میكنيم تا ببينيم آيا نظر اسلام با يكی از آنها منطبق است ، يا نه ، اسلام
نظر جداگانهای دارد .
گفتيم در جهان بينی عرفانی و از نظر عرفا كه بيش از همه درباره "
انسان كامل " بحث كردهاند و اين عنوان هم اساسا مال آنهاست ، حقيقت ،
واحد است و بس ، و آن حقيقت واحد مساوی است با ذات حق و مخلوقات به
نحوی عبارتند از تجليات ذات حق ، يعنی امری مباين با ذات حق نيستند .
و انسان كه يك مخلوق جامعتری است و بقول آنها كاملترين مظهر اسماء و
صفات الهی است ، كمالش در بازگشت به اصل خود است .
پس آنان حقيقت را واحد يعنی ذات حق میدانند و غير ذات حق را به
منزله ظل ذات حق يعنی " نمود " میدانند [ به طوری كه ] خودشان نسبت
به خودشان امور حقيقی هستند ، اما نسبتشان به ذات حق به اصطلاح آنها
نسبت شیء و شیء نيست بلكه نسبت شیء و فیء است . او حق مطلق است و در
مقابل او هيچ چيز حق نيست . همچنين اعتقاد دارند كه برای انسان وصول به
حق و يا به قول خودشان فنای در حق ميسور است و انسان در مقام تشبيه در
حكم موجودی است كه از اصل خودش جدا شده و در غربت به سر میبرد و كمال
و سعادتش اين است كه به وطن اصلی خود كه ذات حق است باز گردد .
²انا لله و انا اليه راجعون غ. آنها معتقد به راه و مركب هستند و راه را
تمام وجود انسان يعنی قلب انسان و تطورات و تحولات قلب انسان میدانند
كه به قول ايشان انسان از كثرتها میگذرد و حجابها رفع میشود تا به وحدت
كامل میرسد . و مركب اين راه را از نظر آنان عشق است و
|