دنيا به ما گفته‏اند كه علم در وجود يك فرد دليل نيست كه او را در طريق‏
مصالح بشريت گام بردارد ، ممكن است يك نفر عالم باشد ولی علمش در
خدمت شهوتش قرار بگيرد .
اميرالمؤمنين ( ع ) می‏فرمايد : من علم فراوانی دارم ولی افسوس افرادی‏
را پيدا نمی‏كنم كه به آنها تعليم بدهم ، بعد فرمود : بله ، افرادی را
پيدا می‏كنم ولی بعضی افراد را كه پيدا می‏كنم آدمهای سليم النفسی هستند
اما كودن می‏باشند ، نمی‏فهمند ، عوضی می‏فهمند ، بعضی ديگر ، افراد زيركی‏
هستند اما تا معلومات را از من فرا می‏گيرند آن را وسيله قرار می‏دهند
برای منافع مادی خودشان يعنی علم را وسيله هدفهای پست و پليد خودشان‏
قرار می‏دهند .
سنائی می‏گويد :
چو علم آموختی ، از حرص آنگه ترس كاندر شب چو دزدی با چراغ آيد
گزيده‏تر برد كالا
اين بسيار حرف درستی است . يك فرد همينكه عالم شد كافی نيست كه‏
بگوئيم هركاری كه اين آدم می‏كند درست است . بايد ببينيم علم اين آدم‏
آزاد است يا اسير ؟ آيا علم اين آدم در راههائی كه عقل تصويب می‏كند به‏
كار می‏افتد يا در راه هدفهای ديگر ، و به تعبير اميرالمؤمنين « مستعملا
آله الدين للدنيا » ( 1 ) است .
اين در خصوص يك فرد است ، تا چه رسد به اجتماع كه

پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، حكمت . 147