گذشته شما، يعنی همه شما با دست او پرورش يافته‏ايد . بعد می‏فرمايد : "
« بل هم فی شك يلعبون »" با همه اين حقايق روشن، باز اينها در يك حال‏
شكی به سر می‏برند ، شك توأم با لعب . اين تعبير بی‏ادبانه از من است :
اين ( سخن ) مثل اين است كه بعد كه همه اينها را گفتيم بگوييم در عين‏
حال همه اين حرفها ياسين به گوش كی خواندن است . به گوش اينها چيزی‏
فرو نمی‏رود . اينها در همان حالت شك و ترديد خودشان هستند ولی لعب .
اين توأم شدن شك با لعب تصادفی نيست . خدا تضمين كرده است كه اگر
انسان طالب حقيقت باشد راه را به او بنماياند . اين ، تضمين قطعی است:
" « والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين »" (1)
كسانی كه در راه ما بكوشند ( همان شأن ربوبيت پروردگار است ) ، شأن‏
ربوبيت ما ، شأن هادويت ما اقتضا می‏كند كه راهها را به آنها بنمايانيم.
پس اساس مطلب اين است كه انسان خالصانه و مخلصانه ، حق خواه و حق‏
جو و حق طلب باشد و جدی باشد و به جد بخواهد . اما اگر انسان می‏خواهد
همه چيز را با حالت لعب و شوخی و غيرجدی تلقی كند اين شك توأم با لعب‏
است . شك توأم با لعب هرگز رفع شدنی نيست . خداوند انسان را برای‏
مسخرگی و اينكه هر چيزی را غيرجدی بگيرد نيافريده ، خدا انسان را آفريده‏
كه همه چيز را جدی بگيرد . افرادی واقعا هميشه در حال شك در مسائل دينی‏
به سر می‏برند ولی هر وقت هم مسأله به آنها عرضه بشود شروع می‏كنند آن را
با حالت مسخره‏چی‏گری تلقی كردن . اين است كه تا آخر عمر به همين حالت‏
باقی می‏مانند و اين ديگر بيماری چاره ناپذير است. چون بيماری چاره‏ناپذير
است ( قرآن )

پاورقی :
. 1 عنكبوت / . 69