كتابهايی نظير عبقات والغدير ، كوشششان در اين است كه ثابت كنند اين‏
احاديث متواترند . در اين دو كتاب مخصوصا الغدير ، ناقلان حديث غدير
طبقه به طبقه از قرن اول تا قرن چهاردهم ذكر شده‏اند . ابتدا شصت و چند
نفر از طبقه صحابه پيغمبر را نام می‏برد ( البته از كتب اهل تسنن ) . بعد
از طبقه تابعين ذكر می‏كند كه از صحابه نقل كرده‏اند . اينها تقريبا مربوط
به قرن اول می‏شوند . در قرون بعد نيز طبقه به طبقه نقل كرده است .
مخصوصا كاری كه در الغدير صورت گرفته اينست كه از جنبه ادبی قضيه‏
استفاده كرده و اين ، كار خيلی خوبی است . عبقات و كتابهای ديگر در اين‏
زمينه ، بيشتر به نقل حديثی تمسك كرده‏اند كه در هر قرنی چه كسانی نقل‏
كرده‏اند ولی الغدير از جنبه ادبی هم استفاده كرده است چون در هر عصری هر
مطلبی كه در ميان مردم وجود داشته باشد ، شعرا آنرا منعكس می‏كنند . شعرا
منعكس كننده آن چيزی هستند كه در زمان خودشان هست . می‏گويد اگر مسئله‏
غدير مسئله‏ای بود كه به قول آنها مثلا در قرن چهارم بوجود آمده بود ، ديگر
در قرون اول و دوم و سوم شعرا اينهمه شعر درباره‏اش نگفته بودند . در هر
قرنی ما می‏بينيم مسئله غدير جزء ادبيات آن قرن است . بنابراين چگونه‏
می‏توانيم اين حديث را انكار كنيم . و اين ، از نظر تاريخی روش خوبی‏
است . ما خيلی از اوقات برای اثبات وجود موضوعی در تاريخ می‏رويم سراغ‏
ادبا . می‏بينيم در هر قرنی همه ادبا اين موضوع را منعكس كرده‏اند ، معلوم‏
می‏شود كه اين ، در زمان آنها فكر موجودی بوده است . " عبقات " نيز
گاهی برای يك حديث يك كتاب نوشته است كه در آن راويان آن حديث را
ذكر كرده و اينكه آيا اين راوی درست است يا نادرست ، فلان كس گفته‏
درست است و . . . يك شاخه درخت پرشجری