هدف است . قهرا ديگر تلاش معقول صورت نمی‏گيرد ، همه تلاشها به همين‏
صورت نامعقول احمقانه است .

داستان دكتر معين و استاد معاند

مرحوم دكتر معين ( خدا بيامرزدش ، اين اواخر عمرش مخصوصا خوبيهايی‏
داشت ) می‏گفت : من در دانشگاه بودم ( او خودش استاد بود ) ديدم يكی از
همين افراد كه با اسلام خيلی مبارزه می‏كند ، يك عده از دانشجويان را دور
خودش جمع كرده و دارد برای اينها حرف می‏زند ، قدم می‏زند و با اينها
صحبت می‏كند . من به اينجا رسيدم كه می‏گفت : حافظ آنجا كه می‏گويد : "
اين دفتر بی‏معنی در خم شراب اولی " مقصودش العياذبالله قرآن است . به‏
او گفتم : تو چطور چنين حرفی می‏زنی ؟ اين حافظی كه اينهمه در ديوان اشعار
خودش از قرآن دم می‏زند ، و اصلا حافظ كه حافظ است به دليل اين است كه‏
حافظ قرآن بوده است :
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی كه اندر سينه داری
عشقت رسد به فرياد گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چارده‏
روايت
و نه تنها حافظ قرآن بوده ، تمام قرائات قرآن را حفظ بوده و می‏دانسته‏
، مدرس و مفسر قرآن بوده است :