بیانات رهبر انقلاب در جلسه
درس خارج فقه بعد از ۲۲بهمن
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا
محمّد و ءاله الطّاهرين
سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين
«و من كلام له صلّى اللَّه عليه و ءاله: النّاس معادن كمعادن
الذّهب و الفضّة».(۱) آنچه كه در اين جملهى شريف و كوتاه و
پرمغز مورد نظر است، وجود استعدادهاى پنهان در هر فردى از
افراد انسان است. اينكه حالا بعضى اين بحث را به بحث جبر و
تفويض و اين چيزها متصل ميكنند، اين دور شدن از محتواى واضح و
ظاهر اين حديث شريف است. در اين حديث ميخواهد بفرمايد: همچنان
كه معادنى وجود دارد كه در اينها طلا هست، نقره هست - حالا اين
دو تا را به عنوان مثال ذكر كردهاند؛ معادن گوناگونى وجود
دارد - و ظاهر كار، سنگ است، خاك است، زمين است، چيزى محسوس
نيست، اما اگر بكاويد، اگر بشناسيد، اگر قدر بدانيد، در زير
همين سنگ و خاك معمولى، يك عنصر گرانبها پيدا خواهيد كرد كه
ارزش آن با ارزش آنچه كه در ظاهر ديده ميشود، قابل مقايسه
نيست، انسانها هم همين جورند؛ يك ظاهرى وجود دارد كه در حركات
و سكنات و گفتار و رفتار و كردار انسانها، آدم اينها را
مىبيند؛ اما يك باطنى هم وجود دارد كه آن عبارت است از
استعدادهاى متراكمى كه خداى متعال در وجود انسان گذاشته است.
البته اين استعدادها يكسان نيستند - همچنان كه معادن يكسان
نيستند - اما همه در اين جهت شبيه همند كه آنچه در كمون است و
آنچه در باطن وجود انسان است، بسى ارزشمندتر است از آنچه كه
شما در ظاهر مشاهده ميكنيد. همچنان كه اگر روى معدن كار كرديد،
تلاش كرديد، زحمت كشيديد، ميتوانيد به آن مادهى ذىقيمتى كه
در آن هست، برسيد، در انسان هم همين جور است؛ احتياج به تلاش
دارد؛ بايد كسانى سعى كنند اين استعدادها را به فعليت برسانند.
شرط لازم هم اين است كه شما اين ماده را بشناسيد. كسى كه نداند
طلا چيست يا نقره چيست، اگر در اين معدن به طلا هم برخورد كند،
چون نميشناسد، از آن صرفنظر خواهد كرد. بايد بدانيد طلا يعنى
چه و چه ارزشى دارد، بعد برويد استخراج كنيد، زحمت بكشيد، طلا
را استحصال كنيد. در انسان هم همين جور است. مربيان بشر،
مربيان كودكان و بالخصوص جوانان كه ميخواهند از اين استعدادهاى
خدادادى كه در انسانها هست، استفاده كنند، بايد اين استعدادها
را بشناسند، قدر اين استعدادها را بدانند، بعد بروند دنبالش.
همچنان كه ما در زمينشناسى ميرويم تحقيق ميكنيم، ببينيم آيا
اين زمين داراى معدن هست يا نيست، معدن آن چيست، اندازه و مبلغ
و حجم آن چقدر است، راهِ درآوردن آن چيست، در مورد انسانها هم
همين جور است. بعضى، استعدادهاى برجسته و فراوانى دارند؛ بعضى،
استعدادهاى كمترى دارند. نوع استعدادها هم فرق ميكند؛ طلا يك
جا لازم است، نقره هم يك جاى ديگر لازم است؛ آنجائى كه شما از
نقره بايد استفاده كنيد، اگر از طلا استفاده كرديد، به نتيجه
نميرسيد؛ آنجائى كه از آهن بايد استفاده كنيد، اگر از طلا
استفاده كرديد، به نتيجه نميرسيد؛ هر كدامى براى يك كارى لازم
است. انسانها با استعدادهاى گوناگونشان، تأمين كنندهى نياز
جوامع بشرى براى سير الىاللَّه و سير الىالكمالاند؛ همهى
اين استعدادها بايد استخراج شود. اين، وظيفهى مربيان جوامع را
سنگين ميكند؛ وظيفهى حكومتها را سنگين ميكند. استعداديابى،
استعدادشناسى، قدر استعداد را دانستن، راه استخراج اين
استعدادها و به فعليت رساندن آنها را بلد بودن، بعد با ظرافتِ
تمام اين را دنبال كردن، اين آن چيزى است كه بروز استعدادها را
نتيجه خواهد بخشيد؛ پيغمبران اين كار را ميكردند: «ليستأدوهم
ميثاق فطرته و يذكّروهم منسىّ نعمته ... و يثيروا لهم دفائن
العقول». (۲) پيغمبران خرد انسانها را برمىآشفتند، آنها را
مبعوث ميكردند، آنها را به كار واميداشتند؛ اين همان كشاندن
استعداد است. بنابراين «النّاس معادن كمعادن الذّهب و الفضّة».
به هيچ انسانى نبايد با نگاه تحقير نگاه كرد؛ نه، در او يك
استعدادى هست كه اى بسا جامعه به آن استعداد نهايت نياز را
دارد.
بله، بعضىها هستند مىآيند دنيا، هفتاد سال، هشتاد سال هم عمر
ميكنند، ميروند، اما اين استعدادشان كشف نميشود؛ در واقع به
اينها ظلم ميشود، اينها مظلوم واقع ميشوند. اگر استعداد او كشف
ميشد، ممكن بود يك نابغهاى بشود، يك شخصيت برجستهاى بشود.
اين، وظيفهى مربيان جامعه را، از جمله روحانيون را، معلمان
را، اجزاء حكومت را، دستگاههاى مختلف تربيتى را زياد ميكند.
مبادا به اين استعدادها بىاعتنائى شود.
قبل از آنكه وارد بحث شويم، من لازم ميدانم از اين حادثهى
عظيمى كه به وسيلهى ملت ايران در سى و پنجمين بيست و دوى بهمن
اتفاق افتاد، با عظمت ياد كنم و از عظمت اين نعمت بزرگ، از
خداى متعال شكرگزارى كنم؛ حقيقتاً پديدهى عجيبى است. شما نگاه
كنيد به كشورهائى كه انقلاب كردند، ببينيد اينها سالگردهاى
انقلاب را چگونه برگزار ميكنند؛ خيلى حدّت كنند، بعد از دو
سال، سه سال، سالگرد انقلاب به اين است كه يك عدهاى آنجا
بايستند، يك عده هم بيايند جلوى اينها رژه بروند؛ مانند
نيروهاى مسلح و امثال اينها. اينجا كار روى دوش خود مردم است؛
مردم، خود را صاحبان انقلاب ميدانند، كه هستند؛ صاحبان كشور
ميدانند، كه هستند. اينكه ما از يكايك مردم تشكر ميكنيم - كه
وظيفهى بنده و امثال بنده است كه واقعاً تشكر كنند - نه به
معناى اين است كه نسبت ما به انقلاب، نزديكتر از نسبت مردم
است، لذا از مردم تشكر ميكنيم كه انقلاب را كمك كرديد؛ نه،
انقلاب مال خود اين مردم است، كشور متعلق به همين مردم است،
نظام جمهورى اسلامى متعلق به اين مردم است. حُسن كار و هنر
بزرگ و برجسته اين است كه مردم اين را ميدانند؛ با شجاعت، با
بصيرت، با موقعشناسى، از اين داشتهى خود، از اين ثروت عظيم
خود، كه مايهى عزت و استقلال آنهاست، حمايت ميكنند؛ درست در
همان جائى كه بايد حضور خودشان را نشان دهند، نشان ميدهند؛ كه
ملاحظه كرديد ديروز در تهران، در سراسر ايران، مردم با همهى
وجود آمدند وارد اين ميدان شدند؛ اين خيلى پديدهى عجيبى است،
اين خيلى حادثهى مهمى است. ما به خيلى از پديدهها عادت
كردهايم؛ همچنان كه به طلوع خورشيد عادت كردهايم و خيال
ميكنيم كه اين يك چيز حتمى است، لذا به اهميت آن توجه نميكنيم.
خيلى اهميت دارد كه بعد از گذشت سى و چهار سال از اولين بيست و
دوى بهمن، اينجور مردم در صحنه حاضرند، اينجور مىآيند؛ مرد،
زن، پير، جوان، جاهاى مختلف، قشرهاى مختلف، همه جور، همه جا،
همه كس، حضور پيدا ميكنند؛ اين واقعاً بزرگترين نعمت الهى است
كه اگر انسان بتواند همهى عمر را براى اين شكر كند، باز هم
نميتواند از اداى شكر الهى بربيايد. و همچنين از يكايك مردم
بايد تشكر كنيم؛ حقيقتاً كار بزرگى انجام دادند، بوقت و بجا.
درست در همان وقتى كه دشمنان اين ملت، دشمنان استقلال اين ملت،
دشمنان عزت اين ملت انتظار داشتند كه مردم به نداى انقلاب و
نداى جمهورى اسلامى پاسخ ندهند، و جدائى بين مردم و نظام
اسلامى و اسلام را مشاهده كنند، مردم با حضور خودشان دشمن را
ناكام كردند، دشمن را مأيوس كردند. البته در تبليغات، دشمنان
سعى ميكنند به رو نياورند، اما ميفهمند. اين چيزى را كه شما
ديروز ديديد در صحنههاى عظيمى كه مردم آفريدند، آنها هم
مىبينند، ميفهمند و تحليل ميكنند؛ لذا به نتيجه ميرسند كه
نميشود با اين ملت مواجه شد.
از خداوند متعال ميخواهيم كه توفيقات خود را، بركات خود را،
رحمت خود را، تفضل خود را، عافيت خود را روزبهروز بيشتر بر
اين مردم نازل كند.
۱) شافى، ص ۸۲۷
۲) نهج البلاغه، خطبهى ۱