اعتقادی دارد . ولی اگر كسی اعتقادش به شفاعت اين باشد كه خير ، امام‏
حسين اصلا بدون اجازه و رضايت خدا محال است ( شفاعت كند ) ، بعلاوه او
كارش حساب دارد، " « و هم يعلمون »" است، " « الا من اذن له الرحمن‏
و رضی له قولا »" (1) است، خود شفاعتش به اجازه خداست، در يك كلمه‏ای‏
كه بخواهد شفاعت كند بايد اول برايش محرز باشد كه خدا رضايت می‏دهد كه‏
اين حرف را بزند " « الا من اذن له الرحمن و قال صواباغ " ( 2 ) يا "
« لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا »" ، (چنين اعتقادی‏
درست است ) . امام حسين آنجا خودش را به اين صورت می‏بيند . خدا او را
برانگيخته است ، همان طوری كه در دنيا خدا پيغمبران را برانگيخت برای‏
اينكه مردم را هدايت كنند و نجات بدهند .
مگر پيغمبران خودشان برانگيخته شدند ؟ در دنيا چگونه است؟ آيا در دنيا
اين پيغمبران بودند كه رفتند خدا را برانگيختند و وادار كردند كه خدايا
بيا ما را بفرست برای هدايت اين مردم ، يا اين خدا بود كه پيغمبران را
مبعوث كرد و فرستاد برای هدايت مردم و اينها وسيله‏ای بودند كه خدا
برانگيخت برای هدايت مردم ؟ در مغفرت آن عالم هم عينا قضيه از اين‏
قرار است . اين خداست كه شفعا را بر می‏انگيزاند و مأمورشان می‏كند ( كه‏
) شما از من مغفرت بخواهيد برای چنين كسان تا من مغفرت خودم را شامل‏
حال آنها كنم ، كه اين هم حسابی دارد كه مغفرت الهی جز از مجرای اشخاصی‏
كه به وسيله آنها هدايت شده‏اند و جز از مجرای كملين كه باب خداوند
هستند نيست ، ولی به هر حال اين خداست كه اينها را برای شفاعت بر
می‏انگيزاند .

پاورقی :
. 1 طه / . 109
. 2 نبأ / . 38