آثار شوم

بدون شك مسلك جبر آن طور كه اشاعره گفته‏اند كه بكلی بشر را فاقد
اختيار و آزادی می‏دانند آثار سوء اجتماعی زيادی دارد ، مانند ميكرب فلج‏
، روح و اراده را فلج می‏كند . اين عقيده است كه دست تطاول زورگويان را
درازتر و دست انتقام و دادخواهی زورشنوها را بسته‏تر می‏كند . آن كس كه‏
مقامی را غصب كرده و يا مال و ثروت عمومی را ضبط نموده است دم از
موهبتهای الهی می‏زند و به عنوان اينكه هر چه به هر كس داده می‏شود
خدادادی است و خداست كه به منعم دريا دريا نعمت و به مفلس كشتی كشتی‏
محنت ارزانی فرموده است ، بهترين سند برای حقانيت و مشروعيت آنچه‏
تصاحب كرده ارائه می‏دهد ، و آن كه از مواهب الهی محروم مانده به خود حق‏
نمی‏دهد كه اعتراض كند ، زيرا فكر می‏كند اين اعتراض ، اعتراض به "
قسمت " و تقدير الهی است و در مقابل قسمت و تقدير الهی بايد صابر بود
، سهل است ، بايد راضی و شاكر بود . ظالم و ستمگر از اعمال جابرانه خود
به بهانه سرنوشت و قضا و قدر رفع مسؤوليت می‏كند ، زيرا او دست حق است‏
و دست حق سزاوار طعن و دق نيست ، و به همين دليل مظلوم و ستمكش نيز
آنچه از دست ستمگر می‏كشد تحمل می‏كند ، زيرا فكر می‏كند آنچه بر او وارد
می‏شود مستقيما و بلاواسطه از طرف خداست و با خود می‏گويد مبارزه با ظلم و
ستمگری هم بيهوده است ، زيرا پنجه با پنجه قضا افكندن است ، و هم ضد
اخلاق است ، زيرا منافی مقام رضا و تسليم است .
معتقد به جبر ، چون رابطه سببی و مسببی را در اشياء ،