می‏داند . كارهای خوب را می‏گويند اخلاق حسنه و كارهای زشت را می‏گويند
اخلاق رذيله . آنوقت می‏گفتند فكر بشر درباره اين حسن و قبح در زمانهای‏
مختلف عوض می‏شود ، پس قهرا پايه اخلاق ، ثابت و عمومی نيست ، يك چيز
ممكن است در محيطی اخلاق خوب شمرده شود و همان چيز در جای ديگر اخلاق بد
شمرده شود .
در جواب اينطور گفتيم كه اين استدلال دو پايه دارد . يكی اينكه پايه‏
اخلاق حسن و قبح است و ديگر اينكه حسن و قبح يك امر نسبی است . به قول‏
منطق ، صغرائی دارد و كبرائی ، و قهرا از صغری ، كبری نتيجه گرفته می‏شود
. صغرای اين استدلال اين است كه اخلاق برپايه حسن و قبح استوار شده است و
حسن و قبح يك امر نسبی است ، و كبرای آن اينست كه اخلاق برپايه امر
نسبی قرار داده شده است و چيزی كه برپايه امر نسبی قرار داده شود نسبی‏
است ، پس اخلاق نسبی است . ما راجع به پايه اول اين نظريه يعنی اخلاق بر
اساس حسن و قبح است ، صحبت كرديم و گفتيم اين سخن اصلا درست نيست .
اخلاق سقراطی اينطور است . سقراط يكی از معلمين اخلاق است و يك مكتب‏
اخلاقی مخصوص به خود دارد . اين فيلسوف يونانی پايه اخلاق خودش را بر
حسن و قبح نهاده است . اما اخلاق اسلامی تكيه‏اش بر حسن و قبح نيست . پس‏
اين ايراد اگر وارد باشد بر اخلاق سقراطی وارد است . رفقا و دوستان‏
علاقمند بودند كه ركن دوم اين استدلال را هم بحث كنيم كه آيا واقعا حسن و
قبح يك امر نسبی است يا نه ؟ آن شب اجمالا عرض كرديم كه اين حرف هم‏
درست نيست كه