عهده‏داری و دو تعهد است ، يك عهده‏دار شدن از طرف بنده ، كه كلمه "
توكل " از اين جهت است ، و يك عهده‏دار شدن از طرف خدا : تو عهده‏دار
وظيفه خودت و طاعت خدا باش ، در سرنوشت اعتمادت بر خدا باشد . در "
علی الله " كلمه " معتمدا " تضمين شده است . تو در هر كاری توجهت به‏
وظيفه خودت باشد ، ولی انسان كه نمی‏تواند نگران سرنوشت خودش نباشد ،
در آن جهت تكيه‏ات بر خدا باشد . " توكل معتمدا علی‏الله " عهده‏دار كار
خود و وظيفه خودت باش ، درحالی‏كه تكيه‏ات به خدا باشد ، در سرنوشت‏
تكيه‏ات به خودت نباشد ، به خدا باشد . تو اگر وظيفه خودت را خوب‏
انجام بدهی ، مطمئن باش سرنوشتت به دست او خوب خواهد شد و از بين‏
نخواهد رفت .
از اينجا معلوم می‏شود كه توكل به معنای يك كار يك‏طرفه ، يعنی من هيچ‏
تعهدی را نپذيرم ، فقط سرنوشتم را به خدا بسپارم ، بعد هم بروم بخوابم ،
[ مردود است ، ] پس تكليف وظيفه چه می‏شود ؟ خدا آن وقت متعهد سرنوشت‏
انسان می‏شود كه انسان متعهد وظايف خودش بشود . تو راه خدا را پيش بگير
و در هر كاری ببين وظيفه چيست ، به تكليف خودت عمل كن ، آن وقت ببين‏
خدا چگونه سرنوشت تو را خوب می‏سازد .
پس در مفهوم توكل دو چيز خوابيده است : از طرف بنده قبول كردن‏
وظايف الهی كه به او واگذار شده است ، از طرف خدا قبول كردن سرنوشت‏
خوب كه بنده به او واگذار كرده است . خدا تكليف به تو واگذار كرده‏
است ، تو آن را بپذير ، تو سرنوشتت را به خدا بسپار ، خدا آن را
می‏پذيرد .
« و من يتوكل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شی‏ء
قدرا . »