انسان از نظر خلق ، بالقوه به دنيا میآيد
خلق كه اصطلاح " اخلاق " هم در ميان علمای اسلامی از همين جا پديد آمده است در مقابل خلق است ، خلق داريم و خلق . خلق به صورت و بدن اطلاق میشود و خلق به خصلتها و كيفيتهای روحی . انسان از نظر خلق ، بالفعل به دنيا آمده ، يعنی در عالم رحم بدون اختيار او خلقش تمام میشود ، ولی انسان از نظر خلق ، بالقوه به دنيا میآيد و خودش است كه بايد برای خودش خلق بسازد و به عبارت ديگر اين خود انسان است كه بايد خودش را از نظر درون و روح و اندامهای روحی بيافريند . يك تفاوت حيوانات با انسان اين است كه حيوان وقتی كه به دنيا میآيد ، چه از نظر جسمی و چه از نظر خصلتهای روحی ، بالفعل به دنيا میآيد ، يعنی حيوان با يك سلسله غرايز به دنيا میآيد و تا آخر هم همينطور است ، تغييرپذير هم نيست مگر در سطح بسيار كم ، يعنی همينطور كه بدن حيوان را میشود با تربيت فیالجمله تغيير داد ، مثلا يك اسب را در اثر تربيت ، كمی اندامش را تغيير داد ، خلق حيوان را هم میتوان فیالجمله و به مقدار كم تغيير داد . هر حيوانی با هر صفتی كه [ به دنيا ] میآيد ، [ به آن صفت باقی است . ] مثلا اگر میگوييم سگ به حسب غريزه وفادار است و گربه به حسب غريزه بیوفا ، آن ديگر غريزهاش وفاداری است و اين هم غريزهاش بیوفايی است . تغيير دادن آن صفت ، اگر هم بشود ، بسيار بسيار كم است . روح و جسم در حيوان هماهنگاند .