پاورقی : . 1 همان مأخذ ، ص . 167 . 2 ماركس و ماركسيسم ، ص 41 نقل از نقش كار در انسان كردن ميمون فردريك انگلس . . 3 ماركس و ماركسيسم ، ص . 39
آنهاست " ، آنگاه افراد واقعی را اينچنين توضيح میدهد : " اما اين
افراد نه آنسان كه میتوانند در تصور خود آنها پديدار شوند . . . بلكه
آنسان كه به طور مادی توليد میكنند و میسازند ، يعنی آنسان كه براساس
شرايط و حدود مادی معين و مستقل از اراده خودشان عمل میكنند " ( 1 ) و
يا انگلس میگويد : " اقتصاددانان میگويند كار منبع تمامی ثروت است .
اما كار ، بینهايت بيش از اين است . كار شرط اساسی اوليه تمامی
زندگانی بشر است آنچنانكه از يك نظر بايد گفت خود انسان را نيز كار
آفريده است " ( 2 ) ، ناظر بر چنين اصلی است .
البته ماركس و انگلس اين نظريه را در مورد نقش كار در موجوديت
انسان از هگل گرفتهاند . هگل اولين بار گفته است : " هستی حقيقی انسان
در وهله نخست عمل اوست " ( 3 ) .
پس از نظر ماركسيسم موجوديت انسانی انسان ، اولا اجتماعی است و نه
فردی ، ثانيا موجوديت انسان اجتماعی ، كار اجتماعی يعنی كار تجسم يافته
است و هر امر فردی مانند احساس فردی خود و احساسات خود ، و يا هر امر
اجتماعی ديگر از قبيل ، فلسفه ، اخلاق ، هنر ، مذهب ، و . . . مظاهر و
تجليات موجوديت واقعی انسان است نه عين موجوديت واقعی انسان .
بنابراين تكامل واقعی انسان عينا همان تكامل كار اجتماعی است ، اما
تكامل فكری ، عاطفی ، احساسی و يا تكامل نظام اجتماعی ، مظاهر و تجليات
تكامل واقعی میباشند نه عين تكامل . تكامل مادی جامعه معيار
پاورقی : . 1 همان مأخذ ، ص . 167 . 2 ماركس و ماركسيسم ، ص 41 نقل از نقش كار در انسان كردن ميمون فردريك انگلس . . 3 ماركس و ماركسيسم ، ص . 39 |