همين ترتيب پذيرفتهاند و اين را بزرگترين تكيهگاه فلسفه مادی میشمارند .
اينجاست كه اين پرسش برای آنها و مكتب آنها پيش میآيد كه اعمال و
افعال بشر مانند همه پديدههای ديگر تابع اين قانوناند و نمیتوانند از آن
مستثنی باشند ، يعنی اعمال بشر تحت قوانينی مسلم و قطعی و جبری انجام
میيابد و در اين صورت ، آزادی و اختيار را چگونه و از چه راه بايد توجيه
كرد ؟
لهذا میبينيم در تمام سيستمهای فلسفی قديم و جديد ، خواه الهی و خواه
مادی ، مسأله جبر و اختيار مطرح است . البته مشكل مسأله در فلسفه الهی
با فلسفه مادی متفاوت است و - چنانكه بعدا توضيح خواهيم داد - اين
تفاوت در جوهر مسأله تأثيری ندارد ، بلكه اعتقاد به قضا و قدر الهی
امتيازاتی دارد كه اعتقاد به قضا و قدر مادی و جبر طبيعی ، آن امتيازات
را ندارد .
تنزيه و توحيد
اين مشكل در ميان فلاسفه الهی و متكلمين از آنجا مطرح شده است كه اين
مفكرين از طرفی توجه داشتهاند به قانون علت و معلول و منتهی شدن همه
حوادث و ممكنات به ذات واجب الوجود و اينكه محال است حادثهای لباس
هستی بپوشند و مستند به اراده حق نباشد ، و به عبارت ديگر ، متوجه توحيد
افعالی و اينكه در ملك وجود نمیتواند شريكی برای حق باشد ، بودهاند ، و
از طرف ديگر به اين نكته كه حتی عوام الناس نيز متوجه هستند ، توجه
كردهاند كه زشتيها و فحشاء و گناهان را نمیتو ان به خداوند نسبت داد ،
لهذا در ميان تنزيه و توحيد مردد ماندهاند . گروهی تحت عنوان " تنزيه
" ، اراده و مشيت