عجاب است " ، " جهان خم است و دل چون جوی آب " ، " جهان خانه‏
است و دل شهر است " و امثال آن فوق‏العاده تكيه شده است ، يعنی جهان‏
بيرون و طبيعت خيلی تحقير شده است . در مكتب عرفان ، طبيعت حتی به‏
عنوان يك كتابی كوچك ، كمتر معرفی می‏شود و حال آنكه در كلام منسوب به‏
اميرالمؤمنين ، عالم ، عالم اكبر است و انسان ، عالم اصغر :
دوائك فيك وما تبصر
وداوك منك وما تشعر
وانت الكتاب المبين الذی
باحرفه يظهر المضمر
أتزعم انك جرم صغير
وفيك انطوی العالم الاكبر
حال ، ما اگر اين منطق را بر منطق قرآن هم عرضه بداريم ، در عين اينكه‏
بسياری از جهات مثبت در آن وجود دارد ولی از اين جهت آن را لنگ‏
می‏بينيم كه قرآن اين قدر به طبيعت بی‏اعتنا نيست ، بلكه از نظر قرآن ،
آيات آفاق و انفس در كنار يكديگر است : " « سنريهم اياتنا فی الافاق و
فی انفسهم حتی يتبين لهم انه الحق »" ( 2 ) .
البته من قبول دارم كه عاليترين و شريفترين معرفتها برای انسان ، در
درون خود انسان و از درون خود او بدست می‏آيد ولی نه اين است كه ديگر
طبيعت چيزی نباشد و آيت حق و آئينه خدا نباشد و فقط دل ، آئينه خدا
باشد ، نه ، دل يك آئينه خداست و طبيعت يك

پاورقی :
> جواب من يك جمله بيشتر نگفت ، گفت : " وفی انفسكم افلاتبصرون "
. می‏خواهد بگويد [ گنج حقيقی ] در خود شماست .
. 1 نمی‏گويم هيچ معرفی نمی‏شود .
. 2 سوره فصلت ، آيه 53 [ ترجمه : به زودی نشانه‏های خود را در طبيعت‏
و در جانهای خودشان به آنان بنماييم تا برايشان روشن شود كه او ( خدا يا
قرآن ) حق است ] .