سوار بود . ) حضرت به او فرمود : " « يابن ام عبد » " ( گويا به مادر
" ام عبد " می‏گفتند . كنيه مادرش بوده . او را به نام مادرش خطاب‏
كرد ، فرمود : " يابن ام عبد " آيا می‏دانی كه چگونه نصاری رهبانيت را
از پيش خود اختراع كردند ، منشأ رهبانيت چه بود و از كجا پيدا شد ؟ او
گفت " الله و رسوله اعلم " خدا و رسولش بهتر می‏دانند ، شما بفرماييد
. فرمود در ميان اتباع عيسی فسق و فجور و كفر پيدا شد و مؤمنين امت عيسی‏
عليه كفرها و فسق و فجورها قيام كردند و جنگيدند ولی چون نيروی طرف‏
بيشتر بود اينها مكرر شكس خوردند به طوری كه از اينها باقی نمايند مگر
عده كمی . اينها ديدند كه ديگر تاب مقاوت ندارند ، گفتند اگر ما باز هم‏
به مبارزه ادامه بدهيم همه ما كشته می‏شويم و كسی در روی زمين باقی‏
نمی‏ماند كه بخواهد دعوت به دين بكند ، پس مصلحت اين است كه در بلاد
متفرق و مخفی بشويم تا وقتی كه پيغمبری كه عيسی به ما وعده داده است كه‏
خواهد آمد ( يعنی خاتم الانبياء ) ظهور كند و آن وقت اگر ما زنده باشيم‏
در ركاب آن پيغمبر اين مبارزه را ادامه بدهيم . اين بود كه اينها رفتند
در شعاب جبال مخفی شدند . اين كار ، كاری بود كه خدا بر آنها ننوشته بود
ولی خلاف رضای خدا هم نبود ، كار معقولی بود . اين عمل را آنها نكردند
مگر برای رضای خدا ، يعنی اين جور نبود كه صرفا برای حفظ جانشان ، برای‏
طمع به مال دنيا ، برای طمع به بقاء در زندگی دنيا ترك جهاد كنند ، بلكه‏
برای يك امر معقول اين كار را كردند ، يعنی وقتی كه ديدند واقعا ديگر
عملشان فايده ندارد و اگر اينها هم كشته شوند كسان ديگری نيستند كه دعوت‏
به اين دين بكنند ناچار رفتند و متفرق شدند و فلسفه اعراضشان از خلق اين‏
شد كه ما تنها می‏رويم در دامنه كوهها خدا را عبادت می‏كنيم تا وقتی كه آن‏
پيغمبری كه خدای متعال به وسيله عيسی وعده داده است ظهور كند . ( آنها
كه نمی‏دانستند