باری تعالی است . اين كه در آخر آيه اشاره می‏فرمايد : " « ان الله قوی‏
عزيز »" يعنی بعد از آنكه اشاره می‏كند كه ما پيغمبران را با دلايل ، با
معجزات ، با بينات فرستاديم ، كتاب و ميزان با آنها فرستاديم و هدف‏
اصلاح مردم بود و هست و بعد اشاره می‏كند به مسؤوليتی كه - غير از انبياء-
خود مردم هم دارند و آن مسؤوليت مجاهده در راه حق است : " « و انزلنا
الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله‏
بالغيب »" (1) كه از مردم استنصار كرده و خواسته است كه به كمك اين‏
هدايت و اين دين برخيزند ، بعد از اشاره به اينها می‏خواهد بگويد شما
اينها را به حساب عجز و ناتوانی نگذاريد ، خداوند در عين اينكه فاعل‏
بالاسباب است ( « ابی الله ان يجری الامور الا باسبابها ») در عين‏
حال فاعل به آلت نيست يعنی نياز به اين امور ندارد ، منشأ اينها عجز و
ضعف و ذلت و ناتوانی نيست ، لهذا می‏فرمايد : " « ان الله قوی عزيز
" در عين قدرت و عزت و در كمال قدرت و عزت ، اين امور هست ، يعنی‏
اينها را به حساب كمبودی در قدرت و عزت نگذاريد .
و اما آن جهتش كه به انسان بستگی دارد ، عرض كريم كه كمال هر موجودی‏
متناسب با خود آن موجود است . كمال انسان با كمال يك فلز دو گونه است‏
، يعنی فلز آن كمالی كه می‏تواند داشته باشد اگر تمامش هم وابسته به‏
عوامل بيرون از وجود آن باشد باز اين كمال ، كمال است . اگر ما مثلا يك‏
برليان را در نظر بگيريم و آن را بهترين برليانهای دنيا بدانيم در عين‏
حال توجيه همه صفات خوب و انواع خوبيهايش ( در ارتباط با خارج خودش‏
است ) . به چه دليل اين صفت را دارد ؟ به دليل فلان عامل كه مثلا عامل‏
محيطی است . به چه دليل آن صفت ديگر را دارد ؟ به دليل

پاورقی :
. 1 حديد / . 25