است ؟ اين همان مسالهای است كه بعدا تحت عنوان جهان بينی درباره آن
گفتگو خواهيم كرد .
ناحيه ديگر ، ناحيه تاثيرات علم از يك طرف ، و ايمان از طرف ديگر
بر روی انسان است آيا علم به چيزی میخواند و ايمان به چيز ديگری ضد آن ؟
علم ، ما را به گونهای میخواهد بسازد و ايمان به گونهای مخالف آن ؟ علم
ما را به سويی میبرد و ايمان به سويی ديگر ؟ يا علم و ايمان متمم و مكمل
يكديگرند ، علم نيمی از ما را میسازد و ايمان نيمی ديگر را هماهنگ با آن
؟ پس ببينيم علم به ما چه میدهد و ايمان چه ؟
علم به ما روشنائی و توانائی میبخشد و ايمان عشق و اميد و گرمی ، علم
ابزار میسازد و ايمان مقصد ، علم سرعت میدهد و ايمان جهت ، علم توانستن
است و ايمان خوب خواستن ، علم مینماياند كه چه هست و ايمان الهام
میبخشد كه چه بايد كرد ، علم انقلاب برون است و ايمان انقلاب درون ، علم
جهان را جهان آدمی میكند و ايمان روان را روان آدميت میسازد ، علم وجود
انسان را به صورت افقی گسترش میدهد و ايمان به شكل عمودی بالا میبرد ،
علم طبيعت ساز است و ايمان انسان ساز هم علم به انسان نيرو میدهد ، هم
ايمان ، اما علم نيروی منفصل میدهد و ايمان نيروی متصل علم زيبائی است و
ايمان هم زيبائی است علم زيبائی عقل است و ايمان زيبائی روح ، علم
زيبائی انديشه است و ايمان زيبائی احساس هم علم به انسان امنيت میبخشد
و هم ايمان علم امنيت برونی میدهد و ايمان امنيت درونی علم در مقابل
هجوم بيماريها ، سيلها ، زلزلهها ، طوفانها ، ايمنی میدهد ، و ايمان در
مقابل اضطرابها ،
|