ساخته و پرداخته قبلی كه در فضای عالم قدس پرواز میكرده " طاير عالم
قدسم چه دهم شرح فراق " نيست كه بعد او را در اين قفس ، زندانی كرده
باشند و وظيفهاش اين باشد كه فقط زندان را بشكند . اسلام اين را قبول
ندارد . بله ، اگر شما شنيدهايد كه عالم ارواح بر عالم اجسام تقدم دارد ،
به اين معناست كه سنخ ارواح تقدم دارد ، يعنی روح پرتوی است كه تكوينش
در اين عالم است ، ولی پرتوی است كه از عالم ديگر به اين عالم تابيده
است ، نه اينكه به تمام و كمال در يك جای ديگری بوده و بعد او را به
اينجا آوردهاند و در قفس كردهاند . اين فكر يعنی فكر تناسخ يك فكر هندی
و يك فكر افلاطونی است . افلاطون در بين يونانيها معتقد بود كه روح انسان
ساخته و پرداخته عالمی قبل از اين عالم عالم مثل است ، بعد اين ساخته و
پرداخته را آوردهاند و به حكم مصلحتی در اينجا زندانی كردهاند ، لذا بايد
از اين زندان رها شود و برود . ولی اسلام با اين ديد به طبيعت نگاه
نمیكند .
البته اين را هم عرض كنم ( برای اينكه بعضی اگر تاريخچههايی را
خواندهاند [ توهم نكنند ] ) . نمیخواهم بگويم تمام عرفا اينقدر اشتباه
كردهاند ، نه عرفای بزر گ گاهی لااقل در كلمات خودشان متوجه اين نكته
بودهاند و نه ترك جامعه گرائی كردهاند و نه ترك طبيعت گرائی . آنها به
اين نكته كه قرآن آيات آفاق و انفس را در كنار يكديگر ذكر كرده است و
اينكه طبيعت هم ، آيه و آئينه جمال حق است ، كاملا توجه كردهاند . مگر
شبستری نيست كه در آن منظومه بسيار بسيار عالی وراقی خودش كه واقعا
شاهكاری در
|