بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‏

31/ 06/ 83

 بسم الله الرحمن الرحيم

اولاً به آقايان محترم خوش آمد عرض مى‏كنيم و به‏ خاطر اين دو روزى كه صرف وقت كرديد و مسائل مهمى را در بين خود مطرح كرديد، تشكر مى‏كنيم و ايام بسيار بااهميت ماه مبارك شعبان را هم كه در حقيقت دهليزى براى ورود به تالار ضيافت ماه مبارك رمضان است، تبريك عرض مى‏كنيم. ان‏شاءاللَّه بتوانيم به ‏گونه ‏اى عبور كنيم كه لايق ضيافت در ماه رمضان باشيم.

نكات قابل توجهى را آقايان بيان كردند. آن‏طور كه جناب آقاى امينى يك گزارش جامع و مجملى از جلسات دادند، مسائل مهمى مطرح شده است. من اول به اين بپردازم، بعد دو، سه مطلب كوتاه را عرض مى‏كنم.

بسيارى از اين دغدغه‏ هايى كه آقايان در نطقه اى پيش از دستور مطرح كرده ‏ايد، دغدغه ‏هاى اساسى نظام است و شايد براى همه‏ ى اينها يا اكثرشان، به ‏وسيله‏ى مسؤولان و دست‏اندركاران اهتمام و تلاشهايى صورت گرفته، ليكن درعين‏حال وجود برخى از نابسامانيها ايجاب مى‏كند كه اين دغدغه ‏ها در ذهنها باشد و همت مسؤولان و دست ‏اندركاران و كسانى‏كه توانايى اقدام براى رفع اين نابسامانيها را دارند، اختلال پيدا نكند و همتشان بر اين معنا باشد؛ پابرجا باشد؛ دنبال شود؛ چون همه‏ى اين مشكلات با همت، با تدبير، با برنامه‏ريزى و با عمل، قابل برطرف شدن است. اگرچه كارهاى زيادى هم حقاً و انصافاً انجام گرفته است.

جمهورى اسلامى در آغاز، يك اميد دست ‏نيافتنى بود. به ذهن بعضى، نظام اسلامى مى‏آمد؛ اما مثل يك رؤيا، مثل يك آرزوى دست‏نيافتنى، تلقى مى‏شد. بتدريج با تلاش و با مجاهدت، تبديل شد به ايمان اجتماعى. جامعه، نخبگان و توده‏ى مردم ما در جاى‏جاى اين ملت بزرگ، به اين مبنا و به اين اصل مؤمن شدند و اين تبديل شد به يك ايمان و به يك خواست. بعد از اين‏كه اين ايمان تحقق پيدا كرد، باز در سايه‏ى مجاهدتها، تبديل شد به برنامه‏ى عملى و تحقق در خارج، و انقلاب و حركتهاى اوايل پيروزى انقلاب و قانون اساسى را به دنبال خود آورد، بعد هم تبديل شد به يك الگوى واقعى. الان جمهورى اسلامى، در دنيا يك الگو و يك حقيقت واقعى و موضوع مجسم است و على‏رغم ناباوريها، يك واقعيت است. تأثير اين الگوى واقعى در توجه اذهان به اسلام و به امكان تحقق آن، از هزاران كتاب و سخنرانى بيشتر است؛ يعنى امروز در دنياى اسلام و در بين نخبگان و جوانان دنياى اسلام، اين نسخه يك نسخه‏ى عملى، تحقق ‏يافته و ملموس است؛ اين‏طور نيست كه بحث تئوريك و فلسفى بكنند و كسى را به چيزى قانع كنند؛ نه، اين، اتفاق افتاده؛ نظامى بر پايه‏ى مبانى و احكام و ارزشهاى اسلامى به ‏وجود آمده و الان تحقق دارد. اين نظام الان در خارج خودش را نشان مى‏دهد و نسخه و الگويى براى دنيا شده است؛ هم براى دنياى اسلام، و هم،در وجه ضعيف‏ترى، براى ممالك غيراسلامى. آنچه كه دشمنان گردن‏كلفت و قوى‏پنجه‏ى اسلام و جمهورى اسلامى از آن مى‏ترسند، همين نسخه شدن و الگو شدن است. از موشك و اتم و اين چيزها اسم مى‏آورند، ليكن حقيقت قضيه اين است كه اينها از موشك و از اتم و از چرخه‏ى سوخت و غنى‏سازى نيست كه مى‏ترسند، بلكه ترس اينها از اين است كه اين الگو دارد خودش را بر ذهنيت و بر باور دنياى اسلام روزبه‏روز بيشتر تحميل مى‏كند و ذهنيت، اين واقعيت را دارد مى‏پذيرد. مى‏گفتند كه اين از بين خواهد رفت، مى‏گفتند قابل ادامه نيست، مى‏گفتند در زمينه ‏هاى علمى، اقتصادى و مسائل ديگر كم خواهد آورد؛ اما ديدند اين‏طور نيست.

ما از لحاظ علمى و سازندگى پيشرفت كرديم و آنچه در اين كشور در بخشهاى مختلف انجام شده، حقيقتاً مى‏تواند الگو باشد. كار زيادى در همه‏ ى بخشها در زمينه‏ى ترويج دين، در زمينه‏ى رشد، گسترش و ترويج علم، در زمينه‏ى شكوفايى استعدادها، در زمينه‏ى زيرساختهاى عظيمى كه براى اداره‏ى كشور و براى رفاه عمومى لازم بوده، و در زمينه‏ هاى گوناگون، انجام شده است. در همين زمينه‏هاى فرهنگى و اخلاقى و در قبال ريزشهاى آن، كه آقايان دغدغه‏اش را دارند و بحق هم است، شما رويشهاى عجيبى را هم مشاهده مى‏كنيد. امروز نسل جوان محقق و عالم و فاضل و اهل تلاش علمى كه به‏طور گسترش‏يافته‏يى در كشور وجود دارد؛ هم در دانشگاه ‏ها، هم در حوزه‏ها، به ‏وجود آمده‏اند؛ اينها حقايق و واقعيات است. اين نشان‏دهنده ‏ى اين است كه اين موجود، قابل دوام، باثبات، قابل گسترش و قابل ريشه‏يافتن بود؛ دنيا اين را مى‏بيند.

اين جمهورى اسلامى، امروز در مقابل نظام سلطه ‏ى جهانى ايستاده است. به تعبير سياستمدارها، اپوزيسيون نظام سلطه جهانى، امروز جمهورى اسلامى است. تنها جايى كه تمام‏قد در مقابل اين نظام سلطه كه مبتنى بر دو ركن سلطه ‏گر و سلطه‏ پذير است - هيچ ثالثى وجود ندارد - ايستاده، جمهورى اسلامى است. كشورهاى ديگر ممكن است گاهى حرفى بزنند، نمونه اى نشان بدهند؛ اما در مقابل اين نظام سلطه نايستاده ‏اند.

ما نظام شيطانى موجود در دنيا را با ارائه‏ ى يك نظام صحيح، كه منطبق بر عقل و بر خواست انسانهاست، تخطئه مى‏كنيم. اين نظام، نظامى است كه متكى بر عدل در روابط همه‏ى انسانها با يكديگر است؛ نه فقط در روابط انسانهاى داخل كشور؛ لذا همه‏ى فراعنه عليه ما ائتلاف كرده‏اند. شما ببينيد كه در دنيا كداميك از فراعنه‏ى بزرگ و كوچك و از شياطين قد و نيم‏قد بودند كه با جمهورى اسلامى مخالفت و معارضه نكردند؛ اما ما بالاخره برهه ‏هاى مختلف را گذرانديم و امروز مشاهده مى‏كنيد كه جمهورى اسلامى محكم در مقابل همه‏ى اينها ايستاده است، و نشان مى‏دهد كه مى‏تواند بايستد. و اگر ما خودمان - كه حالا بعد عرض خواهم كرد - مقدارى خودمان را جمع‏وجور كنيم، مقدارى بهتر كار كنيم، بيشتر بينديشيم و قويتر عمل كنيم و جديتر عزم به خرج دهيم، بسيارى از همين مشكلات و ريخت ‏وپاش هايى كه در اطراف مشاهده مى‏شود، مى‏توانيم جمع و برطرف كنيم.

نكته‏ دوم اين است كه ما در نظام جمهورى اسلامى اهداف و مبانى و ارزشهايمان الهى است، ليكن ابزارها و روشها و انسانهايمان، مادى و بشرى‏اند و آن اهداف الهى را هم صديقين، انبياء، معصومين و ملائكه نمى‏خواهند در جامعه‏ى ما عمل كنند، بلكه همين انسانها و آدمهاى معمولى - كه ملاحظه مى‏كنيد - مى‏خواهند عمل كنند و آن اهداف والا و عالى را تحقق ببخشند. بنابراين، احتمال خطا و آسيب‏پذيرى در همه‏جا وجود دارد. البته به‏ خاطر همين خطاها هم است كه آسيب‏پذيري ها به ‏وجود مى‏آيد؛ لذا يك وظيفه‏ى عمده‏ى همه‏ى مسؤولان در بخشهاى مختلف، اين است كه دائماً خود را رصد كنند؛ خطاهاى خودشان را شناسايى كنند و آن خطاها را اصلاح كنند و از خطاهاى گذشته‏ى خودشان عبرت بگيرند؛ ما همه به اين كار موظفيم و بايد از اشتباهاتى كه كرده‏ايم، يا اشتباهاتى كه ديگران كرده‏اند، عبرت بگيريم و با دقت و پيگيرى، اشتباهات و خطاهاى خودمان را پيدا كنيم و آنها را برطرف كنيم.

در اهداف و مبانى، ملاك ما بايد «فاستقم كما امرت» باشد. به‏ هيچ‏وجه عدول از مبانى و عدول از ارزشها جايز نيست؛ اهداف، اهداف الهى است و هيچ ترديد، شك يا ارتدادى از اين اهداف جايز نيست؛ اما در روشها بايستى تكامل، اصلاح، تغيير و رفع خطا، جزو كارهاى دائمى و برنامه‏هاى هميشگى ما باشد؛ ببينيم كدام روش ما، ولو به آن عادت كرده باشيم، غلط است، آن را عوض و اصلاح كنيم. بايد مراقب باشيم كه جاى اين تعبيرات عوض نشود؛ يعنى ما در زمينه‏ى اهداف، مى‏گوييم استقامت؛ بايد جاى «هدف» را با «روش» اشتباه نكنيم. استقامت در روشها لازم نيست، استقامت در اهداف لازم است. در كار روشها آزمون و خطا جارى است. البته بايد از تجربه‏ ها استفاده كنيم كه آزمون ما آزمون موفقى باشد و نخواهيم كه دائم تجربه كنيم و پشت‏سر هم اشتباه؛ اما در زمينه‏ ى اهداف، بايستى قرص و محكم بايستيم و يك قدم پايين نياييم. البته انحراف از هر دو نيز اشتباه است. بعضى به نام نوانديشى و به نام اصلاح، در هدفها تغيير ايجاد مى‏كنند؛ در هدفها تجديدنظر مى‏كنند؛ اصلاح نيست؛ اين برگشتن از راه و عقبگرد است؛ ارتجاع است. ما اگر امروز اهداف والاى انقلاب اسلامى را، چه در زمينه ‏هاى فرهنگى، چه در زمينه‏ هاى اقتصادى، چه در زمينه ‏هاى حكومتى و سياسى، دست بزنيم و برگردانيم به سمت آنچه كه احياناً دنيا - دنياى مادى و سلطه؛ دنياى تحت پنجه‏ى شيطان - هم از ما مطالبه مى‏كند، اين ارتجاع به گذشته است. در گذشته، در دوران طاغوت، همين اهداف دنيايى حاكم بود؛ منتها با ابزارهاى بسيار فاسد و زشت و وابسته. ما نبايد اين ارتجاع را قبول بكنيم. اهداف ما اهداف الهى است؛ حكومت اللَّه و توحيد و رفتن به سمت جامعه‏ى حقيقى دينى و حاكميت احكام الهى است. البته در نقطه‏ى مقابل، بايد به نام صلابت، دچار تحجر هم نشويم و روشهايى را كه امتحان كرده‏ايم و غلط از آب درآمده، رويش پافشارى نكنيم. بنابراين، بنده با شعار اصلاح صددرصد موافقم؛ اصلاح در روشها، اصلاح در شيوه‏ها، و استقامت در هدفها و مبانى. البته ممكن است كسى به نام اصلاح، بخواهد در مبانى دست ببرد؛ همچنان‏كه غربيها اين را خواستند. شما ديديد در اين چند ساله در رسانه‏ها و در تبليغات جهانى، دائماً روى اصلاح در ايران تكيه كردند. آنها نمى‏خواستند كه اگر ما در زمينه‏ى اقتصادى اشتباهى داريم، يا در زمينه فرهنگى و تبليغاتى ناپختگى داريم، آن را اصلاح كنيم، بلكه مى‏خواستند ما در مبانى و در حاكميت شرع و حاكميت اللَّه تجديدنظر كنيم. اين، همان اصلاحى است كه ما هميشه در پيشبرد اهداف استكبار در ايران، مشاهده كرده ‏ايم. رضاخان هم كه آمد، به عنوان اصلاح آمد؛ او هم گفت مى‏خواهم اصلاح كنم! اين‏كه ما در مبانى دست ببريم و در اهداف تجديدنظر كنيم، اصلاح نيست؛ افساد است. اصلاح معنايش اين است كه ما با حفظ اهداف والا و صراحت در بيان آنها - نبايد هيچ‏گونه تقيه‏يى در بيان اهداف و ارزشها و مبانى كرد. ما امروز يك دولت بزرگ و يك قدرت هستيم كه ملتى پشت سر ما هستند. اين‏جا، جاى بيان حقيقت در مبانى اسلامى و در حاكميت اللَّه است؛ ما بايستى اين‏جا حقيقت را بيان كنيم - در روشهاى خودمان تجديدنظر كنيم و ببينيم چه كارى بايست انجام مى‏داديم كه نداده ‏ايم، و چه كارى نبايد انجام مى‏داديم كه داده ‏ايم.

من به عنوان انسانى كه در جريان مسائل كشور از اول انقلاب تا حالا از نزديك بوده ‏ام، عرض مى‏كنم كه پيشرفتهاى ما در همه‏جا، ناشى از ايستادگى و استقامت بر پايه‏ ى ارزشها بوده است؛ هرجا كه استقامت كرديم و بر مبانى خودمان پافشارى كرديم و از آن كوتاه نيامديم و در مقابل تهديدها خودمان را نباختيم، آن‏جا پيشرفت كرده‏ايم. اين ايستادگى و پايدارى، مهمترين چيزى است كه ما مى‏توانيم آن را وسيله قرار دهيم براى رسيدن به اهدافمان. و البته بايد شجاعت انقلابى را هم حفظ كنيم. آن انقلابى كه در مقابل تهديد دشمنان انقلاب خود را عقب مى‏كشد و پس مى‏زند و مى‏ترسد، نه مورد احترام دوست قرار مى‏گيرد، نه مورد احترام دشمن؛ هيچ‏كس به يك ملت بزدل و ضعيف رحم نمى‏كند. آن انقلاب و حركتى كه در مقابل دشمنان خودش ضعف نشان بدهد، اول، آبرويش را مى‏برند؛ حرمتش را مى‏شكنند، بعد خودش را هم نابود و جارو مى‏كنند و از بين مى‏برند.

نكته‏ آخر اين‏كه، مشروعيت همه‏ى ما بسته به انجام وظيفه و كارآيى در انجام وظيفه است. بنده روى اين اصرار و تكيه دارم كه بر روى كارآيى‏ها و كارآمدى مسؤولان طبق همان ضوابطى كه قوانين ما متخذ از شرع و قانون اساسى است، بايست تكيه شود. هرجا كارآمدى نباشد، مشروعيت از بين خواهد رفت. اين‏كه ما در قانون اساسى براى رهبر، رئيس‏ جمهور، نماينده مجلس و براى وزير شرايطى قائل شده‏ايم و با اين شرايط گفته‏ايم اين وظيفه را مى‏تواند انجام بدهد، اين شرايط، ملاك مشروعيتِ برعهده گرفتن اين وظايف و اختيارات و قدرتى است كه قانون و ملت به ما عطا مى‏كند؛ يعنى اين حكم ولايت، با همه‏ى شعب و شاخه‏ هايى كه از آن متشعب است، رفته روى اين عناوين، نه روى اشخاص. تا وقتى كه اين عناوين، محفوظ و موجودند، اين مشروعيت وجود دارد. وقتى اين عناوين زايل شدند، چه از شخص رهبرى و چه از بقيه‏ى مسؤولان در بخشهاى مختلف، آن مشروعيت هم زايل خواهد شد. ما بايد به دنبال كارآمدى باشيم. بايد هر يك از كسانى كه متصدى اين مسؤوليت ها، از صدر تا ساقه، هستند، بتوانند آنچه را كه برعهده ‏ى آنهاست، به‏ قدر معقول انجام دهند. انتظار معجزه و كار خارق‏ العاده نداريم و نبايد داشته باشيم؛ اما بايست انتظارِ تلاش موفق را، كه در آن نشانه‏ هاى توفيق هم مشاهده شود، داشته باشيم.

وظيفه‏ همه‏ ما اقامه‏ ى قسط، اجراى عدالت، تربيت ملت و پيشرفت مادى و معنوى ملت و به تكامل رساندن كشور و نجات آن از محروميتى است كه در طول ده‏ها سال حكومت طواغيت و خارجيها بر آن تحميل شده است. بسيارى از محروميتهايى كه در كشور ما وجود دارد و شما نشانه‏ هايش را امروز در گوشه و كنار مشاهده مى‏كنيد، ناشى از حركت عمومى طولانى است كه حاكميت طواغيت و ظلمه، مستبدان و مستأثران بر اين ملت، به ‏وجود آورده ‏اند، كه طبعاً تبعات و عواقبى دارد و رفعش مشكل است؛ اما ممكن هم است. بنده همچنان بعد از گذشت بيست‏وپنج سال، با مشاهده‏ى وضع كشور و وضع ملت، روزبه ‏روز اعتقادم به توانايى نظام اسلامى بر ساختن يك جامعه ‏ى شسته ‏روفته ‏ى رو به رشدِ شكوفا در همه‏ى  ابعاد بيشتر شده است و معتقدم كه با همين فكرى كه در قالب و چارچوب قانون اساسى مجسم و متجسد شده، مى‏توان كشور را به رفاه و پيشرفت رساند؛ اما شرطش اين است كه ما كارآمدى خودمان و كارآمدى مسؤولانمان را در همه‏ى انتخاب ها، در همه‏ى گزينشها و در همه‏ى انتصابها حفظ كنيم.

از خداوند متعال مى‏خواهيم كه ما را در اين ماه شريف - كه در اين صلوات؛ «حففته منك بالرّحمة و الرّضوان» ماه رحمت و رضوان است ان‏شاءاللَّه، و «الّذى كان رسول اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و آله و سلّم يدأب فى صيامه و قيامه فى لياليه و ايّامه بخوعا لك فى اكرامه» - توفيق دهد تا از اكرام اين ماه استفاده كنيم و آن اكرام اين است كه ما ان‏شاءاللَّه خودمان و دل و جانمان را نزديك كنيم به اهداف والاى نظام اسلامى، و از موقعيت اين ماه براى ايجاد خشوع و ذكر و توجه دلهاى خودمان استفاده كنيم و از خداوند متعال استمداد بطلبيم و به او توكل و تكيه كنيم، تا در همه‏ى احوال كمك‏ كار ما ان‏شاءاللَّه باشد. ان‏شاءاللَّه ادعيه‏ زاكيه‏ حضرت بقيةاللَّه شامل حال همه آقايان باشد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏

 

 

 

 
 
https://old.aviny.com/Bayanat/83/06_31.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved