اكثريت يك پسندی دارند ، كاری را انجام می‏دهند . به خودش جرأت نمی‏دهد
كه ممكن است كه اكثريت اشتباه كرده باشد و اقليت اشتباه نكرده باشد .
باز قصه ديگری يادم آمد : يادم هست در جلسه‏ای به مناسبتی اين بحث شد كه‏
عالم بزرگی در يك محاسبه ، به حساب ابجد پرداخته است . من آنجا انتقاد
كردم كه هرگز دنبال اين حرفها نرويد . اينكه می‏گويند « انا من المجرمون‏
منتقمون »به حساب ابجد ابوبكر و عثمان در می‏آيد ، يا مثلا اسم فلان شهر
با اسم حسن به حروف ابجد يكی در می‏آيد پس حسن بايد در آن شهر باشد ،
اينها يك چيزهائی است كه پايه ندارد . يك نفر كه آنجا نشسته بود و
بسيار شريف بود گفت نه آقا . گفتم آقا همينجور است . گفت نه آقا ،
چون من يك قضيه‏ای دارم : در فلان سال در فلان شهر بوديم . در آنجا بزرگانی‏
از علما بودند ، اسم برد . يك كسی آمد حساب كرد راجع به ظهور حضرت‏
حجت . آيه : « ان الارض يرثها عبادی الصالحون »( 1 ) منطبق می‏شد با سال‏
. 1361 چون ديدم او در مجلسی بوده است كه در آن بزرگانی بوده‏اند و . . .
( 2 ) .
يك تفسير ديگر نيز برای مقتضيات زمان می‏شود و آن اينكه تقاضای زمان‏
به معنای اينست كه احتياجات واقعی در [ طول ] زمان تغيير می‏كند ،
آنوقت احتياجی كه بشر در هر زمان دارد يك نوع تقاضا می‏كند .
می‏دانيد كه محور فعاليت بشر احتياج است . يعنی خدا

پاورقی :
1 - سوره انبياء ، آيه . 105
2 - [ متن پياده شده از نوار به همين صورت است ] .