به مقتضای قواعد ديالكتيك ، ما هيچگاه نمی‏توانيم و نخواهيم توانست‏
يك مفهوم كلی يا ثابت يا مطلق تصور كنيم و يا تصديقی با اين اوصاف‏
داشته باشيم و هر

پاورقی :
>
دكتر ارانی در صفحه 57 ماترياليسم ديالكتيك می‏گويد : " ايستادن (
جمود و ثابت ماندن ) ، نسبی و محدود ولی حركت و تغيير ، دائمی و بی‏حد
است " ، نهايت اين است كه قدما حركت فلك را مثال می‏آوردند و ماديين‏
حركت مطلق ماده را ، تنها اختلاف در بيان مثال است . از اين اشخاص‏
بايد پرسيد آيا قوانينی كه به عنوان " اصول ديالكتيك " بيان می‏كنيد
مثل " اصل نفوذ ضدين " و " اصل تكاپوی طبيعت " آيا خود اين اصول را
ما به عنوان قضايای دائمی و هميشگی تلقی كنيم يا به عنوان قضايای موقتی ؟
اگر دائمی هستند پس مدعای ما ثابت شد و اگر دائمی نيستند پس اصول‏
ديالكتيك بر فرض صحت ، صحت موقتی دارد و نمی‏تواند جهان و تمام طبيعت‏
را ازلا و ابدا توضيح و تشريح نمايد .
نكته‏ای كه لازم است تذكر داده شود اين است كه دانشمندان ماترياليست‏
آنجا كه می‏خواهند حقايق دائمی را نفی كنند از دو راه وارد می‏شوند ( البته‏
خودشان اين دو را با هم مخلوط می‏كنند ) يكی آنكه می‏گويند چون تمام قضايای‏
ذهنی تصويری از ارتباطات موجود در طبيعت است و آن ارتباطات دائما در
تغيير است پس هيچ قضيه دائمی وجود ندارد و ما جواب اين مطلب را الان‏
داديم و گفتيم به اعتراف خود ماترياليستها در طبيعت نيز ( صرف‏نظر از
ماوراء الطبيعه ) قضايای دائمی وجود دارد .
ديگر اينكه می‏گويند " هر مفهومی جزئی از طبيعت و تحت تأثير تمام‏
اجزاء طبيعت است و همراه ساير اجزاء دائما در تكاپو و تغيير و تحول‏
است پس هيچ مفهوم ثابت و جامد وجود ندارد " و بنابراين خود تصويری كه‏
ما از ارتباطات متغير داريم نيز متغير است .
و البته روی اصل اينكه روح هم مادی است و تمام خواص ماده را داراست‏
بايد هم درباب مفاهيم ذهنی اينطور قائل شد ، ولی اينجا اين اشكال پيش‏
می‏آيد كه اگر مفاهيم و تصوراتی كه از روابط متغير طبيعت در ذهن پيدا
می‏شود مانند خود آن روابط متغير باشند پس هيچ قضيه‏ای در دو " آن " به‏
يك حال در ذهن باقی نيست پس ما نسبت به يك لحظه گذرنده از واقعيت‏
خارجی نمی‏توانيم در ذهن خود يك تصور باقی داشته باشيم كه آن تصور ذهنی‏
يا قضيه در همه آنات نسبت به حالت آن لحظه خاص صادق >