به عنوان عاملی در مقابل ساير عوامل جهان - ولی قوی‏تر و نيرومندتر از
آنها - ذكر شده است و اين با آنچه در گذشته گفته شد كه قضای الهی هيچ‏
چيزی را جز از مجرای علل و اسباب خود ايجاب نمی‏كند و در زبان حديث نيز
تأييد شده ، منافات دارد .
در حديث است :
« ابی الله ان يجری الامور الا باسبابها - يا ابی الله ان يجری الاشياء الا
باسباب - فجعل لكل شی‏ء سببا و لكل سبب شرحا و جعل لكل شرح علما و جعل‏
لكل علم بابا ناطقا » ( 1 ) .
خداوند امتناع دارد كه امور عالم را جاری كند مگر از طريق وسائط و
اسبابی . خداوند برای هر چيز سببی و برای هر سبب حكمتی و برای هر حكمتی‏
دانشی و برای هر دانشی دروازه گويايی قرار داده است .
اشكال ديگر اينكه آنچه در اين بيانات آمده با عموميت قضا و قدر ، با
اينكه هيچ چيزی خارج از حوزه قضا و قدر نيست و قرآن كريم - چنانكه در
گذشته ياد كرديم - با كمال صراحت آن را تأييد می‏كند ، منافات دارد .
اگر همه چيز و همه جريانات به قضا و قدر الهی است ، پس لحظه‏ای نيست‏
كه قضا و قدر الهی نباشد . پس " اگر قضا و قدر بيايد " يعنی چه ؟ پس‏
گذشته از اينكه مضمون احاديث و ابيات بالا با اصل عليت عمومی مناقض‏
است با عموميت قضا و قدر نيز مناقض است ، می‏رساند كه قضا و قدر الهی‏
در مواقع

پاورقی :
. 1 مجمع البحرين ، ماده سبب .