كشتن اولياء خداست [ كه در واقع ] خراب كردن بزرگترين مساجد است .
در اين خانه‏ها ، صبح و شام [ تسبيح خدا می‏شود ] . مفسرين گفته‏اند مقصود
اين است كه علی الدوام تسبيح و تنزيه خدا می‏شود ، نه فقط صبح و شام و
بقيه‏اش به غفلت می‏گذرد . مسبح ، چه كسانی هستند ؟ تعبير قرآن را ببينيد
: " « رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكر الله »" . مقصود از كلمه "
رجال " همانطور كه مفسرين گفته‏اند اين نيست كه يعنی " نه زنها " ،
بلكه به اصطلاح " الغاء خصوصيت " می‏شود ، و بعلاوه عنايت روی اين است‏
كه يعنی " با همتانی " . گاهی كه ما می‏خواهيم افرادی را با همت‏
ذكربكنيم كلمه " رجل " می‏آوريم . اين ديگر فرقی نمی‏كند كه از جنس مذكر
باشد يا از جنس مؤنث . بزرگ همتانی كه تجارت و خريد و فروش ، آنها
را از ياد حق باز نمی‏دارد . البته تجارت و بيع به عنوان مثال است ،
يعنی شغل و كار تدريس و معلمی و وعظ و خطابه و بنايی و معماری و طبابت‏
و غيره هم از همين قبيل است . مردهايی كه كارشان آنها را از ياد خدا باز
نمی‏دارد .
از اينجا تفاوت منطق عرفانی قرآن با خيلی از عرفانها روشن می‏شود .
قرآن نمی‏گويد مردانی كه از كار و تجارت و بيع و بنائی و معماری و آهنگری‏
و نجاری و معلمی و خلاصه " وظايف " دست برمی‏دارند و به ذكر خدا مشغول‏
می‏شوند ، می‏فرمايد آنها كه در همان حالی كه اشتغال به كارشان دارند خدا
را فراموش نمی‏كنند ، يگانه چيزی كه هيچوقت او را فراموش نمی‏كنند
خداست . يك چنين آدمی واقعا بدن او مسجد است ، چون هميشه در اين بدن‏
ياد خدا و ذكر خدا و تسبيح خداست . همه كارهای درستی كه ديگران می‏كنند