" چرا به خودتان گمان بد برديد ؟ " يعنی توجه داشته باشيد ، شما يك‏
پيكريد ، شما به قول مولوی " نفس واحد " هستيد : " مؤمنان هستند نفس‏
واحده " . همه مسلمانها و مؤمنين بايد اينطور حساب كنند كه اعضای يك‏
پيكرند ، اگر تهمتی به يك مؤمن زده می‏شود آن را به خودشان تلقی كنند .
اين يك نكته كه به جای اينكه بگويد چرا به برادران مؤمن گمان خير نبرديد
می‏گويد چرا به خودتان گمان خير نبرديد ، يعنی مسلمان " من " و " او "
نبايد داشته باشد ، مسلمان بايد بداند عرض برادر مسلمان عرض اوست ،
آبروی برادر مسلمان آبروی خودش است .
نكته دوم اينكه باز نمی‏گويد چرا " شما " به خودتان گمان خوب نبرديد
؟ ، می‏گويد : چرا " مؤمنين و مؤمنات " به خودشان گمان خوب نبردند ؟
اولا زن و مرد را با هم ذكر می‏كند ، يعنی زن و مرد ندارد ، و ثانيا كلمه‏
" ايمان " را دخالت می‏دهد ، می‏خواهد بگويد ايمان ملاك وحدت و اتحاد
است ، مؤمنان از آن جهت كه مؤمن هستند نفس واحد هستند ، يعنی ملاك‏
وحدت و اتحاد را هم بيان می‏كند . در واقع می‏خواهد بگويد : ای مردان مؤمن‏
و ای زنان مؤمن ، آيا اگر به شما چنين تهمتی زده بودند حاضر بوديد تهمتی‏
را كه به خودتان زده‏اند بازگو كنيد ، هر جا بنشينيد بگوييد به من چنين‏
تهمتی زده‏اند و درباره من چنين حرفی می‏زنند ؟ هيچ وقت درباره خودتان‏
چنين حرفی می‏گفتيد ؟ چطور اگر درباره شما حرفی بزنند خودتان می‏فهميد كه‏
بايد سكوت كنيد ، و حرف بدی را كه مردم برای شما جعل كرده‏اند ديگر
خودتان اشاعه نمی‏دهيد ، ولی وقتی كه درباره برادران و خواهران مؤمن‏
خودتان حرفی را می‏شنويد ، همان كاری را كه درباره خودتان می‏كنيد درباره‏
آنها نمی‏كنيد ؟ " « لولا اذ غ