گر تو صد سيب و صد آبی ( 1 ) بشمری
صد نمايد يك شود چون بفشری
در معانی قسمت و اعداد نيست
در معانی تجزيه و افراد نيست
ماده را در عامل تفرقه و جمع انسان دانستن كه با جمع آن ، انسان جمع‏
شود و با تفرقه آن ، متفرق ، با تقسيم آن ، انسان تقسيم شود و با يك شدن‏
آن ، يك و شخصيت اخلاقی و اجتماعی او را تابع و طفيلی وضع اقتصادی و
توليدی دانستن ، ناشی از نشناختن انسان و ايمان نداشتن به اصالت انسان و
نيروی عقل و اراده اوست و يك نظريه ضد امانيستی است .
بعلاوه قطع تعلق اختصاصی اشياء به انسان امری ناممكن است فرضا . در
مورد مال و ثروت اجرا شود ، در مورد زن و فرزند و خانواده چه می‏توان كرد
؟ آيا می‏توان در آن زمينه اشتراكيت را مطرح كرد و به كمونيسم جنسی قائل‏
شد ؟ اگر ممكن است ، چرا كشورهايی كه سالهاست ماليكت شخصی را در مورد
ثروت الغاء كرده‏اند ، به نظام اختصاصی خانواده چسبيده‏اند ؟ فرضا نظام‏
اختصاصی فطری خانوادگی نيز اشتراكی شود ، پستها ، مقامها ، شهرتها ،
افتخارها را چه می‏توان كرد ؟ آيا می‏توان اينها را نيز به طور يكسان تقسيم‏
كرد ؟ استعدادهای جسمانی و بدنی خاص افراد همچنين استعدادهای روانی و
هوشی آنان را چه می‏توان كرد ؟ اين تعلقات جزء لاينفك وجود هر فرد است و
جداشدنی و برابر كردنی نيست .

پاورقی :
. 1 آبی يعنی گلابی .