تهييج احساسات عليه يزيدها و ابن زيادها و به سود حسينها و حسينيها بوده
. در شرايطی كه حسين به صورت يك مكتب در يك زمان حضور دارد و سمبل
راه و روش اجتماعی معين و نفی كننده راه و روش موجود معين ديگری است ،
يك قطرهاشك برايش ريختن واقعا نوعی سربازی است . در شرايط خشن يزيدی
، در حزب حسينيها شركت كردن و تظاهر به گريه كردن بر شهدا نوعی اعلام
وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقيقت
نوعی از خود گذشتگی است . اينجاست كه عزاداری حسين بن علی يك حركت
است ، يك موج است ، يك مبارزه اجتماعی است .
اما تدريجا روح و فلسفه اين دستور فراموش میشود و محتوای اين ظرف
بيرون میريزد و مسأله ، شكل يك عادت به خود میگيرد كه مردمی دور هم جمع
بشوند و به مراسم عزاداری مشغول شوند بدون اينكه نمايانگر يك جهتگيری
خاص اجتماعی باشد و بدون آنكه از نظر اجتماعی عمل معنی داری به شمار رود
، فقط برای كسب ثواب ( كه البته ديگر ثوابی هم در كار نخواهد بود )
مراسمی را مجرد از وظايف اجتماعی و بیرابطه با حسينهای زمان و بی رابطه
با يزيدها و عبيداللههای زمان بپا دارند . اينجاست كه حركت تبديل به
بنياد يعنی عادت شده و محتوای ظرف بيرون ريخته و ظرف خالی باقی مانده
است . در چنين مراسمی است كه اگر شخص يزيد بن معاويه هم از گور بدر
آيد حاضر است كه شركت كند بلكه بزرگترين مراسم را بپا دارد . در چنين
مراسم است كه نه تنها " تباكی " اثر ندارد ، اگر يك من اشك هم نثار
كنيم به جايی برنمیخورد .
اين مطلب ، صحيح است و ما مكرر به زبانها و بيانهای ديگر دربارهاش
سخن گفتهايم ، اما پرسش ما از دوست عزيز اين است كه
|