پيداست . به اين معنا خداوند متعال نور است و می‏توانيم به خداوند كلمه‏
" نور " را اطلاق كنيم .
بعلاوه ، يك خصوصيات ديگر در نور است و آن مساله هدايت و راهنمايی‏
است كه لازمه روشنی است ، و يك مسأله ديگر كه بعد عرض می‏كنم .
يك نكته‏ای در اينجا عرض كنم و آن اين است كه ما به خداوند ؟ " نور
" می‏گوييم ولی هرگز " نور اعظم " نمی‏گوييم كه معنايش اين است كه‏
نورهايی داريم كه يكی بزرگتر است و ديگری كوچكتر و خدا نور بزرگتر است‏
، نه ، در آنجا كه می‏گوييم خدا نور است [ يعنی ] همه چيز [ غير او ]
ظلمت است . بله ، به خدا كه كاری نداشته باشيم و اشياء را نسبت به‏
يكديگر بسنجيم ، يكی نور است و يكی نور نيست ، مثلا علم نور است ،
ايمان نور است ، همين قوه باصره نور است ، قوه عاقله نور است . خدا به‏
اين معنی " نور النور " است ( 1 ) . خدا نه نور بزرگتر است ، بلكه‏
نور همه نورها است ، يعنی همه نورها نسبت به خداوند ، ظلمت است و
خداوند نور بودن را به آنها داده است . از اينكه بگذريم اشياء ديگر هر
كدام به سهم خودشان سهمی از نور دارند ، ايمان خودش نور است ، علم نور
است ، و از اين قبيل .
عرض كرديم كه خود قرآن مجيد به يك چيزهايی اطلاق " نور " كرده است‏
، از جمله به قرآن اطلاق " نور " كرده كه قرآن نور خداست ، يعنی نوری‏
است كه مخلوق خداست : " « قد جائكم من الله نور و كتاب مبين يهدی به‏
الله من اتبع رضوانه سبل السلام »

پاورقی :
. . 1 دعائی است در مفاتيح به نام " دعای نور " كه نوشته‏اند در قطع‏
تب مجرب است : " يا نور يا نور النور و يا مدبر الامور » " . . .