" بحر لجی " دريای خيلی عميق ، اشاره به بعضی درياها كه عمقشان در حدی‏
است كه نور در آنجا نفوذ نمی‏كند .
ولی قرآن می‏خواهد بگويد كه عواملی از ظلمت بر وجود اينها ( 1 ) احاطه‏
پيدا كرده كه هر كدام به تنهايی اينها را در ظلمت فرو می‏برد . صرف اين‏
نيست كه اينها در ظلمت هستند ، بلكه در ظلمت چند قبضه هستند و چند
عامل روی همديگر وجود دارد كه هر كدام به تنهايی مانع رسيدن نور است :
در دريايی عميق باشند ، آنجا كه نور نمی‏رسد ، بعلاوه سطح دريا هم آرام‏
نباشد ، دائما امواجی روی امواج قرار بگيرد كه از سطح عادی دريا مثل دو
كوه بالا آمده باشد كه باز مانع بيشتری برای رسيدن نور است ، از اين هم‏
بالاتر ، هوا هم ابری باشد كه ابر هم مانع رسيدن نور خورشيد يا ماه و
ستاره و امثال اينها باشد . اين ديگر چقدر ظلمت اندر ظلمت است : "
« ظلمات بعضها فوق بعض غ" مثل می‏آورد اينها را كه آنچنان ظلمتهايی روی‏
ظلمتهايی بر اينها احاطه پيدا كرده است كه در حكم آدمی هستند كه در قعر
چنين دريايی باشد كه چند عامل روی همديگر قرار گرفته و مانع رسيدن نور
شده است ، درست عكس آن مثلی كه در آيه نور خوانديم ، كه گفتيم آن مثل‏
را چند جور توجيه كرده‏اند و از جمله در روايت داشتيم مثل مؤمن هم هست :
« مثل نوره كمشكوه فيها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه كأنها كوكب‏
دری يوقد من شجره مباركه زيتونه لا شرقيه و لا غربيه يكاد »

پاورقی :
. 1 [ گروهی از كافران ] .