پاورقی : . 1 اعراف / . 143
میخواهد با همين مسأله " « نسوا الله فانسيهم انفسهم »" مسير بهشت و
جهنم را مشخص كند : يا انسان خود را و خدای خود را میشناسد و برای خود
كار میكند كه مسيرش ( به سوی ) بهشت است ، يا خودش را فراموش میكند
و نه برای خود ، برای غير خود ( كار میكند ) و خود را هميشه ضعيف و لاغر
و محتاج نگه میدارد ، اينها اصحاب النار هستند .
اينها موعظه قرآن است ، مواعظی كه واقعا لحن آيات به قدر مؤثر و
كوبنده و نافذ است كه اگر كسی به اصطلاح دلی داشته باشد محال و ممتنع
است كه متأثر نشود . به همين مناسبت است كه بعد فورا ( جملهای )
میفرمايد ( كه ) يعنی : چه دلهای قسیای كه باز هم متأثر نمیشوند !
میفرمايد : " « لو انزلنا هذا القران علی جبل لرأيته خاشعا متصدعا من
خشية الله »" اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل میكرديم ، اين قرآنی كه
بر بشر نازل شده است ( مقصود از " نزول " اين نيست كه مثلا كتابچهای
را بياورند به دست بشر بدهند بگويند اين كتابچه را اگر روی كوه
میگذاشتيم چنين میشد ، نه ، قرآن كلام خداست و حضرت امير میفرمايد
خداوند متعال در كتاب خودش تجلی كرده، فعل خداست، قرآن تجلی خداست بر
بشريت) اگر خدا همين تجلیای كه به وسيله قرآن بر بشر كرد بر كوه میكرد (
« فلما تجلی ربه للجبل جعله دكا و خر موسی صعقا غ) ( 1 ) ، چون كوه هم در
عالم خودش شعوری دارد ، منتها تجلی به كوه يك شكل است ، تجلی به انسان
شكل ديگری است ) اگر اين تجلیای كه خدا بر انسانها كرده است بر كوه
میكرد ، كوه پارهپاره میشد. بعد میفرمايد اينها مثل است كه برايتان بيان
میكنيم برای اينكه از اين مثالها حقيقت را دريابيد. "
پاورقی : . 1 اعراف / . 143 |