می‏گويند سرمايه داری در اثر تكامل ابزار توليد اساسا نمی‏تواند باقی بماند
و تبديل می‏شود به اشتراكيت . ولهذا می‏گويند اشتراكيت را از طريق علمی‏
جستجو بكنيد يعنی از طريق جبر زمان، نه اينكه عدالت آن را ايجاب می‏كند.
ما اكنون نمی‏خواهيم وارد اين بحث بشويم ولی حرف اينها از دو جنبه غلط
است . يكی از اين نظر كه می‏گويند تكامل ابزار توليد اجبارا بشر را به‏
سوی سوسياليزم می‏كشد . اينطور نيست . الان در دنيا راه حلهائی پيدا شده‏
كه سرمايه‏داری تا اندازه‏ای خودش را حفظ بكند و در عين حال جلوی آن‏
اشتراكيت را كه می‏گويند جبرا خواهد آمد ، بگيرد . و ديگر از آن نظر كه‏
راجع به عدالت است . اصلا اينها طبق تفسيری كه از بشر می‏كنند ، منكر
موضوع عدالت هستند . برای بشر وجدانی قائل نيستند . ولهذا می‏گويند دنبال‏
اشتراكی كه ريشه‏اش عدالت باشد نبايد رفت ، آن تخيل است . ما می‏گوئيم‏
اينطور نيست . از نظر ما عدالت حكم اعتدال مزاج را دارد . حرف ما اين‏
است كه اجتماع كه از افرادی تشكيل شده است ، در واقع از افرادی مركب‏
شده است . يك شب كه راجع به اصالت فرد و اصالت اجتماع بحث می‏كرديم‏
عرض شد اجتماع تنها تأليف از افراد نيست ، بلكه تركيب شده از افراد
است . همانگونه كه هر تركيب زنده‏ای يك حالت اعتدال دارد و يك حالت‏
انحراف ، و در حالت انحراف ، بيماری آن تركيب است و اگر خيلی‏
انحراف داشته باشد ، موت او است ، و در حالت اعتدال بقا و حيات او
است ، تركيب اجتماع نيز فی حد ذاته حالت اعتدالی دارد كه اگر اجتماع‏
به آن وضع معتدل تركيب شده باشد ، باقی