طرفدار امويها هستند و ايرانيها طرفدار عباس پسر مأمون ، رفت قوم و
خويش مادرش را از تركستان آورد و تدريجا كارها را به دست آنان سپرد
يعنی هم ايرانيها و هم اعراب را كنار زد . لهذا عنصر ديگری روی كار آمد.
همه حرف آقای گوستاولوبون اينست كه چرا خلفای عباسی با اينكه خودشان
عرب بودند از سياست عربی بنی اميه پيروی نكردند . گوستاولوبون همان
چيزی را كه فضيلت اسلام است عيب گرفته و دليل بر عدم انطباق اسلام با
مقتضيات زمان و دليل بر جمود و تحجر مسلمين دانسته است . میگويد اين
اصل از نظر اخلاق خوب است ولی از نظر سياست گاهی خوب است و گاهی بد .
در يك زمان از نظر سياست خوب است كه ملتهای ديگر را به اسلام نزديك
میكند اما در يك زمان ديگر جايش بود كه مسلمانها يعنی عربهای آن وقت
از نظر سياسی هم كه باشد اصل مساوات اسلام را زير پا بگذارند .
گوستاولوبون اشتباه میكند . اولا اسلام يك روش سياسی به مفهوم اروپائی
نيست . ثانيا اگر مسلمين اسلام را اينطور بازيچه سياست كرده بودند امروز
نه از اسلام اثری بود و نه از مسلمين به صورت يك امت . اسلام هدفش
اينست كه مساوات را به طور كامل در ميان مردم برقرار كند . اگر اسلام تا
وقتی كه از مردم استفاده میكند اصلی را طرح كند بعد آنرا عوض كند ، اين
كه اسلام نيست ، اين سياست اروپائی است كه اعلاميه حقوق بشر میدهند تا
آنجا كه ملتهای ديگر را زير بار بكشند ، همينكه زيربار كشيدند میگويند
همه اين حرفها مفت است .
|