باشد ؟ تلاش [ برای ] نجات يك مرغ بايد خود را از قفس نجات دهد و كار
ديگری غير از اينكه از قفس نجات پيدا كند ، ندارد ، يك زندانی با
زندان كاری ندارد جز اينكه اگر بتواند ديوار زندان را خراب كند و خودش‏
را از آنجا خلاص كند ، يوسف در آن چاه انتظاری ندارد جز اينكه مسافرينی‏
بيايند و برای كشيدن آب ، دلوی به درون چاه بفرستند و او خودش را به‏
جای آب ، در آن دلو بيندازد و وقتی طناب را بالا بكشند يكوقت ببينند به‏
جای آب ، يوسف از چاه بيرون آمده است .
آيا قرآن و اسلام رابطه انسان با طبيعت را رابطه زندانی و زندان می‏داند
؟ رابطه يوسف و چاه می‏داند ؟ رابطه مرغ و قفس می‏داند ؟ در عرفان روی‏
اين مطلب خيلی تكيه شده است . سنائی می‏گويد : "
قفس بشكن چو طاووسان يكی برپر ، بر اين بالا
" [ و يا به قول ديگری ] : "
ای يوسف مصر درآاز چاه
" . [ در تشبيه رابطه انسان و طبيعت ] به " زندان و زندانی " هم كه‏
از زمين و آسمان گفته‏اند ( 1 ) .

نظر اسلام

در اسلام رابطه انسان با طبيعت رابطه كشاورز است با مزرعه ، رابطه‏
بازرگان است با بازار تجارت ، رابطه عابد است با معبد . برای كشاورز ،
مزرعه هدف نيست ، ولی وسيله هست ، يعنی محل زندگی و كانون زندگی‏
كشاورز ، شهر است اما از اين مزرعه است

پاورقی :
. 1 [ كنايه از اينكه بسيار گفته‏اند ] .