هم نبوده و بعد متكلمين اين عقيده را ابداع كردهاند . مثلا در تاريخ
آلبرماله جلد سوم فصل ششم صفحه 99 ضمن اظهار نظر درباره اصول دين اسلام
چنين میگويد :
" اصل اصيل دين اسلام اين است : خدا يكی است ، محمد [ ص ] رسول
اوست . . . علما و متكلمين اسلام بعدها تعليم دادند كه خداوند قبلا
سرنوشت هر كس را معين میكند و مشيت او تغيير ناپذير است ، اين را
طريقه جبر گويند . . " . !
گوستاولوبون با لحن دفاع از قرآن ، میگويد :
" آنچه در قرآن در اين زمينه رسيده است بيش از آنچه در ساير كتب
مقدسه آمده است نيست " .
آنگاه آياتی چند از قرآن كريم نقل میكند و پس از يك سلسله بحثها
میگويد :
" اما اعتقاد به تقدير كه اسلام را در اين باب ملزم قرار دادهاند ،
اين الزام هم مثل ساير الزامات بیپايه و مايه است . ما آياتی را كه در
موضوع قضا و قدر [ است ] سابقا از نظر خوانندگان گذرانيديم . آن آيات
بيش از آياتی نيست كه در اين خصوص در كتاب مقدس ما درج است . تمام
حكما و متكلمين [ مسيحی ] خصوصا لوتر قائلاند كه كليه حوادث و وقايع
عالم آنچه هست همه مقدر شده و قابل هيچ گونه تبديل و تغيير نيست . خود
لوتر كه مصلح مذهب مسيحی است مینويسد : در اين باب شواهدی كه از كتاب
مقدس در دست میباشد ، تماما منافی و مخالف با مسأله اختيار است و اين
قرائن و شواهد در بسياری از موارد كتاب ، موجود ، بلكه تمام كتب پر
است از اين قبيل امارات " .
آنگاه به عقيده تقدير در ميان قدمای روم و يونان اشاره
|