در تحف العقول صفحه 442 از امام رضا ( ع ) نقل می‏كند :
« اذا اراد الله امرا سلب العباد عقولهم فانفذ امره و تمت ارادته ،
فاذا انفذ امره رد الی كل ذی عقل عقله فيقول كيف ذا ؟ و من اين ذا ؟ »
هر گاه خدا چيزی را بخواهد عقلهای بندگان را از آنها سلب می‏كند و حكم‏
خود را اجرا می‏كند و خواسته خود را به پايان می‏رساند . همينكه حكم خود را
اجرا كرد عقل هر صاحب عقل را به او برمی‏گرداند ، آنگاه او مرتب می‏گويد
: چگونه شد كه اين كار شد ؟ از كجا اين كار صورت گرفت ؟
مولوی می‏گويد :
چون قضا آيد نماند فهم و رای
كس نمی‏داند قضا را جز خدای
چون قضا آيد فرو پوشد بصر
تا نداند عقل ما پا را ز سر
زان امام المتقين داد اين خبر
گفت اذا جاء القضا عمی البصر
چون قضا بگذشت خود را می‏خورد
پرده بدريده گريبان می‏درد
چون قضا آيد نبينی غير پوست
دشمنان را باز نشناسی ز دوست
چون قضا آيد طبيب ابله شود
و آن دوا در نفع هم گمره شود
اشكالی كه در اينجا به نظر می‏آيد اين است كه در اين بيانات قضا و قدر
به عنوان ناقض و باطل كننده اصل عليت عمومی و