كرده است .
پس اگر ما بگوئيم با مقتضيات زمان نبايد به طور در بست هماهنگی كرد
، اين مخالفت با علم نيست ، بلكه به واسطه اين نكته است كه ما می‏دانيم‏
هنوز دوره‏ای كه در آن دوره علم آزاد باشد ، عقل آزاد باشد ، دوره‏ای كه‏
علم و عقل بر شهوات مردم ، بر جاه طلبيهای مردم حكومت بكند نيامده است‏
، يعنی هنوز عصری نيامده است كه " اينشتين " حاكم و آمر باشد و
روزولت مطيع و مأمور ، بلكه عكس است .
افلاطون نظريه معروفی دارد به نام نظريه " مدينه فاضله " . می‏گويد
دنيا آن روزی به سعادت نائل خواهد شد كه حكيمان زمامداران باشند و
زمامداران حكيمان ، تا وقتی كه حكيمان طبقه‏ای هستند و زمامداران طبقه‏ای‏
ديگر ، دنيا روی سعادت نخواهد ديد . ما مسلمانها بالاخص شيعيان می‏گوئيم‏
دوره سعادت بشر آن عصری است كه دوره عدل كامل است يعنی عصر ظهور حضرت‏
حجت ( عج ) ، آن دوره‏ای كه اولين مشخصش اينست كه دوره حكومت عقل است‏
يعنی دوره‏ای است كه در آن ، علم اسير و برده نيست .
اميرالمؤمنين ( ع ) تعبيری درباره آن عصر دارد كه می‏فرمايد :
« و يغبقون كأس الحكمه بعد الصبوح » ( 1 ) در آن عصر مردم صبحگاهان و
شامگاهان جامی كه می‏نوشند جام حكمت و معرفت است ، جز جام حكمت و
معرفت جام ديگری نمی‏نوشند .

پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، خطبه . 148