قونوی دارد كه بعد از محی‏الدين، بزرگترين عارف شمرده می‏شود. اينكه عرفان‏
اسلامی به صورت علمی ، آنهم علم بسيار بسيار غامض درآمده است . محصول‏
كار محی‏الدين و شروح صدرالدين قونوی است . صدرالدين قونوی كه اهل قونيه‏
در تركيه است ، پسر زن محی‏الدين بود، يعنی محی‏الدين هم استادش بود و هم‏
شوهر مادرش . مولوی معاصر صدرالدين قونوی است . صدرالدين در مسجدی امام‏
جماعت بود و مولوی می‏رفت و به او اقتدا می‏كرد . افكار محی‏الدين به‏وسيله‏
صدرالدين قونوی به مولوی انتقال پيدا كرده است (1) .
يكی از مسائلی كه اين مرد طرح كرد ، مسئله انسان كامل بود ، ولی البته‏
او از ديدگاه عرفان آن را طرح كرده است ( 2 ) . مخصوصا يكی از سؤالاتی كه‏
از محمود شبستری معروف ، صاحب منظومه بسيار بسيار عالی و نفيس ادبی و
كم‏نظير " گلشن راز " شده است در مورد انسان كامل است كه او هم با ديد
عرفانی جواب داده است . پس اولين كسی كه با لفظ " انسان كامل " اين‏
مسئله را طرح كرد و با ديد خاص عرفانی ، اين مطلب را بيان كرد ، اوست‏
. ديگران هم انسان كامل را هر كسی از ديد خود به شكلی بيان كرده‏اند . ما
می‏خواهيم ببينيم كه انسان كامل از ديد قرآن چگونه انسانی است . بحث را
از انسان تمام و انسان ناقص شروع می‏كنيم تا بتوانيم به

پاورقی :
. 1 اين حرفهای ديگری كه در اين زمينه‏ها می‏شنويد ، اساسی ندارد . عرفان‏
اسلامی ريشه‏های ديگری غير از مهملاتی كه يك عده امروز در روزنامه‏ها و
مجلات می‏بافند ، دارد .
. 2 اگر مقتضی بود ، در اين زمينه مفصلتر بحث می‏كنم .