كند انسان به جايی نمیرسيد ) .
يك صنعت ساده مثل صنعت بنايی را در نظر میگيريم . اگر اولين كسی كه
شروع میكند به كار بنايی و چهل سال هم بنايی میكند تجاربش را با خودش
به گور ببرد ، بعد يك نفر ديگر از نو بخواهد شروع كند ، اين ( صنعت )
تا قيامت به جايی نمیرسد . همين طور است علوم . آنهايی كه اولين باز
مثلا علم حساب را كشف كردند ابتدا مثلا چهار عمل اصلی را به دست
آوردهاند . اگر بشرهای بعد هم میآمدند از همان جا شروع میكردند باز به
همان نقطه آنها رسيده بودند . ولی در اثر بيان و قلم ، هم علم انسان ،
آموختههای انسان ، تجربيات اسنان به همزمانهای خودش توسعه پيدا میكند و
هم برای نسلهای ديگر باقی میماند . پس " « علمه البيان »" و همچنين
" « علم بالقلم »" مساوی است با اينكه فرهنگی و تمدنی به بشريت
عنايت فرمود .
" « الشمس و القمر بحسبان »" از اينجا اين مطلب شروع میشود كه در
كار عالم حساب و نظم برقرار است ، چيزی بی حساب و بی قاعده وجود ندارد
. در زبان عربی يك " حسبان " داريم و يك " حسبان " يعنی و يك "
حسبان " كه اين دو مصدر هستند و يك فعل داريم يكی " حسب " و ديگری
" حسب " . " حسب " مصدرش " حسبان " است و " حسب " مصدرش "
حسبان " . " حسب " يعنی گمان كرد " حسبان " يعنی گمان كردن . ولی
" حسب " يعنی حساب كرد . " حسب حسبانا " يعنی حساب كرد حساب
كردنی . میفرمايد : " « الشمس و القمر بحسبان »" خورشيد و ماه با
حسابی موجود هستند يعنی در كار اينها حساب و نظم معين هست ، در حركاتی
كه اينها دارند حساب و نظمی در كار است . در حركت وضعی و حركت
انتقالی كه هر يك از اين ذرات آسمانی بلكه كهكشانها صدها جور حركت
دارند - و در همه چيزشان - حساب است ، تصادفات و بی نظمی در كار عالم
|