نيست ، مثلا پيری انسان خواهناخواه به سوی پيری گام بر میدارد و چراغ
عمرش رو به خاموشی میرود ، ناتوانی و ضعف پيری و ساير عوارض آن ، چهره
زندگی را دژم میكند به علاوه انديشه مرگ و نيستی ، چشم بستن از هستی ،
رفتن و جهان را به ديگران واگذاشتن ، به نوعی ديگر انسان را رنج میدهد .
ايمان مذهبی در انسان نيروی مقاومت میآفريند ، تلخيها را شيرين
میگرداند انسان با ايمان میداند هر چيزی در جهان حساب معينی دارد و اگر
عكس العملش در برابر تلخيها به نحو مطلوب باشد ، فرضا خود اين غير
قابل جبران باشد به نحوی ديگر از طرف خداوند متعال جبران میشود پيری به
حكم اين كه پايان كار نيست و به علاوه يك فرد با ايمان همواره فراغت
خويش را با عبادت و انس با ذكر خدا پر میكند مطبوع و دوست داشتنی
میگردد به طوری كه لذت زندگی در دوره پيری برای مردم خدا پرست از دوره
جوانی بيشتر میگردد .
قيافه مرگ در چشم فرد با ايمان با آنچه در چشم فرد بی ايمان مینمايد ،
عوض میشود از نظر چنين فردی ديگر مرگ ، نيستی و فنا نيست ، انتقال از
دنيائی فانی و گذرا به دنيائی باقی و پايدار ، و از جهانی كوچكتر به
جهانی بزرگتر است ، مرگ منتقل شدن از جهان عمل و كشت است به جهان
نتيجه و محصول از اين رو چنين فردی نگرانيهای خويش را از مرگ ، با
كوشش در كارهای نيك كه در زبان دين " عمل صالح " ناميده میشود برطرف
میسازد .
از نظر روانشناسان ، مسلم و قطعی است كه اكثر بيماريهای روانی كه ناشی
از ناراحتيهای روحی و تلخيهای زندگی است ، در
|