مشاهده میكردند كه اين دو قابل مقايسه نيستند ، قهرا قرآن را انتخاب
میكردند . اين خودش دليل بر رشد ملت ايران است ، دليل براينست كه
ملت ايران در عين اينكه به مليت خودش علاقمند بوده است ، ولی تعصب
ملی چشم او را هرگز كور نكرده است . يعنی به خاطر تعصبات ملی پا روی
حقيقت نمیگذاشتند . مسلم از جنبه مليت ، ملت ايران با ملت عرب خوب
نبودند . معلوم است دو ملت و دو نژاد بودند . اين ، طبيعت بشر است .
ما میبينيم مردم دو قريه نسبت به ده خودشان تعصب دارند ، مردم دو شهر
نسبت به شهرهای خودشان تعصب دارند ، مردم دو كشور هم نسبت به كشور
خودشان تعصب دارند . اين خاصيت بشر است و اين را نمیشود به كلی از بشر
گرفت مگر در مورد افراد معدودی . بعضی از ملل ، اين تعصبات چشم آنها را
كور میكند يعنی آنقدر تعصب دارند كه وقتی در مقابل حقيقت قرار میگيرند
به آن پشت میكنند . ولی بعضی ديگر از ملل در عين حال تعصب ، آنها را
كور و كر نمیكند . اين ، فخر ملت ايران است كه تعصب او را كور و كر
نكرد . نگفت چون قرآن از ميان ملت ما برنخاسته است ، هر چه هم خوب
باشد آن را نمیخواهيم ، بلكه گفت خوب را بايد گرفت . اگر از ميان ملت
خودش هم چيزی برخاسته بود كه آن را حقيقت نمیدانست ، با آن مبارزه كرد
، چنانكه با مانويت مبارزه كرد ، با بابك خرم دين مبارزه كرد ، افشين
را كه يك سردار ايرانی است كشت . پس ملت ايران رشد خودش را در اين
جهت كه اگر حقيقتی را ببيند ولو از خارج باشد آن را میپذيرد ، ثابت
كرده است همانطور كه اسلام را پذيرفت ، واگر باطلی را ببيند ولو از
|