پاورقی : . 1 انفال / . 32 . 2 در اينجا انسان با خود میگويد لابد دست به دعا بلند كرده كه خدايا اگر اين پيغمبر از ناحيه توست پس نوری در دل من وارد كن و به من توفيق تبعيت بده .
ايستادهاند . قرآن در يك جا تابلوی عجيبی را مجسم میكند : " « و اذ
قالوا اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجاره من السماء
" ( 1 ) میگويد ياد كن آن وقتی را كه دست به آسمان بلند میكردند و
میگفتند خدايا اگر سخن اين محمد كه مدعی نبوت است حق است و واقعا
پيغمبر است و راست میگويد و از ناحيه توست ( 2 ) سنگی از آسمان بفرست
و ما را ببركه نبينيم . كفر معنايش همين است . میگويد اگر اين حقيقت
است مرا ببركه نبينم .
اما آن طبقات ديگر ، يعنی كافرانی كه كافرند به معنی اينكه مسلمان
نيستند ولی قاصراناند و به تعبير خود قرآن " مستضعفاناند " ، " ²
مرجون لامر الله »" هستند كه شايد اكثريت كافرها و غير مسلمانها از اين
قبيل باشند ، خدا عالم است در آنها بحثی نيست . فلان زن يا بچه ، فلان
دهاتی يا بیسواد ، يك گوشهای افتاده و اساسا [ حقيقت به او نرسيده است
] و گاهی حتی افراد دانشمندی [ چنين هستند . ] در كتاب عدل الهی اين
داستان را كه در شرح حال دكارت مینويسند ، نقل كردهام . دكارت فيلسوف
معروفی است كه فلسفه خودش را از " شك " شروع كرد ، يعنی در راهی كه
از نظر فلسفه میرفت كم كم احساس كرد كه به بن بست رسيده است ، يكدفعه
همه خطها را كور كرد و گفت از نو و از همان اول شروع میكنم . يكمرتبه
شك كرد و گفت میخواهم در همه چيز شك كنم تا ببينم يقين را از كجا پيدا
میكنم . نه تنها در امور مذهبی شك كرد ، در ساير امور نيز شك كرد ،
گفت شايد خدا نباشد ، پيغمبرانی نباشند ،
پاورقی : . 1 انفال / . 32 . 2 در اينجا انسان با خود میگويد لابد دست به دعا بلند كرده كه خدايا اگر اين پيغمبر از ناحيه توست پس نوری در دل من وارد كن و به من توفيق تبعيت بده . |