زمين ، غير مستقل بوده‏اند . . . اين موارد كه بعنوان نمونه ذكر شدند و
بسياری موارد ديگر ، شكلهای مختلفی از عدم استقلال و وابستگی افرادند ( 1
) .
همانطور كه درباره يك فرد مسئله استقلال و عدم استقلال مطرح است ،
درباره جامعه و كشور نيز به طريق اولی چنين مسئله‏ای مطرح است در زمان ما
در ميان افراد ، مسئله بردگی ، مسئله ارباب و رعيتی و . . . ديگر به شكل‏
قديم مطرح نيست اما در سطح كشورها ، روابط آقائی و بندگی به شدت رواج‏
دارد نگاهی به نقشه سياسی

پاورقی :
> خوانده ميشود ، تفاوتهائی داشته است حالتی كه در مغرب برای رعايا
وجود داشته ، چيزی ما بين آزادی و بردگی بوده است باين معنی كه كشاورز ،
برده مالك نبوده اما در عين حال از زمين نيز نميتوانست جدا باشد اما در
مشرق زمين حال بدين منوال نبود در همين ايران خودمان ، رعايائی كه در يك‏
مزرعه كشاورزی ميكردند آزاد بودند كه در آنجا بمانند ، يا آنكه بجای‏
ديگری بروند اگر رعيت از اربابش راضی بود ، سال ديگر هم نزد او می‏ماند
، چند سال ديگر هم می‏ماند ، ولی اگر احساس می‏كرد ارباب ارباب خوبی‏
نيست و ميشنيد كه در جای ديگر ارباب خوشرفتاری هست ، ديگر هيچ كس‏
نميتوانست جلو او را بگيرد ، او آزاد بود كه برود و ميرفت و اين ارباب‏
بود كه بعدا مجبور ميشد كه رضايت رعيت ديگری را جلب كند و او را به‏
استخدام خود درآورد در مغرب زمين كشاورز محكوم بود كه همراه خانواده اش‏
تا ابد در همانجائی كه بدنيا آمده و كار كرده ، بماند اگر احيانا
می‏خواست به جای ديگر برود جلو او را ميگرفتند و بر فرض اگر مخفيانه هم‏
ميرفت و از مالك ديگری تقاضای كار می‏كرد طبق قوانين مالك حق نداشت او
را بپذيرد و ميبايد او را به ارباب قبليش تحويل دهد عدم استقلال اين‏
رعايا آنقدر زياد بود كه اگر فی‏المثل زمين و مزرعه‏ای خريد و فروش ميشد
آنها نيز همراه زمين ، فروخته ميشدند .
1 - البته ، گاهی فردی جزء يك جمع و گروه است در آنصورت در كارهای‏
مربوط به خودش استقلال دارد اما در كارهای مربوط به جمع به حكم آنكه‏
قانون واحدی بر جمع حكمفرمائی می‏كند ، نمی‏تواند به تنهائی تصميم بگيرد
اما اين حالت ، غير از موارد عدم استقلال است كه به آنها اشاره كرديم .