دريايی را در نظر می‏گيرد كه آن دريا " لجی " باشد ، يعنی قسمتی از آن‏
يا همه آن ، عمق بسيار زيادی داشته باشد . چرا قرآن مثال به دريای عميق‏
ذكر می‏كند و می‏گويد ظلماتی در دريايی عميق ، يعنی در عمق آن دريا ؟ برای‏
اينكه اگر ما بخواهيم مثالی ذكر كنيم برای جايی كه در آنجا نور به هيچ‏
وجه وجود نداشته باشد و انسان را در جايی ببرند كه هيچ نور وجود نداشته‏
باشد ، اين است كه انسان را در عمق يك دريای عميق فرو ببرند و خيلی هم‏
فرو ببرند .
امروز بهتر از گذشته ثابت شده است كه نور در آب نفوذ می‏كند ، يعنی‏
همين طور كه هوا را روشن می‏كند آب را هم روشن می‏كند چنانكه شما كف حوضی‏
را كه آب صاف داشته باشد می‏بينيد ، چون نور در آب نفوذ می‏كند و تا كف‏
حوض می‏رسد . اما در درياهای خيلی عميق می‏گويند از عمق چند هزار متر
بيشتر ديگر اساسا نور هيچ نفوذی ندارد ، آنجا ظلمت مطلق است .
در قديم خيال می‏كردند در طبقات زيرين اقيانوسها ديگر جانداری وجود
ندارد ، چون نور به هيچ وجه به آنجا نمی‏رسد و فشار آب هم خيلی زياد است‏
، ولی امروز كشف شده كه با اينكه نور خورشيد به آنجا نمی‏رسد در عين حال‏
جاندار وجود دارد . خدا مخلوقاتی را كه آنجا هستند طوری خلق كرده كه‏
خودشان از اندرون خودشان نور توليد می‏كنند و مايحتاج نوری در وجود خودشان‏
توليد می‏شود .
بنابراين مثال برای جايی كه در آنجا نور هيچ وجود نداشته باشد كه بتوان‏
فرض كرد انسانی را به آنجا ببرند ، يكی " بحر لجی " است . قرآن‏
نمی‏گويد " بحر " ( دريا ) كه شامل همه درياها بشود و بگويند بعضی‏
درياها نور تا ته آنها می‏رسد بلكه می‏گويد