است ، ترقی و پيشرفت است . عرض شد اين حرف ، حرف غلطی است .
پديده‏های هر زمان نو دو قسم است : ممكن است ناشی از يك ترقی و پيشرفت‏
باشد و ممكن است ناشی از يك انحراف باشد . در همه زمانها اين دو امكان‏
برای بشر وجود دارد و به عبارت ديگر هيچ چيزی را به دليل نو بودن نمی‏شود
پذيرفت كما اينكه هيچ چيزی را صرفا به دليل قدمت نه می‏شود پذيرفت و نه‏
می‏شود رد كرد . نه نو بودن دليل خوبی يا بدی است و نه قدمت دليل خوبی‏
يا بدی است . مقياس خوبی و بدی ، ، نو بودن و قديمی بودن نيست . ای‏
بسا يك چيز قديمی خوب باشد و بايد آن را گرفت و ای بسا چيزی كه نو
است ، بد باشد و بايد آن را رد كرد .
تفسير ديگر از مقتضيات زمان ، سليقه و ذوق و پسند مردم زمان است .
مردم اين زمان فلان چيز را می‏پسندند و فلان چيز ديگر را نمی‏پسندند . آيا
اينكه انسان بايد با مقتضيات زمان هماهنگی كند يعنی بايد با پسند و
سليقه مردم زمان هماهنگی كند ؟ خير ، اين هم درست نيست . بسيار امكان‏
دارد كه سليقه مردم بد باشد . چقدر اتفاق افتاده است كه در جامعه‏ای‏
اكثريت مردم دارای سليقه كج و معوجی بوده‏اند . درباره اين هم بحث شد .
ولی يك تفسير ديگر از مقتضيات زمان هست كه بايد روی آن فكر كرد و به‏
آن معنی مقتضيات زمان را بايد پذيرفت و آن به معنای حاجتهای زمان است‏
. انسان برای رسيدن به هدفهای واقعی كه در هر زمان بايد داشته باشد
احتياج دارد به اموری كه آن امور احتياجات دوم بشر است يعنی يك سلسله‏
احتياجات ثابت دارد و از اين احتياجات ، احتياجات ديگری بر می‏خيزد .