شده كه خود مسلمين باورشان آمده است ، مثل داستان كتابسوزی اسكندريه .
بعد از آمدن اسكندر به مشرق زمين و فتح كردن مصر و ايران و هندوستان ،
شهری در آنجا ساختند كه نام آن " اسكندريه " شد . گروهی مردم عالم به
آنجا رفتند و كتابخانهای تشكيل دادند و آن كتابخانه در واقع يك مدرسه
بود و كتابهای بسيار زيادی در آنجا جمع شد . امروز تاريخ مسلمين و حتی
مسيحيت اين مطلب را روشن كرده است كه قبل از آن كه مسلمين اسكندريه را
فتح كنند ، در دو سه نوبت اين كتابخانه غارت و آتش زده شد . بعد از آن
كه امپراطوری روم شرقی به مسيحيت گرايش پيدا كرد ، چون فلسفه را ضد
مسيحيت میدانست ، حوزه اسكندريه را متلاشی كرد . شنيدهايد كه هفت نفر
از فيلسوفان آمدند به ايران ( به دربار انوشيروان ) پناهنده شدند .
كتابخانهای باقی نماند . امروز مورخين مسيحی مثل ويل دورانت و سايرين
ثابت كردهاند كه قبل از اينكه مسلمين اسكندريه را فتح كنند كتابخانه
اسكندريه در چند نوبت آسيب ديد كه وقتی مسلمين رفتند ، كتابخانهای وجود
نداشت .
از طرف ديگر جزئيات وقايع فتوحات مسلمين را چه در ايران ، چه در مصر
و چه در جاهای ديگر ، مورخين مسلمان و مسيحی نوشتهاند ، مخصوصا جزئيات
وقايع فتح اسكندريه را مورخين مسيحی هم نوشتهاند . بعدها در قرن دوم و
سوم كتابهای بسيار عظيم مثل تاريخ يعقوبی ، تاريخ طبری ، و فتوح البلدان
( بلاذری ) كه اينها متعلق به همان قرون اول اسلامی است و سلسله اسنادشان
هم منظم و مرتب است نوشتهاند . حتی يك نفر مورخ ننوشته است كه
كتابخانهای در آن وقت در اسكندريه وجود داشته و مسلمين آتش زدند . ويل
|