پاورقی : . 1 حشر / . 19
شدهای ، ما بعد از اين تسليم جناب شما هستيم ! مسأله تمرد و ايستادگی در
مقابل حق ، تا اگزيستانسياليسم نيامده بود لااقل فلسفه نداشت ، حالا دارای
فلسفه هم شده است كه بله اين جور بايد بود .
اين تكبر بر خدا و ايستادگی در برابر خدا و " نه " گفتن در مقابل
ذات حق ، ضد انسانیترين چيزهاست . من در مقالاتی تحت عنوان " سيری در
نهجالبلاغه " به مناسبتی رسيدم به همين جا كه اصلا اين مسأله ترك دنيا و
دنياپرستی در نهج البلاغه بر چه اساسی است ، كه اين بر میگردد به امر
كمال انسان و به اينكه اگر انسان نبايد در مقابل ماديات تسليم باشد و
نبايد بنده ماديات باشد ، چه فرق میكند ، بنده بودن بنده بودن است ،
اگر انسان بنده خدا هم باشد بالاخره بندگی بندگی است ، در آنجا بحث خوبی
شده است .
عزيز كريم واقعی خداست ، العزيز اوست و الكريم اوست . كسی در مقابل
خدا خودش را عزيز و كريم بداند اين همان عصيان در مقابل حق و تكبر بر
ذات پروردگار است ، آخرين نتيجهاش همين است كه قرآن ذكر میكند : "
« ان شجرت الزقوم طعام الاثيم كالمهل يغلی فی البطون كغلی الحميم خذوه
فاعتلوه الی سواء الجحيم ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحميم ذق انك انت
العزيز الكريم »" . خدا موجودی جدا از انسان نيست كه انسان بگويد من
خودم را حفظ میكنم در مقابل او ، او را طرد میكنم خودم را حفظ میكنم . "
خود " انسان با خدا حفظ میشود . در آيات ديگر قرآن خواندهايم : "
« و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم »" ( 1 ) آدمی كه خدا را
فراموش كند خودش را فراموش كرده ، نه اينكه خودش را دريافته و خدا را
فراموش كرده ، آن كه خدا را از دست بدهد خودش را از دست داده : "
پاورقی : . 1 حشر / . 19 |