سعادت و شقاوت ، سعيد و شقی در سرنوشت يكديگر مؤثرند ، سعيد در
سرنوشت شقی مؤثر است ، شقی در سرنوشت سعيد ممكن است مؤثر واقع بشود ،
ولی وقتی كه آنجا رفتند ديگر عالم ، عالم بدن نيست ، عالم اضداد نيست ،
عالم تركيب نيست ، آنجا ديگر عالم امتياز و جدايی است . در اينجا اگر
انسان با عطرفروش بنشيند معطر می‏شود و به قول فردوسی اگر با آدم ذغالی و
ذغال فروش هم بنشيند سياه می‏شود ، البته اين تمثيل است ، يعنی بودن با
صالحان در انسان اثر می‏گذارد ، بودن با طالحان هم در انسان اثر می‏گذارد ،
عالم عالم تأثير و تأثر است :
صحبت صالح تو را صالح كند
صحبت طالح تو را طالح كند
می‏رود از سينه‏ها در سينه‏ها
از ره پنهان صلاح و كينه‏ها
به همين معنا ما می‏گوييم اين عالم عالم اسباب است ، يعنی اين عوامل‏
اثر می‏گذارد . همين قدر كه انسان از اين دنيا رفت به آن دنيا ، « تقطعت‏
منه الاسباب »، تمام اين عوامل مؤثر كه يا در جهت خوبی اثر می‏گذاشت يا
در جهت بدی ، ( از او ) جدا می‏شوند و انسان تحت تأثير هيچ عاملی قرار
نمی‏گيرد مگر عامل باطن خودش و باطن ( اعمال خودش ) . ( 1 ) آنجا ديگر
طبعا نيكان از بدان جدا می‏شوند ( « و امتازوا اليوم ايها المجرمون ») .
با اينكه آنجا به يك معنا روز جمع است ، اولين و آخرين با هم جمع‏
می‏شوند ، يعنی معيت پيدا می‏كنند ، يعنی آن جدايی كه مثلا مردم اين زمان‏
با مردم ده قرن پيش و مردم صد قرن بعد داشتند از ميان می‏رود ، ولی آن‏
ارتباط و آن تأثير و تأثری كه به موجب آن با مردم همزمان و هم مكان‏
خودشان مجموعا يك واحد مركب اجتماعی را به وجود می‏آورند به كلی از بين‏
می‏رود و لهذا هم روز جمع است و هم روز فرق ، از يك نظر جمع است‏

پاورقی :
. 1 ( اين كلمه در نوار نامفهوم بود . )