شما میگويد انسان شرافت دارد ، میگوييم كدام انسان ؟ انسان زيست شناسی
؟ از نظر زيست شناسی كه جانیترين انسانها با شريفترين انسانها فرق
نمیكند . مثال از مسلمانها نمیآوريم . از نظر زيست شناسی موسی چمبه با
لومومبا هيچ فرق نمیكند ، هيچ شرافتی آقای لومومبال بر آقای موسی چمبه
ندارد ، يعنی نمیشود گفت ( چون ) مثلا گروه خون اين از گروه خون او بهتر
است يا شكل اين از شكل او زيباتر است ( اين بر او شرافت دارد ) . اين
كه ملاكش نيست ، ملاك مسائل ديگری است كه شما آنها را " معيارهای
انسانيت " میناميد . پس انسانيت ما فوق انسان است ، يعنی هر انسانی
انسان بالقوه است ، و انسان بالفعل آن است كه آن ارزشهای انسانی در او
رشد و كمال پيدا كرده است . پس هدف آن ارزشهای متعالی انسانی است .
اين است كه انسان فدای ايمان میشود ، فدای اخلاق میشود و فدای ارزشهای
انسان میشود .
بنابراين در زمينه امر خدا و اراده خدا - كه امر خدا و اراده خدا هم
چيزی جز سعادت بشريت نيست - ديگر حقی در مقابل آن پيدا نمیشود كه كسی
بگويد من به دليل اينكه فقط يك اسنان زيست شناسی هستم و يك سر و دو
گوشدارم حقی دارم و اين حق من به هيچ وسيلهای قابل سلب نيست . خير ،
چنين چيزی نيست ، حق مال تو نيست ، مال انسانيت است . تو تا در مسير
انسانيت باشی ذيحق هستی ، از اين مسير كه خارج شدی حقی به هيچ چيز نداری
حتی به جان خودت . اين است كه قرآن میگويد : " « ما افاء الله علی
رسوله »" آنچه را كه خدا برگرداند ، يعنی بی جهت پيش اينها بود . اصلا
مالكيت بر ايشان قائل نيست ، با كمال صراحت .
اينجا چون قانون را برای مسلمين بيان میكند بعد میفرمايد : " « فما
اوجفتم عليه من خيل و لا ركابغ" در اينجا اسب و شتری بر اينها نتاختيد.
|