هر چه باشد بالأخره متناهی و محدود است ، ولی گفته می‏شود . اما بعد عرض‏
می‏كنيم كه بعضی از صفات است كه درباره غير پروردگار گفته نمی‏شود . در
ميان اسماء ، يك اسم كه گذشته از اينكه خاصيت معنی خودش را در مورد
پروردگار دارد ، علم هم هست ، يعنی اسم خاص است و جنبه نامگذاری هم در
آن هست ، و آن اسم " الله است . ولی " الله " اسم شخصی و فردی است‏
. " الله " يعنی ذات مستجمع جميع كمالات . هر اسمی از اسمهای ديگر يك‏
شأن از شؤون پروردگار را بيان می‏كند . " عالم " وقتی كه می‏گوييم ، آن‏
شأن را می‏گويد كه بر همه چيز آگاه است . " قادر " وقتی كه می‏گوييم ،
آن شأن را می‏گويد كه بر همه چيز تواناست . " مريد " اگر می‏گوييم ، آن‏
شأن را می‏گويد كه هر كاری از او به حسب اراده و خواست و اختيار صادر
می‏شود نه به جبر و نه به طبع . " حی " اگر می‏گوييم يعنی حقيقتی است‏
زنده نه حقيقتی مرده . همين طور سميع ، بصير و . . . اما وقتی می‏گوييم "
الله " يعنی ذاتی كه جميع كمالات در او جمع است . حافظ می‏گويد :
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
كه نه هر كو ورقی خواند معانی دانست
اعتراضش را فيلسوفان است ، می‏گويد امكان ندارد يك فيلسوف بتواند
ذات مستجمع جميع كمالات را درست بشناسد و درك كند مگر آن كسی كه از
طريق عبوديت و معرفت جلو آمده باشد و از طريق تزكيه نفس مرغ سحر شده‏
باشد ، المستغفرين بالاسحار ، آنهايی كه در سحرها با خدا راز و نياز دارند
كه از ناحيه خود خدا معرفت خدا به آنها موهبت می‏شود .
ای كه از دفتر عقل آيت عشق آموزی
ترسم اين نكته به تحقيق ندانی دانست