كنترل شود و تحت مراقبت قرار گيرد تا با تصور و نقشه قبلی مطابقت كند
.
به عبارت ديگر ، چنين فرض شده كه علم الهی مستقل از نظام سببی و
مسببی جهان به وقوع يا عدم وقوع حوادث تعلق گرفته است و لازم است كاری‏
صورت گيرد كه اين علم با معلوم خود مطابقت كند ، از اين رو بايد نظام‏
سببی و مسببی جهان كنترل گردد . در مواردی جلوی طبع آنچه به حكم طبع اثر
می‏كند و جلوی اراده و اختيار آن كه با اراده و اختيار كار می‏كند گرفته‏
شود تا آنچه در علم ازلی الهی گذشته است با آنچه واقع می‏شود مطابقت كند
و با هم مغايرت نداشته باشند . از اين رو از انسان نيز بايد اختيار و
آزادی و قدرت و اراده سلب گردد تا اعمالش كاملا تحت كنترل درآيد و علم‏
خدا جهل نشود .
اينچنين تصور درباره علم الهی منتهای جهل و بی‏خبری است . مگر ممكن‏
است كه علم حق به طور تصادف و گزاف به وقوع يا عدم وقوع حادثه‏ای تعلق‏
بگيرد و آنگاه برای اينكه اين علم با واقع مطابقت كند لازم شود دستی در
نظام متقن و قطعی علی و معلولی برده شود ، تغييراتی در اين نظام داده شود
، از طبيعتی خاصيتی سلب گردد يا از فاعل مختاری اختيار و آزادی گرفته‏
شود ؟ !
لهذا بعيد به نظر می‏رسد كه رباعی بالا از خيام كه لااقل نيمه فيلسوفی‏
است ، بوده باشد . شايد اين رباعی جزء اشعاری است كه بعد به خيام نسبت‏
داده‏اند ، يا از خيام است ولی خيام نخواسته در اين رباعی به زبان جد و
فلسفه سخن بگويد ، خواسته فقط خيالی را به صورتی زيبا در لباس نظم ادا
كند . بسياری از اهل تحقيق آنجا كه شعر می‏سروده‏اند افكار علمی و فلسفی‏
خود را كنار گذاشته ، تخيلات