بعضی در حد افراط ، قدرت را تحقير كرده‏اند و اساسا كمال انسان را در
ضعف او دانسته‏اند . از نظر اينها انسان كامل ، يعنی انسانی كه قدرت‏
ندارد ، زيرا اگر قدرت داشته باشد تجاوز می‏كند . سعدی خودمان در يك‏
رباعی چنين اشتباه بزرگی كرده است ، می‏گويد :
من آن مورم كه در پايم بمالند
نه زنبورم كه از نيشم بنالند
می‏گويد من آن مورچه‏ای هستم كه زيرپا ، لگدم می‏كنند ، زنبور نيستم كه‏
نيش بزنم و از نيشم ناله كنند .
كجا خود شكر اين نعمت گزارم
كه زور مردم آزاری ندارم
( 1 )
نه آقای سعدی ! مگر امر دائر است كه انسان يا بايد مور باشد و يا
زنبور كه می‏گوئی من از ميان مور بودن يا زنبور بودن ، مور بودن را
انتخاب می‏كنم . تو نه مور باش كه زيردست و پا له شوی و نه زنبور باش‏
كه به كسی نيش بزنی . سعدی اينطور بايد می‏گفت :
نه آن مورم كه در پايم بمالند
نه زنبورم كه از نيشم بنالند
چگونه شكر اين نعمت گزارم
كه دارم زور و آزاری ندارم
اگر آدم زور داشته باشد و آزاری نداشته باشد ، جای شكر دارد والا اگر
زور نداشته باشد و آزار هم نداشته باشد ، مثل اين می‏شود كه شاخ ندارد و
شاخ هم نمی‏زند ، اگر شاخ داشتی و شاخ نزدی ، آن وقت هنر كرده‏ای .
سعدی در جای ديگر می‏گويد :
بديدم عابدی در كوهساری
قناعت كرده از دنيا به غاری
چرا گفتم به شهر اندر نيائی
كه باری ، بند از دل برگشائی

پاورقی :
. 1 گلستان ، باب سوم ، حكايت دوم .