انس هستند . پس كه به كداميك از نعمتهای الهی تكذيب میآوريد ، يعنی
كداميك از نعمتهای الهی را میتوانيد انكار كنيد ؟ پس اصلا روح و سياق
اين سوره تذكر و يادآوری نعمتهاست برای اينكه انسان متنبه و متوجه باشد
كه نعمتهای الهی را چه ذهنا و فكرا و چه عملا مورد انكار قرار ندهد و
هميشه به آن نعمتها توجه داشته باشد . توجه به نعمت ، روح شكر و
سپاسگزاری را در انسان به وجود میآورد و انسان را بيشتر متذكر خدا میكند
و بيشتر در صراط عبوديت قرار میدهد و از مخالفت و عصيان باز میدارد .
حال میخواهيم ببينيم كه اين نعمتها را كه خدا در قرآن میخواهد بشمارد
چگونه شمارش میكند ؟ در اين شمارش كردنها مسلما حسابی در كار است ، (
چون ) خلفت است ، خصوصا كه بعد هم همواره صحبت از حسبان و ميزان و
نظام موجود در كار عالم است و قهرا نمیتواند خود قرآن كه جزئی از كار
پروردگار است از حسبان و نظام خارج باشد ، اين هم خودش حسابی و نظامی
دارد . ببينيم خدای رحمن كه با اسم " الرحمن " خودش با ما مواجه است
از چه نعمتی شروع كرده ، نعمت اول ، نعمت دوم ، نعمت سوم ، و چه را
بيان میكند . بلافاصله میفرمايد : " « الرحمن علم القران »" خدای رحمن
قرآن را آموخت . ضمير مفعول يا اسم مفعولش هم بيان نشده ( كه آيا )
قرآن را به پيغمبر آموخت ؟ قرآن را به وسيله پيغمبر به مردم آموخت ؟ يا
قرآن را به پيغمبر و مردم همه آموخت ، و به پيغمبر از طريق وحی و به
مردم از طريق پيغمبر ؟ معلوم است كه وقتی متعلق ذكر نمیشود برای اين
است كه نمیخواهد اختصاص بدهد والا میتوانست بفرمايد : " الرحمن علمك
القران " رحمن ، تو را ای پيغمبر قرآن آموخت ، چنانكه بعضی جاها داريم:
" « و علمك ما لم غ
|