ما آيات زيادی در اين زمينه داريم ) . مساله تجسم اعمال يكی از اصول‏
معارف اسلامی در باب معاد است ، و آن اين است كه هر عملی كه از انسان‏
در اين دنيا سر می‏زند ، دو وجهه و دو چهره دارد . شايد تعبيری رساتر از
اين نيست كه بگوييم هر عملی دو چهره دارد : يك چهره چهره دنيايی و به‏
اصطلاح حضرات چهره ملكی ، و يك چهره ديگر چهره آخرتی يا چهره ملكوتی .
نه تنها اعمال انسان اينچنين است ، هر چه در اين عالم هست اينچنين است‏
. هر چه در دنيا وجود دارد دو چهره‏ای است : چهره‏ای دنيايی و چهره‏ای غيبی‏
و آخرتی . از چهره دنيايی امری است فانی ، زايل ، از بين‏رونده ، و از
چهره آخرتی يا چهره ملكوتی امری است باقی و زايل‏نشدنی ، خواه عمل ، عمل‏
صالح باشد و خواه گناه باشد ، عمل در مجموع جهان از بين نمی‏رود ، در
مجموع جهان هيچ چيزی معدوم نمی‏شود .
ما در دنيا چنين خيال می‏كنيم ، می‏گوييم اشيا پی‏درپی موجود می‏شوند و
معدوم می‏شوند . از اين چهره كه نگاه كنيم همين‏طور است . ولی علم از يك‏
طرف ، فلسفه از يك طرف ، دين از طرف ديگر و حتی می‏شود گفت كه عرفان‏
و اشراق از طرف چهارم ، هر چهار تا از چهار نقطه مختلف كه شروع كرده‏اند
، رسيده‏اند به اينجا كه علی‏رغم آنچه كه انسان در ظاهر می‏بيند كه اشيا
نيستند و موجود می‏شوند و بعد معدوم می‏شوند ، هيچ چيز معدوم نمی‏شود ،
معدوم شدن در عالم نيست ، همه معدوميتها امر نسبی است ، يعنی يك‏
معدومی كه به طور مطلق معدوم بشود در دنيا وجود ندارد . علم ، اين را به‏
صورت ديگری طرح كرد ، همان نظريه معروف لاوازيه كه هيچ موجودی معدوم‏
نمی‏شود و هيچ معدومی موجود نمی‏شود ، با اصلاحاتی كه پشت سر يكديگر كردند
،