تكامل ( داروينيسم ) میخوانند ، فورا از خدا و قيامت و همه چيز میخواهند
بيگانه باشند .
ثانيا مگر خدا آن وقت خالق ماست كه جد اعلای ما يك انسانی باشد كه آن
انسان را خدا دفعتا آفريده باشد ؟ آن به اين مطلب ربط ندارد . ما به هر
حال مخلوق خدا هستيم . قرآن كه میگويد خدا شما را خلق كرد میگويد شما
ببينيد يك نطفه بوديد در رحم ، خدا نطفه را علقه كرد و علقه را مضغه كرد
، بعد مضغه را تبديل به عظام كرد ، عظام را گوشت پوشاند ، چنين و چنان
كرد ( خلقت ) . همين خلقت تدريجی ما در رحم مادر و [ اينكه ] بعد در
بيرون به صورت جنينی هستيم كه دائما بزرگ میشود [ نشان میدهد كه ] در
حال خلق شدن هستيم ، بلكه به قول عرفا عالم دائما در حال خلق شدن است .
اگر چنين میبود كه خدا يك دفعه عالم را خلق كرده و العياذبالله كنار
رفته و ديگر چيز جديدی رخ نمیدهد ، در عالم آب از آب تكان نمیخورد ،
هيچ تغييری پيدا نمیشد ، ولی اينكه عالم دائما در گردش و حركت است و
همه چيزش از جوهرش و از عرضش همواره فانی میشود و حادث میشود ، اين
همان معنای اين است كه عالم هميشه در حال خلق شدن است . از نظر خالقيت
خدا و از نظر توحيد ، هيچ تفاوتی نمیكند كه انواع دفعتا به وجود آمده
باشند يا انواع از يكديگر اشتقاق يافته باشند ، يعنی نظريه داروين همان
اندازه يك نظريه توحيدی است كه نظريه غير داروين توحيدی بوده ، بله ،
يك مطلب هست و آن اين است كه بعضی اينجور خيال كردند حتی خود داروين
اينجور خيال نكرد كه يك سلسله قوانين طبيعی در زمينه تكامل جانداران
كشف كردهاند و همان قوانين طبيعی كافی است برای تكامل جانداران و برای
اينكه اين نظام موجود به وجود
|