دستور العملی تعيين میشد كه ای پيغمبر ! بر توست كه جانشين خودت را
تعيين كنی . حالا ممكن بود راجع به اينكه جانشين كيست تفسيرات مختلف
كنند ولی اين ديگر قطعی بود كه جانشين را پيغمبر خودش تعيين كرده بود و
به عهده مشورت مسلمين نبود . همچنين آيا جانشين پيغمبر بايد خليفه بعدی
يا امام بعدی را تعيين میكرد يا بايد يك عدهای انتخاب میكردند يا
مشورت میكردند ؟ اين قضيه از نظر قرآن آنطور كه من میدانم مبهم مانده و
به هر حال در اين مورد دستور العمل تصريح شدهای نداريم .
دوم آنكه من چندی پيش كتابی راجع به حكومت در اسلام خواندم . در آن
كتاب نقل قولهای زيادی از خود حضرت علی و ديگران شده بود كه اين امر [
يعنی خلافت ] امری است مربوط به مسلمين و مسلمين بايد نظر بدهند ، اهل
حل و عقد بايد نظر بدهند ، امر خلافت امر من نيست ، آنها بايد مشورت
كنند و نظر و رأی بدهند . و دلائل خيلی زيادی جمع كرده بود در تأييد اينكه
مسئله حكومت در اسلام يك امر انتخابی است و نه اينكه يك فرد جانشين
خودش را تعيين كند . خواستم ببينم راجع به اين گفتهها چه نظری هست ؟
سوم اينكه به فرض كه اين دوازده امام به عنوان جانشين يكی بعد از
ديگری تعيين شدهاند ( حالا يا به وحی خدايی و يا به صورت ديگر ) ، تكليف
قطعی به عنوان يك اصل انتخاب و تعيين جانشين ( و نه شكل انتخاب ) برای
هميشه جامعه اسلامی چگونه است يعنی آيا از پيش گفته بودند كه بر طبق وحی
خدايی فقط دوازده امام با اين خصوصيات كه معصومند و . . . میآيند و بعد
از آن در دوره غيبت مثلا بايد به صورت انتخاب باشد ؟ آيا اينها تصريح
شده ؟ اين استنباط خود ماست كه چون اكنون امام دوازدهم حضور
|