هر طرف كه برود آخرش بر می‏گردد به سوی مادر، و مادر مقصد اوست ، غايت‏
و هدف و مقصد بچه اوست. آنجا دارد : " « فامه هاوية »" مادرش هاويه‏
است " « و ما ادريك ماهية »" هاويه چيست ؟ " « نار حامية » "
آتشی است داغ . حالا چرا اينجا گفته شده كه اين ام است ، مادر است ؟
اولا به چه مناسبت جهنم را به مادر انسان جهنمی تعبير كرده‏اند ؟ برای‏
اينكه اين چيزی كه امروز به آن رسيده همان مقصدی است كه در دنيا داشته ،
به همان رسيده كه در دنيا آن را می‏خواسته است . به جای ديگر نمی‏رفته كه‏
او را به اينجا آورده باشند ، او را به همان جا می‏برند كه به سوی آنجا
می‏رفته است . " « فامه هاوية و ما ادريك ماهيه نار حامية »" . اينجا
خود آيه كاملا موضوع را مشخص می‏كند كه چگونه افرادی كه تمام هم و مقصد و
خواسته و آرزوها و آمالشان ، تمام آنچه درباره‏اش فكر می‏كنند و می‏انديشند
ماديات زندگی است و از معنويت هيچ خبری نيست ، همان كسانی هستند كه‏
اصلا جز جهنم و آتش جهنم چيز ديگری را قصد نمی‏كنند ، يعنی آنچه كه در
آنجا هست تجسم همين است كه اينها در دنيا داشته‏اند . آنوقت اين درخت‏
از كجا رشد می‏كند ؟ از همين حالتی كه انسان در متن دنيا قرار می‏گيرد .
اين درخت كه به نام " درخت زقوم " است ، كه درختی است كه در آن اصل‏
و متن جحيم و در آن عمق جهنم می‏رويد ، يعنی تمام وجود انسان يك وجود
جهنمی می‏شود ، اصلا خودش جهنم است . اين درختی كه از آن عمق و ريشه قلب‏
خود اين ( انسان ) رشد و طلوع كرده است ، اين خود همين آدم است و اين (
انسان ) خودش در اينجا عين جهنم شده ، يعنی در آنجا يك پارچه آتش تجسم‏
يافته است . اين است كه آنجا می‏فرمايد : " « انها شجرش تخرج فی اصل‏
الجحيم طلعها كأنه رؤس الشياطين »" . " طلع " آن مايع و نطفه‏ای را
می‏گويند كه در درخت خرمای نر وجود دارد ، از اين می‏گيرند و می‏پاشند در
درختهای