كرد و توضيح داد ؟
مسأله سرنوشت يا قضا و قدر از غامض‏ترين مسائل فلسفی است و به علل‏
خاصی ، كه بعدا توضيح داده خواهد شد ، از قرن اول هجری در ميان متفكرين‏
اسلامی طرح شد . عقايد مختلفی كه در اين زمينه ابراز شد ، سبب صف بنديها
و كشمكشها و پيدايش فرقه‏ها و گروههايی در جهان اسلام گرديد . پيدايش‏
عقايد گوناگون و فرقه‏های مختلف بر مبنای آن عقايد ، در طول اين چهارده‏
قرن آثار شگرفی در جهان اسلام داشته است .

جنبه عملی و عمومی

هر چند اين مسأله ، به اصطلاح يك مسأله متافيزيكی است و به فلسفه كلی‏
و ماوراء الطبيعه مربوط است ، ولی از دو نظر شايستگی دارد كه در رديف‏
مسائل عملی و اجتماعی نيز قرار گيرد :
يكی از اين نظر كه طرز تفكری كه شخص در اين مسأله پيدا می‏كند ، در
زندگی عملی و روش اجتماعی و كيفيت برخورد و مقابله او با حوادث مؤثر
است . بديهی است كه روحيه و روش كسی كه معتقد است وجودی است دست‏
بسته و تأثيری در سرنوشت ندارد ، با كسی كه خود را حاكم بر سرنوشت خود
می‏داند و معتقد است حر و آزاد آفريده شده است ، متفاوت است . در
صورتی كه بسياری از مسائل فلسفی اين گونه نمی‏باشند و در روحيه و عمل و
روش زندگی انسان اثر ندارند از قبيل : حدوث و قدم زمانی عالم ، و تناهی‏
و لاتناهی ابعاد عالم ، نظام علل و اسباب و امتناع صدور كثير از واحد ،
عينيت ذات و صفات واجب الوجود و امثال اينها . اين گونه مسائل تأثيری‏
در