اين حديث را در باب امر به معروف و نهی از منكر نقل كرده‏اند و مكرر
شنيده‏ايد كه پيغمبر اكرم در حجه الوداع يا در يك حج عمره ، آنگاه كه‏
وارد خانه كعبه شدند ، آمدند كنار در ، دست به چهار چوب در گذاشتند ،
يك دست به يك طرف در و يك دست به طرف ديگر و شروع كردند برای مردم‏
صحبت كردن . صحبت هم راجع به آينده بود كه چنين می‏شود ، چنان می‏شود .
از آن جمله فرمودند زمانی خواهد آمد كه مردم امر به معروف و نهی از منكر
نمی‏كنند . سلمان حاضر بود فرمود يا رسول الله ! آيا چنين چيزی خواهد شد
كه مردم ترك امر به معروف و نهی از منكر بكنند ؟ فرمود بله ، بالاتر هم‏
می‏شود ، زمانی خواهد شد كه مردم امر به منكر كنند و نهی از معروف . باز
بيشتر تعجب كرد . گفت يا رسول الله ! چنين زمانی خواهد آمد كه مردم‏
چنين كاری بكنند ؟ فرمود از اين بالاتر هم خواهد شد . گفت ديگر از اين‏
بالاتر چيست ؟ فرمود زمانی می‏آيد كه مردم منكر را معروف ببينند و معروف‏
را منكر ، يعنی وجدانشان اينطور فاسد و خراب می‏شود ، خوب را بد می‏بينند
و بد را خوب ، به عبارت ديگر وجدان انسان مسخ می‏شود ، فطرت مسخ می‏گردد
. فطرت مسخ شده را به تعبيرات گوناگون به ما گفته‏اند . يك تعبيرش‏
راجع به همين امر به معروف و نهی از منكر بود . تعبير ديگری هم هست‏
راجع به دل . در حديث است كه دل انسان نقطه سفيدی است كه در وسط آن‏
نقطه سياهی است . انسان وقتی كه گناه می‏كند ، آن نقطه سياه افزايش پيدا
می‏كند ، هر چه بيشتر گناه كند ، آن نقطه سياه بزرگتر می‏شود و ممكن است‏
به جائی برسد كه تمام سفيدی دل را بگيرد و