به خدا اشاره كند خدا را محدود كرده است (در خطبه اول نهج البلاغه هست):
" ... « و من جهله فقد اشار اليه و من اشار اليه فقد حده » ... " .
اين است كه اگر از حالت اول شخص و دوم شخص خارج شد ، در غير خدا به‏
صورت " اين " و " آن " يعنی با اسم اشاره هم می‏شود او را بيان كرد
ولی در خدا با اسم اشاره نمی‏شود ، منحصرا بايد با سوم شخص ضمير گفته شود
و آن " او " است .
نكته ديگر اين است كه كلمه " هو " درباره خدا از ضمير هم يك درجه‏
بالاتر است . اصلا " هو " يك اصطلاح خاص قرآنی و اصطلاح خاصی است كه ما
در دعاها اين را استنباط می‏كنيم كه " هو " خودش يكی از اسماء الله‏
است ، يعنی " او " ، يعنی آن كه " او " ی حقيقی فقط اوست ، چون "
او " اشاره به غيب و غايب است ، يعنی او كه غير او " اين " و " آن‏
" دارد ، و آن كه اساسا " او " ی مطلق است يعنی غيب مطلق است‏
خداوند است . لذا در دعاها اگر توجه كرده باشيد ما اين جور تعبيرات‏
داريم : " يا هو " . اصلا " هو " به معنی ضميری معنی ندارد كه منادی‏
واقع شود ولی " هو " در مورد خدا منادی واقع می‏شود ، می‏گوييم : " يا
هو " ، " يا من لا هو الا هو " . ( در دعاها تعبيرات خيلی عجيبی است !
) ای كسی كه " هو " ی حقيقی نيست مگر او . " هوی " يی كه منحصرا به‏
او بايد گفت " هو " فقط تو هستی .
حديثی است كه از وجود مقدس سيد الشهداء سلام الله عليه روايت شده‏
است ( 1 ) ، حديث خيلی مفصلی است در تفسير " « قل هو الله احد »" و
حديث بسيار پر معنايی است و در واقع گنجی است از معرفت . از جمله‏

پاورقی :
. 1 آن حديث در صافی است ، می‏خواستم كتاب را بياورم كه آن را از رو

بخوانم ، فرصت نشد خيلی عالی است. ان شاء الله در محلش ( قل هو الله‏

احد ») به آن بپردازيم .