قسمت آخر اين سوره مباركه است كه آيات ، اكثر با كلمه " قل " شروع‏
می‏شود . از مجموع هفت آيه‏ای كه در اينجا هست ، شش آيه‏اش با لفظ قل‏
شروع می‏شود . قل يعنی بگو .
آيه اول را ( « قل هو الذی انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده‏
قليلا ما تشكرون ») در جلسه گذشته تفسير كرديم . اينجا به نكته‏ای اشاره‏
كنم و آن نكته اين است :

اصل " التفات "

در فن فصاحت و بلاغت در علم معانی ، اصلی است كه از آن به " اصل‏
التفات " تعبير می‏كنند . در آنجا مقصود از " التفات " اين است كه‏
متكلم در يك سياق واحد كه دارد سخن می‏گويد ، از اين حالتهای سه ضمير ،
يعنی حالت ضمير غياب يا خطاب يا تكلم ، از يكی به ديگری التفات پيدا
می‏كند . مثلا سياق سخن سياق غيبت يعنی مغايب است ، يكمرتبه اين سياق‏
مغايب تغيير پيدا می‏كند ، در حال ادامه‏اش تبديل می‏شود به سياق خطاب ،
درصورتی كه مطلب همان مطلب است . و يا برعكس ، سياق ، سياق خطاب‏
است ، بعد تبديل می‏شود به سياق غياب ، درصورتی كه مطلب يك مطلب است‏
. و اين هميشه به علت يك سلسله نكات است كه در علم " معانی بيان "
توضيح داده‏اند كه به چه علل و جهاتی گوينده سياق سخن خودش را تغيير
می‏دهد .
مثال روشنش سوره مباركه حمد است . اين سوره ، نيمی شكل غياب دارد و
نيم ديگر شكل خطاب ، درصورتی كه درواقع همه آن يك سياق است .
سوره حمد اينچنين شروع می‏شود : " « الحمد لله رب العالمين »" سپاس‏