ديگر مطرح خواهد شد . پس خوب است كه ما اين مسأله را بشكافيم و ببينيم
نظر اسلام راجع به " مقتضيات زمان " چيست و اصلا منطق چه اقتضا میكند
كه وقتی فردا با افرادی مواجه شديم كه میگويند بايد با زمان پيشروی كرد و
دائما به روحانيون میگويند خودتان را با زمان تطبيق بدهيد آيا پيشنهادشان
صحيح است يا نه ؟
اين موضوع به نظر من ارجح آمد كه چند شبی روی آن بحث بكنيم . البته
موضوعات زيادی در ضمن اين موضوع پيش میآيد كه بايد بحث كنيم . مثلا يك
بحثی است راجع به " اخلاق " . يك عده میگويند اخلاق نسبی است ، و اين
موضوع " نسبيت اخلاق " در نوشتهها بسيار به چشم میخورد . میگويند اخلاق
خوب و بد به طور مطلق نداريم . يعنی اينكه اخلاق خوب هميشه خوب است و
اخلاق بد هميشه بد است ، اينطور نيست ، بعضی از اخلاقيات برای مردم
معينی و در زمان معينی خوب است و برای ديگران بد . اخلاق يك امر نسبی
است ، اخلاقی وجود ندارد كه برای همه مردم و در همه زمانها خوب باشد .
يك مسأله ديگر كه باز به همين مناسبت بايد روی آن بحث كرد بحثی است
راجع به زيربنای تاريخ ، و ماركسيست و غير ماركسيست در اين زمينه
نظرياتی دارند و ما ناچاريم در ضمن مباحث خود از آن بحث كنيم .
برای اينكه مفهوم اين آيه روشن بشود يك مطلب را در نظر بگيريد :
انسان زندگی اجتماعی دارد يعنی بايد با اجتماع زندگانی بكند و الا منقرض
میشود . ولی انسان ، تنها موجودی
|