جز از مجرای علل و اسباب خود ايجاب نمیكند ، محال است كه علم و اراده
الهی به چيزی از غير مجرای علل و اسباب خود تعلق بگيرد ، زيرا با يگانگی
و بساطت و علو ذات اقدس الهی منافی است . عليهذا علم و اراده الهی به
افعال و اعمال انسان و سعادت يا شقاوت وی نيز منحصرا از طريق علل و
اسباب مربوطه تعلق میگيرد ، قضا و قدر الهی است كه انسان را دست باز و
مختار و آزاد و مؤثر در سرنوشت آفريده است . و چون چنين است ، فرقی
ميان مكتب الهی و مكتب مادی از اين نظر نيست . اگر حدوث حتمی و ضروری
هر حادثه و از آن جمله افعال و اعمال انسان از طريق علل و اسباب خود
مستلزم جبر و دست بسته بودن انسان است ، ايرادی است كه به هر دو مكتب
وارد است ، و اگر مستلزم جبر و دست بسته بودن نيست ( چنانكه واقعا هم
همين طور است ) باز فرقی ميان مكتب الهی و مادی از اين جهت نيست .
پس ايراد و اشكال ماديون و ساير كسانی كه طرفدار قانون عليت میباشند بر
عقيده اسلامی قضا و قدر ، بيجا و ناشی از عدم اطلاع كافی است .
اكنون اضافه میكنيم كه يك تفاوت بين اين دو مكتب هست كه بسيار
حساس و از نظر آثار تربيتی و اجتماعی فوق العاده قابل توجه است . به
موجب اين تفاوت اعتقاد به قضا و قدر از نظر جهان بينی الهی در ايجاد
اميد و نشاط فعاليت و اعتماد به نتيجه گرفتن از سعی و عمل اثر خارق
العاده دارد ، برخلاف جهان بينی مادی كه فاقد اين مزيت است .
اين تفاوت از اصلی كه در فصل گذشته ذكر كرديم ناشی میشود . مطابق آن
اصل ، عوامل مؤثر در كار جهان كه مجموعا علل و اسباب جهان را تشكيل
میدهند و مظاهر قضا و قدر به شمار میروند ، منحصر به امور مادی نمیباشند
، يك سلسله امور معنوی نيز وجود
|