اصطلاح قدما نقطه اعتدال ربيعی را در نظر بگيريم ، يعنی آن روز اول‏
فروردين كه شب و روز برابر ، خورشيد در مدارات فرضی آسمان ( در مداری‏
قرار دارد كه نيمی از زمين در بالای آن واقع می‏شود ونيم ديگر در پايين ) ،
يعنی اگر ما فرض كنيم زمين يا خورشيد حركت می‏كند ، خورشيد روی نقطه‏ای‏
در آن دايره فرضی ( قرار گرفته است ) كه اگر آن نقطه را در نظر بگيريم‏
نيمی از زمين در اين طرفش قرار می‏گيرد و نيم ديگر در آن طرف ، يعنی‏
معادل با خط استوا . ولی هر چه كه رو به تابستان می‏رويم خورشيد ميل به‏
اصطلاح شمالی پيدا می‏كند و به طرف شمال زمين نزديكتر می‏شود . تا می‏رسيم‏
به وسط تابستان ، باز برمی‏گردد . اول پاييز كه می‏آيد باز می‏رسد به نقطه‏
اول . باز از پاييز به زمستان به آن طرف ( ميل می‏كند ) يعنی ميل جنوبی‏
پيدا می‏كند . پس اگر ما محاذات زمين را حساب كنيم خورشيد هر روزی از
نقطه‏ای طلوع می‏كند و هر روزی هم در نقطه‏ای غروب می‏كند ، منتها در هر
سالی ( خورشيد ) دو روز هم در نقطه غروب می‏كند ، يك وقت در رفتن‏
خورشيد ، يك وقت هم در برگشتن خورشيد . پس اين است كه نسبت به زمين‏
هم ما مشرقها و مغربها داريم .
حال " مشرقين و مغربين " به چه مناسب ؟ مشرقين و مغربين به اعتبار
نهايت ميل شمالی و نهايت ميل جنوبی ، يعنی آخرين حد مشرق و آخرين حد
مغرب ، چون گفتيم در يك جهت ( مثلا مشرق ) ، خورشيد وقتی كه تمايل به‏
اين طرف پيدا می‏كند به آخرين حد می‏رسد ، تمايل به آن طرف هم كه پيدا
می‏كند به آخرين حد می‏رسد . مغربش هم همين طور است . حال چرا در اينجا
اين دو حد كه آخرين حد است ذكر شده ؟ اين خودش نكته‏ای دارد : چون اينجا
قرآن در مقام تعديد و شمارش نعمتهاست ، می‏خواهد بگويد اينكه خورشيد
ميان اين دو حد