شده‏اند ، از انديشه و فكر محض آفريده شده‏اند ، يعنی در آنها هيچ جنبه‏
خاكی ، مادی ، شهوانی ، غضبی و مانند اينها وجود ندارد ، همچنانكه‏
حيوانات ، صرفا خاكی هستند و از آنچه قرآن ، آن را روح خدايی معرفی‏
می‏كند ، بی‏بهره‏اند و اين انسان است كه موجودی است مركب از آنچه در
فرشتگان وجود دارد و از آنچه در خاكيان موجود است ، هم ملكوتی است و هم‏
ملكی ، هم علوی است و هم سفلی . اين تعبير در متن حديثی است كه در اصول‏
كافی آمده است و اهل تسنن هم اين حديث را ظاهرا با عبارت نزديك به آن‏
نقل كرده‏اند . مولوی در مثنوی اين حديث را به صورت شعر آورده است :
در حديث آمد كه خلاق مجيد
خلق عالم را سه گونه آفريد
( 1 )
بعد می‏گويد يك گروه از نور مطلق آفريده شده‏اند و يك گروه ديگر كه‏
مقصود حيوانات است از خشم و شهوت آفريده شده اند و خدا انسان را مركب‏
آفريد . پس انسان كامل همچنانكه با يك حيوان كامل متفاوت است ( مثلا
با يك اسب در حد اعلی و ايده‏آل و به حد كمال رسيده متفاوت است ) ، با
يك فرشته كامل نيز

پاورقی :
. 1 [ ادامه شعر چنين است :

يك گروه را جمله عقل و علم وجود
آن فرشته است و نداند جز سجود
نيست اندر عنصرش حرص و هوی
نور مطلق زنده از عشق خدا
يك گروه ديگر از دانش تهی
همچو حيوان از علف در فربهی
او نبيند جز كه اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدميزاد و بشر
از فرشته نيمی و نيمی زخر
تا كدامين غالب آيد در نبرد
زين دوگانه تا كدامين برد نرد

]