بپذيرد ، بدون رودربايستی بگويد من در منزل هستم نه اينكه نيستم ولی‏
متأسفانه الان كار دارم و نمی‏توانم شما را بپذيرم ( خيلی اتفاق می‏افتد كه‏
انسان كار لازمی دارد و آن كسی كه آمده كار چندان لازمی ندارد ) ، تو كه از
من وقت نگرفتی ، حالا برو و يك وقت ديگری بيا ، و اين را صريح بگويد .
اگر صاحبخانه صريح گفت ، او هم بايد آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگی‏
داشته باشد كه بدش نيايد .
اما امروز شما می‏بينيد كه كار بر عكس است : نه صاحبخانه آن شهامت و
صراحت و صداقت را دارد كه بگويد من كار دارم و نمی‏توانم تو را بپذيرم ،
و نه آن كسی كه وارد می‏شود آنقدر انسانيت دارد كه اگر صاحبخانه گفت تو
را نمی‏پذيرم ، به او برنخورد ، ولهذا الان در جامعه ما رسم بر اين است كه‏
يكی از اين سه حالت رخ می‏دهد :
حالت اول اين است كه صاحبخانه به دروغ به بچه‏ها می‏گويد بگوئيد نيست‏
، يعنی گناه كبيره مرتكب می‏شود . اين كه می‏گويد " در خانه نيست "
دروغ است و دروغ گناه كبيره است . حال بعضی به خيال خودشان می‏خواهند "
توريه " كنند و حال آنكه توريه در جايی است كه دروغ لازم است يعنی از
نگفتنش مفسده برمی‏خيزد ، مثل اين كه كسی آمده و يك كاردی هم به دست‏
دارد و می‏خواهد [ به نا حق ] كسی را بكشد و می‏پرسد فلان كس اينجاست يا
نه ؟ بايد گفت اينجا نيست . در اينجا می‏گويند برای اينكه عادت به دروغ‏
گفتن نكنی در دلت غير از آن چيز را خطور بده ، بگو " نيست " و در
دلت خطور بده كه در " اينجا " نيست . نه اينكه انسان