ثابت میشود .
ما مطلبی را كه از قرآن استنباط كنيم هيچ اصراری نداريم كه حتما آن را
با علم روز منطبق كنيم ، چون علم بشر متغير است ، در هر دوره و زمانی
يك نظريهای دارد كه در زمان ديگر نيست ، گو اينكه برای خود بشر هر چه
كه در زمان خودش هست امری است مسلم . آنچنان كه امروز برای ما يك
سلسله مسائل از نظر علمی مسلم است ، در دويست سال پيش و پانصد سال
پيش و هزار سال پيش همان نظريه هيئت بطلميوسی برای آنها صد درجه
مسلمتر و يقينیتر و قطعیتر بود . ما اصرار نداريم كه آنچه را كه در قرآن
آمده است حتما تطبيق بكنيم با آنچه كه علوم قديم گفتهاند يا علم جديد
میگويد . ای بسا مسائلی باشد كه فعلا در اين زمان برای ما يك مشكل و
لاينحل باشد ، بعد در دورههای ديگر كه علوم بشر پيشرفت بيشتر میكند مساله
حل شود .
ولی آنچه كه ما میدانيم اين است كه اين مطلبی كه در قرآن آمده است
اگر نخواهيم هيچگونه توجيه و تاويلی در آن بكنيم ، با هيئت قديم متضاد
است و با هيئت جديد متضاد نيست ولی منطبق نيست . ايندو با هم فرق
میكنند . با هيئت قديم متضاد است ، يعنی اين ضد آن است ، از چند جهت
. اول ، آنها نه فلك میگفتند و قرآن میگويد : هفت تا . ثانيا آنها
شديدا معتقد بودند كه اين سيارات هفتگانه كه از ماه شروع كرده بودند ،
بعد عطارد ، بعد خورشيد ، بعد مريخ ، مشتری ، زحل هر كدام در يكی از
آسمانها قرار دارد و در آسمان هشتم همه ستارگان ديگر قرار دارد . آسمان
نهم هم اطلس است يعنی هيچ ستارهای در آن نيست . قهرا اين سوال را در
قديم برای معتقدين به قرآن و معتقدين به هيئت قديم به وجود میآورد كه ما
اين را با قرآن چگونه تطبيق كنيم . قرآن میگويد
|