و ديگر پيغمبران مبعوث نمی‏شدند . اسلام برای عقل بشر فوق العاده ارزش‏
قائل است ، برای تفكر فوق العاده ارزش قائل است ، برای علم و مطالعه و
آزمايش و مشاهده موجودات و به تعبير خود قرآن برای سير در آيات آفاق و
انفس فوق العاده ارزش قائل است ، ولی اينچنين نيست كه عقل و فكر و
استدلال و علم و مشاهده و آزمايش ، هر اندازه ترقی بكند ، بتواند آن‏
نشانه‏هايی را كه دين از انسان يا جهان داده است ، ارائه كند . اين ديگر
فقط رسالت دين است ، و آن مقدار كه شما می‏بينيد علم و عقل بشر حقايقی‏
را كه دين بيان كرده است تأييد می‏كند ، به قول ويليام جيمز ، اين بعد از
راهنمايی دين بوده ، يعنی بعد از آن بوده كه دين حقايقی را ارائه داده ،
علم دو مرتبه رفته است ببيند قضيه از چه قرار است و نشانه‏هايی هم بر
صدق و تأييدش پيدا كرده است .
يكی از آن رسالتها همين مطلب است كه باز به تعبير امروزيها جهان بينی‏
ما را تغيير می‏دهد ، يعنی بينش ما را درباره جهان تغيير می‏دهد . جهانی‏
كه ما با حس خودمان آن را احساس می‏كنيم و با عقل خودمان آن را درك‏
می‏كنيم يك جور جهان است ، جهانی كه نور وحی به ما ارائه می‏دهد همين‏
جهان است اما با يك تار و پود خيلی بيشتری . وحی به ما اينجور می‏گويد :
" « سبح لله ما فی السموات و الارض » " تمام ذرات هستی زبانشان به‏
تسبيح خدا گوياست ولی شما نمی‏فهميد ، و [ همين طور است ] و در مورد خود
انسان ، و اين مهم است . ما برای خودمان چشم سراغ داريم ، گوش سراغ‏
داريم ، لامسه سراغ داريم ، شامه سراغ داريم ، ذائقه سراغ داريم ، عقل و
فكر سراغ داريم و بيش از اين چيزی در خودمان سراغ نداريم ، انبياء
می‏آيند به ما می‏گويند - طبق مثل معروف - ای