كرده است ، ديگر ماورای آن ، معارفی از معارف الهی وجود ندارد كه ديگری
بعد از او بيايد و بيان كند . به اصطلاح ، او به لوح محفوظ الهی اتصال
كامل پيدا كرده است . حالا كسی كه بعد از او میآيد يا به درجه او رسيده
است يا نه . اگر به درجه او نرسيده است كه كمتر از او كشف كرده است ،
پس آنچه كه او گفته است ، كاملتر است . و اگر به درجه او رسيده باشد و
حتی فرضا از او هم بالاتر باشد ، ديگر چيزی نيست كه ماورای آن را كشف
بكند . آخرش هم وقتی برسد و برگردد همان حرف او را میزند . مثل اين
است كه شما میخواهيد ببينيد در كره ماه چه خبر است . اول يك موشك
میرود ، عكس برداریهائی میكند و خبرهائی میدهد ، اطلاعاتی به دست میآورد
. بعد موشك ديگری میفرستند كه از او كاملتر باشد . اطلاعات بيشتری میدهد
و همينطور . ولی بالاخره به جائی میرسد كه آنچه را كه برای بشر مقدور باشد
از كشف اطلاعات ، كشف كرده و ديگر چيزی نمانده است كه كشف نكرده
باشند . اگر هم چيزی مانده است ، در حد بشر نيست . ديگر بعد از آن هر
چه موشك بفرستند ، انسان بفرستند ، اگر خبری دارد همان خبری است كه او
قبلا داده ، ديگر خبری نيست . خاتميت از نظر معارف الهی يعنی ختام ،
تمام ، فصل كامل . فصل كامل كه صورت گرفت ، ديگر فصل ديگری كه مغاير با
آن باشد معنی ندارد . فرض كنيد كه بعد از پيامبر خاتم هم پيامبری بيايد
و در حد او باشد . عين حرف او را تكرار میكند .
در اينجا لازم است نكتهای را عرض بكنم : آيا هر كسی كه پيغمبر است از
هر كسی كه پيغمبر نيست افضل است ؟ نه ، هر
|