است كه هر درختی تنها زندگی میكند يعنی هر درختی سروكارش فقط با آب
است و زمين و نور و حرارت . ولی افراد انسان شخصيت خودشان را از
يكديگر كسب میكنند يعنی هر يك از ما و شما كه در اينجا نشستهايم تمام
شخصيت خودمان را از اجتماع داريم و اجتماع از ما دارد . ما الان اينجا
نشستهايم با يك احساسات بالخصوص ، با يك عقايد و افكار مخصوص .
درست است كه ما خودمان دارای عقل و اراده هستيم ، انتخاب میكنيم و
اجباری در كار نيست ولی آنچه داريم ، از اجتماع داريم . شما كه الان
اينجا نشستهايد ، با يك خلق پاكيزه خاصی نشستهايد . خلقتان اين است كه
آدم راستگوئی هستيد . اين راستگوئی را از كجا آوردهايد ؟ اگر خوب فكرش
را بكنيد میبينيد آن را همين اجتماع به شما داده است . شما دارای عقيده
و ايمان به اسلام هستيد . اين را از كجا پيدا كردهايد ؟ آيا زمين به شما
داد ؟ آيا هوا يا آب داد ؟ يا اينكه اين عقيده را همين اجتماع به شما
داد ؟ البته كه آن را از ناحيه اجتماع گرفتهايد . اجتماع مثل يك مخلوط
نيست . البته آن شدت حالت تركيبی كه در آب مثال زديم را هم ندارد ولی
شبيه مركبهاست .
اجتماع روی فرد اثر میگذارد و فرد روی اجتماع . اجتماع واقعا مجموعش
يك واحد است ، خودش روح دارد ، عمر دارد . اين يك مطلب عجيبی است
كه البته كسی كه اين را خوب استنباط كرده و پرورانده است ، علامه
طباطبائی سلمه الله تعالی است . ايشان در كمال وضوح از قرآن استنباط
میكند كه قرآن برای اجتماع شخصيت قائل است ، برای اجتماع عمر قائل است
: « لكل امه اجل فاذا جاء اجلهم لا يستأخرون ساعه و لا »
|