كه به يك اعتبار يكی بالاست و ديگری پايين ، به يك اعتبار يك عالم در
راست ما قرار گرتفه است يك عالم در چپ ما ( نه چپ انسان ، چپ كل
عالم ) ، يك عالم در راست اين عالم ما ، در راست اين حيات طبيعی كه
ما هستيم قرار گرفته است و يكی در چپ اين عالم . آن بالا را راست عالم
میگويند ، آن پايين را چپ عالم . آن بالا همان است كه آن را " بهشت "
ناميدهاند و دار نعيم و سعادت و سرور است ، به آنجا ما میرسيم اگر چنين
توفيقی پيدا كنيم ، آن ديگری كه پايين است ، تاريك است ، تسفل است ،
رو به پايين رفتن است و در آنجا عذاب و رنج و درد و شقاوت و بدبختی
است . آن را " عالم پايين " يا شمال اين عالم " میگويند . ( شمال
يعنی چپ نه شمال در مقابل جنوب . شمال عالم است يعنی چپ عالم است )
. در مورد آن اولی هميشه تعبير يا " راست " است يا " بالا " . و در
مورد اين دومی تعبير يا " چپ " است يا " پايين " . خود " جهنم "
چه لغتی است ؟ از " جهنام " است كه جهنام آن چاههای خيلی عميق و
تاريك را میگويند . اين لفظ نيز به اعتبار پايين بودن و تاريك بودن
انتخاب شده است چون اين الفاظی كه ما در اين دنيا داريم ، برای معانیای
كه در همين دنيا وجود دارد وضع شده است . آنها لفظ ندارد و با الفاظی
بيان میشود كه تا اندازهای به آن معنا نزديك باشد ، و الا :
معانی هرگز اندر حرف نايد
|
كه بحر بيكران در ظرف نايد
|
اين الفاظ ما جامههايی است كه برای اندام معانی اين عالم دوخته شده است
ولی معانی عالم ديگر ، اندام ( آنها ) اندام ديگری است ، جامه ديگر
میخواهد و تا كسی با آن اندامها آشنا نباشد لفظش را هم نمیتواند انتخاب
كند . آن اندامها را در اين لباسها ارائه دادن و نشان دادن ، هر كارش