می‏فرمايد : " « فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرش اعين »" ( 1 ) هيچ‏
نفسی نمی‏تواند بداند كه چه مايه‏های روشنايی چشمی در آنچا پنهان است ،
يعنی حتی توصيفهايی كه در قرآن می‏كنيم به حسب ميزان درك بشر است نه‏
اينكه به ميزانی است كه آنها هستند ، آن قابل توصيف نيست . برای يك‏
نفس در دنيا امكان درك آن مطلب وجود ندارد " « فيهما عينان تجريان
" در آن دو بهشت دو چشمه جريان دارد . باز مفسرين اينجا همين حرف را
زده‏اند . ( می‏فرمايد ) دو چشمه الی جريان دارد ، يعنی چگونه چشمه‏هايی‏
هست ، ( قابل توضيح نيست ) ، همين قدر بدانيد دو چشمه‏ای هست . اين "
ای " ( در " دو چشمه‏ای " باز علامت ابهام است يعنی ديگر وصفش را از
ما نخواهيد .
"« فيها من كل فاكهة زوجان »" از هر ميوه‏ای دو نوع وجود دارد. زوجان‏
يعنی " جفت " كه مفسرين گفته‏اند يعنی دو نوع نه يك نوع. باز قرآن شرح‏
نداده است . قهرا همان احتمال می‏آيد كه آنجا كه گفتيم " « جنتان »"
( دو بهشت است ) قهرا ميوه‏های هر بهشتی هم با ميوه‏های بهشت ديگر فرق‏
می‏كند ، ميوه‏های بهشت روحانی ، روحانی است و ميوه‏های بهشت جسمانی ،
جسمانی است . تا اينجا وصف خود اين دو بهشت بود . " « فبای الاء ربكما
تكذبان »" نعمتها را ببينيد ، به كداميك از نعمتها تكذيب می‏كنيد ؟
از اينجا وصف اهل بهشت است يعنی حالت آنها را بيان می‏كند كه بيشتر
حالت اهل بهشت جسمانی بيان شده است يعنی اين حالات بيشتر با اهل بهشت‏
جسمانی منطبق است : " « متكئين علی فرش بطائنها من استبرق ( 2 ) و جنا
الجنتين دان »" اهل بهشت تكيه می‏زنند بر فراشها و بر

پاورقی :
. 1 سجده / . 17
. 2 يا من استبرق »، هر دو جور خوانده شده ، همزه وصل و همزه قطع ،
ولی بيشتر همزه قطع خوانده‏اند كه من استبرق ».