القافية ) ، شباهت اسمی ابوذر و ابوعلی اين گونه بوعلی را هدف دشنام‏
قرار داده است .
صفحه 16 ، نظر خيام را در شك در عالم ديگر ، جهان‏بينی و نظر او را بر
دم غنيمت شمردن ، ايدئولوژی می‏داند و حال آنكه نه شك جهان‏بينی است و
نه دم را غنيمت شمردن ايدئولوژی است .
ايضا در همان صفحه مصراع حافظ را :
چو قسمت ازلی بی حضور ما كردند
جهان‏بينی و مصراع ديگر :
گراندكی نه به وفق رضاست خرده مگير
را ايدئولوژی می‏خواند . البته مصراع اول می‏تواند جهان‏بينی باشد ولی مصراع‏
دوم ايدئولوژی نيست ، زيرا مكتب جبر بر ضد ايدئولوژی داشتن است ،
ايدئولوژی داشتن فرع بر اختيار و آرزو و تصميم بر ساختن نوعی جهان مطابق‏
آرزوست .
در صفحه 17 - 19 درباره انسان شناسی ، تاريخ ، جامعه شناسی مطالبی‏
می‏گويد مبنی بر اينكه مقصود انسان شناسی و تاريخ شناسی و جامعه شناسی از
نظر تلقی يك مكتب است نه از نظر علم ، روشن نمی‏كند كه چگونه می‏تواند
معرفتی معرفت باشد مجزا از علم ؟ ! احيانا به علم می‏تازد ، و حال آنكه‏
تعبير صحيح اين است كه اين سه چيز از ديدگاه فلسفه كه قلمروش از قلمرو
علم اصطلاحی جداست و خود نوعی ديگر از علم است مورد توجه مكتبهاست .
در صفحه 21 - 22 به شعار " علم آزاد " بی جهت حمله می‏كند . آنچه‏
صحيح نيست علم در خدمت مكتب يا مذهب خاص به نام آزادی علم [ است ]
نه خود آزادی علم . اينكه علم در خدمت چيزی به طرز صحيح و يا ناصحيح‏
قرار گيرد جز اين است كه علم نبايد آزاد باشد .
صفحه 23 ، ترجمه غلط حديث " « من فسر القرآن برأيه فليتبوأ »