را بيان كرده - به يك معناه به همه مسلمين تعلق میگيرد ، چگونه ؟ اولا
اينجا كلمه " فیء " تعبير فوقالعاده است . فیء يعنی رجوع . چيزی كه
رفته و بازگشته ، حالت بازگشتش " فیء " میگويند سايه را تا وقتی كه
آفتاب رو به بلندی است ( تا ظهر ) كه به تدريج سايه كوچك میشود ، "
ظل " میگويند ، از آن به بعد كه باز سايه بر میگردد و رو به درازی میرود
آن را " فیء " قرآن مالی را كه از كفار حربی گرفته میشود اسمش را
میگذارد " فیء " يعنی آن كه به جای اصلی خودش برگشته است ، يعنی او
را غاصب میشمارد . با فلسفه قرآن مطلب كامل و روشن است ، چون هر چه
هست از آن خداست ، همه چيز مال خداست و خدا در اين عالم بشر را برای
مقصدی خلق كرده است كه آن مقصد توحيد است و استفاده از سفره الهی آن
قدر برای انسان جايز است كه با هدف صاحب اصلی موافق و هماهنگ باشد .
از نظر اسلام كسی كه كافر بالله العظيم است مالك حقيقی نيست ، در واقع
آنچه را كه میخورد مثل كسی است كه از نظر قانونی مال غصبی را دارد
میخورد اين مال وقتی كه به مسلم بر میگردد " فیء " است .
اينجا من دو تعبير دارم ، يكی از قرآن يكی از حديث ، خيلی جالب است
! اين تعبير راجع به مال است ، يك تعبير هم راجع به علم داريم . آن
تعبير راجع به علم خيلی عجيب است ! جمله معروفی است كه پيغمبر اكرم
فرموده و مكرر از ايشان روايت شده و از امير المؤمنين با تعبيرات
مختلف مكرر روايت شده ، كه خلاصه همه آنها اين است : " « الحكمة ضالة
المؤمن يأخذها اينما وجدها » " حكمت - يعنی علم ، علمی كه محكم باشد ،
ينی علمی كه تخيل و واهی نباشد ، حقيقت ، مطابق واقع باشد ، علم درست -
گمشده مؤمن است . مؤمن هر جا كه حكمت را پيدا كند گمشده خود را پيدا
كرده " « و لو عند مشرك » " و لو نزد يك مشرك .
|