انسان احتياج دارد به پيغمبر اين است كه انسان به يك سلسله مسائل
احتياج دارد كه بر آوردن آنها كار وحی و دين است . مسأله وحی به حسب
زمانها فرق نمیكند ولی به حسب استعدادها فرق میكند ( نه به حسب درجه
تمدن ) . اينطور نيست كه چون تمدن عوض میشود قانون عوض میشود و در
نتيجه پيغمبر هم عوض میشود ، يعنی درجه تمدن بالا میرود پس قانون جديدی
میخواهد . نه ، تغيير وحی به حكم اين است كه درجه تمايل خود بشر يعنی
استعداد خود بشر برای فرا گرفتن قوانين الهی تغيير میكند . اجتماع بشری
مانند فرد است ، دوره كودكی دارد ، دوره رشد دارد ، نزديك به مرحله
بلوغ دارد ، دوره بلوغ دارد . بشريت در ابتدا حالت يك كودك را دارد
يعنی اساسا قدرت دريافتش ضعيف و كم است . هر چه كه پيش میرود و
رشدش بيشتر میشود ، استعداد بيشتری پيدا میكند . مانند دستورالعملی كه
به بچه میدهيد . دستورالعملهای شما ثابت است ولی بچه قابل نيست كه
تمام دستورالعملهای شما را انجام بدهد . بعد كه مقداری استعداد پيدا
میكند شما مقداری از دستورالعملها را به او میدهيد و مقدار ديگر را صرف
نظر میكنيد يا خودتان به جای او عمل میكنيد تا میرسد به سرحد بلوغ يعنی
جائی كه عقلش كامل است و شما هر چه دستورالعمل داشته باشيد میتوانيد به
او بدهيد و تمام راه و اصول را به او میآموزيد كه تا آخر عمر به آنها عمل
بكند .
اصول و كليات و قوانين كلیای كه بشر احتياج دارد كه
|