برای خود انسان آشكار است ، مقدار بيشتر روح انسان از خود انسان هم مخفی
است . هر كسی يك دنيای درون مخفی از خودش دارد ، آن را میگويند دنيای
شعور باطن ، كه گاهی آن دنيای درون مخفی كه خود انسان هم از آن بی خبر
است ، در خواب يا در بيداری ، در حال غضب و خشم اثری بيرون میدهد .
مولوی فوق العاده اعجوبه است ، در مسائل روحی عجيب است ، با اينكه
اين نظريه را روانشناسان در قرن بيستم كشف كردهاند ولی اين عارف و خيلی
از عارفهای ديگر كه در مسائل روحی وارد هستند به نظير اينجور مطالب
برخورد كردهاند ، میگويد : ای انسان تو خيال نكن كه باطن خودت را خوب
شناختهای ، مثل اينجور میآورد ، میگويد :
بهر غسل آر در روی در جويبار
|
بر تو آسيبی زند در آب ، خار
|
گرچه پنهان خار در آب است پست
|
چونكه در تو میخلد دانی كه هست
|
میگويد آيا اتفاق افتاده كه يك وقتی لباسهايت را كندهای ، رفتهای در
جويبار كه غسل بكنی ، آب از اينجا میگذشته ، نگاه كردهای ، ديدهای آب
خيلی خوب و صافی است ، چيزی هم در آن نيست ، ولی سرت را كه زير آب
میكنی و میروی ته آب ، يكدفعه میبينی سوزشی ناراحتت كرد ، معلوم میشود
خاری در آنجا هست . اين خار در داخل آب وجود داشت ولی تو خبر نداشتی ،
وقتی كه رفتی زير آب و آن خار به تنت خليد [ از آن آگاه شدی ] ، باز هم
آن را نمیبينی ولی به دليل اينكه میخلد و تو را ناراحت میكند [ به وجود
آن پی میبری . ] بعد میگويد :