مسئله عصمت
در اينجا مسئله عصمت پيش میآيد . وقتی كه شيعه امام ( 1 ) را در چنين مقامی تلقی میكند كه حافظ و نگهبان شريعت و مرجع مردم برای شناساندن اسلام است ، همانطور كه برای پيغمبر ( ص ) عصمت قائل است ، برای او هم عصمت قائل است . در مورد عصمت پيغمبر هيچكس شبهه نمیكند و امر بسيار واضحی هم هست . اگر برای ما قطعی شود كه سخنی را پيغمبر اكرم فرموده ، در صحت آن شك نمیكنيم و میگوئيم پس درست است . هيچوقت نمیگوئيم پيغمبر در اينجا اشتباه كرده است . كسی كه خدا او را برای هدايت مردم فرستاده در حاليكه مردم به هدايت الهی نياز داشتهاند ، نمیتواند انسانی جايز الخطا يا جايز المعصيه باشد . دو گونه خطاست : يكی اينكه عالما عامدا معصيت كند مثلا خدا به پيغمبر دستور بدهد كه چنين بگو . بعد پيغمبر ببيند مصلحت و منفعت خودش طوری ديگری اقتضا میكند و آن سخن را به گونهای ديگر برای مردم بگويد .پاورقی : 1 - بيشتر به جنبه دينی او نظر دارند . قبلا گفتم اينكه در عصر ما مسئله امامت را فورا مساوی با مسئله حكومت كه جنبه دنيايی قضيه است میگيرند ، صحيح نيست در مسئله امامت بيشتر جنبه دينی آن مطرح است . اصلا بين مسئله امامت و مسئله حكومت به يك اعتبار نوعی عموم و خصوص من وجه است . امامت يك مسئله است و حكومت كه از شئون امامت است ، مسئله ديگری است . در زمان غيبت ما درباره حكومت صحبت میكنيم ولی درباره امامت صحبت نمیكنيم . نبايد امامت را مساوی با حكومت دانست . امامت به تعبير علما رياست در دين و دنياست و چون رياست در دين است ، قهرا رياست در دنيا هم هست . مثل خود پيغمبر كه چون رئيس دينی بود ، به تبع رئيس دنيايی هم بود . اگر در زمانی فرضا امام وجود نداشته باشد يا امام غيبت داشته باشد و رياست دينی به آن معنا در كار نباشد ، آنوقت مسئله رياست دنيايی پيش میآيد كه تكليف آن چيست .