میگويند تو بيا علم خودت را در خدمت هدفهای ما قرار بده ، و چارهای هم
ندارد . بهترين مثلش دانشمندان اتم شناس هستند . از اينها بيچارهتر در
دنيا وجود ندارد . در هر جای دنيا كه يك دانشمند اتم شناس درجه اول
پيدا شد قدرتهای سياسی آمدند او را زندانی كردند برای اينكه علم را در
اختيار آنها قرار دهد و احيانا دشمن از آن استفاده نكند . يك برنامه
میدهند و میگويند روی اين برنامه بايد عمل بكنی و حق زندگی غير از اين را
نداری . دانشمندان درجه اول در هر كجای دنيا باشند اسراری از علوم طبيعی
میدانند كه ديگران نمیدانند . ممكن است در شوروی چندين نفر از اين
دانشمندان باشند ( كه كسی عدد آنها را هم نمیداند چون اينگونه افراد جزء
اسرارند ) . همين تعداد هم ممكن است در آمريكا باشد . برای هر يك از
اينها دهها نفر مأمور و مراقب وجود دارد كه اسرار را به ديگری تحويل
ندهند ، يا يك وقت ديگران اينها را ندزدند . از اينها بيچارهتر در دنيا
وجود ندارد يعنی اين آزادی كه ما و شما الان داريم آنها ندارند . حتی با
برادر خودش حق ندارد تماس بگيرد . چرا ؟ برای اينكه ممكن است يكوقت
او بخواهد به برادرش مقداری از اين اسرار را تحويل دهد و بعد برادر او
برود اين اسرار را در اختيار دولت ديگر بگذارد و آن دولت از اين لحاظ
با اين دولت برابر بشود .
پس اين چه عصر علمی است ؟ عصر علم هست اما نه عصر آزادی علم بلكه
عصر اسارت و بردگی علم ، عصر اينكه قدرت ديگری غير از قدرت علم بر
اجتماع بشر حكومت میكند و آن قدرت ، علما را به عنوان وسيله برای
هدفهای خودش استخدام
|