آنهاست " ، آنگاه افراد واقعی را اينچنين توضيح می‏دهد : " اما اين‏
افراد نه آن‏سان كه می‏توانند در تصور خود آنها پديدار شوند . . . بلكه‏
آن‏سان كه به طور مادی توليد می‏كنند و می‏سازند ، يعنی آن‏سان كه براساس‏
شرايط و حدود مادی معين و مستقل از اراده خودشان عمل می‏كنند " ( 1 ) و
يا انگلس می‏گويد : " اقتصاددانان می‏گويند كار منبع تمامی ثروت است .
اما كار ، بی‏نهايت بيش از اين است . كار شرط اساسی اوليه تمامی‏
زندگانی بشر است آنچنانكه از يك نظر بايد گفت خود انسان را نيز كار
آفريده است " ( 2 ) ، ناظر بر چنين اصلی است .
البته ماركس و انگلس اين نظريه را در مورد نقش كار در موجوديت‏
انسان از هگل گرفته‏اند . هگل اولين بار گفته است : " هستی حقيقی انسان‏
در وهله نخست عمل اوست " ( 3 ) .
پس از نظر ماركسيسم موجوديت انسانی انسان ، اولا اجتماعی است و نه‏
فردی ، ثانيا موجوديت انسان اجتماعی ، كار اجتماعی يعنی كار تجسم يافته‏
است و هر امر فردی مانند احساس فردی خود و احساسات خود ، و يا هر امر
اجتماعی ديگر از قبيل ، فلسفه ، اخلاق ، هنر ، مذهب ، و . . . مظاهر و
تجليات موجوديت واقعی انسان است نه عين موجوديت واقعی انسان .
بنابراين تكامل واقعی انسان عينا همان تكامل كار اجتماعی است ، اما
تكامل فكری ، عاطفی ، احساسی و يا تكامل نظام اجتماعی ، مظاهر و تجليات‏
تكامل واقعی می‏باشند نه عين تكامل . تكامل مادی جامعه معيار

پاورقی :
. 1 همان مأخذ ، ص . 167
. 2 ماركس و ماركسيسم ، ص 41 نقل از نقش كار در انسان كردن ميمون‏
فردريك انگلس .
. 3 ماركس و ماركسيسم ، ص . 39