می‏آمدی حالت اينها حالت هشيم محتظر بود . محتظر از ماده "حظيره" است‏
و حظيره پناهگاهی است كه گاهی در بيابانها از خس و خاشاك درست می‏كنند
كه از آفتاب مثلا ، مصون بمانند . تمام زندگی اينها تبديل به يك چنين‏
چيزی شده بود . " « و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر »" بار ديگر
تكرار می‏شود : ايها الناس ! ما قرآن را برای تنبه و يادآوری و آگاهی‏
فرستاده‏ايم ، آيا آگاه شونده‏ای و متنبه شونده‏ای هست ؟
در ايامی كه اهل بيت عليهم السلام در شام به سر می‏بردند ، آن طور كه‏
تواريخ نوشته‏اند ، اوايل خيلی بر آنها سخت می‏گرفتند . در خرابه‏ای زندگی‏
می‏كردند كه نه مانع گرما بود و نه مانع سرما ، يعنی خرابه‏ای بی‏سقف ، و
از هر جهت فوق العاده بر آنها سخت بود ولی طولی نكشيد كه خود يزيد به‏
اشتباهش از نظر سياسی پی برد ، نه اينكه بگويم توبه كرد ، به اشتباهش‏
از نظر سياسی پی برد كه اين كار به ضرر ملكداری او شد . از آن به بعد
دائما به عبيدالله زياد فحش می‏داد كه خدا لعنت كند پسر زياد را ، من‏
نگفته بودم چنين كن ، من به او گفتم برو كلاه بياور او سر آورد ، من دستور
قتل حسين بن علی را نداده بودم ، او از پيش خود چنين كاری را كرد . اين‏
حرف را مكرر می‏گفت در صورتی كه دروغ می‏گفت برای اينكه خودش را تبرئه‏
كند و اين ( حادثه ) را به گردن ابن زياد بيندازد و خودش را از آثار
شومی كه در ملكداری‏اش پيش بينی می‏كرد مصون بدارد ، و از جمله كارهايی‏
كه كرد اين بود كه وضع اسرا را تغيير داد چون اگر در همان وضع باقی‏
می‏ماندند می‏گفتند بسيار خوب ، اينجا كه ديگر ابن زياد نيست ، حالا چرا
اينچنين می‏كنی ؟ دستور داد كه آنها را در خانه‏ای نزديك خانه خودش سكنی‏
بدهند ، و امام زين العابدين عليه‏السلام آزادی داشتند و در كوچه‏ها و
خيابانها رفت و آمد می‏كردند و بسياری از