حال ما اول بايد ببينيم اصلا قرآن چنين حرفی را می‏زند يا نمی‏زند . ابتدا
آيات را می‏خوانيم ، بعد ببينيم بشر به حسب عقل و فهم و عرفان خودش‏
چقدر توانسته خود را به اين منطق قرآن نزديك كند . پس ما دو مرحله‏
داريم : يكی اينكه آيا قرآن چنين مطلبی را بيان كرده يا نكرده است ، دوم‏
اينكه بشر در تلاش و تكاپوی خودش چقدر خود را به اين حقيقت نزديك كرده‏
است .
قرآن اين مطلب را با عبارات مختلف در جاهای مختلف گفته است . من‏
مقداری را كه در نظر دارم و حفظ هستم برايتان عرض می‏كنم . يكی در سوره‏
بنی اسرائيل است كه شايد از همه جا عام‏تر و صريح‏تر بيان فرموده است ،
می‏فرمايد : " « و ان من شی‏ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم » "
( 1 ) هيچ چيزی نيست " ان من شی‏ء " يعنی " ما من شی‏ء " چيزی نيست‏
مگر آنكه خدا را تسبيح می‏كند ، تسبيح مقرون به حمد ، ولی شما تسبيح آنها
را نمی‏فهميد ، يعنی نگو من گوشم را كه پای اين چوب يا درخت می‏گذارم‏
نمی‏شنوم كه او خدا را تسبيح می‏كند ، همين طور ذرات بدن خود . طبق گفته‏
قرآن هر سلول از سلولهای پوست و گوشت و استخوان و خون من و هر مويی از
موهای بدن من دائما در تسبيح حق تعالی است ، در حالی كه من نمی‏شنوم .
قرآن می‏گويد بله ، شما نمی‏شنويد ، و بلكه " نمی‏فهميد " تعبير می‏كند ،
نمی‏گويد " لا تسمعون " ، می‏گويد : " « و لكن لا تفقهون »" و ميان‏
ايندو فرق است . اگر " لا تسمعون " باشد [ يعنی ] ممكن است ما بفهميم‏
چنين چيزی هست ولی نمی‏شنويم ، مثل اينكه ما الان می‏فهميم كه در

پاورقی :
. 1 اسراء / . 44