آن را به او فهماند . راه ديگری نيست كه بشود عظمت آن را به او فهماند.
" « لا مقطوعة »" خصوصيت آن ميوهها اين است كه بريده نمیشود يعنی
برای هميشه هست ، روزی ای نيست كه يك مدت موقت باشد بعد قعطش كنند
" « و لا ممنوعة »" و نه اينكه در حالی كه وجود دارد تكليفی بيايد
منعش كند ، نه میبرند ( نمیآورند ) كه اساسا وجود نداشته باشد ( میگويد
چنين نيست ، هميشه وجود دارد ) و نه در حالی كه وجود دارد منعی در كار
است كه بگويند به آن درخت نزديك نشويد مثل آنچه كه ( برای ) آدم در
ابتدا وجود داشت ولی گفتند به آن درخت نزديك نشو .
" « و فرش مرفوعة »" بساطها و فراشهايی در آنجا وجود دارد عالی ،
بلند درجه ، بلند مرتبه . ظاهر " فراش " اين است كه مقصود همين
بساطها و فرشها باشد ولی ( در اين صورت ) همين قدر میگفتند " اما عالی
" . بعضی گفتهاند اين كنايه است چون " فراش " در زبان عربی به دو
معنا گفته میشود ، يك معنايش همسر است يعنی زن برای مرد . آنوقت
عالیای كه در اينجا آمده ، در تفاسير آمده است يعنی عالی هستند از نظر
قدر ، اخلاق و فكر ، يعنی بعضی انحطاطهای فكری و روحی ( خلقی ) كه در برخی
از زنهای دنيا ديده میشود آنجا ديگر وجود ندارد . ديگر زن آنجا آن نقص و
عيبی كه در زنهای دنيا هست در او نيست ، و اينها همان زنهای دنيا هستند
كه اهل بهشت میشوند ولی منهای نقصهايی كه احياينا در زنهای دنيا وجود
دارد . " « انا انشأناهن انشاء » " كأنه ما آنها را انشاء كردهايم
انشاء كردنی . مثل اينكه از نو ساخته میشوند . " « فجعلناهن ابكارا »"
در آنجا بيوهگی وجود ندارد . " « عربا اترابا »" عرب جمع " عروب "
است . عروب ، نصاب هم میگويد ( يعنی ) شوهر دوست ، زنی كه به شوهر
خود عشق بورزد ، چون از جمله لذاتی كه يك انسان میبرد آن صفا و صميمت و
مهر و مودتی است كه در ناحيه همسر خودش ببيند
|