حال بعضی گفته‏اند اينكه قرآن می‏گويد همه چيز خدا را تسبيح می‏كند و حمد
می‏كند ، مقصود به زبان حال است ، چون همه اينها مخلوق خدا هستند و "
مخلوق " خاصيتش اين است كه يك جنبه نقص دارد و يك جنبه كمال ، جنبه‏
نقص لازمه مخلوقيت است و جنبه كمال [ از ناحيه خالق ] ، هر چه نقص‏
دارد از ذات خودش است و هر چه كمال دارد از خالقش ( هر چه كمال در
موجودات عالم می‏بينيد از او بدانيد ) پس در واقع به زبان حال خالق‏
خودش را توصيف و حمد می‏كند ، به زبان بی‏زبانی می‏گويد : " بارك الله‏
به آنكه مرا آفريد " ، تسبيحش هم اين است كه می‏گويد اگر نقصی در من‏
می‏بينی ، اين نقص لازمه ذات من است ، او از اين نقص منزه است .
البته در اينكه هر مخلوقی به زبان حال حامد و مسبح خالق خودش هست شكی‏
نيست ، حرف درستی است ، مخلوقات به زبان تكوين ، خدا را تسبيح و حمد
می‏كنند ، و هر اثری حمدگو و تسبيح گوی مؤثر خودش است . گلستان سعدی هم‏
سعدی را حمد می‏كند ، يعنی به زبان حال می‏گويد بارك الله به آنكه چنين‏
اثر فوق العاده‏ای را ايجاد كرده ، اگر نقصی هم در يك جا باشد می‏گويد
عالم الفاظ است و بيش از اين ديگر نمی‏توانسته . ولی آيا قرآن كه می‏گويد
: " « ان من شی‏ء الا يسبح بحمده »" نظرش به همين است ؟
تفسير دوم كه من آن را به تفسير " عارفانه " تعبير می‏كنم می‏گويد حرف‏
شما درست است كه موجودات به زبان حال مسبح و حامد پروردگارند ، ولی‏
قرآن بالاتر از اين را می‏گويد ، چون در ادامه آيه می‏فرمايد : " « و لكن لا
تفقهون تسبيحهم »" ولی اين تسبيح را شما نمی‏فهميد . تسبيح به زبان حال‏
را همه می‏فهمند . بعلاوه قرآن می‏گويد " هيچ چيزی نيست مگر . . . " يعنی‏
همه اشياء را می‏گويد نه