نظام اسباب و مسببات را تاييد كرده است .
نظر سوم اينكه اصل عليت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جميع‏
وقايع و حوادث جهان حكمفرماست و هر حادثی ضرورت و قطعيت وجود خود را
و همچنين شكل و خصوصيت زمانی و مكانی و ساير خصوصيات وجودی خود را از
علل متقدمه خود كسب كرده است و يك پيوند ناگسستنی ميان گذشته و حال و
استقبال ، ميان هر موجودی و علل متقدمه او هست .
بنابراين نظر ، سرنوشت هر موجودی به دست موجودی ديگر است كه علت‏
اوست و آن علت است كه وجود اين موجود را ايجاب كرده و به او ضرورت و
حتميت داده است ، و هم آن علت است كه خصوصيات وجودی او را ايجاب‏
كرده است و آن علت نيز به نوبه خود معلول علت ديگری است و همين طور .
. .
پس لازمه قبول اصل عليت عمومی قبول اين نكته است كه هر حادثه‏ای‏
ضرورت و قطعيت و همچنين خصوصيت و شكل و اندازه و كيفيت خود را از
علت خود می‏گيرد . در اين جهت فرق نمی‏كند كه ما الهی مسلك باشيم و به‏
علت العللی كه اصل همه ايجابها ( قضاها ) و اصل همه تعينها ( قدرها )
هست معتقد باشيم يا نباشيم و چنين علت العللی را نشناسيم . از اين رو
از جنبه عملی و اجتماعی ، در اين مسأله فرقی بين الهی و مادی نيست ،
زيرا اعتقاد به سرنوشت از اعتقاد به اصل عليت عمومی و نظام سببی و
مسببی سرچشمه می‏گيرد ، خواه آنكه طرفدار اين اعتقاد الهی باشد يا مادی .
چيزی كه هست به عقيده يك نفر مادی ، قضا و قدر صرفا عينی است و به‏