ندارد ، می‏گوئيم بايد [ در رأس حكومت ] مجتهد جامع الشرائط باشد يا
نباشد . ولی قرآن بايد يك دستور العمل اساسی برای مسلمين بدهند كه [ پس‏
از پيغمبر ابتدا ] عده‏ای را كه معصومند اختصاصا بر شما حاكم می‏كنيم ، بعد
از آن شما بايد به مشورت خودتان [ كسی را انتخاب كنيد ] يا فقيه شما
حكومت بكند . اين قضيه هم بعد از امام يازدهم لا ينحل می‏ماند و باز دچار
اشكالات و اختلاف نظرهای بسيار است . اين مسئله به چه صورت از نظر ما
شيعه حل می‏شود ؟
جواب : مقداری از اينها را ما در جلسات پيش عرض كرديم . باز شما
مسئله را گردانديد تنها به مسئله حكومت . اين را ما در هفته‏های پيش‏
عرض كرديم كه مسئله حكومت غير از مسئله امامت است و از نظر شيعه‏
مسئله حكومت در زمان امام نظير مسئله حكومت است در زمان پيغمبر ، يعنی‏
حكم استثنايی دارد . همان طور كه در زمان پيغمبر اين مسئله مطرح نيست كه‏
با وجود پيغمبر تكليف مسئله حكومت چيست ، با فرض وجود و حضور امام در
سطحی كه شيعه بدان قائل است نيز مسئله حكومت يك مسئله فرعی و طفيلی‏
است . اگر بخواهيم مسئله حكومت را به طور مجزا مطرح بكنيم مسئله‏
عليحده‏ای است كه در زمان عدم وجود امام ( كه چنين زمانی نداريم ) يا عدم‏
حضور امام مطرح است و البته يك مسئله اساسی هم هست . و لهذا ما منكر
« امرهم شوری بينهم »نيستيم اما « امرهم شوری بينهم »در كجا ؟ آيا در
امری كه نصی از قرآن رسيده و تكليفش روشن است ؟ در آنها كه نيست ،
بلكه در مواردی است كه مربوط به حكمی از احكام الهی نيست و دستوری‏
درباره‏اش نرسيده است .
اما آن قضايايی كه فرموديد در كتاب " حكومت در اسلام " نوشته شده .
البته من استقصای كامل نكرده‏ام . متأسفانه در آن كتاب