²اغامت و المحجة قد تنكرت» خلاصه راه شناخته شدهای كه پيغمبر تعيين كرده
بود الان نشناخته شده ، فضا ابر آلود گرديده است . و در آخر میگويد و لكن
من اگر بخواهم بر شما حكومت كنم « ركبت بكم ما اعلم » آن طوری كه خودم
میدانم عمل میكنم نه آنطور كه شما دلتان میخواهد .
اين مطلب نشان میدهد كه اميرالمؤمنين اين مطلبی را كه از نظر تاريخی
نيز بسيار قطعی است ، كاملا روشن میديده كه الان با زمان بعد از پيغمبر
زمين تا آسمان فرق كرده يعنی اوضاع ، عجيب تغيير كرده و خراب شده است
. و اين جمله را امام برای اتمام حجت كامل میگويد چون مسئله بيعت كردن
قول گرفتن از آنهاست كه پيروی بكنند . مسئله بيعت اين نيست كه اگر شما
بيعت نكنيد من ديگر خلافتم باطل است . بيعت میكنند يعنی قول میدهند كه
تو هر كاری بكنی بما پشت سرت هستيم .
اين مطلب را همه شيعه و سنی نوشتهاند كه بعد از عمر قضيه شورا كه پيش
آمد يكی از شش نفر اعضای شورا علی ( ع ) بود . در اين شورا سه نفر به
نفع سه نفر كنار رفتند . زبير به نفع علی ( ع ) كنار رفت ، طلحه به نفع
عثمان و سعد و قاص به نفع عبدالرحمن بن عوف . سه نفر ماندند .
عبدالرحمن گفت من خودم داوطلب نيستم . دو نفر باقی ماندند : علی ( ع )
و عثمان . كليد كار افتاد به دست عبدالرحمن ، هر طرف را كه او انتخاب
كند همو خليفه است . اول آمد سراغ اميرالمؤمنين ، گفت من حاضرم با تو
بيعت كنم به اين شرط كه به كتاب خدا ، سنت رسول و سيره شيخين رفتار
بكنی . فرمود من حاضرم بپذيرم ولی به كتاب خدا و سنت رسول عمل میكنم .
سيره شيخين را كنار گذاشت . بعد رفت سراغ عثمان و همين سخن را
|