گذاشت ، به اين معنا كه مسائلی را فرض و تخيل می‏كنند و در اطراف آن‏
مسائل فرضی به بحث و مناظره می‏پردازند ، و البته ممكن است در همه عمر
بشر چنين فرضی واقع نشود ، اما از نظر اعمال قواعد اصولی جالب است كه‏
ببينيم جای كداميك از اصول چهارگانه يعنی برائت و احتياط و تخيير و
استصحاب يا برخی قواعد و اصول ديگر از قبيل اصاله الطهاره يا قاعده فراغ‏
و تجاوز است .
و چون اين اصول علمی درجائی جاری است كه شكی در كار باشد ، و از طرفی‏
موقعی معما آميز می‏گردد كه يك علم اجمالی و مبهم هم در كار باشد ، لهذا
در اين مسائل فرضی و ساخته شده ، " شك " و " علم اجمالی " زياد به‏
گوش می‏خورد و گاهی در ميان اين مسائل فرضی مسائل خوشمزه‏ای فرض می‏شود كه‏
جالب توجه است . مثلا فرض می‏كنيم شخصی وضو گرفت و بعد رفت داخل اطاق‏
شد ، بعد كه بيرون آمد علم اجمالی دارد كه در وقتی كه داخل اطاق شد يا
نماز فريضه‏اش را خواند پس تكليفش ساقط است و يا با زوجه خودش‏
مقاربت كرد پس نه تنها تكليف و فريضه‏اش ساقط نشده بلكه طهارتش ( وضو
) نيز باطل شده و بايد برود غسل كند و نماز بخواند حالا تكليف اين شخص‏
چيست ، برود احتياطا غسل كند و بعد هم فريضه نماز را ادا كند و يا بنا
بگذارد كه نماز خوانده و غسل هم نكند يا تنها غسل بكند ؟
حالا آيا چنين فرضی برای كسی اتفاق می‏افتد يا اتفاق نمی‏افتد مطلب ديگری‏
است .
يك بار ديگر هم در تاريخ اسلامی روحيه " مسئله سازی " و دنبال مسائل‏
فرضی رفتن پديد آمده و آن در قرن دوم هجری يعنی هنگامی