( يعنی زور و اسلحه ) داشته باش ، آن كه زور دارد نان دارد . اقبال‏
می‏گويد : " آن كه آهن است نان دارد " . موسولينی روی اسلحه تكيه می‏كند
: هركه زور مادی دارد ، نان دارد ولی اقبال روی روح و روان تكيه می‏كند و
می‏گويد هر كسی كه خودش آهن است نان دارد . تعبير اميرالمؤمنين اين بود
: « نفس المؤمن اصلب من الصلد » روح مؤمن از سنگ خارا سخت‏تر است .
اقبال می‏گويد روح مؤمن آهن است . مقصود در همه اينها يك چيز است . به‏
هرحال اسلام دعوت به قوت و قدرت می‏كند .
ببينيد علی ( ع ) در نهج البلاغه چقدر دعوت به قوت و قدرت كرده است‏
و هرگز ضعف را شايسته جامعه اسلامی نمی‏داند . می‏فرمايد : " « فوالله ما
غزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا » " ( 1 ) . يا در جای ديگری می‏فرمايد
: " « و لا يمنع الضيم الذليل و لا يدرك الحق الا بالجد » " ( 2 ) هرگز
به حق نمی‏توان رسيد مگر با جديت و كوشش ، و هرگز آدم زبون نمی‏توا ند با
ظلم مبارزه كند و جلوی ظلم را بگيرد .

" حق " گرفتنی است يا دادنی ؟

فرنگيها می‏گويند : " حق گرفتنی است " . اين خودش مسئله‏ای است كه‏
آيا حق گرفتنی است يا دادنی ؟ يعنی آيا حق ، چيزی است كه انسانها به‏
ميل خودشان آن را به ذيحقها می‏دهند يا

پاورقی :
. 1 خطبه . 27
. 2 نهج‏البلاغه ، خطبه . 29