در بشر هست كه‏
انبيا می‏خواهند آن را زنده كنند ، نه اين كه اين حس وجود ندارد الا در
چند نفری مثل علی بن ابيطالب ، و انبيا می‏خواهند از همان غرايز مادی بشر
به نفع " دانش و آزادگی و دين و مروت " استفاده كنند در اين صورت به‏
اصطلاح مشت به سندان زدن و آب در غربال كردن است و فايده ندارد .
- " انبياء می‏آيند آن نيرويی را كه تحت الشعاع غرايز مادی قرار گرفته‏
زنده كنند " .
درست است ، قبول دارم ، آن شك ندارد انبيا آمده‏اند كه به تعبير قرآن‏
نقاط خاموش شده فطرت انسان را زنده كنند ، و به تعبير اميرالمؤمنين :
" « فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبياءه ليستادوهم ميثاق فطرته » " (
1 ) وفای به آن پيمانهايی را كه در فطرت بشر هست ، بخواهند پس در وجود
بشر بايد چنين نيرويی باشد ، و واقعا هم همين طور است .
مثلا اگر در انسان غريزه شعر و زيبايی‏ای كه از شعر احساس می‏كند نبود ،
آيا امكان داشت كه چند نفر مثل سعدی و

پاورقی :
. 1 نهج‏البلاغه ، خطبه . 1