نتيجه
از مجموع اينها ما به منطقی میرسيم كه اگر آنرا قبول كنيم يك اساس دارد و اگر فرضا كسی آنرا رد كند سخن ديگری است . اين منطق غير از اين مسائل خيلی سطحی و پيش پا افتادهای است كه مانند اغلب متكلمين بگوئيم بعد از پيغمبر ( ص ) ابوبكر خليفه شد و علی ( ع ) خليفه چهارم شد . آيا علی بايد خليفه اول باشد يا مثلا چهارم ؟ آيا شرائط امامت در ابوبكر جمع بود يا جمع نبود ؟ و بعد برويم سراغ شرائط امامت به معنی شرائط زمامداری مسلمين . البته اين مطلب يك مطلب اساسی است و شيعه از نظر شرائط زمامداری نيز ايرادهايی گرفتهاند و ايرادهای بجايی هم گرفتهاند ولی اصولا مسئله امامت را تحت اين عنوان طرح كردن كه آيا شرايط امامت در ابوبكر جمع بود يا جمع نبود صحيح نيست . اصلا خود سنی هم به چنين مقامی اقرار ندارد . خلاصه مطلب به عقيده اهل