مخصوص و خيلی عجيب و پر معنايی است . مسلم آيه بودن گياهها از آيه‏
بودن جمادها بيشتر است چون وجود كاملتری است ، آيه بودن حيوانها از آيه‏
بودن گياهها بيشتر است و آيه بودن انسان از آيه بودن هر موجود ديگری‏
بيشتر است و مضاعف است . اين است كه در قرآن كريم راجع به آيه بودن‏
خود انسان يك عنايت خاصی هست ، يعنی حساب اين ( موجود ) را جدا می‏كند
، مثل اينكه در سوره " و الذاريات " می‏فرمايد : " « و فی الارض ايات‏
للموقنين »" در زمين آيه‏هايی هست برای اهل يقين . انسان هم جزو
موجوداتی است كه در زمين هستند ، ولی او را يك امر جداگانه ذكر می‏كند :
" « و فی انفسكم افلا تبصرون »" ( 1 ) و در خود شما ، نمی‏بينيد ؟ اين‏
" در خود شما " حسابش جداگانه است ، با كلمه " « افلا تبصرون »" هم‏
ذكر شده : و در خود شما ، آيا نمی‏بينيد ؟ يا در آيه سوره فصلت : "
« سنريهم اياتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی يتبين لهم انه الحق »" ( 2 )
همه چيز را به نام " آفاق " نام برده است ولی برای انسان يك حساب‏
جدا باز كرده ، با اينكه انسان هم به يك اعتبار جزو موجودات آفاقی است‏
. اين برای اين است كه آيه بودن انسان از هر موجود ديگری بيشتر است .
قرآن درباره انسان می‏فرمايد : " « و نفخت فيه من روحی »" ( 3 ) اين‏
مظهری از روح الهی است. چيزی در انسان هست كه در غير انسان وجود ندارد.
مولوی افسانه‏ای نقل می‏كند كه مردی طالب گنج بود و هميشه دعا و تضرع و
زاری و خدا خدا می‏كرد كه خدايا اين همه گنجها را مردم زير خاك كردند بعد
رفتند و اينها مانده زير خاكها و كسی استفاده نمی‏كند ، خدايا به من گنجی‏
را بنمايان كه بروم آن را اكتشاف كنم و بعد يك عمر

پاورقی :
. 1 ذاريات / 20 و . 21
. 2 فصلت / . 53
. 3 ص / . 72