اينها كه زيردست من بودند ، نسبت به من بدی كردند و من كه بنده تو هستم‏
از همه اينها گذشتم . خدايا من بنده تو هستم و در درگاه تو مقصرم . خدايا
از اين بنده مقصر خودت بگذر " و همه آنها را در راه خدا آزاد می‏كرد .
اين است كه اصل اول در اسلام " گذشت " است .
بله ، اسلام در مسائل اجتماعی نمی‏گذرد ، چون اين گذشت ، مربوط به شخص‏
نيست ، مربوط به فرد نيست ، مربوط به اجتماع است . مثلا يك كسی دزدی‏
كرده است . مجازات دزد دست بريدن است . صاحب مال نمی‏تواند بگويد من‏
گذشتم . تو بگذری ، اجتماع نمی‏گذرد ، حق تو نيست ، حق اجتماع است .
در حديث است كه روزی اميرالمؤمنين علی ( ع ) طبق عادتی كه در ايام‏
خلافت داشت كه خود تنها می‏رفت و حتی در جاهای خلوت می‏رفت و شخصا
اوضاع و احوال را تفتيش می‏كرد در يكی از كوچه باغهای كوفه را می‏رفت ،
يكوقت فريادی شنيد : الغوث ! الغوث ! به فريادم برسيد ! به فريادم‏
برسيد ! معلوم بود جنگ و دعوايی است . به سرعت به طرف صدا دويد . دو
نفر با هم زد و خورد می‏كردند . يكی ديگری را می‏زد . تا امام رسيد دعوای‏
اينها تمام شد ( شايد هم امام عليه السلام آنها را صلح داد ) . معلوم شد
آن دو نفر با هم رفيق هستند . وقتی امام خواست ضارب را جلب كند و ببرد
، مضروب گفت من از او گذشتم . امام فرمود : بسيار خوب تو گذشتی ، اين‏
حق خصوصی خودت است ، از حق خودت گذشتی ، اما يك حقی هم سلطان دارد ،
يعنی يك حقی هم حكومت دارد و يك مجازاتی هم حكومت بايد بكند ، اين را
ديگر تو نمی‏توانی بگذری [ زيرا ] به تو مربوط نيست .
غرضم اين است كه از حق عمومی نمی‏توان گذشت و در