" محصنه " باشند از زنا كردن ممنوعند ، يعنی يك مرد زن دار و يك زن
شوهردار حق ندارند زنا كنند ، اما برای مردی كه زن ندارد يا زنی كه شوهر
ندارد هيچ منعی نيست كه زنا كند و طبعا مرد بی زن حق ندارد با زن
شوهردار زنا كند و زن بی شوهر هم حق ندارد با مرد زن دار زنا كند ، ولی
مرد بی زن و زن بی شوهر هيچ گونه ممنوعيتی ندارند . حال چرا اينطور
میگويند ؟ آنها اينطور فكر میكنند كه فلسفه حرمت زنای مرد زن دار اين
است كه با اين كار به زنش خيانت كرده و حق او را از بين برده ، و
فلسفه حرمت زنای زن شوهردار هم اين است كه حق شوهرش را از بين برده ،
پس مردی كه زن ندارد تعهدی در برابر كسی ندارد و زنی هم كه شوهر ندارد
تعهدی در برابر كسی ندارد ، پس برای آنها اشكالی نيست .
ولی از نظر اسلام در اينجا دو مسأله مطرح است : يك مسأله اينكه برای
هيچ مرد و زنی در خارج از تشكيل عائله حق كاميابی جنسی نيست ، چه مرد زن
داشته باشد و يا نداشته باشد ، و چه زن شوهر داشته باشد يا نداشته باشد .
اسلام برای " عائله " آن اهميت فوق العاده را قائل است كه در خارج از
كانون خانوادگی ، ارضای كاميابی جنسی را ممنوع میداند و تنها محيط
خانوادگی را جای ارضای كاميابی جنسی میداند ، در محيط خارج از كانون
خانوادگی به هيچ شكل اجازه نمیدهد كه مرد و زنی از يكديگر استمتاع كنند .
مسأله دوم ، مسأله مجازات مرد زن دار و زن شوهردار است كه اسلام دو
مجازات قائل است و مجازاتش شدت پيدا میكند . يك مجازات كلی قائل
است كه همان صد تا زيانه است و ديگری " رجم " است : سنگساری .
|