« زيتها يضيی و لو لم تمسه نار نور علی نور يهدی الله لنوره من يشاء
آنجا انسانهايی را فرض می‏كند كه اين انسانها در جوی قرار گرفته‏اند كه‏
نور است بالای نور ، نور فطرتشان ، نور نبوت ، روشنايی در روشنايی است‏
. بشر ديگری هم هست كه در ظلمت فوق ظلمت است : نور فطرت خودش را
خاموش كرده است ، اين خودش يك ظلمت . ظلمت عناد آمده روی آن را
گرفته است ، ظلمت ديگر ، و ظلمت ناشی از گناه و معصيتهای متوالی كه‏
همان موجها و طغيانهای روحی انسان است : " « موج من فوقه موج » "
ظلمت ديگری ، چون هر ظلمتی نقطه مقابل يك نور است : نور نبوت ، نور
وحی ، هدايت وحی . آنجا كه هدايت وحی نباشد ظلمت است . نور فطرت ،
هدايت فطرت . آنجا كه چراغ فطرت خاموش شده باشد ظلمت است . نور عمل‏
صالح ( چون عرض كرديم : " « و العمل الصالح يرفعه »" خاصيت عمل صالح‏
اين است كه به قلب انسان نور می‏دهد ) . وقتی كه انسان عمل صالح انجام‏
ندهد نقطه مقابلش ظلمت است . هر چه بر آن طبقه ، نور فوق نور احاطه‏
كرده ، بر اين طبقه ظلمت فوق ظلمت [ حاكم است ] .
پس ، از اين دو مثلی كه قرآن در اينجا ذكر كرده است يك مثل اين بود
كه مثل اعمال كافران مثل سراب است . اينجا نظر به كارهای خيرشان دارد
كه اينها به آن اميد بسته‏اند . بيچاره‏ها ! شما خيال [ باطل ] می‏كنيد ، تا
ايمانتان به خدا درست نباشد و تا به نور خدا روشن نباشيد اعمال شما روح‏
پيدا نمی‏كند ، اعمال شما حالت آب را پيدا نمی‏كند كه تشنگی شما را بر
طرف كند . مثل دوم برای گناهان