را ذبح میكنند ، گاو هم زياد میكشند و گوشتش را میخورند . يك ملت اين
كار را زشت میداند ، ملت ديگر زشت نمیداند .
مثال ديگر : در مورد مسأله حجاب و بی حجابی زن ، ذوقها و سليقههای ملل
فرق میكند . ملتی كه از اول تربيتشان اينطور بوده كه زنهاشان با حجاب
باشند ، بی حجابی را زشت میدانند و اگر دختری از دخترانشان يا زنی از
زنانشان رويش را باز بگذارد ، میگويند كار زشتی مرتكب شده است . خود
همين زنها هم میگويند اين كار ، كار زشتی است . ملت ديگر ، ملتی كه از
اول اصلا حجاب را نديده است و زنهای آن در حال بی حجابی بزرگ شدهاند ،
اگر كسی بدنش را بپوشاند احساس زشتی میكنند . در اصل ، آنها حجاب را
امر زشتی میدانند و اگر زنی بخواهد خودش را بپوشاند ، اين عمل ، يك امر
زشت و بد و مستهجنی به شمار میرود . يعنی در مكانهای مختلف فرق میكند .
و همينطور در زمانهای مختلف . پس معلوم میشود كه حسن و قبح كه پايه
اخلاق است ثبات ندارد ، يكنواخت نيست ، متغير است ، نسبی است ، در
مكانهای مختلف فرق میكند ، در زمانهای مختلف فرق میكند . مثالهای ديگری
هم ذكر میكنند . مثلا تعدد زوجات در نزد بعضی از ملل مثل مسلمين كار زشتی
شمرده نمیشود ولی در ميان ملل ديگر جزء كارهای زشت است . پس زشتی و
زيبائی عقلی يك پايه قاطعی ندارد .
بنابراين يك مقدمه اين بود كه به عقيده برخی ، پايه اخلاق حسن و قبح
است ، زيبائی و زشتی است . مقدمه دوم اين بود كه زشتی و زيبائی جزء
مفاهيم نسبی است . از اين دو مقدمه
|