عادت ، كه به هر حال خارج از قدرت افراد بشر است ، بايد آن را توجيه
كرد .
پس بعد از يك بحث مقدمی در زمينه نموداری از عظمت و انحطاط
مسلمانان ، نوبت به اين بحث فلسفی - تاريخی میرسد و نمیتوان از آن چشم
پوشيد ، زيرا گفتههای خام در اين زمينه فراوان گفته شده است و چه
بسيارند افرادی كه آن گفتههای خام را باور دارند .
تكميل اين بحث فلسفی از نظر ارتباط با اين سلسله مباحث به اين است
كه از انطباق و عدم انطباق اسلام با مقتضيات زمان نيز گفتگوی جامعی بشود
. قهرا اين بحثشامل دو قسمت خواهد شد : قسمت اول صرفا فلسفی است و
قسمت دوم اسلامی . مجموع هر دو قسمت تحت عنوان " اسلام و مقتضيات زمان
" قابل بررسی و تحقيق است .
هنگامی كه از اين بحث فارغ شديم ، قاعده فوق را در فلسفه تاريخ
نپذيرفتيم و علل انحطاط مسلمين را با علل ترقی آنها لزوما يكی ندانستيم ،
نوبت اين است كه بررسی كنيم علل و موجباتی كه سبب ركود و توقف و
انحطاط و تأخر مسلمين شد ، چيست و ديگران چه گفتهاند ؟
اين قسمت با توجه به گفتههای ديگران ، اعم از مسلمان و غير مسلمان ، و
توجه به موضوعات و مسائل و جرياناتی كه طبعا طرف اين احتمال هست ، در
سه بخش كلی بايد بررسی شود :
- بخش اسلام
- بخش مسلمين
- بخش عوامل بيگانه
هر يك از اين بخشها مشتمل بر موضوعات و مسائل متعددی است . مثلا در
بخش اسلام ممكن است كسی برخی از افكار و معتقدات اسلامی را مؤثر در
انحطاط مسلمين معرفی كند ، و ممكن است كسانی
|