آنها داريد ، علاقهای پيدا میكنيد و بعد اين علاقه را آشكار و ظاهر میسازيد
و روابط دوستانه با آنها برقرار میكنيد " « و قد كفروا بما جائكم من
الحق »" در حالی كه آنها كفر میورزند . ( هميشه گفتهايم كه مفهوم "
كفر " صرف قبول نكردن اسلام نيست ، قبول نكردن و به عناد و ستيزه
برخاستن است ) ، و حال آنكه آنها با حقی كه بر شما نازل شده و برای شما
آمده است ( يعنی همين پيام خدا ، همين قرآن ) ستيزه میكنند . معنايش
اين است : پس مسلكی بودن كجا رفت ؟ آنها اينقدر نسبت به دين و ايمان
و مسلك شما مخالفت میكنند ، باز شما آنها را برادر خوانده خودتان قرار
دادهايد ؟ " « يخرجون الرسول و اياكم ان تؤمنوا بالله ربكم »" اينها
مردمی هستند كه پيامبر را و شما را از شهر و ديارتان اخراج كردند به گناه
اينكه به رب خودتان ، به پروردگارتان ايمان آورديد . چرا فراموش میكنيد
؟ اينها نگذاشتند كه پيغمبر و شما در زادگاه خودتان زندگی كنيد ، شما را
مجبور به مهاجرت كردند ( واقعا هم مجبور به مهاجرت كردند يعنی اگر به
آنها آزادی میدادند مهاجرت نمیكردند ) ، شما را از شهر و ديارتان اخراج
كردند به گناه ايمانتان ، ايمان به چه ؟ آيا به يك ارتباط برقرار
كردهاند اخراج میكنند ؟ ( خير ) ، میگويد چرا تو به خدای خالق و
پروردگارت ايمان آوردی ؟ در واقع خود آيه نشان میدهد ، میگويد آنها به
دليل مسلك با شما مخلفند ، آن وقت شما چطور میخواهيد بين آنها و غير
آنها به دليل مسلك فرق نگذاريد ؟
نظير اين آيه است آيهای كه در سوره مباركه حج است و اولين آيهای است
كه در مورد جهاد نازل شده است و میفرمايد : "« اذن للذين يقاتلون بانهم
ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان
|