به آن " اسم " می‏گويند ، يعنی اسم در اينجا غير از نام است كه ما
معمولا در اصطلاح عرف داريم . نام يعنی يك قرارداد . يك لفظ را البته به‏
اعتبار معنايی ولی به حسب قرارداد روی شخصی می‏گذارند يا روی چيزی ، كه‏
گاهی اشياء هم نام دارند . مثلا " تهران " نام يك شهر است ، " قم "
نام يك شهر است . گاهی بشر برای كوهها و اسبها هم نام مخصوص می‏گذارد ،
ولی در نام ، رابطه نام با آن شی‏ء يك رابطه قراردادی است ، قرارداد
كرده‏اند . احيانا ممكن اتس كه مفهوم آن نام با آن شخص هيچ انطباقی‏
نداشته باشد . اگر اسم كسی را گذاشتند علی ، برای اين است كه او را با
اين نام بشناسند ، وقتی می‏خواهند صدايش كنند بگويند علی . اما اين دليل‏
نيست كه اين علی هم مثل آن علی واقعا علی باشد يعنی دارای علو باشد .
گاهی بر عكس اسم می‏گذارند : " بر عكس نهند نام زنگی كافور " يك سياه‏
زنگی را " كافور " می‏نامند ) . قديم معمول بود ، يكی از اسمهايی كه روی‏
غلامها می‏گذاشتند " كافور " بود . كافور سفيد است . يا به كچل می‏گفتند
" زلفعلی " . ولی اسم در مورد خداوند اين نيست كه ما برای خداوند
نامهای متعدد قرارداد كرده‏ايم آن طور كه در زبان عربی برای شير ، اين‏
حيوان درنده ، نامهای متعد گذاشته اند . در نصاب می‏گويد :
غضنفر و اسد و ليث و حارث و دلهاث هژبر و قسوره و حيدر است و
ضيغم شير
ولی همه آنها نامگذاری است . در زبان عرب اين چيزهای خيلی زياد است‏
كه مثلا برای شير يا سگ يا گربه اسمهای متعدد بگذارند . اسماء الهی اين‏
نيست كه برای خدا اسم زياد گذاشته‏اند ، آنجا اسم گذاری نيست . در ميان‏
اسماء الهی تنها " الله " را بعضی می‏گويند كه در عين اينكه معنای بر
خداوند متعال صادق است حنبه علميت و نامگذاری دارد ، كه آن هم‏