مادی جامعه بر ساير بنيادها كه قبلا توضيح داديم . لازمه اين دو نظريه ،
جبر مادی تاريخ است ، يعنی تبعيت روبنا از زيربنا حتمی و اجتناب
ناپذير است ، با تغيير و دگرگونی زيربنا تغيير و دگرگونی روبنا قطعی
ولايتخلف است و بدون تغيير زيربنا تغيير روبنا ناممكن است .
آنچه كه به ادعای ماركسيسم ، سوسياليزم ماركسيستی را " علمی " میكند
و به صورت يك قانون طبيعی درمیآورد ، مانند ساير قوانين طبيعی جهان ،
همين اصل است ، زيرا طبق اين اصل ، ابزار توليد كه اساسیترين قسمت
ساخت اقتصادی جامعه است طبق يك سلسله قوانين طبيعی به رشد خود ادامه
میدهد . همچنانكه انواع گياهان و حيوانات در طول تاريخ چند صدميليون
سالی خود به رشد تدريجی خود ادامه داده و در مراحل خاصی وارد نوعيت
جديدی شدهاند و همچنانكه رشد و تكامل و تبدل نوعی گياهان و جانوران خارج
از اراده و هوس و آرزوی كسی بوده است ، رشد و تكامل ابزار توليد نيز
چنين است .
ابزار توليد در جريان رشد تدريجی خود مراحلی را طی میكند . به هر مرحله
كه رسيد جبرا به دنبال خود ساير شؤون جامعه را دگرگون میسازد و قابل
جلوگيری نيست و پيشاز آنكه به مرحله خاص رشد خود برسد ، امكان پيش
افتادن تحولات روبنايی اجتماعی وجود ندارد . سوسياليستها و به طور كلی
عدالتخواهانی كه بدون توجه به امكاناتی كه از ناحيه رشد ابزار توليد بايد
به دست آيد صرفا به حكم عاطفه و آرزوی عدالتخواهی و سوسياليسم و اجتماعی
شدن جامعه در تلاش هستند ، جز بيهوده كاری ، چيزی انجام
|