است در بيابانها و بخصوص بيابانهای شنزار خيلی اوقات به هنگام تابيدن‏
آفتاب ، انسان از دور نگاه می‏كند و خيال می‏كند يك درياست كه در آن ،
آب دارد موج می‏زند و اگر تشنه باشد به سوی آب می‏رود ، ولی هر چه نزديك‏
می‏شود می‏بيند آب از او دور می‏شود تا كم كم می‏فهمد كه خيال بوده و از
انعكاس نور يك چنين وضعی پيدا شده و اصلا آبی وجود ندارد ، صورت و شكل‏
و ظاهر و خيال آب هست ولی خود آب نيست .
گاهی نيز قرآن اعمال كافران را تشبيه می‏كند به تاريكيهايی كه انسان در
يك شب ظلمانی در ميان امواج طوفانی دريا گرفتار است و همين طور موج از
پس موج ، حركت می‏كند و هوا هم ابری است ، هيچ نوری وجود ندارد و به‏
قدری تاريك است كه حتی دستش را هر چه نزديك به چشمش بياورد كه آن را
ببيند ، دست خودش را نمی‏بيند .
اين سه مثل هر كدام ناظر به يك چيز بالخصوص است : يكی مثل كارهای بد
كافران است كه " « ظلمات بعضها فوق بعض »" ( 1 ) ، يكی مثل است‏
برای كار خوبشان كه خيال می‏كنند كار خوب انجام داده‏اند ، بعد می‏بينند
سراب بوده است نه آب ، و يكی ديگر مثل است برای كار خوبی كه اول هم‏
يك چيزی بوده ولی بعد كاری انجام داده‏اند كه آن را به كلی نيست و نابود
كرده‏اند .
باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله . . .

پاورقی :
. 1 نور / . 40