چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد حجاب از دل به سوی ديده شد
اينكه مغرض بودن و لجاجت داشتن ، عتو و سركشی داشتن ، چه می‏كند با
انسان ، واقعا عجيب است ! اين كلمه " اسلام " كه نام دين خداست خودش‏
معجزه است ، يعنی آن روح دين و روح انسانيت و مرز ميان كفر و دين را
همين يك كلمه معين می‏كند . اسلام ، يعنی انسان تسليم باشد در مقابل‏
حقيقتی كه بر او عرضه می‏شود يا حالت عناد و سركشی و لجاج داشته باشد .
اگر بخواهد حالت لجاج در كار باشد، ديگر هيچ چيزی در انسان كارگر نيست.

نمونه‏ای از حالت عناد و لجاج در برخورد با حافظ

دو سه شب پيش در روزنامه كيهان مصاحبه‏ای را می‏خواندم كه شخصی با شخص‏
ديگری از معروفين عصر ما و از گويندگان شعر نو كه اينها در اثر موج كاذبی‏
كه پيدا شده شهرتهای كاذبی پيدا كرده‏اند مصاحبه‏ای كرده بود . قبلا
می‏دانستم كه او يك ديوان حافظ چاپ كرده و در پشت آن عكس حافظ را
كشيده است ( البته عكس حافظ كه دردست نيست ، تصويری كه از حافظ فرض‏
می‏كنند ) با موهای بلند ، ولی چهره چهره خود مولف اين كتاب است ، يعنی‏
عكس خودش را به جای حافظ كشيده است . و چقدر هم از اين جهت ، نفهميده‏
كار بجايی كرده است ، چون به جای اينكه حافظی چاپ كرده باشد ، خواسته‏
خودش را در قالب حافظ بگنجاند .
عجيب اين است : مقدمه‏ای نوشته كه من كمی از آن مقدمه را در