دیدار هزاران نفر از کارگران سراسر کشور

8/2/1389

بسم ‏اللَّه الرّحمن الرّحيم‏

ايام هفته‌ى كارگر صرفاً متعلق به كارگران عزيز ما نيست؛ متعلق به همه‌ى ايرانيان است؛ چون قشر كارگر در حقيقت يكى از صفوف مقدم تلاش عمومى كشور و ملت براى ساختن فرداست. آنچه كه اسلام در مورد كارگر - به معناى عام كلمه - بيان ميكند، تعارف نيست؛ براى دلخوش كردن نيست. وقتى پيغمبر عظيم‌الشأن اسلام خم ميشود و دست يك كارگر را ميبوسد، اين را ديگر نميشود حمل كرد بر يك عمل تعارف‌آميز؛ اين فرهنگ‌سازى است، درس است؛ اين براى اين است كه در امت اسلامى و در طول زمان و تاريخ، سرپنجه‌ى ماهر كارگر و بازوان فعال كارگر قدرشناسى شود. ما با اين چشم به طبقه‌ى كارگر نگاه ميكنيم. كارگر ساده، كارگر ماهر، مهندس، طراح و همه‌ى كسانى كه در سلسله‌ى توليد كار و توليد محصول تلاش ميكنند، مشمول اين تكريم و تجليل اسلام قرار دارند.

 مطالبات كارگرى - كه مطالبات مادى است - به جاى خود محفوظ؛ و همه موظفند اين مطالبات مادى را كه حق هم هست، رسيدگى و برآورده كنند؛ ليكن يك مطالبه‌ى معنوى هم وجود دارد و آن، شأن كارگر است؛ اهميت به تلاش و فعاليت كارگر است؛ فهميده بشود كه اين يك جهاد است؛ اين مهم است. كارگر در پشت دستگاه، يا در حين طراحى و نقشه‌پردازى، يا در كارِ در مزرعه، يا در هر نقطه‌اى كه كار دارد توليد ميشود و محصولى دارد به وجود مى‌آيد، بايد احساس كند و بداند كه يك عمل بزرگ را، يك عمل مهم را، يك ارزش را دارد به وجود مى‌آورد؛ اسلام اين را ميخواهد بيان كند. اين، اعتقاد قلبى ماست. خيلى فاصله است بين اين نگاه و نگاه دنياى مادى، اعم از دنياى سرمايه‌دارى يا دنياى سوسياليستى كه به كارگر به عنوان يك ابزار نگاه ميكند. امروز در دنياى سرمايه‌دارى، گاهى بعضى از كارگرها از لحاظ برخوردارى مادى وضعشان هم خوب است - البته عموميت ندارد، بعضاً اينجور است كه وضعشان خوب است - ليكن همان هم از چشم كارفرما، از چشم سياستگذاران كار و توليد، يك ابزار است؛ مثل يك پيچ و مهره؛ تا وقتى ارزش دارد كه بتواند به آنها ارزش مادى تحويل بدهد، پول تحويل بدهد. خيلى فاصله است بين اين نگاه به كارگر، و اين نگاه كه كارگر را يك مجاهد فى‌سبيل‌اللَّه ميداند؛ براى كارى كه او انجام ميدهد، فراتر از همه‌ى اجرهاى مادى، يك اجر الهى، يك ارزش الهى، يك پاداش الهى در نظر ميگيرد؛ اينها خيلى با هم فاصله دارد؛ اين لازم است، اين آن نياز حقيقى است.

 در نظام اسلامى، در جمهورى اسلامىِ عزيز كشورمان، قشر كارگر از اول انقلاب تا امروز، يك امتحان بسيار خوبى پس داده است. در دوران جنگ تحميلى، همه‌ى كسانى كه بودند، شاهد بودند و ديدند حضور قشر عظيم كارگر را، كارگر شهرى و روستائى را، كارگر صنعتى و كشاورزى را، كارگرهاى خدماتى و غيره را؛ حضور اينها را در عرصه‌هاى نظامى يا در عرصه‌هاى پشتيبانىِ نظامى، همه مشاهده كردند و ديدند كه كارگران ما در آن هشت سال نقش‌آفرينى كردند. غير از آن، از اول انقلاب تا امروز، كارگران در نظام جمهورى اسلامى، يكى از بهترين امتحانها را پس دادند.

 ميدانيد قشر كارگر و شعارهاى سياسى‌اى كه در دنيا براى قشر كارگر فراهم ميشود، هميشه يكى از اهرمهاى فشار بر ضد حكومتهاست. در نظام جمهورى اسلامى، از روز اول دشمنانى سعى كردند از اين اهرم فشار عليه جمهورى اسلامى استفاده كنند. بنده خودم در روزهاى نوزدهم و بيستم و بيست و يكم و بيست و دوم بهمن سال 57 چند روز متوالى به خاطر يك حادثه‌اى، يك علتى، خبرى كه به ما دادند، رفتم به يكى از كارخانجات جاده‌ى كرج. خود كارگرها به ما خبر دادند، از خود كارخانه به ما خبر رسيد كه يك عده‌اى از وابستگان به گروهكهاى ماركسيستى و چپ رفتند آنجا، تصميم دارند آنجا را پايگاهى قرار بدهند - آنجا هم كه خوب، ولوله‌ى كارگر است؛ اين همه كارخانه در جاده‌ى قديم كرج به صورت متراكم حضور دارند - كارگرها را از آنجا جمع كنند، راه بيفتند به طرف بيت امام و به طرف مدرسه‌ى علوى كه امام در آنجا ساكن بودند، و به خيال خودشان اوضاع را قبضه كنند و در دست بگيرند. بنده رفتم آنجا. آن كارخانه حدود سيصد چهارصد نفر كارگر داشت. عده‌اى كه در آن سالن اجتماع كرده بودند، هفتصد هشتصد نفر بودند؛ يعنى غير كارگرها هم آمده بودند. چند روز من در آن كارخانه صبح رفتم، عصر برگشتم؛ صبح رفتم، شب برگشتم؛ يك روز نزديك به هفت ساعت بنده پشت تريبون ايستادم، صحبت كردم، حرف زدم؛ كسى از آنها آمد، شعار داد، استدلال كرد، جواب دادم، توجيه كردم. بالاخره كارگرها خودشان آن گروه مخرب را از كارخانه اخراج كردند، بيرونشان كردند. از آن روز تا امروز، ايجاد شعار سياسى، به دست گرفتن اهرم سياسى به وسيله‌ى كارگر عليه اسلام و عليه نظام اسلامى، در برنامه‌ى دشمنان اسلام و دشمنان جمهورى اسلامى بوده است. سى سال است كه آنها تلاش ميكنند از اين اهرم عليه نظام جمهورى اسلامى استفاده كنند، و سى سال است كه كارگران كشور ما توى دهن آنها ميزنند. اين، شناخت ما از قشر كارگر است. اين، صميميت بين قشر كارگر و نظام اسلامى است، كه تكيه دارد بر ايمان؛ تكيه دارد بر آن پايه‌ى مستحكمى كه نظام اسلامى بر اساس آن به وجود آمده است. لذاست كه حركت مجموعه‌ى كشور، در جهت توليد، با محوريت كارگر و توليدكنندگان كار - اعم از كارگر و كارفرما - پيش خواهد رفت و نميتوانند اخلالى به وجود بياورند.

 خوب، حالا به ماهيت قضيه نگاه كنيم. پيشرفت مادى كشور در درجه‌ى اول، متوقف بر دو عنصر است: يك عنصر، عنصر علم است؛ يك عنصر، عنصر توليد است. اگر علم نباشد، توليد هم صدمه مى‌بيند؛ كشور با علم پيش ميرود. اگر علم باشد، اما بر اساس اين علم و بر بنياد دانش، توليد تحول و تكامل و افزايش پيدا نكند، باز كشور درجا ميزند. عيب كار ما در دوران حكومت طواغيت اين بود كه نه علم داشتيم، و چون علم نبود، نه توليد متكى بر پايه‌ى علم و پيشرونده و رشديابنده داشتيم. لذا دنيا وقتى وارد ميدان صنعت شد، پيش رفت؛ قاره‌ى آسيا كه ديرتر از اروپا وارد ميدان صنعت شده بود، پيش رفت؛ ولى ما بر اثر حكومت اين طواغيت و شرائط گوناگون، عقب مانديم. اگر ميخواهيم جبران كنيم - كه ميخواهيم، و ملتمان حركت هم كرده است و به ميزان زيادى پيش هم رفته است - بايد به علم و توليد اهميت بدهيم؛ بايد در مراكز علم، در مراكز تحقيق، با شكلهاى نو و مدرن پيگيرى شود. چند سال است كه من روى مسئله‌ى علم تكيه ميكنم و الحمدللَّه چرخهاى پيشرفت علمى و توليد علم در كشور به حركت درآمده است؛ البته بايد باز هم سرعت بگيرد، هنوز اول راهيم.

 و دوم، توليد است. توليد، چه در عرصه‌ى صنعت، چه در عرصه‌ى كشاورزى، از اهميت درجه‌ى اول برخوردار است. كشورى كه توليد نداشته باشد، خواهى نخواهى وابسته است. اگر همه‌ى نفت و گاز دنيا هم زير زمينهاى ما و در چاه‌هاى ما ذخيره شده باشد، به دردمان نميخورد؛ كمااينكه مى‌بينيد كشورهائى وجود دارند كه از لحاظ ذخائر معدنى و طبيعى - چه ذخائر انرژى، چه ذخائر فلزهاى بسيار ذى‌قيمت و كمياب - در كمال ثروتمندى هستند؛ اما خودشان بر روى اين زمينى كه زيرش اين همه گنج خفته است، زندگى نكبت‌بار و فلاكت‌بارى دارند. بايد توليد در كشور - بخصوص توليد دانش‌بنيان، متكى به دانش و مهارتهاى علمى و تجربى - پيش برود؛ اين به دست كارگر و كارفرماست. مديريت آن هم با دولت است؛ بايستى سازماندهى كنند، كار كنند. اين سياستهاى اصل 44 كه ما چند سال پيش به دستگاه‌هاى دولتى و قانونگذارى ابلاغ كرديم، ميتواند نقش ايفاء كند؛ منتها بايستى همه‌ى دقت لازم را در اينجا بكنند.

 بشر موجود عجيبى است عزيزان من! گاهى عبادت و نماز شب هم ميشود وسيله‌ى نفوذ شيطان، وسيله‌ى فريب نفسِ خود انسانى كه دارد نماز شب ميخواند! همه‌ى ايده‌هاى خوب، همه‌ى فكرهاى خوب و شريف ميتواند منفذى بشود براى شيطان. سياستهاى اصل 44 خيلى خوب است، خيلى لازم است و حتماً بايد با گسترشِ تمام اجرا شود؛ اما مراقب باشند مثل آن نماز شبِ دام شيطان نشود. از اينجا هم ممكن است شيطانها نفوذ كنند. بارها گفته‌ام؛ آدمهاى سوءاستفاده‌چى، قانوندانهاى قانون‌شكن، كسانى كه بلدند چه جورى سر مأمور و مسئول و رئيس و مرئوس و آدم كوچه و بازار را بپيچانند، براى اينكه به يك طعمه‌اى دست پيدا كنند؛ اينها كارخانه را بخرند، بعد به بهانه‌هاى گوناگون كارخانه را زمينگير كنند، كارگرها را بيكار كنند؛ بعد از ماشين‌آلات فرسوده‌ى همان كارخانه، پول فروشش را در بياورند، از زمين آن كارخانه هم به ميلياردها و آلاف و الوف برسند؛ از اين كارها شده است، ميشود؛ بايد همه حواسشان جمع باشد.

 مسئله‌ى ديگر در زمينه‌ى كار، رابطه‌ى كارگر و كارفرماست. هر دو روشى كه در دنياى متعارفِ زمان ما معمول بود - روش سوسياليستى و روش سرمايه‌دارى - غلط است. در منطق تفكر سوسياليستى، كارگر و كارفرما دو تا دشمن بودند در مقابل هم؛ دو تا دشمن، به خون هم تشنه؛ اين تحليلشان بود. راه‌حلى هم كه نشان دادند، راه‌حل ضايعِ باطلِ غلطى بود: مالكيت دولت بر همه‌ى منابع توليد و ابزارهاى توليد؛ كه بعد از گذشت چند دهه، به آن فضاحت انجاميد. آن يك نگاه بود، كه نگاه دشمنى و ستيزه‌گرى بين كارگر و كارفرما بود. نگاه ديگر، نگاه منطق غربى است كه كارفرما سلطان كارگر است، صاحب‌اختيار كارگر است، كارگر ابزارى است در دست او و در اختيار او. اين هم تحقير شخصيت انسان است؛ غلط اندر غلط. هر دو نگاه، غلط است.

 نگاه اسلام اين نيست. نگاه اسلام، نگاه همكارى است. اينها دو تا عنصرند؛ وقتى كه با هم تركيب شدند، كار به وجود مى‌آيد. برخلاف نگاه چپ و ماركسيستى كه همه چيز را بر اساس تضاد ميدانست - كه بحمداللَّه از صفحه‌ى تفكرات فلسفى دنيا محو شد - نظر اسلام، نظر التيام است؛ نظر همكارى است. دو عنصر به جاى اينكه با هم ضد باشند تا توليد يك موجود سومى را بكنند، با هم التيام پيدا ميكنند تا موجود سومى به وجود بيايد. اين، نگاه اسلام است؛ نگاه طبيعت، نگاه سنت الهى و قوانين آفرينش. در همه‌ى قضاياى عالم همين جور است؛ از قضاياى طبيعى، تا قضاياى سياسى، تا قضاياى تاريخى، اقتصادى و غيراقتصادى. نظريه‌ى اسلام در مقابل نظريه‌ى تضاد ماركسيستى، نظريه‌ى التيام و ائتلاف و ازدواج و همراهى و همسوئى است. در مورد مسئله‌ى كارگر و كارفرما هم همين است؛ دو تا عنصرند، اينها بايد دستها را در دست هم بگذارند تا كار به وجود بيايد، تا توليد به وجود بيايد. كارگر بدون كارفرما كارى از او ساخته نيست، كارفرما هم بدون كارگر هيچ كارى نميتواند بكند. اين دو تا كنار هم كه قرار گرفتند، يك رابطه‌ى سالم، اخلاقى و انسانى بين خودشان تعريف كردند، آن وقت فضا ميشود فضاى گسترش توليد. علاوه بر پيشرفت مادى، معنويت هم به وجود مى‌آيد. اين، نگاه ماست. ما نه كارفرما را مثل آن جريان چپ، ملعون و مطرود ميدانيم؛ نه مثل آن جريان راست، سلطان و صاحب‌اختيار ميدانيم؛ نه، كارفرما ميتواند عنصر شريفى باشد - وقتى حقيقتاً همكارى بكند، واقعاً شريف است - عنصر شريف ديگرى در كنار عنصر شريف كارگر؛ با همديگر، دست در دست هم، با روابط تعريف شده‌ى انسانى و اسلامى حركت كنند. اين، آن پايه‌ى كار است. همه بايد در اين جهت كار كنند. طراحان، سياست‌سازان، سياستمداران، كسانى كه در مرحله‌ى اجرا قرار دادند، بايد در اين جهت كار كنند. آن وقت خود كارگر و خود كارفرما هم بايد با اخلاصِ كامل سعى كنند محصول كارشان كشور را جلو ببرد.

 ما عقبيم عزيزان! البته اگر با دوران طاغوت مقايسه كنيم، خيلى جلوئيم. در دوران طاغوت، براى كوچكترين بخش و عنصر از مجموعه‌ى توليد و ماشين و كارخانه و صنعت، ما محتاج بيگانه بوديم. كارخانه‌هائى هم كه توليد ميشد، كارخانه‌هاى مونتاژ و صددرصد وابسته‌ى به بيگانه‌ها بود. نه طراحى بلد بوديم، نه ساخت بلد بوديم، نه شناخت عناصر لازم بلد بوديم. همه چيز را بايد از ديگران ميگرفتيم، ميخواستيم، التماس ميكرديم، نفت ميداديم، پول ميداديم، آبرو ميداديم، قدرت سياسى ميداديم، زير بار سلطه‌ى آنها ميرفتيم تا به دست بياوريم. امروز ملت ايران خدمات فنى را صادر ميكند. امروز كشور شما يكى از برجسته‌ترين و در طراز بالاى سدسازى و نيروگاه‌سازى در همه‌ى دنياست. اين كجا، آن كجا؟ امروز كارهائى را كه شما داريد انجام ميدهيد - كارهاى صنعتى، خدمات صنعتى، خدمات فنى - در بسيارى از كشورها مشترى دارد. در خيلى از كشورهاى دنيا خطوط توليد داريد راه مى‌اندازيد. اصلاً اين حرفها در دوران طاغوت معنى نداشت. ما برويم براى يك كشورى، يك كشور پرجمعيت، احياناً داراى نفت، داراى ثروت، خطوط توليد راه بيندازيم؟! توليد صنعتى؟! اين حرفها اصلاً معنى نداشت؛ اما امروز تحقق پيدا كرده است. بنابراين نسبت به گذشته، ما خيلى جلوئيم؛ اما نسبت به آنچه كه شأن ملت ايران است، نسبت به آنچه كه لازمه‌ى ميراث تاريخى ماست، نسبت به آنچه كه بايد ايران در مجموعه‌ى كشورهاى دنيا باشد، ما عقبيم؛ بايد جلو برويم. خيلى كار لازم داريم. من كه عرض ميكنم «همت مضاعف»، براى اين است. همتمان فقط اين نباشد كه حالا اين سنگ را از جلوى پايمان برداريم - اين كه چيزى نيست - همتمان بايد رسيدن به سر قله باشد. همت مضاعف يعنى اين. خوب، اين مفت به دست نمى‌آيد؛ اين با حرف زدن و گفتن و به‌به و چه‌چه كردن به دست نمى‌آيد؛ اين با ورود - به معناى حقيقى كلمه - توى ميدان كار و ابتكار به دست مى‌آيد.

 همت كارگر، همت مهندس، همت طراح، همت پژوهشگرِ مركز پژوهشى و تحقيقى - كه دارد از اين كار پشتيبانى علمى ميكند - همت كارفرما و پشتيبانى كننده‌ى مالى، همت مسئول دولتى، همه‌ى اينها بايد مضاعف بشود، چند برابر بشود، و ميشود و ميتواند بشود. ظرفيت من و شما خيلى بيش از اينهاست عزيزان من! يك وقت هست انسان يك كارى كه برخلاف ظرفيت كسى است، به او پيشنهاد ميكند؛ خوب، اين عقلائى نيست؛ اما شما يك وقت به يك جوانى كه وقتى به اندام او نگاه ميكنيد، وقتى به عضلات او نگاه ميكنيد، مى‌بيند او ميتواند يك كشتى‌گير درجه‌ى يك باشد، ميتواند يك ژيمناست درجه‌ى يك باشد، ميتواند در فلان رشته‌ى ورزشى بشود درجه‌ى يك، ميتواند ستاره‌ى اين كار بشود؛ ميگوئيد: آقا برو تلاش كن. اين فرق ميكند با آن آدم ضعيفى كه بيست سال هم ورزش بكند، نميتواند يك كشتى‌گير خوب بشود. ملت ايران مثل همان جوانِ بااستعدادِ خوش‌اندامِ داراى ظرفيتى است كه اگر چنانچه تلاش لازم را بكند، ميرسد به آن قله، ميشود ستاره. ملت ايران اينجورى است؛ اين را نشان هم داده. اينها ادعا نيست، شعار نيست؛ اينها واقعيتهائى است كه از لحاظ مطالعات براى ما روشن بود، تجربه‌ى اين سى سال هم براى ما آن را مثل روز واضح كرد.

 ملتى كه هيچ كس به او كمك نميكند، درهاى محصولات صنعتى و پيشرفتهاى فناورى را به روى او ميبندند، بعد نسل دوم و سوم و چهارم سانتريفيوژ را خودش توليد ميكند! همه‌ى دارندگان قواى هسته‌اى و صنعت هسته‌اى در دنيا مبهوت ميمانند. خوب، اينها از كى ياد گرفتند؟ ملتى كه از لحاظ علوم زيستى هيچ كس به او كمك نكرده، ناگهان نگاه ميكنند مى‌بينند از سلولهاى بنيادى، حيوان توليدى به وجود مى‌آورد. در دنيا چند تا كشور اين را دارند؟ هفت تا، هشت تا، نُه تا كشور. در بين اين همه كشورها، اين همه مدعيان، ناگهان از رديف دويستم - مثلاً فرض كنيد - مى‌آيد به رديف هشتم قرار ميگيرد. اين حاكى از چيست؟ حاكى از استعداد فوق‌العاده نيست؟ در اول جنگ، ما نميدانستيم آر.پى.جى چيست - آر.پى.جى يك موشك كوچك است؛ آنهائى كه توى جنگ بودند، آن را ديدند و بارها تجربه كردند -  نه داشتيم، نه بلد بوديم، نه جزو سلاحهاى سازمانى ما بود؛ حالا بعد از گذشت چند سال، با تحريم، كشور ما موشك سجيل ميسازد، موشك ماهواره‌بر ميسازد؛ دنيا هم همين طور وا مى‌ايستد، با تعجب نگاه ميكند. اول هم انكار كردند؛ گفتند بيخود ميگويند، دروغ ميگويند، نميتوانند؛ بعد ديدند نخير، هست. در همه‌ى بخشها همين جور است. خوب، اينها معنايش چيست؟ معنايش اين است كه اين جوان خيلى بااستعداد است؛ اين ملت خيلى پرظرفيت است؛ اين نيروى انسانى خيلى باارزش و نازنين است. از اين بايد استفاده كرد. پس ما ميتوانيم. همت مضاعف معنايش اين است كه اين ظرفيت را به فعليت برسانيم.

 دنيائى هم كه در مقابل ايران صف‌آرائى ميكند و دندان نشان ميدهد و پنجه‌ى خونين حواله ميكند و بداخلاقى ميكند و در همه‌ى جاهائى كه دستش برسد، ميخواهد يك اشكالى ايجاد كند، دنياى استكبارى است؛ دنياى تحت‌تأثير و در مشت نظام سرمايه‌دارىِ ظالم و ستمگر است. اين را نميتواند تحمل كند، چون اين از قاعده‌ى آنها خارج است؛ لذا با او دشمنى ميكند، كه مى‌بينيد دشمنى‌ها را در اين سى سال. آنچه كه كم نبوده و همه ديده‌اند و چشمشان پر است، دشمنى‌ها و عنادها و خباثتهاى دشمنان ماست. آنها نتوانستند كارى بكنند، بعد از اين هم مطمئن باشيد هيچ كارى نميتوانند بكنند.

 پشتگرمى ما به الطاف الهى است، به توفيقات الهى است. پشتگرمى ما به همان ايمانى است كه اول اشاره كردم كه در دلهاى شما و دلهاى يكايك ملت ايران رسوخ پيدا كرده است و ريشه‌دار است. وقتى اين پشتگرمى وجود دارد و انسان تلاش خود و نيروى خود را هم به عرصه‌ى عمل مى‌آورد، ميشود «انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات»؛ آن ايمانتان، اين هم عمل صالح. اينكه در قرآن به مؤمنِ داراى عمل صالح، اين همه وعده‌ى نيك داده شده است - پيروزى در دنيا، فلاح و نجاح در عالم معنويت و عالم آخرت، تقرب به خداى متعال، سربلندى و عزت و فيروزمندى در دنيا و آخرت - اينها ديگر نتائج همان ايمان و عمل صالح است. بايد در همين راه پيش برويم.

 رحمت خدا و سلام خداوند بر امام بزرگوار ما كه اين راه را او به ما نشان داد؛ او ما را توى اين راه انداخت؛ او دست ما را گرفت؛ او با آن جوهر الهىِ خود ما را بيدار كرد و به اين وادى كشاند. هرچه اين ملت پيشرفت كند، خداى متعال بر حسنات آن بزرگوار خواهد افزود. و سلام و رحمت خدا بر شهداى ما، بر مجاهدان ما و كسانى كه در اين راه فداكارى كردند، جان خودشان را كف دست گرفتند، آمدند وسط ميدان؛ چه خود آنها، چه خانواده‌هاى آنها، چه آنهائى كه به شهادت رسيدند، چه آنهائى كه آسيب جسمى ديدند، جانباز شدند، و چه آنهائى كه بحمداللَّه براى ملت ما باقى ماندند. خداوند همه‌ى آنها را مأجور بدارد. اميدواريم همه‌ى شما مشمول توفيقات الهى و مشمول ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) باشيد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

 
 
https://old.aviny.com/Bayanat/89/8_2.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved