اينكه مثلا صنعتگران روی آن خوب كار كرده‏اند . ولو اينكه همه اين‏
خصوصيات را از بيرون خودش كسب كرده است در عين حال اين خوبيها را
دارد ، يعنی شرط خوبی يك برليان اين نيست كه خود برای خود كسب كرده‏
باشد . ولی انسان در ميان موجودات ، رسيده به مرحله آزادی و اختيار و
خليفة اللهی و انتخاب و به مرحله‏ای كه خود بايد برای خود نيكی را
انتخاب كند و آن نيكی كه خود برای خود انتخاب نكرده و از خارج به او
تحميل شده است اصلا آن برايش نيكی نيست . مثلا صداقت ، امانت ، راستی‏
، آزاديخواهی ، آزادمنشی . تقوا همه ايها آن وقت برای انسان فضيلت است‏
كه اين انسانی كه در سر دو راهی انتخاب قرار می‏گيرد طرف خوب را برای‏
خود انتخاب كند . همين قدر كه از خارج به او تحميل شد يعنی طبيعی و ذاتی‏
شد ، آن كمال ديگر كمال انسانی و آن فضيلت ديگر فضيلت انسانی نيست .
شرط فضيلت انسانی اين است كه خود انسان قيام به آن فضيلت بكند .
بعد ما می‏آييم سراغ بهشت و مقابل آن ، جهنم ، طبيعت بهشت يعنی تجسم‏
اعمال اختياری انسان ، اگر عملی اختياری نباشد اصلا بهشتی وجود ندارد .
بهشت يعنی مخلوق خود انسان ، يعنی تجسم اعمال اختياری خود انسان . اگر
انسانی نباشد و اگر اختياری و عمل اختياری وجود نداشته باشد اصلا بهشتی‏
نمی‏تواند وجود داشته باشد . پس اين ، حرف مهمل است كه خدا انسانرا خلق‏
كند بعد هم ببرد به بهشت . خيال كرده‏اند بهشت مثل باغی است در
شميرانات ، انسان هم مثل يك فلز يا گياه است ، اين را ببرند آنجا
بگذارند ، قضيه حل می‏شود . اين جهت راعرض كرديم كه آيه كريمه با اين‏
تعبير بيان می‏كند : "