حضرت برخاست و به سر نهر آبی رفت ، دست خودش را با شن شست ، وقتی‏
كه خوب پاكيزه شد و خواست با دستهای خودش آب بخورد گفت : « ان كفی‏
انظف الانيه » دو دست من تميزترين ظرفها است . بعد با دست خودش آب‏
خورد . اين حساب نظافت است . مستحب است خلال كردن ، مستحب است‏
مسواك كردن . اينها ديگر زمان و مكان ندارد . اما آنهائی كه من عرض‏
كردم زمان و مكان دارد .
اين نكته را توجه داشته باشيد كه بعضيها جمود به خرج می‏دهند خيال‏
می‏كنند كه چون دين اسلام دين جامعی است ، پس بايد در جزئيات هم تكليف‏
معينی روشن كرده باشد . نه ، اينطور نيست . يك حساب ديگری در اسلام‏
است . اتفاقا جامعيت اسلام ايجاب می‏كند كه اساسا در بسياری از امور
دستور نداشته باشد ، نه اينكه هيچ دستور نداشته باشد بلكه دستورش اين‏
است كه مردم آزاد باشند و به اصطلاح تكليفی در آن امور نداشته باشند . از
جمله حديثی است به اين مضمون : « ان الله يحب ان يؤخذ برخصه كما يحب‏
ان يؤخذ بعزائمه » خيلی مضمون عجيبی است ! خدا دوست دارد در مسائلی كه‏
مردم را آزاد گذاشته است ، مردم هم آزاد باشند . يعنی مسائل آزاد را
آزاد تلقی بكنند ، از خود چيزی در نياورند . آنكه رخصت است را آزاد
بدانند . اميرالمؤمنين می‏فرمايد : « ان الله حدد حدودا فلا تعتدوها و فرض‏
فرائض فلا تتركوها » يعنی خدا يك چيزهائی را واجب كرده است ، آنها را
ترك نكنيد ، يك چيزهائی را هم ممنوع اعلام كرده است ، به آنها