عدهای از علما و دانشمندان فعاليت میكنند اجتماع را به جلو میبرند و يك
عده مردم سود جو در كمين میباشند كه از كارهای اينها سوء استفاده بكنند .
پس اين مقياسی است كه ما میتوانيم به دست بياوريم راجع به تغييراتی
كه در روزگار پيدا میشود كه چه تغييرات ، تغييرات خوبی است و چه
تغييرات ، تغييرات بدی است ؟ با تغييراتی كه در ايجاد آن ولو علم هم
دخالتی داشته است اما علم در خدمت هوا و هوس بشر قرار گرفته است تا
اين تغييرات را ايجاد كرده نبايد هماهنگی نمود . هماهنگی كردن با اينها
مساوی با سقوط است .
اگر بگوئيد عصر ، عصر علم است میگوئيم بله عصر علم است اما آيا تمام
سرچشمههای وجود بشر غير از علم خشك شده است ، فقط عصر علم است ، بشر
فقط عالم است ، غير از علم نيروی ديگری در بشر وجود ندارد ؟ چرا .
اين نكته را توجه داشته باشيد : در هيچ دورهای به اندازه دوره ما "
علم " اسير و برده نشده است . اسم اين دوره را نبايد عصر علم گذاشت
بايد عصر بردگی علم گذاشت ، عصر اسارت علم ، يعنی عصری كه علم را آزاد
نمیگذارند . در تمام دورههای گذشته ، علم از اين دوره آزادتر بوده است .
در هيچ دورهای علم و عالم مثل امروز بدبخت و اسير و بيچاره نبوده است .
شما اگر درست دقت كرده باشيد میدانيد كه اگر عالمی پيدا بشود ، مثلا
يك مخترع و يا يك روانشناس بسيار ماهر ، تا پيدا شد فورا قدرتهای
سياسی او را در اختيار خودشان قرار میدهند
|