چه عيب داشت كه او در غرب مسجد نشسته بود و اين در شرق مسجد ، در زمان
هم تصورات میآيد : چه مانعی داشت كه من در زمان سعدی میبودم و سعدی در
زمان من . اما اگر كسی به حسابهای دقيق فلسفی وارد بشود میبيند اين امر
جزء محالات است و مثل اين است كه كسی بگويد در اعداد كه از يك شروع
میشود و تا بی نهايت پيش میرود ، چه مانعی داشت كه عدد سه بجای عدد
هفت میبود و عدد هفت به جای عدد سه . انسان میبيند اين فكر معقول نيست
. عدد سه وقتی عدد سه است كه در همين جائی كه هست باشد يعنی بين دو و
چهار باشد . اگر عدد سه بيايد بين شش و هشت قرار بگيرد ، ديگر عدد سه
نيست ، همان عدد هفت است . عدد هفت هم اگر بيايد بين دو و چهار قرار
بگيرد ، ديگر عدد هفت نيست ، همان عدد سه است . يعنی نمیشود ذاتش
محفوظ باشد و جايش عوض بشود . اگر جايش عوض بشود ديگر ذاتش هم آن
ذات نيست . اين يك بحث فلسفی است كه من چاره نداشتم و مجبور بودم كه
در اينجا عنوان بكنم .
به اين معنی و مفهوم اگر كسی بگويد " جبر زمان " حرف درستی است .
ولی اينهائی كه میگويند " جبر زمان " مفهوم ديگری از اين تعبير در نظر
دارند و آن مفهوم غلط است . چنان جبر زمانی ما نداريم . آن چيست ؟
افرادی بودهاند در دنيا كه هم راجع به جهان ، مادی فكر میكردهاند و هم
راجع به انسان ، يعنی برای جهان ماده مبدای غير مادی قائل نبودهاند و
تمام اين دنيا در نظر آنها يك ماشين بيشتر نبوده است ، و نيز انسان را
اخلاقا يك موجود مادی میدانسته و
|