می‏گفتيم اين يك مسئله فرعی است مثل نماز . اما شيعه كه قائل به امامت‏
است تنها به اين حد اكتفا نمی‏كند كه علی ( ع ) يكی از اصحاب پيغمبر ،
ابوبكر و عمر و عثمان و صدها نفر ديگر حتی سلمان و ابی‏ذر هم يكی از
اصحاب پيغمبر بودند و علی ( ع ) از آنها برتر بوده ، افضل و اعلم و اتقی‏
و اليق از آنها بوده و پيغمبر هم او را معين كرده بود . نه ، شيعه در اين‏
حد واقف نيست ، دو مسئله ديگر می‏گويد كه اصلا اهل تسنن به اين دو مسئله‏
در مورد احدی قائل نيستند نه اينكه قائل هستند و از علی ( ع ) نفی می‏كنند
. يكی مسئله امامت به معنی مرجعيت دينی است .

امامت به معنی مرجعيت دينی

گفتيم كه پيغمبر مبلغ وحی بود . مردم وقتی می‏خواستند از متن اسلام‏
بپرسند ، از پيغمبر می‏پرسيدند ، آنچه را كه در قرآن نبود از پيغمبر سئوال‏
می‏كردند . مسئله اينست كه آيا هر چه اسلام می‏خواسته از احكام و دستورات‏
و معارف بيان كند ، همان است كه در قرآن آمده و خود پيغمبر هم به عموم‏
مردم گفته است ؟ يا نه ، آنچه پيغمبر برای عموم مردم گفت قهرا زمان‏
اجازه نمی‏داد كه تمام دستورات اسلام باشد . علی ( ع ) وصی پيغمبر بود و
پيامبر تمام كما كيف اسلام و لااقل كليات اسلام را ، آنچه را كه هست و
بايد گفته بشود ، به علی ( ع ) گفت و او را به عنوان يك عالم فوق‏
العاده تعليم يافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خويش و كسی كه حتی مثل‏
خودش در گفته‏اش خطا و اشتباه نمی‏كند و نا گفته‏ای از جانب خدا نيست الا
اينكه او می‏داند ، معرفی كرد و گفت ايها الناس ! بعد از من در مسائل‏
دينی هر چه می‏خواهيد سؤال بكنيد ، از وصی من و اوصيای من بپرسيد . در
واقع در اينجا امامت ، نوعی كارشناسی اسلام