چهارچوب ثابتی دارد كه نام آن اخلاق و يا قوانين كل شريعت است كه از
آنها نمی‏تو ان تجاوز كرد ، به عبارت ديگر مداری دارد كه ثابت است و
مراحلی دارد متغير . هدايت و راهنمايی و رهبری انبياء در حدود مدارهای‏
كلی و ثابت است و هدايت و راهنمائی و رهبری بشری در حدود مسائل جزئی و
متغير . مثلا قرآن راجع به جهاد دستور می‏دهد كه با چه قومی در چه شرايطی‏
به جنگ و در چه شرايطی با آنها در حال صلح باشيد . اين هدايت و رهنمائی‏
انبياء است . اما اينكه در فلان زمان بالخصوص كه جنگی در آن شرايط صورت‏
می‏گيرد شخص معنی رهبری كند لشكر را ، چه تجهيزاتی داشته باشند و از كجا
و چه وقت حركت كنند و امثال اينها مربوط است به حركت در داخل مدار .
3 - گفتيم كلمه رهبر مرادف است با كلمه‏هادی . اكنون می‏گوئيم ممكن‏
است اشكال شود كه هدايت رهنمايی است نه رهبری . رهنمايی تنها جنبه‏
آموزشی و تبليغی دارد اما رهبری جنبه تحريك و سوق دادن و بردن و در راه‏
انداختن دارد . پس علاوه بر راهنمايی ، سامان دادن و سازمان دادن به قوای‏
افراد و تحريك نيروها و انديشه ها و توليد شوق و رغبت در آنها نيز داخل‏
در مفهوم رهبری است .
جواب اينست كه درست است ولی كلمه هدايت همانطور كه به معنی‏
رهنمايی به كار رفته است به معنی رهبری و بلكه بالاتر به معنی ايصال الی‏
المطلوب نيز به كار رفته است . شايد كلمه سياقت و قيادت و امامت در
مورد رهبری بيشتر صدق كند تا كلمه هدايت .
4 - مسئله ديگر مسئله نياز به رهبر و رهبری است كه اين بيت القصيده و
زير بنای تعليمات انبياست . در مذهب شيعه مسئله