هم سر بالاتری‏ها بگذارند ، ولی اگر اينجا را درست نكنی فايده ندارد . اين‏
بود كه اذهان به جای اينكه متوجه خدا بشود متوجه بتها می‏شد كه اينها بايد
كار را درست كنند ، و مكرر گفته‏ايم كه ما هم اگر بخواهيم درباره شفاعت‏
شفعا چنين اعتقادی داشته باشيم و بگوييم خدا يك دستور دارد ، يك قانون‏
دارد ، يك رضايت دارد ، امام حسين دستور و قانون و رضايت ديگری دارد ،
خدا يك دستگاه دارد ، امام حسين دستگاه ديگری ، دستگاه خدا يك حساب‏
دارد ، دستگاه امام حسين حساب ديگری ، و آنجا مطلب به شكل ديگری است ،
بعد بگوييم ما كه دستمان به خدا نمی‏رسد ، آنجا كار خيلی مشكل است ،
می‏آييم امام حسين را كه به يك چيزهای سهل و ساده‏ای راضی می‏شود ( شفيع‏
قرار می‏دهيم ) ، خدا به انسان می‏گويد نماز ، روزه ، جهاد با نفس ، اخلاق‏
پاك ، حج ، جهاد ، امر به معروف و نهی از منكر ، كارهای خيلی سخت ،
امام حسين بر عكس ، يك دستگاه خيلی ساده‏ای دارد ، با يك روضه‏ای گرفتن‏
و يك دانه اشكی ريختن و يك چند تا سينه‏زدن و خلاصه در چند روز دهه‏
عاشورا سهل و ساده می‏شود همه قضايا را صاف كرد ، ما به جای اينكه از در
خدا وارد بشويم كه در خيلی سخت و مشكلی هست از در امام حسين وارد
می‏شويم ، بعد امام حسين خودش می‏رود آنجا كارها را درست می‏كند ، ( اگر
چنين اعتقادی داشته باشيم به خطا رفته‏ايم ) .
اين معنايش همان است كه از كارمند جزء كارهايی ساخته است كه از (
رئيس ) كل ساخته نيست ، اين جور اعتقاد به شفاعت امام حسين قطعا باطل‏
است ، يعنی از نوع اعتقاد به شفاعتی است كه بت پرستها درباره بتها
داشتند . همان طوری كه در آنجا بتها تقصيری نداشتند و اين تقصير متوجه‏
خود بت پرست بود ، در اين گونه اعتقاد هم بديهی است كه امام حسين‏
مسؤول نيست ، اين تقصير متوجه آن كسی است كه چنين