مسلمان عادی هست ، بدن شخصی مانند ايشان هم هست ، البته بايد سراغ‏
بدنهای ديگر رفت . باز در ميان افراد عادی فرق است ميان آن بدنی كه‏
اولياء آن بدن حی اند و حاضر ، و بدنی كه اولياء آن مجهولند .
اين ، معنای آنست كه اسلام دين حساب است ، حساب اهم و مهم را می‏كند
، می‏گويد در موقع لزوم آن چيزی را كه اهميت كمتری دارد فدای چيزی كه‏
اهميت بيشتری دارد بكن . اين خودش يكی از اموری است كه به اسلام‏
انعطاف بخشيده است . اين انعطاف را ما نداده‏ايم ، خودش اينجور ساخته‏
شده و به دست ما داده شده است . اگر ما می‏خواستيم به زور يك نرمش به‏
آن بدهيم حق نداشتيم ، ولی اين ، يك نوع نرمشی است كه خود اسلام به‏
خودش داده است ، حسابی است كه خودش به دست ما داده است .
غير از مسأله اهم و مهم مسأله ديگری هست . ما وقتی كه به متن دين اسلام‏
نگاه می‏كنيم می‏بينيم به دستورهائی كه صريحا از خود دين رسيده است در
شرايط مختلف شكلهای مختلف داده است آنهم با چه سهولتی ! مثلا به ما
می‏گويد نماز بخوانيد ، روزه بگيريد . برای نماز وضو بگيريد ، غسل بكنيد .
تمام ، دستورهای مؤكد و واجب . اما می‏گويد اگر مريضی و نمی‏توانی ايستاده‏
نماز بخوانی ، نشسته نماز بخوان . اگر بگوئی اينقدر مريضم كه نمی‏توانم‏
نشسته بخوانم می‏گويد همانطور خوابيده بخوان ، اصلا نماز تو در اينجا همين‏
است كه فقط ذكرها را بگوئی . اگر طبيب گفته باشد حرف هم نبايد بزنی‏
می‏گويد بايد با ايماء و اشاره بخوانی . اينجا