بكنيد ( يعنی دين همان دين است ، يك راه است ) تشتت پيدا نكردند مگر
بعد از آنكه میدانستند ولی روی هواپرستی اين تفرقهها را ايجاد كردند .
يعنی اين رشتههای مختلف را دست مردم ايجاد كرده است ، اگر ساختههای
مردم را حذف بكنيد میبينيد تمام اينها يك دين است ، يك ماهيت است ،
يك طريقت است .
غرض اين جهت است كه يكی از كارهای انبياء احياء اصل دين است كه اصل
دين از آدم تا خاتم يكی است . البته فروع مختلف است . هر پيغمبری كه
میآيد يكی از كارهايش پيرايش است يعنی اضافات و تحريفات بشر را
مشخص میكند . حالا اينجا يك سؤال پيش میآيد : آيا اين خاصيت ( تحريف
دين ) از مختصات بشرهای قبل از خاتم انبياء است يا بشرهای دورههای بعد
هم اين طبيعت را دارند يعنی در دين خودشان دخل و تصرف میكنند ، خرافات
اضافه میكنند ؟ مسلم طبيعت بشر كه عوض نشده است . بعد از پيغمبر خاتم
هم همينطور است . آن شعر معروف كه میگويند مال نظامی است و مال او
نيست ، میگويد :
دين ترا در پی آرايشند
|
در پی آرايش و پيرايشند
|
بسكه ببستند براو برگ و ساز
|
گرتو ببينی نشناسيش باز
|
اگر اينطور نبود ، اينهمه فرق از كجا پيدا شد ؟ معلوم است كه بدعت در
دين خاتم هم امكان پذير است ، چنانكه ما كه شيعه هستيم و اعتقاد داريم
به وجود مقدس حضرت حجه بن الحسن ، میگوئيم ايشان كه میآيند يأتی بدين
جديد تفسيرش اينست كه آنقدر تغييرات و اضافات در اسلام پيدا شده است
كه وقتی او