او هم میكند ، ديگران مثلا پشت ميز ادارهشان حاضر میشوند ، خدمتی به مردم
میكنند ، او هم مثل ديگران حاضر میشود و خدمتش را انجام میدهد ، يا هر
كار ديگری ، اما تفاوت در اين است كه او در عين اشتغال به كارش يك
لحظه از خدا غافل نيست .
ممكن است شما بگوئيد مگر چنين چيزی ممكن است كه انسان در آن واحد هم
به كاری مشغول باشد و هم از يك چيز ديگری غافل نباشد ؟ بله ، مخصوصا اگر
انسان ، كامل بشود كه خيلی هست ولی غير كاملش هم همين طور است . مثالی
برايتان عرض میكنم : يك وقتی كه برای انسان يك سرور فوق العادهای دست
میدهد [ يك لحظه از ياد آن غافل نمیماند . ] مثلا جوانی را در نظر بگيريد
كه طالب و عاشق و شيفته دختری است و دائما فعاليت میكند و در پی
خواستگاری اوست . بعد از مدتها يك جواب مثبت میگيرد . او هر كاری كه
انجام بدهد ، يك چيزی را هرگز فراموش نمیكند ، يك خوشحالی و سرور
هميشه در قلبش وجود دارد و يگانه چيزی كه حتی در خواب هم يك لحظه از
ذهنش دور نمیشود و آن معشوق و محبوب و آن مژدهای است كه به او دادهاند
. در نقطه مقابل ، خدای ناخواسته اگر بر انسان مصيبت بزرگی وارد شود ،
مثلا پدری يا مادری داغ عزيزی ببيند ، به هر كاری كه خودش را وادار میكند
، در عين اينكه آن كار را هم انجام میدهد ولی آن غمی كه بر قلبش سايه
انداخته هرگز از قلبش دور نمیشود . مؤمن واقعی كسی است كه نسبت به ياد
خدا اين طور است ، آن چيزی را كه هرگز فراموش نمیكند ياد خداست ، بلكه
هر كاری را كه انجام میدهد به حكم خدا و به امر خدا انجام میدهد و همان
ياد خداست كه او را وادار به كار میكند .
|