انسان می‏تواند با يك اعمالی حتی فكر خودش را تربيت بكند . در كتاب "
اميل " ، نويسنده اين نكته را خيلی خوب و عالی ذكر كرده است . كتاب‏
را بصورت رمان نوشته است . كودكی را به روش خاصی بزرگ می‏كنند ، مثلا
كارهائی را به او پيشنهاد می‏كنند كه به حكم آن كارها روح او قويتر می‏شود.
فكر ، گاهی دقيق است و گاهی نيست . يعنی انسان گاهی در فكر خودش‏
دقت دارد و گاهی ندارد . چطور ؟ ما و شما ممكن است صدبار به اين "
مسجد اتفاق " بيائيم و برويم ولی اگر وقتی كه خارج از آن هستيم ، از ما
بپرسند كه وضع اين مسجد چگونه است مثلا چقدر ارتفاع دارد ، پهنايش چه‏
مقدار است ، چه تابلوهائی در آن نصب كرده‏اند ، با اينكه صدبار آمده‏ايم‏
و رفته‏ايم ، در عين حال نمی‏توانيم تشريح بكنيم . ولی اگر همين سؤال را از
يك نفر نقاش كه به هر چيزی كه نگاه می‏كند به آن دقيق می‏شود ، بپرسند ،
می‏تواند شرح بدهد . می‏گويند چشم او تربيت شده است به اين معنی كه دل او
دقيق شده است روی مبصراتش . در مسموعات هم همينطور است . كسی كه با
آلات موسيقی آشنائی داشته باشد ، از صدا تشخيص می‏دهد كه اين چه صدائی‏
است . در ملموسات نيز همين گونه است چنانكه طبيب از نبض بيمار ،
مرض او را تشخيص می‏دهد . اگر بخواهيد بفهميد لامسه تا چه حد دقيق می‏شود
، می‏توانيد در كورها دقيق بشويد مخصوصا كورهای مادرزاد . می‏بينيد لامسه‏
كار اغلب نيروها را می‏كند .
غرض اين جهت است كه تمام قوای بدنی را بايد ورزش داد . قوای روحی‏
هم همينطور ، مخصوصا قوای عالی انسانی را ، قوه