حال آنها كه می‏گويند واقعا غلغله‏ای از تسبيح موجودات در ذرات عالم‏
هست مقصودشان چيست ؟ آيا مقصودشان اين است كه در همين فضا الان صدا
پراكنده است همين طور كه امواج راديو هست ولی ما نمی‏شنويم ؟ نه ،
مقصودشان اين است كه هر موجودی و هر ذره‏ای كه در اين عالم هست دو وجهه‏
و دو رو دارد ، يك رو به اين جهان دارد كه در اين رو مرده است ، و يك‏
رو به جهان ديگر دارد ، يك وجهه ملكوتی دارد كه در آن رو و در آن وجهه‏
هر موجودی زنده و شاعر است . می‏گويند مثلا چوبی كه شما می‏بينيد ، همه‏
حقيقت آن را درك نمی‏كنيد ، عميق‏ترين علوم بشر ، آنجا كه علم بشر به عمق‏
اتمها هم راه پيدا می‏كند ، يك روی اين موجود را درك می‏كند و آن " وجهه‏
ملكی " اين موجود است ، همين موجود يك " وجهه ملكوتی " دارد كه از
دست حس و علم ظاهر بشر خارج است . انسان بايد اهل دل و اهل معنا و اهل‏
حقيقت بشود تا آن روی موجودات را هم درك كند . وقتی آن روی موجودات‏
را درك كرد می‏بيند موجودات چگونه در آن رو همه دراك و هوشيار و عالم و
مسبح و حامدند . داوود كه كوهها و مرغها با او تسبيح می‏گفتند ، نه اين‏
است كه اگر ما كنار داوود بوديم صدای كوهها را می‏شنيديم ، مردم ديگر
بودند و نمی‏شنيدند . داوود گوش ديگری داشت كه به باطن و ملكوت اشياء
راه پيدا كرده بود و صدای ملكوت آنها را می‏شنيد . اگر گوش باطن ما باز
بشود ما هم می‏شنويم ، و خيال نكنيد كه اين يك مطلب به اصطلاح دوری است‏
و فقط پيغمبری بايد باشد ، نه ، لزومی ندارد حتی پيغمبر باشد .
شنيده‏ايد كه سنگريزه در كف مبارك پيغمبر اكرم تسبيح گفت . از جمله‏
معجزات پيغمبر اكرم اين بود كه مشتی سنگريزه را