پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 147
دنيا به ما گفتهاند كه علم در وجود يك فرد دليل نيست كه او را در طريق
مصالح بشريت گام بردارد ، ممكن است يك نفر عالم باشد ولی علمش در
خدمت شهوتش قرار بگيرد .
اميرالمؤمنين ( ع ) میفرمايد : من علم فراوانی دارم ولی افسوس افرادی
را پيدا نمیكنم كه به آنها تعليم بدهم ، بعد فرمود : بله ، افرادی را
پيدا میكنم ولی بعضی افراد را كه پيدا میكنم آدمهای سليم النفسی هستند
اما كودن میباشند ، نمیفهمند ، عوضی میفهمند ، بعضی ديگر ، افراد زيركی
هستند اما تا معلومات را از من فرا میگيرند آن را وسيله قرار میدهند
برای منافع مادی خودشان يعنی علم را وسيله هدفهای پست و پليد خودشان
قرار میدهند .
سنائی میگويد :
چو علم آموختی ، از حرص آنگه ترس كاندر شب چو دزدی با چراغ آيد
گزيدهتر برد كالا
اين بسيار حرف درستی است . يك فرد همينكه عالم شد كافی نيست كه
بگوئيم هركاری كه اين آدم میكند درست است . بايد ببينيم علم اين آدم
آزاد است يا اسير ؟ آيا علم اين آدم در راههائی كه عقل تصويب میكند به
كار میافتد يا در راه هدفهای ديگر ، و به تعبير اميرالمؤمنين « مستعملا
آله الدين للدنيا » ( 1 ) است .
اين در خصوص يك فرد است ، تا چه رسد به اجتماع كه
پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 147 |