رشد و امامت به هم نزديك می‏شوند .
6 - مديريت انسانها و رهبری آنها عبارتست از فن بهتر بسيج كردن و
بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر كنترل كردن نيروهای انسانی و
به كار بردن آنها .
قدرت مديريت است كه از ضعيفترين ملتها قويترين ملتها می‏سازد .
رهبران بزرگ جهان آنان نيستند كه بهتر ملت خود را افسار زده‏اند كه‏
صداشان در نمی‏آيد . بهترين رهبرها آنها هستند كه نيروهای افراد خود را
بسيج كرده‏اند ، تحريك كرده‏اند ، هماهنگ كرده‏اند ، آرمان واحد برای آنها
به وجود آورده‏اند . دو هنر در آرمان واحد يكی اينكه فرد انسانها را
آرمانی كردن ، ديگر اينكه گروه انسانها را در يك آرمان جمع كردن .
7 - نياز به مديريت انسانها بيش از حيوانهاست . گله گوسفند اداره‏اش‏
با يك چوپان بی‏سواد است كه مراتع را بشناسد ، آبخورها را بشناسد ، مانع‏
تفرق شود ، مانع گرگ شود ، احيانا اگر گوسفندی مريض شد معالجه كند .
اما گوسفند دنيای مرموز روحی ندارد ، گوسفند نيروهای سرگردان ذخيره شده‏
ندارد ، گوسفند قوانين پيچيده روحی كه لازم است شناخته شود ندارد .
گوسفند خليفة الله و مظهر اسماء و صفات الهی و دارای احسن تقويم نيست .
به همين دليل بيش از آنچه گوسفند نيازمند به چوپان است انسان نيازمند
به رهبر است و بيش از تفاوت سطحی چوپان و گوسفند تفاوت سطحی رهبر
انسان با خود انسان لازم است . يعنی راهنمايان و رهبران الهی .
8 - فرق نبوت و امامت كه اولی رهنمايی است و دومی رهبری . اولی ابلاغ‏
است ، اخبار است ، آگاه كردن است ، ارائه دادن راه است ، دومی‏
سرپرستی است ، جلو افتادن و به دنبال خود