پاورقی : . 1 نساء / . 113 . 2 ( به معنی فصل بندی ) . 3 قدر / 1
« تكن تعلم »" ( 1 ) و اگر مقصود فقط مردم میبودند ، مثلا میفرمود : "
علمكم القران " يا " علم الانسان القران " كه بعد میگفتيم از پيغمبر
انصراف دارد . وقتی كه ( متعلق ) ذكر نمیشود معلوم است كه نظر به متعلق
خاص نيست . همين طور كه بعضی از مفسرين هم گفتهاند ، در اينجا
نمیفرمايد قرآن را نازل فرمود ، ( میفرمايد ) قرآن را تعليم داد ، يعنی
اول قرآن را به صورت يك حقيقت موجود فرضمیكند ، كه آن حقيقتی كه قبلا
وجود داشته تنزيلش همان تعليمش است و تعليمش مساوی با تنزيلش است .
قبلا گفتهايم كه از خود قرآن فهميده میشود كه قرآن حقيقتی دارد مافوق
كلمات و الفاظ و در آن تفصيل ( 2 ) و مانند آن وجود ندارد و پيغمبر اكرم
يك بار قرآن را به آن صورت به اصطلاح جملی خودش تلقی كرده است و بعد
به صورتهای تفصيلی . آنجا كه از نزول اجمالی قرآن تعبير میشود با كلمه "
انزال " بيان میشود : " « انا انزلناه فی ليلة القدر »" ( 3 ) تمام
قرآن به آن صورت در شب قدر نازل شد ، و آنجا كه به تفصيل ، آيه آيه و
به صورت الفاظ ( فرود ) میآيد با كلمه " تنزيل " بيان میشود . اين
نشان میدهد كه قرآن به عنوان يك حقيقت غيبی - كه اين الفاظ ، مظاهر و
تنزل يافتههای آن حقيقت غيبی هستند - قبل از پيغمبر وجود داشته و بعد
پيغمبر به آن میرسد و بلكه قبل ازخلقت عالم و قبل از خلقت انسان وجود
داشته است چون يك حقيقت مجرد است .
قرآن از اينجا شروع میكند : رحمن ( خدای رحمن ) قرآن را تعليم داد كه
همان تعليمش عين تنزيلش است ( قرآن را به بشر فرود آورد ) . بعد از
اين است كه میفرمايد : " « خلق الانسان »" . نفرمود : " الرحمن خلق
پاورقی : . 1 نساء / . 113 . 2 ( به معنی فصل بندی ) . 3 قدر / 1 |