گناهكاران دروغ می‏پنداشتند يعنی نسب دروغ می‏دادند كه ای آقا دروغ است .
دروغ دانستن غير از نسبت دروغ دادن است . ( نسبت دروغ دادن يعنی )
دروغ دانستنی كه منشأش اين است كه انسان نمی‏خواهد فلان چيز راست باشد .
اين مطلب را مكرر گفته‏ايم كه گاهی انسان چيزی را تصديق می‏كند چون دلش‏
می‏خواهد راست باشد . چون دلش می‏خواهد راست باشد می‏گويد راست است .
يك چيزی را می‏گويد دروغ است چون دلش می‏خواهد دروغ باشد . مثل اينكه‏
گاهی می‏گوييم ان شاء الله دروغ است ، يعنی دل من می‏خواهد دروغ باشد ، يا
می‏گوييم ان شاء الله راست است ، يعنی دل من‏می‏خواهد راست باشد ، در
حالی كه دلبخواهی نيست . راست را آدم بايد تصديق كند خواه دل من بخواهد
خواه نخواهد . دروغ را انسان بايد دروغ بداندخواه دل من بخواهد خواه‏
نخواهد . " تكذيبها " يعنی دروغ نسبت دادن‏هايی كه منشأش اين است‏كه‏
انسان نمی‏خواهد مطلب راست باشد ، چرا ؟ چون می‏خواهد گناه كند و دلش می‏
خواهد كيفری نباشد، چون دلش می‏خواهد كيفر نباشد می‏گويد اين حرفها چيست؟
! يعنی با برنامه ما جور در نمی‏آيد . اين مطلب را خود قرآن بيان می‏كند .
در سوره قيامت - كه بعد ان شاء الله خواهيم رسد - می‏فرمايد: " « لا اقسم‏
بيوم القيامة و لا اقسم بالنفس اللوامة ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه‏
بلی قادرين علی انسوی بنانه بل يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايان يوم‏
القيامة »" (1) انسان دلش می‏خواهد كه در پيشاپيش خودش به فسق و فجور
بپردازد، چون دلش اين جور می‏خواهد قيامت يعنی چه ؟ ! يعنی اين انكار بر
اساس اين ميل است .

پاورقی :
. 1 قيامة / 1 - . 6