هر دروغی كه دلش می‏خواهد بگويد و توريه كند ! به بچه‏ها می‏گويد " بگوييد
نيست ، ولی بچه‏ها ! وقتی می‏گوييد نيست يعنی در اين در گاهی اتاق نيست‏
" . اينجا كه می‏توانی راست بگويی چرا توريه می‏كنی ؟ بگو هستم ولی‏
نمی‏توانم بپذيرم .
روزی ملانصر الدين ، مهمانی را همراه خود تا در خانه آورد و خود به داخل‏
خانه رفت . زنش با او دعوا كرد كه چرا مهمان آوردی و ما چيزی نداريم كه‏
به او بدهيم و كار بدی كردی ( مثل اغلب زنها كه هميشه در اين امور تحكم‏
می‏كنند ) . ملا گفت چه بكنم ؟ گفت من كه اصلا پذيرايی نمی‏كنم . درماند كه‏
چه كند . به بچه‏ها گفت برويد بگوييد ملا در خانه نيست . مهمان گفت ما
با هم آمديم . در اينجا ملا خودش صدايش را بلند كرد و گفت : شايد خانه‏
دو در داشته و از آن در ديگر بيرون رفته است !
اغلب در اين جور موارد ، كارها ملا نصر الدينی است ، يعنی وقتی می‏آيند
می‏گويند " آقا نيست " خود مهمان می‏فهمد كه دروغ می‏گويد ، چون وقتی يك‏
كسی دم در می‏آيد و می‏گويد بروم ببينم آقا خانه هست يا نه ، معلوم است‏
تو كه از داخل خانه می‏آيی می‏دانی هست يا نه ، اين " بروم ببينم آقا
خانه هست يا نه " يعنی بروم ببينم آقا می‏گويد كه راستش را بگويم يا
دروغش را بگويم . قضيه اين جور است ، و تعجب است ، با اينكه همه‏
می‏دانند ، مهمان می‏داند ميزبان هم می‏داند ، باز هم اين دروغ تكرار می‏شود
!
پس يك شكل قضيه اين است كه يك دروغ گفته می‏شود .
يك شكل ديگر قضيه اين است كه صاحبخانه می‏گويد : " بفرماييد " ،
خيلی هم نفاق به خرج می‏دهد : خيلی خوش آمديد ! صفا آورديد ! اما در دلش‏
دائما فحش می‏دهد كه اين چه بلايی بود