بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم‌

2/8/1389

بسم ‏اللَّه الرّحمن الرّحيم‏
و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌. السّلام عليك يا سيّدتى و يا مولاتى يا فاطمة المعصومة يا بنت موسى‌بن‌جعفر سلام اللَّه و سلام ملائكته و عباده المنتجبين عليك و على ابائك المطهّرين‌.
 جمع بسيجيان عزيز، دلهاى گرم، بامعرفت، اراده‌هاى استوار و عزمهاى راسخ در اين مركز مقدس، در حضور روح مطهر بانوى بزرگوار و معصوم - دختر موسى‌بن‌جعفر - خود يك شاخص، يك علامت و يك پرچم براى نشان دادن عظمت و رو به پيشرفت بودن نظام اسلامى است.
 اگر ما براى زنده بودن، فعال بودن، بااراده بودن، هدف‌دار بودن، رو به جلو بودن اين نظام هيچ دليل ديگرى نميداشتيم جز حضور ميليونها جوانِ پرشورِ مؤمنِ صادقِ بابصيرت در سراسر كشور زير عنوان بسيج، همين كافى بود براى اينكه نشان بدهد اين نظام و اين حركت عظيم ملت ايران در برابر پيچيده‌ترين توطئه‌ها و خطرناك‌ترين حركتهاى دشمن آسيب‌ناپذير است. البته اين شعار نيست؛ يك حرف متكى به استدلال منطقى است.
 بسيج يكى از آيات قدرت الهى است كه خداى متعال به آن بنده‌ى صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصيت كم‌نظير يا بى‌نظير تاريخ اسلام بعد از ائمه (عليهم‌السّلام) عطا كرد. فكر پردازش بسيج عمومى، بسيج مستضعفين كه امام بزرگوار آن را مطرح كرد و عمل كرد و با همه‌ى توان پشت سر اين فكر ايستاد، اين نهال را آبيارى كرد تا تبديل شد به شجره‌ى طيبه‌اى كه «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»،(1) يكى از الطاف الهى نسبت به آن مرد بزرگ و آن بنده‌ى صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصيرت امام اين نشانه‌هاى قدرت و اعانت الهى را ميديد. عيب ماها اين است كه گاهى كمكهاى الهى را لمس ميكنيم، اما آنها را درست نمى‌بينيم؛ تشخيص نميدهيم كه اين چه كمك بزرگى است كه خدا دارد به ما ميكند؛ اما او ميديد.
 در يك قضيه‌اى كه من مكرر اين را نقل كردم، ايشان به من فرمود كه از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتى را مشاهده ميكنيم كه دارد ما را كمك ميكند و جلو ميبرد. او اين دست قدرت را ميديد. نگاه امام به ملت ايران با نگاه ديگران فرق داشت. همان روز اگر ميخواستيم قضاوت بسيارى از نخبگان علمىِ دينى و غير دينى و سياسى و غيره را درباره‌ى ملت ايران مشاهده كنيم، ميديدم قضاوتها قضاوتهاى عجيب و غريبى است. بعضى اين ملت را باايمان نميدانستند، بعضى داراى صداقت نميدانستند، بعضى به نيرو و به وفاى آنها شك ميكردند - كه ما اينها را شنيديم، از خيلى‌ها شنيديم - اما امام در سال 1341 در همين شهر قم، آن وقتى كه هنوز هيچ خبرى از اين اجتماعات عظيم نبود، در همين مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهيم، اين صحراى قم را از جمعيت پر ميكنند؛ لبيك ميگويند. نگاه او به مردم، يك چنين نگاهى بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اكسيرگونه‌اى كه مسها را طلا ميكند، اين را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با اين موانع بزرگى كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پيروز شد. هيچ تحليلگرى باور نميكرد كه اين اتفاق در اينجا بيفتد. او تكيه‌ى به خدا كرد، توكل به خدا كرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و اين حركت عظيم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئله‌ى بسيج را مطرح كرد.
 شما ميوه‌هاى شيرين و كامبخش آن درخت طيب و طاهرى هستيد كه امام بزرگوار با دست خود در اين زمين غرس كرد. اين ثمردهى همچنان ادامه خواهد داشت؛ همچنان كه فرمود: «ا لم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها».(2) وقتى سرزمين مستعد و آماده است، بذر پاكيزه است، آن گياه و روئيدنى تمام‌شدنى نيست؛ يعنى هيچ عاملى نميتواند به آن صدمه بزند. بسيج، يك چنين درخت طيب و طاهرى است.
 بسيج امتحانهاى زيادى هم داده است. در دوران جنگ تحميلى، نسل جوانانِ قبل از شما كارهاى بزرگى در ميدان جنگ كردند. ما شكفتن گلهاى معطر استعداد را در وجود اين جوانها ديديم. جوان بيست و دو ساله، بيست و سه ساله، مثل يك فرمانده متبحر و كارآزموده عده‌ها را جمع ميكرد، راهنمائى ميكرد، هدايت ميكرد، در جاى خود به كار ميگرفت و پيروز ميشد؛ اينها عادى نيست. در دوران جنگ، بسيج نقش خود را ايفاء كرد. هم ارتش، هم سپاه قبول داشتند و اعتراف ميكردند كه حضور بسيج در همه‌ى بخشهاى مختلف اين جبهه‌ى طولانى و پرمشقت، يك حضور تعيين كننده است.
 جنگ تحميلى تمام شد؛ سطحى‌نگرها خيال ميكردند بسيج هم تمام شد؛ اما بسيج ماند، چون مجاهدت باقى بود، چون ميدان مجاهدت ادامه داشت. هر جا مجاهدت هست، در آنجا حضور بسيج هست؛ مجاهدت در ميدان علم، مجاهدت در ميدان سياست، مجاهدت در ميدان فعاليتهاى اجتماعى، مجاهدت در ميدان وسيع و عرصه‌ى عظيم بين‌المللى. اين مجاهدتها ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت.
 معناى بسيج، توأم كردن ايمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصى. از نظر اسلام، ايمان مجرد از عمل، يك حداقل است. ايمان كامل و ايمان حقيقى آن ايمانى است كه با جهاد در ميدان عمل همراه باشد. «و الّذين امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللَّه و الّذين آووا و نصروا اولئك هم المؤمنون حقّا»؛(3) مؤمن حقيقى آن كسى است كه ايمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه ميكند. تشخص بسيجى به اين است. اين فكر غلط و انحرافى كه ما ايمان را منهاى عمل و منهاى جهاد، براى تقرب الى اللَّه كافى بدانيم، اين آيه و آيات زيادى آن را رد ميكنند. بسيج، قائم به همين است كه ايمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد. پس جهاد عرصه‌هاى مختلفى دارد كه عرض شد.
 تا امروز بسيج رشد داشته است. پيشرفت بسيج در ابعاد مختلف، همان پيشرفتى است كه مورد انتظار هر كسى است كه بسيج را ميشناخت؛ هم رشد كمّى داشته است، هم رشد كيفى و معنوى، هم ايستادگى در مقابل مزاحمها و معارضهاى مؤثر در دل انسان و تكان‌دهنده‌ى دل انسان؛ يعنى وسوسه‌ها. بسيج در اين زمينه‌ها امتحان خود را داده است.
 آنچه كه براى همه‌ى ما، براى همه‌ى بسيجيان عزيز، براى جوانها در هر نقطه‌اى از اين عرصه‌ى عظيم كه مشغول كار هستند، بايد به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از اين سه عنصر: بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. اين سه عنصر را هميشه با يكديگر توأم كنيد و در نظر داشته باشيد. اين عناصر سه‌گانه بايد براى ما شاخص باشد؛ بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.
 آنچه كه راه را مشخص ميكند، بصيرت است. اين سردار محترم و گرامى(4) خيلى درست گفتند كه بسيجيان در قبال پيچيدگى اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فكر خود و شخصيت خود پيچيدگى ايجاد كنند و بشناسند؛ قضاياى سال 88 اين را نشان داد. ممكن بود خيلى‌ها اشتباه كنند و خيلى‌ها هم اشتباه كردند؛ اگرچه اكثر آن كسانى كه اشتباه كرده بودند، به فاصله‌ى كمى اشتباه را تصحيح كردند؛ اما حركت عظيم بسيج، اين شاخص بصيرت و اين پرچم بصيرت را براى خود حفظ كرد؛ اشتباه نكرد؛ همان طور كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا يعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نميشود حق را تشخيص داد. يك چهره‌ى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهى چهره‌ى موجهى مثل بعضى از صحابه‌ى پيغمبر راه را عوضى ميروند، اشتباه ميكنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر كه از اين راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ى در زير سقف بسيج و پرچم بسيج، اين بصيرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصيرتند. بصيرت، عنصر اول است. در آينده هم بايد همين جور باشد. قدرت تحليل بايد پيدا كرد، قدرت تشخيص بايد پيدا كرد. امام - كسى كه پدر همه‌ى اين جريان بود، حق حيات به گردن جامعه و اين حركت عظيم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نيستند؛ اين حرف امام (رضوان اللَّه عليه) است. او به ما ياد داد كه راه را تشخيص بدهيم، حركت صحيح را تشخيص بدهيم، نقشه‌ى دشمن را بفهميم و بخوانيم تا بتوانيم بفهميم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصيرت، عنصر اول است. بصيرت را نبايد فراموش كرد.

 عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر كسى در ميدان جهاد فى‌سبيل‌اللَّه دنبال يك خواسته‌ى شخصى برود، دنبال غنيمت برود و كشته شود، شهيد فى‌سبيل‌اللَّه نيست. شرط شهادت و شرط مجاهد فى‌سبيل‌اللَّه بودن اين است كه حركت او فى‌سبيل‌اللَّه باشد، للَّه باشد؛ يعنى اخلاص داشته باشد. انگيزه‌هاى شخصى، انگيزه‌هاى گروهى، انگيزه‌هاى فاميلى، رودربايستى‌هاى رفاقتى اگر در حركت ما تأثير گذاشت، اين اخلاص را مشوب ميكند، مشكل درست ميكند. بى‌اخلاصى، يك جائى خودش را نشان خواهد داد.
 عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظه‌ها را بايد شناخت. اگر چنانچه انسان وقت‌شناس نباشد، نداند كدام كار را در كجا بايد انجام داد، ممكن است خطاهاى بزرگى از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسيجى ما - از پسرها و دخترها - در بخشهاى مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فكرى، تلاش علمى، تلاش سياسى، تلاش اجتماعى؛ همه‌ى اينها وقتى براى خدا و براى انجام وظيفه باشد، مجاهدت و جهاد فى‌سبيل‌اللَّه است. بسيجى آن كسى است كه اين كارها را انجام ميدهد. در همه‌ى اينها بايد آن خط روشن و صحيح را در نظر گرفت؛ يعنى خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احياى دين. اگر بخواهيم اين سه عنصر را تأمين كنيم، بايد در درون خودمان با خودمان مجاهدت كنيم؛ يعنى جهاد اكبر. جهاد با نفس تلاشى است كه امروز همه‌ى ما به آن احتياج داريم.
 آنچه كه براى فهم درست قضايا لازم است، از جمله اين است كه ببينيم دشمن چه خطى را دارد دنبال ميكند. امروز يكى از خطوط اصلى كار دشمن - كه از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مى‌آيد - اين است كه واقعيات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبليغاتى كه دشمن در اين زمينه انجام ميدهد، نشانه‌ى ضعف اوست. دشمن هر جا كه در ميدان واقعيت دچار مشكل ميشود و كم مى‌آورد، بر حجم تبليغات مى‌افزايد. امروز اگر كسى كارهاى دشمن را در عرصه‌ى عظيم شيوه‌هاى تبليغاتى ملاحظه كند؛ از وسائل اينترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصويرى، تا بلندگوهائى كه در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مى‌بيند يك قلم عمده اين است كه حوادث كشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع كشور را مأيوس‌كننده، نااميد كننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بن‌بست نشان دهند. تلاش زياد آنها در اين زمينه، خود نشانه‌ى ضعف آنها در ميدان واقعيت است.
 دشمن در همه‌ى دوران سى ساله، اين تلاش را داشت؛ البته امروز بيشتر است. امروز چون مسئولين كشور و دولتى كه بر سر كار است، شعارهاى انقلاب را پررنگ‌تر و جدى‌تر مطرح ميكند؛ خط امام، خط انقلاب، خط كار براى مردم، امروز كاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولين احساس ميكنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم اين را احساس ميكنند، بنابراين تبليغات بيشتر است. امروز اگر به تبليغات دشمن نگاه كنيد، مى‌بينيد اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر ميكنند، همه‌ى حرفشان اين است كه بن‌بست است، گره ناگشودنى است، اشكالات فراوان است، فردا چنين خواهد شد. يك عده‌اى هم اين مسائل را باور ميكنند و همانها را در داخل تكرار ميكنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضاياى فتنه، بعضى از كسانى كه بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه ميكردند كه آقا سال آينده، سال سختى است - يعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنين است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاريك، مشكل، غير قابل عبور جلوه ميدادند؛ مسئولين را يك جور ميخواستند دلسرد كنند، مردم را يك جور. اين تبليغات نشانه‌ى اين است كه آنها از اين حركت عظيم و پرشتابِ مسئولين و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه اين جهتگيرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعيت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.
 يا در زمينه‌ى سياست خارجى، سياست بين‌المللى، در بعضى از همين مطبوعات خودمان هم شما ديديد؛ در اظهارات سال گذشته‌ى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده كرديد؛ هى تكرار ميكردند كه آقا ما در دنيا ذليل شديم، جمهورى اسلامى در دنيا بى‌آبرو شده، بى‌ارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعيت نگاه ميكنيم، مى‌بينيم روزبه‌روز آبروى جمهورى اسلامى در ميان ملتهاى گوناگون دنيا - مسلمان و غير مسلمان - افزايش پيدا كرده است. دشمنان ملت ايران اين را ميدانند، ميفهمند، احساس ميكنند؛ البته كتمان ميكنند.
 همين قضيه‌ى سفر لبنان رئيس جمهور را چرا بايد دست‌كم گرفت؟ حادثه‌ى مهمى بود. براى هر كشورى، بخصوص براى سران استكبار اگر چنين چيزى اتفاق مى‌افتاد، فصل بسيار گسترده‌اى در تبليغات و در استنتاجهاى سياسى براى آن ميگشودند. يك ملتى كه با ما هم همسايه نيست، همه‌شان هم مسلمان نيستند؛ تركيبى از مسلمان و مسيحى، و مسلمانها هم تركيبى از شيعه و اهل سنت؛ اين ملت با اين تركيب گوناگون و متنوع، اينجور يكپارچه بيايند از رئيس جمهور ملت ايران استقبال كنند، اظهار علاقه كنند؛ اين چيز كم‌نظيرى است، چيز بى‌نظيرى است؛ براى هيچ كشورى در دنيا چنين چيزى پيش نمى‌آيد. رئيس جمهور كدام كشورى وقتى به يك كشور ديگر برود، چنين حوادثى برايش پيش مى‌آيد؟ مخصوص لبنان هم نيست. امروز اگر مسئولين برجسته‌ى كشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همين قضاياست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همين قضاياست؛ به هر كشور اسلامى كه بروند، اگر ميدان را باز كنند، همين قضاياست. اين، عظمت ملت ايران را نشان ميدهد. اين را شماها كرديد. اين افتخار مال شماست. اگر دولتى بود كه از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود كه ميليونها جوان پرانگيزه از او حمايت نميكردند، چنين اتفاقى نمى‌افتاد؛ اين مال شما جوانهاست. اما خوب، تبليغات دشمن را ملاحظه كنيد؛ درست نقطه‌ى مقابل اين است. آنجائى كه مجبور باشند به زبان بياورند، واقعيت را وارونه تفسير ميكنند؛ آنجائى هم كه مجبور نباشند، كتمان ميكنند و اصل واقعيت را ميپوشانند.
 عين همين قضيه در مورد خود بسيج صدق ميكند. دشمن در يك برهه‌اى - كه امروز هم دنباله‌هايش كم و بيش هست - در تبليغات گوناگون جهانى، عليه بسيج متمركز شد. آنچه توانستند، گفتند. بسيج را بمباران تبليغاتى كردند، براى اينكه او را از چشم مردم بيندازند، اما نتوانستند؛ «يحقّ اللَّه الحقّ بكلماته».(5) خداى متعال نميگذارد اين حقيقت روشن پنهان بماند؛ لذا بسيج بحمداللَّه روزبه‌روز آبرويش در كشور ما بيشتر شده است. در سرتاسر كشور، جوانها در بخشهاى مختلف، به بسيج به چشم يك هويت درخشنده‌ى باعظمتِ مظهر عزم و اراده نگاه ميكنند؛ اين را شما بسيجى‌ها بايستى تقويت كنيد؛ اين را با توجه به همان سه عنصرى كه گفته شد - عنصر بصيرت، عنصر اخلاص، عنصر عمل بهنگام و به اندازه - تقويت كنيد. افراط نبايد باشد، تفريط هم نبايد باشد. توجه كنيد كه افراط هم همان اندازه ضرر ميزند كه تفريط. عمل نكردن يقيناً مضر است، عمل افراطآميز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشيد. شور انقلابى را اندكى نبايد كاهش داد. انگيزه‌ى انقلابى بايد روزبه‌روز در دلهاى من و شما افزايش پيدا كند. اين كوه‌هاى گوناگون مشكلاتى كه بر سر راه مستضعفين عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و اراده‌ى پولادين مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع كشور نيست. دنياى اسلام، بلكه جامعه‌ى بشريت نيازمند كمك به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است.
 مشكلات زيادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. اين عزم و اراده بايد باقى بماند، اين شور انقلابى بايد روزبه‌روز افزايش پيدا كند. توسل و توجه به پروردگار، تمسك به اولياى الهى، راه عبادت، راه خشوع، راه تفكر بايستى به روى ما هميشه باز باشد؛ خودمان را از اين راه تقويت كنيم. اين شور انقلابى بايد باقى باشد، اما مواظب باشيد اين شور و هيجان انقلابىِ باارزش در جاى خود مصرف شود - نابجا مصرف نشود - اين احتياج به تأمل، تفكر، آگاهى و بصيرت دارد.
 شك نكنيد كه فرداى ملت ايران و امت اسلامى از امروز بمراتب بهتر است. همان مقدارى كه فاصله‌ى بين سى سال پيشِ ملت ايران و امروز است - يعنى اول انقلاب تا امروز - ببينيد ملت ايران در همه‌ى عرصه‌هاى سياسى و علمى و اجتماعى و غيره چقدر پيشرفت كرده است؛ بدانيد فاصله‌ى بين پيشرفتِ سالهاى آينده با امروز، از اين هم بيشتر خواهد بود. ملت روزبه‌روز پيشرفت خواهد كرد. حركت ملت ايران در همه‌ى عرصه‌ها حركت توقف ناپذيرى است و ان‌شاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقيم هدايت الهى و اسلامى و قرآنى پيش خواهد رفت. آينده‌ى ملت ايران، آينده‌ى روشنى است؛ و اين بر دنياى اسلام و بر امت اسلامى اثر خواهد گذاشت و ان‌شاءاللَّه ملتهاى مسلمان را روزبه‌روز بيدارتر خواهد كرد.
 اميدواريم خداوند متعال فرج ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نزديك بفرمايد؛ ما را از ياران آن بزرگوار در حضورش و در غيبتش قرار بدهد و قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى كند. پروردگارا! دعاى آن بزرگوار را شامل حال همه‌ى ملت ايران و بخصوص جمع عزيز بسيجيان بفرما.


1) ابراهيم: 25
2) ابراهيم: 24 و 25
3) انفال: 74
4) سردار جبارى (فرمانده سپاه على‌بن‌ابى‌طالب قم)
5) يونس: 82

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

 
 
https://old.aviny.com/Bayanat/89/2_8.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved