را بدون كسب اجازه داخل نمیشدند و اين استيناس را بيشتر از همان راه
سلام انجام میدادند . حتی به خانه دخترش حضرت زهرا ( سلام الله عليها )
بدون اجازه وارد نمیشد ، پشت در خانه میايستاد و با صدای بلند فرياد
میكرد : " « السلام عليكم يا اهل البيت » " اگر جواب میدادند و
میگفتند " بفرماييد " داخل میشد و اگر جواب نمیدادند بار دوم صدا
میكرد ، شايد نشنيده باشند : " « السلام عليكم يا اهل البيت » " اگر
جواب نمیدادند احتياطا كه نكند نشنيده باشند بار سوم سلام میكرد ، و اگر
بار سوم نيز جواب نمیآمد برمیگشت ، میگفت يا نيستند يا وضعشان يك
وضعی است كه مقتضی نيست كسی را بپذيرند و ديگر بدش هم نمیآمد .
" « ذلكم خير لكم لعلكم تذكرون »" اين برای شما بهتر است و مصلحت
شما اين است ، باشد بعدها متوجه فايده اين كار بشويد ، يعنی عمل كنيد
بعد به فايده اين كار پی میبريد .
در اين زمينه داستانهايی هست كه شنيدهايد . داستان " سمره بن جندب
" كه آدم بد ذاتی بود و بعدها هم در زمان اميرالمؤمنين ( ع ) و در دوره
معاويه خيلی بد ذاتی كرد معروف است . او در زمان پيغمبر خدا ( ص ) يك
درخت خرما در باغ يكی از اصحاب رسول خدا ( ص ) داشت . به حكم اينكه
درخت او در آن زمين بود حق مرور داشت و حق داشت از درختش خبر بگيرد .
ولی چون اين درخت در خانه مردم بود ، طبق قاعده بايد هر وقت میخواست
داخل آن خانه بشود استيناس كند ، كسب اجازه كند ، " يا الله " بگويد
، ولی او يك آدم گردن كلفت قلدری بود و اين كار را نمیكرد و ناگهان و
به طور سرزده داخل خانه مردم میشد ( هر كس در داخل
|