²هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی » هر نسبتی كه هارون با موسی دارد ، تو
با من داری ولی تو بعد از من پيغمبر نيستی ( در پس پرده آنچه بود آمد )
، هر چه بود بيان شده است ، ديگر نمیتواند بعد از من پيغمبری در دنيا
وجود داشته باشد . اين از نظر معارف .
اما از نظر قوانين ، كه مسأله مقتضيات زمان با قوانين ارتباط دارد نه
با معارف . عرض كردم چون مقتضيات زمان تغيير میكند ، شرايع عوض میشود
. در اينجا بايد اين مطلب را توضيح بدهيم : اگر مقصود از مقتضيات زمان
چيزی باشد كه امروز میگويند پيشرفت تمدن يا تغيير تمدن ، هميشه نياز به
دين جديد هست . تمدن مربوط به زندگی اجتماعی است كه برگشتش به وسائل
يعنی آثار علم و صنعت است . آنچه در زمان نوح ( ع ) بود با آنچه كه در
زمان ابراهيم ( ع ) بود فرق داشت . بشر در زمان ابراهيم ( ع ) از يك
تمدن كاملتری برخوردار بود ، در زمان موسی ( ع ) از تمدن كاملتری ، در
زمان عيسی ( ع ) از تمدن كاملتری ، در زمان خاتم الانبياء از تمدن كاملتری
، همچنين بعد از زمان خاتم الانبياء مثلا در قرون چهارم و پنجم اسلامی كه
اوج تمدن اسلامی است ، مسلم تمدن بشر خيلی كاملتر از زمان ظهور خاتم
الانبياء بود ، و اكنون عصر ما قرن بيستم تمدن بسيار كاملتری دارد از قرن
چهارم هجری ، تا چه رسد به زمان خاتم الانبياء . ولی آن مقتضياتی كه موجب
میشود شريعت عوض بشود تغييرات تمدن نيست ، پيشرفت تمدن به معنای
مذكور نيست ، چيز ديگری است .
بشر به حكم فطرت و به حكم آنچه كه پيشوايان دين گفتهاند ، دو تا حجت
دارد ، دو تا پيغمبر دارد يكی پيغمبر باطن كه
|