بدان افزوده نشده است ، هيچگاه اسم حضرت علی به صراحت نيامده بوده
است .
برای اين مسئله دو جهت بيان كردهاند . يكی كه در همين كتاب آقای محمد
تقی شريعتی آنرا خوب توضيح دادهاند اينكه قرآن يك راه و روشی دارد و آن
اينست كه در موضوعات هميشه میخواهد مطلب را به صورت اصل بيان كند نه
به صورت فردی و شخصی ، و اين خودش يك مزيتی است در قرآن . مثلا در
مسئله « اليوم اكملت لكم دينكم »كفار به اين دليل مأيوس شدند كه هميشه
میگفتند تا اين ( پيغمبر ) هست نمیشود كاری كرد ، وقتی بميرد ديگر تمام
میشود . اين ، آخرين نقطه اميد مخالفين پيغمبر بود . وقتی كه ديدند
پيغمبر اكرم تدبير بقاء امت را هم كرد كه بعد از من تكليف چيست ،
مأيوس شدند .
مطلب ديگر كه اين را نيز سنيها هم نوشتهاند اينكه پيغمبر اكرم در
روزهای آخر عمرش آن نگرانی « و اخشون »را كه در آيه قرآن هست داشت
يعنی نگرانی از وضع آينده امت را از داخل امت داشت . حديثی را كه نقل
میكنم سنيها هم نقل كردهاند كه ابو مذيهبه غلام عايشه میگويد در شبهای آخر
عمر پيغمبر اكرم نيمههای شب بود كه ديدم پيغمبر ( ص ) از اتاق خودش
تنها بيرون آمد . هيچكس بيدار نبود . رفت به طرف بقيع . من چون ديدم
پيغمبر تنها دارد میرود با خودم گفتم پيغمبر را تنها نگذارم . [ چنان
حركت میكردم كه ] از دور شبح پيغمبر را میديدم . ديدم كه برای اهل بقيع
استغفار كرد . بعد جملههايی فرمود كه مضمونش اينست : شما رفتيد و چه
خوش رفتيد و به سعادت رسيديد . فتنههايی روی آورده است : « كقطع الليل
المظلم » مانند پارههای شب تاريك اين نشان
|