روش عملی و روحيه اجتماعی شخص ندارند .
ديگر ، از اين جهت كه مسأله سرنوشت و قضا و قدر در عين اينكه از نظر
پيدا كردن راه حل در رديف مسائل خصوصی است ، از نظر عموميت افرادی كه
در جستجوی راه حلی برای آن هستند در رديف مسائل عمومی است - يعنی اين
مسأله از مسائلی است كه برای ذهن همه كسانی كه فیالجمله توانايی
انديشيدن در مسائل كلی دارند ، طرح میشود و مورد علاقه قرار میگيرد ، زيرا
هر كسی طبعا علاقمند است بداند آيا يك سرنوشت محتوم و مقطوعی كه تخلف
از آن امكانپذير نيست ، مسير زندگانی او را تعيين میكند و او از خود در
اين راهی كه میرود اختياری ندارد ؟ ! مانند پر كاهی است در كف تندبادی
؟ ! يا چنين سرنوشتی در كار نيست و او خود میتواند مسير زندگی خود را
تعيين كند ؟ - بر خلاف ساير مسائل فلسفه كلی كه همچنانكه از نظر يافتن
راه حل ، جنبه خصوصی دارند ، از جنبه توجه اذهان به جستجو برای يافتن راه
حل نيز دارای جنبه خصوصی میباشند .
از اين دو نظر ، اين مسأله را میتوان در رديف مسائل عملی و عمومی و
اجتماعی نيز طرح كرد .
در قديم كمتر ، از جنبه عملی و اجتماعی به اين مسأله توجه میشد و فقط
از جنبه نظری و فلسفی و كلامی طرح و عنوان میشد ، ولی دانشمندان امروز
بيشتر به جنبه اجتماعی و عملی آن اهميت میدهند و از زاويه تأثير اين
مسأله در طرز تفكر اقوام و ملل و عظمت و انحطاط آنها به آن مینگرند .
برخی از منتقدين اسلام بزرگترين علت انحطاط مسلمين را اعتقاد به قضا و
قدر و سرنوشت قبلی ذكر كردهاند . اينجا طبعا اين
|