حديث من چهار هزار حديث در اخبار شما قاطی كردم . مجتهدين میگويند آقا
وقتی يك چنين جريانهائی در تاريخ وجود داشته است چطور ما میتوانيم
بگوئيم هر چه حديث نقل شده است ، درست است . مردی است به نام "
يونس بن عبدالرحمن " كه از بزرگان است . میگويد من كوشش میكردم كه
هميشه روايتهای معتبر را بنويسم و نقل بكنم . همه را نوشتم و به صورت
كتابی در آوردم . يك وقتی خدمت حضرت رضا ( ع ) رسيدم و كتاب روايتم
را به حضرت عرضه كردم و گفتم كه تمام روايتها را از پدران شما نوشتهام .
ديدم حضرت بسياری از آنها را خط زد و گفت اينها دروغ است .
ولی اخباريين زيربار اين حرفها نرفتند و نرفتند . يك مبارزه بسيار
شديدی ميان مجتهدين و اخباريين صورت گرفت . اخباريين مظهر كامل جمودند
. ای كاش به اين جمود قناعت میكردند . اينها يك تعصب احمقانهای راجع
به اخبار و روايتها دارند . آمدند خدشه كردند در سه زمينه ديگر . آن شب
عرض كرديم كه ما چهار دليل داريم : قرآن ، سنت ، اجماع و عقل . اينها
به واسطه يك تعصب شديد و احمقانهای كه پيدا كرده بودند ، برای اينكه آن
سه دليل ديگر را از حجيت بياندازند گفتند شما میگوئيد چهار دليل داريم .
اجماع كه مال سنیها است ، اجماع وسيله شد برای اين كه ابوبكر خليفه بشود
و با همين اجماع اميرالمؤمنين را كوبيدند ، حالا شما میگوئيد اجماع ؟ !
مجتهدين گفتند اولا موضوع خلافت جای اجماع نبود . موضوع ، نص است ، نص
قطعی پيغمبر . ثانيا درباره ابوبكر كه اجماع صورت نگرفت ، اجماع اينست
كه همه اهل
|