ما تو را فرستاده‏ايم گواه بر مردم و گواه بر امت . " شاهد " و " شهيد
" معنی حضور را می‏دهد . در زبان عربی به " گواه " از آن جهت " شاهد
" می‏گويند كه كسی حق دارد در مورد واقعه‏ای گواهی بدهد كه در آن واقعه‏
حاضر باشد ، يعنی انسان در مورد واقعه‏ای كه در آن حضور دارد و احساس‏
می‏كند و بالعيان آن را می‏بيند حق دارد شهادت بدهد . اين مسأله‏ای است در
باب " قضاء " ( قضاوت ) ، می‏گويند شهادت به علم جايز نيست ، شهادت‏
به عين و به حس جايز است ، يعنی اگر شما چيزی را يقين داريد و شك‏
نداريد ولی نديده‏ايد ، مثلا يقين داريد العياذ بالله زيد همسايه شما شراب‏
می‏خورد ، از صد احتمال يك احتمال هم نمی‏دهيد كه شراب نخورد ، يعنی هيچ‏
احتمال اينكه بتوانيد توجيه هم بكنيد نمی‏دهيد ، يقين داريد شراب می‏خورد
، اما به چشم خودتان نديده‏ايد ، يقين داريد كه فلان مرد و زن زنا كرده‏اند
ولی به چشم خود نديده‏ايد ، حق نداريد كه اين را شهادت بدهيد بگوييد فلانی‏
زنا كرده يا فلانی شراب خورده است ، و اگر شهادت بدهيد و قاضی از شما
بپرسد كه اين را كه تو شهادت می‏دهی ديده‏ای يا نديده‏ای ، و شما بگوييد من‏
نديده‏ام ولی يقين دارم ، اگر شما عادلترين عادلهای عالم هم باشيد ، اعدل‏
عدول هم باشيد ، سلمان فارسی هم باشيد قاضی حق ندارد بر اين گونه شهادت‏
ترتيب اثر بدهد . حديثی هست ، حضرت صادق عليه‏السلام فرمودند ( با
دستشان اشاره كردند ) : « " علی مثل ضوء الشمس " » مثل اينكه نور
خورشيد را می‏بينی ، فقط اگر اين طور باشد شهادت بده ، غير از اين نه .
به همين جهت برای آنچه كه ما در فارسی می‏گوييم " گواه " در زبان عربی‏
كلمه " شاهد " به كار می‏برند ، يعنی حاضر ، يعنی آن كسی كه حاضر واقعه‏
بوده نه آن كسی كه عالم به واقعه است ، چون غايب از واقعه هم گاهی عالم‏
به واقعه می‏شود ، ولی كافی نيست . علم به واقعه ولی عن غياب كافی‏