اشيا معنايش اين است كه برخلاف آنچه كه ما خيال می‏كنيم ، مثلا اين ناخن‏
من كه در اينجا قرار دارد و ستاره‏ای كه در دورترين كهكشانها قرار گرفته‏
است با يكديگر وابستگی دارند ، يعنی وجود هر يك از اينها بدون ديگری‏
محال است ، در صورتی كه انسان خيال می‏كند كه اشيا به يكديگر وابستگی‏
ندارند . گاهی ما مثلا می‏گوييم همين مورچه اگر نمی‏بود چه می‏شد ؟ نمی‏دانيم‏
كه همين مورچه‏ای كه در اينجا وجود دارد يك ركن از اركان عالم است . اين‏
تصورش خيلی مشكل است ولی حقيقت است ، يعنی اگر به فرض محال ( چون‏
حذف كردنش محال است ، ما مورچه را هم بكشيم بالاخره معدومش نكرده‏ايم ،
شكلش را تغيير داده‏ايم ) ما مجموع اتمهايی كه مورچه را تشكيل داده از
بين می‏برديم و قدرت می‏داشتيم كه آن را معدوم مطلق كنيم ، تمام نظام عالم‏
بهم می‏خورد . اين مقدار وابستگی ميان اشيا هست ، و هر موجودی در كار
خودش است . اگر نقش هر چيزی را در مجموع دستگاه خلقت بدانيم ، آنوقت‏
نقش كل دستگاه خلقت را هم می‏دانيم .
اين است كه قرآن می‏فرمايد: " « ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع‏
البصر هل تری من فطور »" در خلقت رحمان تفاوت ( به همان معنی كه عرض‏
كردم نه اختلاف ، به معنی تبعيض ، به معنی اينكه يك چيزی مورد توجه و
عنايت و تدبير باشد و چيز ديگر نباشد ) هرگز نمی‏بينی .

سستی در كار عالم نيست

قرآن می‏گويد : باز هم نگاه كن ( بار ديگر چشمت را تيز كن ) ببين آيا
يك سستی و فطور و شكافی در كار عالم می‏بينی ؟ ( همان بهم پيوستگی ) هر
چه كه می‏بينی ، خرابی در كار عالم نيست . هر خرابی