حق را مؤثر در افعال و اعمال بندگان كه احيانا متصف به زشتی و فحشاء
است ندانسته‏اند ، و گروهی تحت عنوان " توحيد " و اينكه " لا مؤثر فی‏
الوجود الا الله " ، همه چيز را مستند به اراده حق كرده‏اند .
گويند غيلان دمشقی كه طرفدار عقيده اختيار بود بالای سر ربيعةالرأی‏
دانشمند معروف كه قضا و قدری بود ، ايستاد و گفت : " انت الذی يزعم‏
ان الله يحب ان يعصی " يعنی تو آن كسی هستی كه گمان می‏كند خداوند دوست‏
دارد معصيت شود ، يعنی به عقيده تو معاصی نيز به اراده و مشيت حق واقع‏
می‏شود . ربيعةالرأی فورا گفت : " انت الذی يزعم ان الله يعصی قهرا "
يعنی تو آن كسی هستی كه گمان می‏كند خداوند جبرا علی‏رغم اراده‏اش معصيت‏
می‏شود ، يعنی به عقيده تو ممكن است خداوند چيزی را بخواهد و خلاف آنچه‏
او می‏خواهد ، صورت گيرد .
ابواسحاق اسفراينی كه طرفدار عقيده قضا و قدر بود ، روزی در محضر صاحب‏
بن عباد نشسته بود كه قاضی عبدالجبار معتزلی وارد شد . قاضی عبدالجبار بر
خلاف ابواسحاق منكر عموميت قضا و قدر بود . تا چشم قاضی به ابواسحاق‏
افتاد گفت : " سبحان من تنزه عن الفحشاء " يعنی منزه است ذات حق از
اينكه كارهای زشت به او نسبت داده شود . كنايه از اينكه تو همه چيز را
از خدا می‏دانی و لازمه‏اش اتصاف خدا به كارهای زشت است . ابواسحاق فورا
گفت : " سبحان من لايجری فی ملكه الا ما يشاء " يعنی منزه است ذات حق‏
از اينكه در ملك او - ملك وجود - چيزی واقع شود مگر آنكه او بخواهد .
كنايه از اينكه تو برای خدا در ملك خدا شريك قائل هستی و خيال می‏كنی‏
ممكن است خداوند چيزی را نخواهد و آن چيز واقع