ارتباطی ندارد و لهذا قرآن هم به زن نوح و زن لوط مثل ذكر می‏كند . هر دوی‏
اينها پيغمبر بودند در حالی كه زنهای اينها مؤمنه نبودند و وابسته به‏
مخالفين ايشان از نظر فكر و عقيده بودند . اينجا قرآن می‏گويد : "
خبيثات مال خبيثين است " زنهای ناپاك مال مردان ناپاك است و زنان‏
پاك مال مردان پاك است ، و اين ناظر به پاكی ناموسی است : مرد ناپاك‏
غيرت را از دست می‏دهد و زن ناپاك را می‏پذيرد و ناراحت نيست كه زنش‏
ناپاك باشد ، ولی مرد پاك امكان ندارد كه زن ناپاك را بپذيرد . اين‏
است كه طبعا يك نوع انتخاب صورت می‏گيرد : پاكها سراغ پاكها می‏روند و
ناپاكها سراغ ناپاكها . اين امر قانون شرعی و بيان حكم شرعی نيست ، بلكه‏
قرآن يك قانون طبيعی را بيان می‏كند : طبعا اينطور است كه پاكها سراغ‏
پاكها می‏روند و ناپاكها سراغ ناپاكها . شما ببينيد جوانان پاك دنبال‏
دخترهايی می‏روند كه اين دخترها پاك باشند ، و دخترهای پاك هم شوهر پاك‏
را می‏پسندند ، اما يك جوان آلوده و كثيف هيچ اهميت نمی‏دهد كه با يك‏
دختری ازدواج كند كه دهها جوان ديگر به اصطلاح خودشان او را " تجربه "
كرده‏اند . روح كثيف يك مرد كثيف ، يك زن كثيف را می‏پسندد و روح‏
كثيف يك زن كثيف ، يك مرد كثيف را می‏پسندد ، ولی روح پاك يك مرد
پاك ، زن پاك را برای خود انتخاب می‏كند و روح پاك يك زن پاك ، مرد
پاك را انتخاب می‏كند . . .
شما درباره پيغمبر و ناموس پيغمبر داريد چه حرفی می‏زنيد ؟ ! محال و
ممتنع است كه چنين ناپاكيهايی در خاندان يك پيغمبر راه پيدا كند . كفر
ممكن است در خاندان يك پيغمبر راه