حماسی مثل فردوسی است كه دارد حرف می‏زند ، يا فلان مرد آزاديخواه كه جز
آزادی چيزی سرش نمی‏شود دارد حرف می‏زند ، يك جای ديگر را كه مطالعه‏
می‏كند ، خيال می‏كند يك عابد گوشه‏نشين و يك زاهد گوشه‏گير و يا يك راهب‏
دارد حرف می‏زند . همه ارزشهای انسانی را [ در علی ( ع ) می‏بينيم ] ، چون‏
سخن ، نماينده روح گوينده است . ببينيد علی چقدر بزرگ است و ما چقدر
كوچك !
تا حدود پنجاه سال پيش كه گرايش جامعه ما در مسائل دينی و مذهبی فقط
روی ارزش زهد و عبادت بود ، وقتی واعظی بالای منبر می‏رفت كدام قسمت از
نهج‏البلاغه ر ا می‏خواند ؟ حدود ده تا بيست خطبه بود كه معمول بود خوانده‏
شود . كدام خطبه‏ها ؟ خطبه‏های زهدی و موعظه‏ای نهج‏البلاغه ، [ مانند اين‏
خطبه كه اينطور شروع می‏شود : ] « ايها الناس انما الدنيا دار مجاز ، و
الاخرش دار قرار ، فخذوا من ممركم لمقركم » ( 1 ) . باقی خطبه‏های‏
نهج‏البلاغه مطرح نبود ، چون اصلا جامعه نمی‏توانست آنها را جذب كند .
جامعه به سوی يك سلسله ارزشها گرايش پيدا كرده بود و [ فقط ] همان‏
قسمت نهج‏البلاغه كه در جهت آن گرايشها و ارزشها بود ، معمول بود . صد
سال می‏گذشت و شايد يك نفر پيدا نمی‏شد كه " فرمان اميرالمؤمنين به‏
مالك اشتر " را كه خزانه‏ای از دستورهای اجتماعی و سياسی است بخواند ،
چون اصلا روح جامعه اين نشاط و اين موج را نداشت . مثلا آنجا كه علی ( ع )
می‏گويد : « فانی سمعت رسول الله ( ص ) يقول فی غير موطن " لن تقدس‏
امة لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوی »

پاورقی :
. 1 نهج البلاغه عبده ، خطبه . 201