می‏گذارد ، و از لحاظ استعداد و راهی كه می‏تواند با قدم آزاد خود طی كند
از همه كاملتر و مجهزتر به دنيا می‏آيد . به انسان قوه انتخاب و كشف و
ابتكار و خلاقيت داده شده است . انسان قادر است شكل توليد و توزيع‏
مايحتاج خود را عوض كند ، ابزارها و وسايل نوتر و بهتر از پيش اختراع‏
نمايد ، سيستم زندگی خود را عوض كند ، در روابط اجتماعی خود و در طرز
تربيت و اخلاق خود تجديد نظر نمايد ، محيط را و زمين را و زمان را به نفع‏
خود تغيير دهد ، شرايط و اوضاع و احوال اجتماع خود را عوض نمايد .
اينست كه مقتضيات زمان برای انسان وضع متغيری دارد و برای حيوان وضع‏
ثابتی دارد .
از همين جا اين مسأله پيش می‏آيد كه اسلام به عنوان يك دين و يك آئين‏
و به عنوان يك قانون زندگی با مقتضيات متغير زمان چه می‏كند ؟ آيا نظر
اسلام اينست كه بايد با مقتضيات زمان نبرد كرد و در حقيقت جلو قدرت‏
خلاقه و نيروی ابتكار بشر را گرفت و نگذاشت محيط و زمين و زمان را عوض‏
كند ؟ يا برعكس نظر اسلام اينست كه بايد تسليم زمان و مقتضيات زمان شد
؟ و يا نظر سومی در كار است و لااقل توضيح و تفصيلی در ميان است ؟ به هر
حال مسأله اسلام و مقتضيات زمان از اينجا آغاز می‏شود كه در جلسات آينده‏
درباره آنها بايد بحث كنيم .