پاورقی : . 1 انعام / . 59 . 2 بقره / 1 - . 3
است ، اگر شكم ما را بشكافند هر كسی میتواند ببيند . اينها غيب نيست .
اينها را ما نمیبينيم ولی ديدنيهايی است كه نمیبينيم . اما آنچه كه به
روح ما تعلق دارد اصلا ديدنی نيست . يك كسی بگويد ما میخواهيم مغز اين
شخص را بشكافيم روحش را پيدا كنيم ، يا كسی بگويد میخواهيم مغز او را
زير اشعه ايكس بگذاريم روحش را پيدا كنيم ، افكار و انديشههايش را
پيدا كنيم ، بگويد شما گلستان سعدی يا سوره جمعه را حفظ هستيد ، من
میخواهم مغز شما را زير اشعه ايكس بگذارم ببينم اين گلستان سعدی يا سوره
جمعه در كجای آن وجود دارد ؟ چنين چيزی امكان ندارد . پس فرق است ميان
ديدنی و نديدنی . " غيب " در اينجا به معنی " نديدنی " است ، نه آن
كه ما نمیبينيم . فرق است ميان آن كه نمیبينيم ولی ديدنی هست ( مشهد را
الان ما نمی بينيم ولی امری است ديدنی ) و آن كه اصلا ديدنی نيست .
قرآن وقتی سخن از غيب میگويد يعنی نديدينهای : " « و عنده مفاتح
الغيب لا يعلمها الا هو »" ( 1 ) كليدهای نديدنيها در نزد اوست . گفتيم
خود پروردگار غيب الغيوب است ، از هر نديدنیای نديدنیتر است ، چون
موجود هر چه از نظر وجود كاملتر باشد از دسترس حواس انسان خارجتر است
. آنگاه فرق مؤمن و غير مؤمن در اين است كه مومن آن كسی است كه تنها به
ديدنيها ايمان ندارد ، به نديدنيها هم ايمان دارد ، يعنی به حقايق موجود
نديدنی هم اعتقاد و ايمان دارد ( « الم ذلك الكتاب لا ريب فيه هدی
للمتقين الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوش و مما رزقناهم ينفقون » )
(2) و اساسا پيغمبران آمدهاند برای همين كه در ما ايمان به حقايق نديدنی
پاورقی : . 1 انعام / . 59 . 2 بقره / 1 - . 3 |