وجود آمد . " نقض " درست نقطه مقابل اين است يعنی يك امر پيچيده‏
شده محكم شده را باز كردن و شل كردن ، كه در مثلی در قرآن آمده است : "
« كالتی نقضت غزلها من بعد قوش انكاثا »" ( 1 ) قرآن كسانی را كه كار
درستی می‏كنند و بعد كاری می‏كنند كه تمام كارهای گذشته‏شان را باطل می‏كند و
اثر كارهای گذشته را از بين می‏برد مثل می‏زند به آن زن نادانی كه ضرب‏
المثل بوده ، كارگر تا غروب استخدام می‏كرد ولی مثلا بايد دو نفر استخدام‏
كند چهار نفر استخدام می‏كرد . از صبح تا ظهر پنبه‏ها يا پشمهايی می‏رشت و
به صورت نخ در می‏آورد ، ظهر كه می‏شد می‏ديد كار تمام شده ، پول هم بايد
به اينها بدهد ، چطور نصف روز اينها را بيكار بگذارد ؟ ! بيكار كه‏
نمی‏شود ، برای اينكه بيكار نمانند می‏گفت اينها را از نو باز بكنيد .
زحمتی را كه كشيده بود از بين می‏برد . اين را می‏گويند " نقض " : "
نقضت غزلها " .
پس " نقض " نقطه مقابل " ابرام " است . " « ام ابرموا امرا
" . قرآن اينجا می‏خواهد بفرمايد كه اينها يك ابرامها و محكم كاری‏ها ،
به هم رشتن‏ها و رشته‏های نازك را با يكديگر بافتن و محكم كردن ، يك چنين‏
كارهايی هم كرده‏اند . مفسرين گفته‏اند و درست گفته‏اند مقصود اين است كه‏
اينها يك سلسله نقشه‏ها و مكرها و كيدهايی هم برای مبارزه با پيغمبر و
قرآن به كار بردند . مسأله تنها اين نيست كه ( حق ) را دوست ندارند ،
نه ، می‏نشينند دور همديگر ، فعاليت می‏كنند ، نقشه می‏كشند ، تجهيزات جمع‏
می‏كنند، پول جمع می‏كنند ، افراد جمع می‏كنند ، هزار كار می‏كنند . پس تنها
مسأله كراهت نيست، ابرامی هم اينجا هست. قرآن هم فورا تهديد می‏كند: "
« فانا مبرمون »" آنها اگر بلد هستند ما كه خدا هستيم بالا ترش‏

پاورقی :
. 1 نحل / . 92