انسان را در اين دنيا آفريده است با يك سلسله احتياجات واقعی : بشر به‏
خوراك احتياج دارد ، به پوشاك احتياج دارد ، به مسكن ، كشاورزی ، خياطی‏
، تجمل ، حمل و نقل ، مسافرت ، علم آموختن ، وسائل فنی و . . . احتياج‏
دارد . احتياج هم شوخی بردار نيست يعنی عملا انسان اجبار دارد كه به‏
دنبال احتياجات برود ، از احتياجات پيروی بكند ، اگر نكند زمان حدش‏
می‏زند . در اينجور موارد است كه اگر كسی بخواهد نام جبر زمان را ببرد
برده است . يك سلسله از احتياجات بشر است كه ثابت و لايتغير است .
بشر بايد به روح خودش نظام بدهد ، دستورالعمل اخلاقی بدهد و اينها در همه‏
زمانها يكجور است . بشر بايد به اجتماع خودش نظمی بدهد ، آن نظام كلی‏
در تمام زمانها يكی است . بشر به رابطه‏ای كه با خدای خودش دارد بايد
نظمی بدهد و اين ، در تمام زمانها يكجور است . همچنين است در مورد بعضی‏
ارتباطاتی كه بشر با مخلوقات ديگر نظير زمين ، درخت و حيوانات دارد .
انسان بر گياههای دنيا چه حقی دارد ؟ گياهها بر انسان چه حقی دارند ؟
اينها احتياجات ثابت و لايتغير است .
ولی انسان برای تأمين همين احتياجات ، به يك سلسله ابزار و وسائل‏
نياز دارد . وسائل در هر عصر و زمانی فرق می‏كند چون وسائل در ابتكار خود
بشر است . دين به وسيله ( البته مشروع ) كاری ندارد . دين هدف را معين‏
می‏كند و راه رسيدن به هدف را ، اما تعيين وسيله تأمين احتياجات در
قلمرو عقل است . عقل كار خودش را به تدريج تكميل می‏كند و هر روز وسيله‏
بهتری انتخاب می‏كند و بشر به حكم قانون اتم و اكمل ( به قول علامه‏
طباطبائی ) می‏خواهد از هر