بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار
استادان و اعضاى هيئت علمى دانشگاهها
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
برادران و خواهران عزيز، استادان
محترم و اعضاى هيئتهاى علمى دانشگاهها، خيلى خوش آمديد.
مقصود اصلى از اين جلسه - كه چند
سالى است هر سال ما اين را داريم - دو چيز است؛ اگر چه مقاصد ديگرى هم ممكن است
در كنار اين دو چيز بر اين محفل دوستانه و صميمى مترتّب بشود. اول از آن دو
چيز، اعلام احترام به مقام استاد و مقام علمى شخصيتهاى علمى كشور است. ما
خواستيم با اين نشست، با اين فرصت نسبتاً وسيع چند ساعتهاى كه هر سال اينجا
گذاشته ميشود و ميدانى كه اساتيد محترم پيدا ميكنند تا نظرات خودشان را در يك
تريبون عمومى و سراسرى - كه پخش خواهد شد - بيان كنند، تكريم خودمان را نسبت به
اساتيد محترم اعلام بكنيم و نشان دهيم. و اين به نظر ما، يك هدف مهمى است. اگر
ما از عالِم تكريم كرديم، علم تكريم خواهد شد و اگر علم تكريم شد، رشد و رواج و
گسترش خواهد يافت؛ و ما براى آيندهى كشورمان، به اين احتياج داريم.
هدف دوم اين است كه در يك جلسهى
دوستانه و صميمى، دور از رسميتهاى سمينارى و تقيّداتى كه معمولاً وجود دارد،
جمعى از زبدگان و فرزانگان و مطّلعان امور دانشگاه و علم كشور، عمدهترين مسائل
دانشگاهها را اينجا مطرح كنند؛ البته مسائل مربوط به جنبههاى علمى دانشگاه و
آن چيزهايى كه به اساتيد، بيشتر مرتبط مىشود، تا فضاى اين جلسه و فضاى ذهن
مسئولان علمى كشور و به تبع آن، فضاى عمومى كشور با مهمترين مسائل دانشگاهها و
نيازهاى آنها و آيندهنگريهايى كه در اين زمينه ميشود كرد، آشنا بشود. ما هر
سال كه اين جلسه را داشتهايم، من خودم شخصاً از بيانات دوستانى كه اينجا صحبت
كردند، بهرهمند شدم و استفاده كردم؛ نكات خوبى براى من روشن شده و به دنبال
آن، اقدامات مناسبى و خوبى هم صورت گرفته است. هيچ شك نكنيد كه ما در اين ده،
دوازده سال اخير، يك حركت نوِى را در زمينهى پيشرفت علم، رشد علم، رشد تحقيق و
تنوّع و نوآوريهاى گوناگون آن، داريم در كشورمان تجربه ميكنيم؛ اگرچه از اول
انقلاب اين حركت آغاز شده، اما در اين سالهاى اخير، رشد بيشتر و بهترى داشته
است؛ لكن اينها هنوز گامهاى بسيار اوّلى و ابتدايى است. لذا ما همچنان به
نظرات، پيشنهادها و نكتهبينىهاى شما براى پيشرفت علم در كشور نياز داريم. در
اين جلسه، بخشى از اين نياز انشاءاللَّه برآورده خواهد شد.
حالا من آماده هستم. هدف،
اظهارات من نيست؛ من در اين جلسه مايلم بيشتر شنونده باشم. حالا اگر وقتى در
آخر باقى ماند، چند جملهاى هم عرض خواهم كرد؛ اما عمده ترجيح ميدهم كه من در
اين جلسه بشنوم.
* * *
مطالبى كه شنيديم به نظر من
مطالب مفيد و متنوّعى بود؛ ممكن است بعضى از دوستان، بخشى از اين مطالب را
تصديق نكنند، لكن طرح اين موضوعات در اين جلسه يقيناً مفيد بود؛ ذهن ما و ذهن
مسئولان و دستاندركاران را باز ميكند و بيش از پيش به جوانب و آفاق مختلف در
زمينهى مسائل دانشگاهى متوجه ميكند. آنچه كه من در اين مجال كوتاه عرض ميكنم،
دو، سه مطلب و نكتهى كوتاه است:
يكى اين است كه ما وقتى ميخواهيم
دربارهى نيازهاى كنونى جامعهى دانشگاهى و محيط دانشگاهى و علم حرف بزنيم، از
دو ديدگاه، با دو زبان ميتوانيم حرف بزنيم؛ يك زبان، زبان تشويق كننده و به
حركت درآورنده، و يك زبان، زبان مأيوس كننده و دلسرد كننده است. من خواهشم اين
است كه اساتيد محترم، مسئولان محترم در همه جا - سر كلاس، در مجامع علمى و در
بيان گزارشها - آن زبان اول را به كار بگيرند، نه زبان دوم را. ما سرعت
پيشرفتمان در اين چند سال اخير - طبق آمارهايى كه بنده در اختيار دارم و به من
ارائه دادهاند - در دنيا، درجهى اول است. من اخيراً مراجعه نكردهام؛ اما اين
آمار را حدود يك ماه و نيم پيش ديدهام؛ آمار حسابشدهاى است و دقيق و درست
است. سرعت پيشرفت علمى كشور ما در سطح دنيا در درجهى اول است، نه در سطح
منطقه. لكن آنى كه بالفعل دست ما را گرفته و آن نقطهاى كه بالفعل در آن قرار
داريم، چندان راضىكننده نيست. اين هر دو واقعيت، بايد در كنار هم ديده بشود.
هر دو درست است؛ هم اينكه ما الان كمبودهاى زيادى داريم، جايگاهى كه
ايستادهايم، جايگاهى نيست كه ما را به عنوان يك عنصر ايرانى و مسلمان، و داراى
نگاههاى بلند به افقهاى دور راضى بكند و هم اينكه در عين حال حركتى كه ما
كردهايم، اين حركت، حركت بسيار خوب و پُرشتابى بوده است؛ اين شتاب را بايد
نگذاريم كم بشود. البته بايد بيشترش هم بكنيم.
من حدود يك سال و نيم پيش در يك
مجمع علمى - شبيه همين مجموعهى شما، كه جوانها و دانشجوها و زبدهها و اينها
بودند - گفتم من انتظارم اين است كه ما پنجاه سال ديگر (نمىگويم ده سال،
پانزده سال ديگر) در دنيا و در سطح عالم، حرف اول علمى را بزنيم؛ يعنى مرزهاى
علم را ما تعيين كنيم. كار به جايى برسد كه زبان ما - كه زبان فارسى است - در
دنيا زبان علم بشود. اين، آن افقى است كه جلوِ چشم من است. براى اينكه به اين
نقطه برسيم، اولاً بايد باور كنيم كه اين ميشود. اگر شما كه استاديد، آن آقا كه
دانشجوست و آن شخص سومى كه مدير و در رأس تشكيلات است، باور نداشته باشد كه اين
كار عملى است، بدانيد قطعاً نخواهيم رسيد. بايد باور كنيم.
من حرفم اين است: من ميگويم
زمينههاى اين باور موجود است. اولاً استعداد ما ايرانيها در زمينههاى علمى،
در دنيا اثبات شده است؛ از طرق مختلف، اين معنا تحقيق و بررسى شده است و از نظر
من، قطعى است. در پيشرفتهترين دانشگاههاى دنيا، عنصر ايرانى از متوسط
استعدادهايى كه در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ يعنى متوسط استعدادِ
ايرانى از متوسط استعداد جهانى، سطحش بالاتر است. هم زمينههاى طبيعى كشور، اين
را نشان ميدهد. ما در جاى خوبى از دنيا قرار داريم، از جمعيت خوبى برخورداريم،
با سطح جغرافيايى خوبى قرار داريم و با اين نسبتى كه ما از لحاظ جمعيت و سطح
ارضىِ جغرافيايى نسبت به كل بشريت و كل عالم داريم، امكاناتمان بالاست و كشور
فقيرى نيستيم. من يك وقتى آمار اينها را در همين سخنرانيهاى عمومى گفتهام و
پخش شده، نميخواهم تكرار كنم. ما تقريباً يك صدمِ جمعيت دنيا را داريم و يك
صدمِ وسعت ارضىِ كرهى زمين را هم داريم؛ آن وقت ذخاير ما در زمينههاى مهمترين
عناصر تشكيلدهنده و پيشبرندهى تمدن كنونى دنيا - يعنى فولاد، مس و چند عنصر
ديگر - بيش از يك درصد است؛ سه درصد، چهار درصد، پنج درصد؛ به نفت يا گاز كه
ميرسيم، ناگهان رشد جهشىاى هم مشاهده ميكنيم. استعداد انسانى هست، استعداد
طبيعى هست و تجربهى كاركرد هم هست. ما نگاه ميكنيم هر جايى كه تلاش كرديم،
زحمت كشيديم و يك توجهى نشان داديم، پيش رفتيم. خوب، حالا آقاى دكتر مرندى
رنجها و دردها و غصهها و نگرانيهاى سه، چهار سال اولِ انقلاب در زمينهى كمبود
پزشك، كمبود استاد دانشگاه و كمبود فضاى آموزشى دانشگاه و آموزش و پرورش را
بيان كردند؛ يك داستانى است، كه آن روزها از مشاهدهى اين كمبودها، چه بر ماها
ميگذشت! براى جراحى قلب، هفت، هشت سال در اين كشور وقت داده ميشد. يك نفر
ميخواست مثلاً برود قلبش را عمل جراحى كند، دريچهاش را عوض كند، يا عمل پيوند
رگ و غيره انجام دهد، بايستى هشت سال منتظر ميماند! اين مال بيست سال پيش است.
خيليها هم ميمردند. ما امروز وقتى به آن گذشته نگاه ميكنيم، مىبينيم حركت كشور
در اين زمينهها، يك حركت غير قابل تصورى است؛ حركت، خيلى خوب بوده. كار كرديم،
نتيجهاش را هم داريم مشاهده ميكنيم. همين رويان(1)
- كه آقاى دكتر گُورانى گزارش دادند - و اين ماجراى سلولهاى بنيادى كه اينها با
امكانات كم توانستند به آن دست پيدا كنند و پيشرفتى كه در اين زمينه كردهاند و
در اين سمينارى كه دو سال قبل در اينجا تشكيل شد و دانشمندان دنيا، آمدند و با
آنها مصاحبه شد و گواهى و اظهار شگفتى كردند؛ اينها يك داستانهايى است كه
واقعاً جا دارد به عنوان مايههاى افتخار، جلوِ چشم ما باشد. ما شخصيتهايى از
قبيل مرحوم دكتر كاظمى آشتيانى - كه حالا من مقيّدم از اين جوان پاكباختهى
مؤمنِ فاضلِ كارآمد، و مدير حقيقتاً انقلابى و مؤمن اسم بياورم - داريم و الان
هم در كشور، فراوان هستند و در بخشهاى مختلف دارند كار ميكنند؛ و كارهاى خوبى
هم انجام گرفته است. وضع دانشگاههاى ما امروز با بيست، بيستوپنج سال قبل قابل
مقايسه نيست؛ پيشرفتهايمان خيلى خوب است.
البته من يك اشارهاى بكنم به آن
آمارهايى كه گفتيم تحليل لازم دارد و آنچه كه آقاى دكتر ملكزاده گفتند. ببينيد
اين معيارها و ملاكها، و عناصر نمرهدار براى اينكه يك دانشگاهى نمره بياورد يا
نياورد، همهاش عناصر علمى نيست؛ گاهى يك عناصرى است كه شما اصلاً قبولش
نداريد؛ من نميخواهم حالا تصريح كنم. بنده اين عناصر تشكيلدهنده و نمرهآور را
براى اينكه يك دانشگاه در آمارهايى جهانى نمره بياورد، ديدم؛ بعضى از اينها را
شما قبول نداريد. اگر زمان وزارت آقاى دكتر ملكزاده يا آقاى دكتر مرندى يا
آقاى دكتر فاضل يا ديگران بنا بود كه اين معيارها اقدام بشود، خودِ اين وزرا
حاضر نبودند با فرهنگ اسلامى و ايرانى ما قبول كنند. يك مقداريش هم البته مسائل
علمى است. شكى نيست كه ما در آغاز كاريم؛ من اول هم گفتم، قدمهاى اوليم. بايد
اين قدمها را پىدرپى برداريم، بايد پيش برويم و بايد باور كنيم كه «ميتوانيم».
من حرفم اين است. شما با اين باور و با اين نگاهِ همراه با اذعان و قبول
قابليتِ اين جوانهاى مؤمن ما و پيشرفتى كه كردهاند، كمبودها را يكى يكى
بشمريد؛ هيچ اشكالى ندارد. اين ما را تشويق خواهد كرد به اين كه اين كمبودها را
كم كنيم و روزبهروز پيش برويم. جوانى هم كه از شما اين را ميشنود، همچنين
تشويق خواهد شد به اينكه پيش برود و شوق و اميد پيشرفت در دل او بيشتر خواهد
شد؛ برخلاف اينكه ما نگاهمان، نگاه منفى باشد، نگاه مأيوسكننده باشد، كه اين
را من قبول ندارم.
نكتهى دوم و به نظر من نكتهى
اساسى؛ شما آقايان و خانمهايى كه اينجا تشريف داريد، گزيده و نمونهاى هستيد از
اساتيد كشور. آنچه كه اساتيد ما براى پيشرفت علم، وجههى همت خودشان بايد قرار
بدهند، اولاً «شجاعت علمى» در همهى بخشهاست؛ هم در بخشهاى علوم انسانى، هم در
بخشهاى علوم تجربى، هم در بخشهاى نزديك به عمل و فناورى، و هم در بخشهاى علوم
پايه. نظريه را دنبال كنند، توليد كنند، خلق كنند، ابداع كنند، نقد كنند؛
چشمبسته و تقليدى نبايد كار را دنبال كرد. مشكل ما در گذشته هميشه اين بوده كه
در زمينههاى مختلف - در همهى زمينههاى علمى - چشمبسته و تقليدى نگاه كرديم
كه ببينيم غربيها چه ميگويند. درست است كه غربيها حداقل دو قرن، دو قرن و نيم
از ما در حركت علمى جلوتر بودند و به مناطق خيلى عجيب و باورنكردنىاى هم
رسيدند؛ در اين ترديدى نيست. ما هم عقب مانديم؛ با همهى افتخارات گذشتهمان،
به خاطر تنبليها و سوءسياستها؛ در اين ترديدى نيست. اما من قبلاً هم گفتهام،
ما از شاگردى كردنِ پيش كسى كه بلد است، ننگمان نميآيد؛ ولى ميگوييم نبايد فكر
كنيم كه ما هميشه بايد شاگرد بمانيم. معناى اين نگاه تقليدى، اين است: ما هميشه
بايد شاگرد بمانيم. نوآورى لازم است. اعتماد به نفسِ شخصى و اعتماد به نفسِ ملى
در اساتيد ما، يك ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و
كار علمى بكند. به آن كار علمىاش تكيه بكند و افتخار كند. ثانياً، اعتماد به
نفسِ ملى داشته باشد. به قابليت و تواناييهاى اين ملت اعتماد داشته باشد. اگر
اين معنا در يك استاد وجود داشته باشد، اين سرريز خواهد شد در محيط درس، در
كلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثير تربيتى خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً
پركارى؛ ما يك مقدارى از ناحيهى كمكاريهايمان و تنبليهايمان - در بخشها و
سطوح مختلف - ضربه خورديم. بايد كار كرد و از كار نبايد خسته شد. بنابراين
نوآورى و ابتكار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و كارِ متراكم و انبوه،
علاج كارِ پيشرفت علمى ماست. مخاطب اين هم اساتيد دانشگاهند.
نكتهى سوم اين است كه - اين
شايد دنبالهى آن مطلب قبلى باشد - بنده از چند سال قبل از اين، مسئلهى توليد
علم و نهضت علم و خطشكنى علمى را مطرح و درخواست كردم. امروز خوشبختانه اين به
يك خواست عمومى در محيطهاى دانشجويى و علمى تبديل شده است. مىبينيم بارها از
زبان دانشجوها و اساتيد تكرار ميشود. ما هم با پيشرفتهايى كه در زمينههاى
مختلف علمى و فناورى داشتهايم - كه خوب، خيلىهايش هم آشكار است و در تبليغات
آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژى هستهاى و غيره؛ خيلىهايش هم نيامده؛ يعنى
واقعاً كارهاى نيمهكارهاى است كه در جهت كاملتر شدن و كامل شدن هست، و ما در
كشور زياد داريم - به اين چيزها افتخار ميكنيم. و همينطورى كه گفتم، نگاهمان
نگاهِ اميدوارانه است و به عنوان اينكه «ما ميتوانيم».
اما يك نكته را بايد بگوييم:
خطشكنى علمى و عبور از مرزهاى علم همچنان در كشور ما، جدى نشده است. ما
ميخواهيم علما و دانشمندان ما، راههاى ميانبر را پيدا كنند؛ راههاى كشف نشده را
از اين بينهايت مسيرهايى كه در عالم طبيعت وجود دارد و بشر بايد يكى پس از
ديگرى كشف بكند. ما ميخواهيم راههاى كشف نشده را كشف بكنيم. اينى كه ميتوانيم
فلان ابزارِ فناورى را، فرض كنيد سانتريفيوژرا براى كار هستهاى، كه ديگران قبل
از ما، سالها پيش، پيدا كردند و توليد كردند و استفاده و بهرهبردارى كردند،
خودمان بسازيم، البته كار بزرگى است كه بدون كمك ديگران توانستهايم انجام
بدهيم و نسلهاى جديد آن را توليد كنيم، در اين شكى نيست؛ اما اين يك كار بكر
نيست؛ اين كار انجام شده و راه رفتهاى است كه ديگران رفتهاند و ما هم كه بنا
بوده تا پنجاه سال ديگر، تا صد سال ديگر محروم بمانيم - بنا نبود اين فناورى و
اين دانش به كشورى مثل كشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و
پژوهشگران ما توانستهاند با پيگيرى و تلاش خودشان به دست آورند و اين چيز
باارزشى است؛ اما من ميگويم در زمينهى علم و فناورى، آن كارى را كه ذهن بشر به
آن دست نيافته است، آن را وجههى همت قرار بدهيد و دنبال بكنيد؛ اين طورى است
كه ما خط مقدم علم را شكستهايم و يك قدم به جلو برداشتهايم. آن وقت ميتوانيم
اين را ادعا بكنيم؛ و اين ممكن است. البته برداشتن قدمهاى جديد، مستلزم پيمودن
راههاى رفتهشده و طىشدهى به وسيلهى ديگران است؛ در اين شكى نيست. اما
هيچوقت نبايد ذهن را از كاوش و جستجو براى يافتن راههاى ميانبر محروم و ممنوع
كرد. ما اين را در كشور لازم داريم.
يك نكته كه در بيانات بعضى از
دوستان هم بود - بيان هم كردند و من هم اينجا يادداشت كرده بودم كه رويش تكيه
بكنم - اين است كه ما بايد تحقيق را، كه حقاً و بدون شك بايد پژوهش و تحقيق
مورد توجه و اهتمام بيشترى قرار بگيرد، در كشور اولاً با توجه به نيازهاى آن،
هدفدار كنيم؛ يعنى ببينيم واقعاً كشور به چه احتياج دارد و پژوهشها را در جهت
نيازهاى كشور قرار بدهيم، كه در خلال بيانات بعضى از دوستان هم روى آن تكيه شده
بود و كاملاً هم درست است. و اين لازمهاش اين است كه ما بانك اطلاعات و مركزى
داشته باشيم. همه بتوانند بدانند چه لازم است، چه انجام شده است و چه لازم است
براى تكميل يك پژوهش، تا بتواند اين قطعات گوناگون در كنار هم جمع بشود. اين هم
يك نكتهى ذيل همين نكته است - كه باز بعضى از دوستان تذكر دادند و من هم
يادداشت كردم - كه ما بايد نظام اعطاى امتيازات علمى را در دانشگاه تطبيق كنيم
با اين چيزها. والّا صرف اينكه مثلاً يك مقاله در يك مجلهى آى.اس.آى منتشر
كرده يا چه تعداد مقاله منتشر كرده، كافى نيست؛ يعنى محقق و پژوهشگر ما نبايد
براى كسب رتبهى علمى به دنبال اين باشد كه مقالهاى را تهيه و توليد كند كه
براى كشور هيچ فايدهاى ندارد و هيچ خلأيى از خلأهاى پژوهشى كشور را پر نميكند.
بله، آن كسى كه آن را در مجله چاپ ميكند، ممكن است برايش مفيد باشد يا براى كس
ديگرى و جاى ديگرى مفيد باشد؛ اما براى كشور مفيد نيست. اين كار را مىكند
صرفاً براى اينكه رتبهى علمى به دست آورد. اين نظام بايد به هم بخورد؛ اين
درست نيست. نظام اعطاى امتيازات علمى و آييننامههايى كه در اين زمينه هست،
بايد تطبيق كند با همين مطلب كه كدام تحقيق منطبق است با نياز كشور، و كدام
تحقيق، تكميلكنندهى يك زنجيرهى تحقيق و پژوهش است. ما گاهى در زمينههايى يك
زنجيرهاى داريم؛ حلقههاى وسطِ اين زنجيره مفقود است. تأمين اين حلقهها خيلى
اهميت خواهد داشت. پس هدفدار كردن تحقيق علمى با توجه به نيازهاى كشور و
نيازهاى صنعت و بقيهى بخشهاى حياتى كشور است.
يكى هم مسئلهى تربيت دينى
دانشجويان است. امروز خوشبختانه در سطح دانشگاههاى كشور، ما اساتيد مؤمن، مخلص،
داراى باورهاى عميق دينى و داراى حس اعتماد به نفس ملى، فراوان داريم. اينها
تربيتشدههاى دوران انقلاب هستند كه خوشبختانه در سطح دانشگاه، در همه جا، با
پايههاى والاى علمى مشغول خدمت هستند؛ كه اين مايهى خرسندى و افتخار است.
تربيت دينى دانشجويان، بايستى
يكى از اهداف مجموعهى اساتيد دانشگاهى كشور باشد. دانشجو را بايد هم متدين و
هم داراى باورهاى ملى - همان اعتماد به نفس ملى كه عرض كرديم - بار آورد. خلاف
اين را من گاهى از بعضى از دانشگاهها و بعضى از كلاسهاى درس ميشنوم. استادى
ميآيد طورى دربارهى كشور حرف ميزند كه دانشجو از اينكه ايرانى است، بيزار
ميشود. اين بىانصافى است؛ اين برخلاف مصلحت اين جوان و برخلاف مصلحت اين نسل
عمل كردن است. بايد جوان را به هويت ملى و باورهاى ملى خودش پايبند كرد؛ طورى
كه افتخار كند كه ايرانى است و افتخار هم دارد. واقعاً افتخار دارد ايرانى
بودن؛ آن هم ايرانى كه امروز به خاطر مواضع سياسىاش و مواضع بينالمللىاش در
دنياى اسلام، عزيزترين است. اگر شما امروز در همه جاى دنياى اسلام برويد، نظام
جمهورى اسلامى و ملت ايران، عزيزترين ملت در چشم ملتها هستند؛ از شرق دنياى
اسلام بگيريد تا غرب دنياى اسلام؛ از آسيا تا آفريقا؛ همه جا همينطور است.
خوب، جوان ايرانى به اين موقعيتى كه دارد، علاوهى بر مواريثِ فرهنگىِ
تاريخىاش و افتخارات تاريخىاش، و علاوه بر استعدادهاى موجود كشور - انسانى و
طبيعى - چرا دلخوش نباشد؟ چرا او را مأيوس كنيم؟ از اين چيزها گاهى مشاهده
ميشود، كه البته برادران و خواهران عزيزى كه اينجا تشريف داريد و همچنين بقيهى
اساتيد، اين را جزوِ وظايف خودشان بدانند. احياء و رشد بخشيدنِ به هويت اسلامى
و دينى و ايرانىِ جوانمان، يكى از مهمترين مسائل ماست و كمك فراوانى هم به
پيشرفت كشور ميكند.
وقت تمام شد. از جلسهى امروز
بنده خيلى خرسندم. از دوستانى كه در بهرهمندى ما از اين مجلس همكارى و كمك
كردند، چه شما برادران و خواهرانى كه اينجا تشريف آورديد، چه كسانى كه صحبت
كردند و چه دوستانى كه مديريت جلسه را بر عهده داشتند، من از همهشان صميمانه
سپاسگزارم و اميدوارم كه خداوند بركات و رحمت خودش را در اين ماه - بالخصوص - و
در همهى ايام سال، انشاءاللَّه بر شما برادران و خواهران عزيز و محيط علم و
دانشگاه كشور نازل كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته