است ؟

انسان از نظر خلق ، بالقوه به دنيا می‏آيد

خلق كه اصطلاح " اخلاق " هم در ميان علمای اسلامی از همين جا پديد آمده‏
است در مقابل خلق است ، خلق داريم و خلق . خلق به صورت و بدن اطلاق‏
می‏شود و خلق به خصلتها و كيفيتهای روحی . انسان از نظر خلق ، بالفعل به‏
دنيا آمده ، يعنی در عالم رحم بدون اختيار او خلقش تمام می‏شود ، ولی‏
انسان از نظر خلق ، بالقوه به دنيا می‏آيد و خودش است كه بايد برای‏
خودش خلق بسازد و به عبارت ديگر اين خود انسان است كه بايد خودش را
از نظر درون و روح و اندامهای روحی بيافريند . يك تفاوت حيوانات با
انسان اين است كه حيوان وقتی كه به دنيا می‏آيد ، چه از نظر جسمی و چه از
نظر خصلتهای روحی ، بالفعل به دنيا می‏آيد ، يعنی حيوان با يك سلسله‏
غرايز به دنيا می‏آيد و تا آخر هم همين‏طور است ، تغييرپذير هم نيست مگر
در سطح بسيار كم ، يعنی همين‏طور كه بدن حيوان را می‏شود با تربيت‏
فی‏الجمله تغيير داد ، مثلا يك اسب را در اثر تربيت ، كمی اندامش را
تغيير داد ، خلق حيوان را هم می‏توان فی‏الجمله و به مقدار كم تغيير داد .
هر حيوانی با هر صفتی كه [ به دنيا ] می‏آيد ، [ به آن صفت باقی است . ]
مثلا اگر می‏گوييم سگ به حسب غريزه وفادار است و گربه به حسب غريزه‏
بی‏وفا ، آن ديگر غريزه‏اش وفاداری است و اين هم غريزه‏اش بی‏وفايی است .
تغيير دادن آن صفت ، اگر هم بشود ، بسيار بسيار كم است . روح و جسم در
حيوان هماهنگ‏اند .