يعنی مزاحمت بدنی مثل كتك زدن نبود ولی مزاحمت تبليغاتی وجود داشت .
رسول اكرم هميشه از اين فرصت استفاده میكرد و وقتی مردم در بازار عكاظ
در عرفات جمع میشدند ( آن موقع هم حج بود ولی با يك سبك مخصوص )
میرفت در ميان قبائل گردش میكرد و مردم را دعوت مینمود . نوشتهاند در
آنجا ابولهب مثل سايه پشت سر پيغمبر حركت میكرد و هر چه پيغمبر
میفرمود ، او میگفت دروغ میگويد ، به حرفش گوش نكنيد . رئيس يكی از
قبائل خيلی با فراست بود . بعد از آنكه مقداری با پيغمبر صحبت كرد ، به
قوم خودش گفت اگر اين شخص از من میبود لاكلت به العرب . يعنی من
اينقدر در او استعداد میبينم كه اگر از ما میبود ، به وسيله وی عرب را
میخوردم . او به پيغمبر اكرم گفت من و قومم حاضريم به تو ايمان بياوريم
( بدون شك ايمان آنها ايمان واقعی نبود ) به شرط اينكه تو هم به ما قولی
بدهی و آن اينكه برای بعد از خودت من يا يك نفر از ما را تعيين كنی .
فرمود اينكه چه كسی بعد از من باشد ، با من نيست با خداست . اين ،
مطلبی است كه در كتب تاريخ اهل تسنن آمده است .
حديث غدير و تواتر آن
يكی ديگر از ادلهای كه شيعه ذكر كردهاند حديث غدير است . [ خواجه
نصير ] میگويد : و لحديث الغدير المتواتر حديث غديری كه متواتر است .
" متواتر " اصطلاحی است در علم حديث ، میگويند خبر واحد و خبر متواتر
. مقصود از خبر واحد اين نيست كه ناقل آن يك نفر باشد بلكه يعنی خبری
كه نقل آن در حدی است كه مفيد يقين نيست خواه ناقل يك نفر باشد و خواه
ده نفر باشند . مثلا شخصی نقل میكند كه من فلان خبر را از راديو شنيدم .
شما گمان