شكل آن را حل نمیكند بيان كرده باشد ، قرآن اين را میگويد برای اينكه ما
تلاش كنيم تا به اين حقيقت برسيم و اين حقيقت را به اندازه ظرفيت
خودمان كشف كنيم .
گفتيم مرحله دوم اين است كه ببينيم تلاشی كه افراد بشر بعد از اين
راهنمايی قرآن ، در اين راه كردهاند چه بوده و در واقع اين آيات را
چگونه خواستهاند تفسير كنند . اين سلسله آيات در قرآن مجموعا دوگونه
تفسير شده است كه ما میتوانيم اين دو گونه را " حكيمانه " و "
عارفانه " بناميم . بعضی اين آيات را حكيمانه تفسير كردهاند و گفتهاند
مقصود قرآن از اينكه میگويد هر چيزی خدا را تسبيح میكند و حمد میكند ،
تسبيح " تكوينی " و به " زبان حال " است . ما يك " زبان حال "
داريم و يك " زبان قال " . زبان حال اين است كه يك موجودی مثلا يك
انسان حالتی پيدا میكند كه با اينكه دهانش بسته است اما وضعش دارد با
آدم حرف میزند . مثلا شما دو نفر در خيابان ايستادهايد و با همديگر صحبت
میكنيد ، يك وقت شخص مفلوكی با يك قيافه ژندهای میآيد در مقابل شما
دو نفر میايستد و گردنش را كج میكند ، حالتش نشان میدهد كه [ میگويد ]
من نيازمندم ، به من كمك كنيد . اين را " زبان حال " میگويند . ولی
يك وقت كسی میآيد به زبان میآورد كه كمكی به من بكنيد ، اين میشود "
زبان قال " . بنابراين خيلی اوقات حالت بيرون انسان از ضمير انسان خبر
میدهد ، چنانكه میگويند " رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمير " . چگونه
خبر میدهد ؟ حرف كه نمیزند ، دلالت میكند . انسان خيلی حرفها را به زبان
بی زبانی میزند . شايد افراد انسان با يكديگر كه برخورد میكنند بيش از
مقداری كه با زبان ظاهر با هم حرف میزنند ، به زبان بی زبانی با
|