باشد ، امر مشكلی بوده است . حداكثر آنچه كه تصور می‏كردند ( اين بود كه‏
) مثلا در مورد هوا می‏گفتند هوا جسم هست ولی جسم غير مرئی است چون ما
يكديگر را به وساطت هوا و نور می‏بينيم اما خود هوا را نه می‏بينيم و نه‏
لمس می‏كنيم ، وجود هوا را به قرائنی به دست می‏آورم ، از قبيل اينكه‏
وقتی مثلا كوزه‏ای را در آب فرو می‏بريم می‏بينيم قلقل می‏كند ، احساس‏
می‏كنيم كه يك چيزی دارد خارج احساس می‏نيم يك چيزی با صورت و دست ما
تماس پيدا می‏كند و فشار می‏آورد ، در صورتی بود كه ( قدما ) راجع به‏
اينكه يك شی‏ء جسم باشد و مرئی نباشد داشتند .
ولی امروز مسأله شكل ديگری پيدا كرده و آن اين است : جسم يعنی شيئی كه‏
داراری جوهری باشد كه دارای ابعاد است . اينكه در قديم خيال می‏كردند همه‏
جسمها سه بعدی است امروز مورد قبول نيست يعنی معتقدند كه ممكن است‏
جسمی دو بعدی باشد ، جسمی يك بعدی باشد ، جسمی چهار بعدی باشد ، جسمی‏
شش بعدی باشد . می‏گويند ما خودمان سه بعدی هستيم و ساختمان ادراك ما هم‏
ساختمان سه بعدی است يعنی ما فقط اجسام سه بعدی را درك می‏كنيم . اگر
اجسامی باشند كه سه بعدی نباشند ، دو بعدی يا چهار بعدی باشند آن وقت‏
ديگر ما نمی‏توانيم آنها را درك كنيم . شايد دو بعديها را مثلا بتوانيم‏
درك كنيم جهار بعديها را نتوانيم يا بر عكس . به هر حال ادراكات ما
ادراكات سه بعدی است نه كمتر و نه بيشتر . بنابراين ممكن است در همين‏
فضا الان اجسامی وجود داشته باشند كه جسم باشند ، ثقل باشند ، وزن داشته‏
باشند ، ما وجود آنها را احساس نكنيم ولی آنها