ديگر جمود و تقشر ، مسلمان بايد به تعليم و قرآن معتقد باشد و جريان‏
معتدلی را طی كند . ما امروز بايد وظيفه خودمان را در ميان جمودها و
جهالتها به دست آوريم . يعنی از جهت اينكه مسلمان هستيم ، از نظر
مقتضيات زمان ، نه بايد جاهل و مفرط و تندرو باشيم و نه بايد جامد و
متقشر باشيم . حالا وقت آنست كه ما يك مقياسی به دست بدهيم . اينطور
كه فائده‏ای ندارد ، بطور كلی مطلب را گفتيم كه نه بايد مفرط بود و نه‏
مفرط ، نه بايد تندرو بود و نه كندرو ، بايد معتدل بود . اصلا مقياس‏
چيست ؟ ما با چه مقياسی بايد بفهميم كه آيا از طبقه معتدل و امت وسط
هستيم كه قرآن گفته است يا از آن طبقه انحرافی جاهل [ يا جامد ] ؟
معنای مقتضيات زمان چيست ؟ اول لغت را معنی می‏كنيم . معنای اين لغت‏
اينست كه زمان كه دائما در حال گذشتن و آمدن است ، در هر قطعه‏ای يك‏
اقتضائی دارد ، در هر لحظه‏ای ، در هر وقتی و در هر قرنی ، در هر چند سالی‏
يك تقاضائی دارد . به عبارت ديگر ( به جای كلمه اقتضا اگر كلمه تقاضا
بگذاريم بهتر فهميده می‏شود ) : زمان تقاضاهای مختلف دارد يعنی الان كه ما
در نيمه دوم قرن چهاردهم هجری و نيمه دوم قرن بيستم ميلادی هستيم ، اين‏
نيمه دوم اين قرن تقاضائی دارد كه در نيمه اول نبود ، در قرن پيش هم‏
نبود . معنای اينكه تقاضا دارد چيست ؟ يك وقت هست ما تقاضای قرن را
اينجور تفسير می‏كنيم كه در اين قرن يك چيزهائی آمده است ( اصلا تقاضا
يعنی به وجود آمدن ) پس اين قرن اينجور تقاضا دارد . هر چه كه در يك‏
زمان به وجود آمد ، همين به وجود آمدن معنايش تقاضا است . تبعيت كردن‏
از مقتضای زمان