عرفا كه گرايششان به ارزش عشق است اصلا گرايش ضد عقل دارند و رسما با
عقل مبارزه می‏كنند . حافظ می‏گويد :
صوفی از پرتو می‏راز نهانی دانست گوهر هر كس از اين لعل توانی‏
دانست
شرح مجموعه گل (1) مرغ سحر داند و بس كه نه هر كو ورقی خواند معانی‏
دانست
می‏خواهد بگويد فقط و فقط عارف با مركب عشق ، به عرفان حق می‏رسد . در
چند بيت بعد می‏گويد :
ای كه از دفتر عقل آيت عشق آموزی ترسم اين نكته به تحقيق ندانی‏
دانست
مخاطبش در اين بيت ، بوعلی سيناست كه در آخر اشارات [ سخن از عشق‏
گفته است ] . پس ، از نظر اينها اساسا انسان و انسانيت عبارت از "
عشق " می‏شود و عقل به دليل اينكه عقال و پای‏بند است ، به كلی محكوم‏
می‏شود .
يك وقت هم می‏بينيد تنها ارزش ، می‏شود ارزش " عقل و فكر " . انسان‏
می‏گويد اين حرفها چيست ، اينها همه خيالات است ، اينها چنين و چنان‏
است . بوعلی سينا گاهی در بين صحبتهايش می‏گويد : " اين حرفها ، اشبه‏
به خيالات صوفيه است ، بايد با مركب عقل جلو رفت " .
اينها ارزشهای گوناگونی است كه در بشر وجود دارد : عقل ، عشق ، محبت‏
، عدالت ، خدمت ، عبادت ، آزادی و انواع ديگر

پاورقی :
. 1 " مجموعه گل " يعنی ذات مستجمع جميع كمالات ، يعنی ذات حق .