است كه يكی كار بكند و ديگری تنبل باشد ، محصول كار زرنگ را به تنبل‏
بدهيم . گذشته از اينكه خلاف عدالت است ، خلاف مصلحت اجتماع هم هست .
زيرا با اين كار تنبل هيچوقت زرنگ نمی‏شود و زرنگها هم تنبل خواهند شد
چون اگر وقتی كه من كار می‏كنم محصول كارم را به ديگری بدهند ، من چه كار
بكنم و چه كار نكنم با ديگری برابر هستم . من كه ديوانه نيستم كه كار
بكنم ! يكی قدرت ابتكارش بيشتر از ديگری است . يكی قدرت اختراع دارد
، يكی ندارد . اگر آنكه قدرت اختراع دارد ببيند سهمش با ديگری علی‏
السويه است ، پولی كه به او می‏دهند مساوی است با آنچه به ديگری می‏دهند
، و در معرفی و شهرت هم كه پاداش ديگری است اسم فرد را نمی‏برند و
می‏گويند اجتماع اين كار را كرده است ، اصلا اين فرد ذوقش تحريك نمی‏شود
كه به دنبال اختراع برود . ذوق فرد وقتی به دنبال ابتكار و اختراع می‏رود
كه به نام خودش در تاريخ ثبت بشود . و لهذا بشريت جرأت نكرده كه تا
اين حد دنبال مساوات برود .
بنابراين اگر ما عدالت را به معنای مساوات بگيريم و مساوات را به‏
معنای برابر كردن افراد در پاداشها و نعمتها ، اولا شدنی نيست ، ثانيا
ظلم و تجاوز است و عدالت نيست ، ثالثا اجتماع خرابكن است چرا كه در
طبيعت ميان افراد تفاوت است .
حال ممكن است شما سؤال ديگری بكنيد ، بگوئيد چرا در خلقت ، افراد
متساوی آفريده نشده‏اند ؟ چرا خدا در اصل ، اين عدالت را ( العياذ بالله‏
) عمل نكرد كه همه مردم را از هر جهت متساوی آفريده باشد ؟ شكلها همه‏
متساوی ، اندامها متساوی ،