پاورقی : > بديهی است حقيقتش چيست و دارای چه خصوصيتی است و آيا ممكن است مادی باشد يا خير ؟ در اينجا دو نظريه اساسی وجود دارد : . 1 نظريه حسی . 2 نظريه روحانی
نظريه حسی
صاحبان اين نظريه میگويند كه " خود " يا " من " عبارت است از مجموعه ادراكات مختلفی كه به وسيله احساس يا تخيل و غيره دائما و علیالتعاقب پيدا میشوند و لا ينقطع يكديگر را تعقيب مینمايند . مطابق اين نظريه " خود " يك موجود وحدانی نيست بلكه مجموعه احساسات و خيالات و افكاری است كه سلسله واحدی را تشكيل میدهند ، پس " من " يعنی مجموعه ديدنها و شنيدنها و به ياد آوردنها و فكر كردنها كه در طول زندگی پديد میآيند . اين عقيده را ابتدا فلاسفه حسی و تجربی اروپا كه از قرن هفدهم به بعد ظهور كردهاند و اساس شناسايی صحيح را احساس و تجربه دانستند اظهار داشتند . اين دانشمندان روی اصل اينكه اساس معرفت صحيح ، حس و تجربه است و حس جز به عوارض و حالات تعلق نمیگيرد حقيقتی را غير از آنچه به تجربه درآيد قبول ندارند ( البته انكار هم نمیكنند ) و در ميان آنها كسانی پيدا میشوند ( مانند هيوم انگليسی ) كه نه تنها به وجود جوهر مستقل نفسانی ايمان ندارند ، به وجود جوهر مادی خارجی كه عوارض طبيعی ، حالات او هستند نيز ايمان راسخ ندارند زيرا میگويند احساس و تجربه فقط ما را به وجود يك سلسله امور كه " عوارض " و " حالات " ناميده میشوند آگاه میكنند اما وجود جوهری جسمانی كه منشأ حالات طبيعی و وجود جوهری نفسانی كه منشأ حالات ضمير و وجدان باشد دليلی از حس و تجربه ندارد . اين گروه نفس را اينطور تعريف میكنند " مجموعه تصورات پی در پی كه در ذهن >