مقام مقدس هستند يا نه . اگر ديديد كه عادل است ، دنيا طلب نيست و
مصداق : « اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه تاركا لهواه‏
مطيعا لامر مولاه » ( 1 ) است ، يعنی از فقهايی است كه می‏تواند خودش را
نگهداری بكند ، مالك نفس خودش است ، نگهدار دين است ، از هوای نفس‏
جدا و مطيع امر مولايش است ، آنوقت شما بدانيد كه او لياقت مقام مقدس‏
مرجعيت و فتوا دادن را دارد . اين نمی‏شود كه ما همينجوری زيد را به‏
عنوان مرجعيت بشناسيم . همين مطلب در تاريخ اسلام هميشه وجود داشته است‏
، مسأله امامت و مرجعيت علمی كه يك مقام خاصی است .
يادم هست كه مرحوم آيت الله بروجردی هميشه اين مطلب را گوشزد
می‏كردند كه آقا دو مطلب است ، اين دو مطلب را از يكديگر تفكيك بكنيد
، آنوقت اختلافات ما با سنيها حل می‏شود و به نفع ما هم حل می‏شود . يكی‏
مسأله خلافت و زعامت ، و ديگر مسأله امامت . در مورد خلافت و زعامت ما
می‏گوئيم بعد از پيغمبر ، آن كسی كه می‏بايست زمامدار می‏شد ، حضرت امير (
ع ) است ، آنها می‏گويند نه ، ابابكر است . اين يك اختلاف . مسأله ديگر
مسأله امامت است ، يعنی ما تنها روی شأن زمامداری و حكومت پيغمبر بحث‏
نمی‏كنيم ، پيغمبر شأن ديگری هم داشت و آن اينكه پيغمبر بود و مبين احكام‏
. ما اين حساب را بايد بكنيم كه بعد از پيغمبر مرجع احكام كيست ؟ يعنی‏
قول چه كسی

پاورقی :

1 - احتجاج طبرسی ، ج 2 ، ص . 263 ( بجای تاركا لهواه ، مخالفا علی‏

هواه » آمده است ) .