اينها را نقل می‏كنند . كار به جايی رسيده كه در كتاب فلسفه و منطق سال‏
ششم دبيرستانها ( 1 ) وقتی می‏خواهند برای قضيه منفصله در منطق مثال بزنند
می‏گويند نظير آن چيزی كه خليفه مسلمانها راجع به كتابخانه اسكندريه گفت‏
: " اگر موافق قرآن است ، قرآن ما را بس ، و اگر مخالف قرآن است ،
به درد ما نمی‏خورد ، پس آتش بزنيد " . در كتابهای دبيرستانی آورده‏اند
كه مسلمين كارشان كتاب آتش زدن بوده است .
شبلی نعمان نيز می‏گويد : انگليسيها كه آمدند هندوستان را اختلال كردند و
بعد مدارسی تأسيس كردند كه روی برنامه خودشان اداره می‏كردند ، در
كتابهای منطق وقتی می‏خواستند برای قضيه منفصله حقيقيه ( 2 ) مثال بزنند
مخصوصا همين مطلب را به عنوان مثال ذكر می‏كردند ، برای اينكه در مغز
بچه‏های مسلمين و بچه‏های هندوها فرو كنند كه شما ملتی هستيد كه از قديم‏
كتابها را آتش می‏زديد . ( اين را او می‏گويد . من بعد كه در كتابهای‏
دبيرستانی خودمان اين مطلب را ديدم فهميدم كه حسابی هست ) . بعد ما
می‏بينيم در كتابهای دبيرستانی ايران هم همينها را آورده‏اند ، و ما بدون‏
اينكه ببينيم مدرك دارد يا نه ، زبان به زبان ( 3 ) بازگو می‏كنيم به‏
طوری كه هر جا دروغ بدون آن را می‏گوييم يك عده می‏گويند : عجب ! اين‏
قضيه دروغ است ! ما خيال نمی‏كرديم دروغ باشد .

پاورقی :
. . 1 [ در زمان طاغوت ] .
. 2 قضيه منفصله حقيقيه مثل " عدد يا جفت است يا طاق " يا : " الان‏
يا روز است يا شب " .
. 3 تعبير " زبان به زبان " از قرآن است .