پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، خطبه . 214
كسی جريان پيدا میكند ، عليه او هم هست . يعنی قهرا هيچ كس بر ديگران
ذيحق نمی شود الا اينكه ديگران هم بر او ذيحق میگردند .
اين ، همين مسأله حق و تكليف و رد اين نظريهای است كه برخی گفتهاند
فقط اجتماع حق پيدا میكند برافراد ، اما افراد در مقابل اجتماع فقط
تكليف دارند . يعنی حق بر افراد تعلق میگيرد ( كه معنايش همان تكليف
است ) اما افراد بر اجتماع حق پيدا نمیكنند . اميرالمؤمنين میفرمايد
اينطور نيست ، هر جا كه به نفع كسی حق پيدا میشود عليه او هم حق پيدا
میشود . بعد اين جمله را میفرمايد : اگر در دنيا كسی پيدا بشود كه او بر
ديگران حق دارد ولی هيچكس بر او حق ندارد ، منحصرا خداوند تبارك و
تعالی است : « و لو كان لاحد ان يجری له و لا يجری عليه لكان ذلك خالصا
لله سبحانه » ( 1 ) مضمون همين است : اگر يك نفر پيدا بشود كه حق له او
جريان دارد ولی عليه او جريان ندارد يعنی او بر ديگران ذيحق هست و
هيچكس بر او ذيحق نيست ، او خدا است . و اين ، مطلب بسيار درستی است
. علت اينكه حق در مورد خداوند متقابل نيست اين است كه حقی كه خدا بر
ديگران يا بر اشياء دارد فرق میكند با حقی كه ديگران دارند . حقی كه
ديگران دارند معنايش اين است كه میتوانند انتفاعی ببرند اما حقی كه
خداوند دارد معنايش انتفاع بردن او نيست . فقط معنايش اينست كه
ديگران در مقابل خدا تكليف و مسؤوليت دارند و هيچكس بر خدا حق پيدا
نمیكند .
پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، خطبه . 214 |