بيانات مقام معظم رهبري در ديدار معلمان وكارگران
11 / 02 / 1382
بسم الله الرحمن الرحيم

اولا به همه ى برادران وخواهران عزيز معلمان ، كارگران وشاغلان در اين دوبخش مهم خوش آمد عرض مى كنم و قدردانى عميق خودم را از تلاشهايى كه در اين دوعرصه ى تعيين كننده صورت مى گيرد، ابراز مى دارم .
اين ايام با ياد برجستگان عالم خلقت نبى مكرم ، سبط معظم وحضرت على بن موسى الرضا (عليهم الصّلاة والسّلام ) آميخته است . در روزهايى كه با ياد تعليم وتربيت وتوليد وكار ارتباط دارد، بايد نام پيغمبر اكرم را به ياد آورد وبر زبان جارى كرد؛ چرا كه آن بزرگوار معلم بشر وبرافرازنده ى پرچم تعليم وتربيت وتكريم كار وتلاش بود. آن بزرگوار فرياد عدالت و تكريم انسان وبرداشتن تبعيضها در جامعه واهتمام به معنويت وفضيلت روحى ومعنوى را در جهان بلند كرد. امروز هم طنين همان صداها در فضاى تاريخ ودنياى كنونى به گوش مى رسد. اينهاست كه بايد به عنوان مدح پيغمبر وائمه ، در زبان مداحان وگويندگان محترم جارى شود تا ما اين بزرگان تاريخ بشر وبرگزيدگان عالم خلقت را بشناسيم .
جلسه ى امروز شما كه تركيبى از قشر معلم وكارگر است ، هر سال براى من يك مجلس مغتنم به حساب مى آيد. تركيب هم تركيب متناسبى است ؛ ممكن است در نگاه اول به چشم نيايد، اما اين دوعنصر كاملا با هم ارتباط دارند. بناى مدنيت و زندگى انسان بر استفاده از منابع طبيعى وانسانى است . اگر منابع طبيعى باشد، اما منابع انسانى نباشد ويا رشد نيافته باشد، مثل اين است كه چيزى در دست نيست . به كشورهاى عقب افتاده ى آسيا وآفريقا در دوران تسلط استعمار نگاه كنيد؛ اينها منابع طبيعى داشتند، اما فرصت تربيت منابع انسانى پيدا نكرده بودند؛ از آن طرفِ مرزهاشان ، از راه هاى دور، آدمهاى زرنگ ، حيله گر وبى انصاف سر اينها ريختند ومنابع طبيعى شان را غارت كردند وآنها را به كار زندگى خودشان زدند وقدرت خود را روزبه روز افزايش دادند. اگر منابع انسانى باشد، اما منابع طبيعى نباشد، باز هم يك جاى كار لنگ است . كشورى كه توليد ندارد، خودش سازنده وپرورنده نيست ودسترنج خود را مصرف نمى كند، هميشه متكى به ديگران ، تابع ديگران ودر نتيجه مطيع ديگران خواهد بود. اين هم بلاى ديگرى است كه مستبدان وحاميان بين المللى شان بر سر كشورهاى استبداد زده ى دوره ى قبل وامروز در برخى از نقاط عالم آورده اند. چشم به دروازه ها بدوزند تا از آن طرف مرزها براى آنها همه چيز بياورند؛ افتخار هم بكنند كه پول مى دهند وخارجيها براى آنها كار مى كنند واجناسشان را براى آنها مى فرستند! اين افتخار كردن را من از يكى از متنفذان رژيم طاغوت شنيدم . منطق را ببينيد؛ چقدر كودكانه وابلهانه است . همين مى شود كه يك كشور براى نان وگوشت واوليات زندگى ولباس ومصارف زندگى بايد به توليدكننده ى خارجى چشم بدوزد؛ چون خود در صدد تربيت نيروى انسانى ماهر برنيامده است ؛ به تن خود زحمت نداده است وكارگر ومعلم را قدر ندانسته است .
بنابراين منابع طبيعى ومنابع انسانى دوسرمايه ى اصلى انسان هستند. كارگر منابع طبيعى را مورد بهره ورى قرار مى دهد وقابل استفاده مى كند؛ معلم هم منابع انسانى را استخراج مى كند، رشد مى دهد ومورد بهره بردارى جامعه قرار مى دهد. اين دو، ركن اساسى جامعه اند. مهم هم اين است كه هم قشر معلم وكارگر، هم بخصوص مسؤ ولان دولتى وهم آحاد مردم اين ارزش والارا بشناسند وبه آن به چشم تكريم نگاه كنند وبفهمند كارگر وتوليد كننده يعنى چه ؛ بفهمند كسى كه آهن پاره را تبديل به يك كالاى زيبا ومورد استفاده مى كند، چه ارزشى دارد. معلم را بشناسند وبدانند كسى كه اين كودك ساده ى هيچ ندان را به يك انسان آگاه ويك چشمه ى جوشان ابتكار، استعداد، نقشه وطرح در همه ى مسائل زندگى تبديل مى كند واين ماده ى خام را به اين جا رسانده است ، اجر وقربش كجاست ؛ اين را همه بفهمند.
ما وقتى به نيازها وكمبودهاى جامعه ى كارگرى وجامعه ى معلمى نگاه مى كنيم ، اولين چيزى كه چشمها را جلب مى كند، كمبودهاى مادى آنهاست كه البته كمبودهاى معيشتى ومشكلات مادى وجود دارد اما مشكل معنوى اين دوقشر را كمتر مى بينند؛ يعنى به قدرشناسى وشناخت جايگاه كارگر ومعلم در جامعه كمتر توجه مى شود. فرق است بين يك ادارىِ معمولى كه البته اوهم كار وخدمت مى كند واوهم ارزش دارد وكسى كه سر كلاس جان ودل خود را مصرف مى كند براى اين كه اين ماده ى خام واين كودك هيچ ندان را به آن رتبه ى والاى معرفت برساند. كارگرهاى سلسله ى اين كارگاه بزرگ واين خط توليد عجيب ، از دوران ابتدايى ، اين معلم به معلم كلاس دوم ، اوبه معلم كلاس خط توليد كه كارگرهايش منظم ايستاده اند وجنس را به يكديگر تحويل مى دهند تا آن را به حد كمال برسانند. اين ، كار كوچكى است ؟
در زمينه ى رفع مشكلات معيشتى ومادى همان طور كه آقايان در اين جا گزارش دادند كارهاى خوبى شده است ؛ اما كافى نيست . چرا كافى نيست ؟ زيرا برطرف كردن مشكل معيشتى از قشر كارگر ومعلم وقشرهاى ديگر، به اصلاح مبانى اقتصاد كشور بستگى دارد. فرض كنيم ما حقوق اين انسان زحمتكش را بيست درصد يا چهل درصد اضافه كرديم ؛ اما اگر تورم را مهار نكرديم ، اگر ارزش پول ملى را تاءمين نكرديم ، آن مقدارى كه اوامسال از ما اضافه مى گيرد، چنانچه از رشد بى رويه ى قيمتها پايين تر باشد، پس ما كارى براى اونكرده ايم ؛ بنابراين اساس كار آن جاست .
توصيه ى من به وزيران محترمى كه اين جا هستند وبه ديگر مسؤ ولان دولتى ، امروز اين است وقبلا هم هميشه همين بوده است كه روى مساءله ى تقويت پول ملى وبه نظام آوردن خرجها وهزينه هاى دولتى تلاش كنند وجلوى ريخت وپاش ها و خرجهاى زيادى واسراف گونه را بگيرند ودر يك دايره ى محدودتر وزارتى ، رعايت كمال عدالت را بكنند وتبعيضهاى بيجا را بردارند. اينها كارهايى است كه بدون افزايشهاى ريالى هم مى تواند دلها را شاد، انسانها را خرسند واميدوار وزندگى آنها را ترميم كند. اگر اين كارها صورت بگيرد، ولوافزايش ريالى هم به آن صورت نباشد، باز زندگى آهنگ طبيعى ومطلوب پيدا خواهد كرد.
همچنين بر ارزش وكرامت معنوى تكيه شود. مجموعه هاى كارگرى ومعلمى توجه داشته باشند شعارهايى كه مى دهند وحرفهايى كه مى زنند، به گونه يى نباشد كه شرافت معنوى وكرامت حقيقى را در چشم مردم از جامعه ى معلمى يا كارگرى بگيرد. همان طور كه عرض كرديم ، نيازها هم مادى است وهم معنوى ؛ اما چيزى كه انسان را دلگرم وقانع وخرسند مى كند، تكريم معنوى است . خيلى ها حاضرند آبرووكرامتشان را حفظ كنند وبه طرف كسى دست دراز نكنند واز كسى پول نگيرند. انسان با شرف ، به كرامت معنوى اهميت مى دهد. كرامتى را كه جامعه ى معلمى وجامعه ى كارگرى دارند كه واقعا هم پيش ‍ خدا وعقل ودر محاسبات اجتماعى وانسانى كرامت دارند بشناسيم ؛ آن را سردست بگيريم وبه همه نشان دهيم . شانه ى كداميك از ماها تاكنون زير بار منت يك معلم خم نشده است ؟ كداميك از ماها تاكنون دست معلم خود را نبوسيده ايم ؟ ارزش ‍ معلم اين است . ارزش كارگر هم آنقدر والاست كه پيغمبر دست اورا بوسيد. حقيرهايى امثال من چه كار كنيم كه جاى بوسيدن دست پيغمبر را بگيرد؟ اين ارزشهاى معنوى را فراموش نكنيم .
عده يى در جامعه طورى حرف مى زنند ومشى مى كنند كه تصور مردم اين گونه باشد كه بله ، بزن وبكوب مسابقه ى ماديات است ؛ هر كه پول بيشترى پيدا كرد واستفاده ى بيشترى كرد، اوبُرده است ؛ هر كس استفاده ى كمترى كرد، كلاهش ‍ پس معركه است وعقب مانده وبدبخت است ! قضيه اين نيست . اين مربوط به قانون جنگلِ حيوانهاى مدرن است . بله ، در نظامهاى سرمايه دارى كه دعوا بر سر پول وماديات است ، همين طور است چون معنويتى وجود ندارد- اما در جامعه ى انسانى ، فضيلت وشرف وآبرووكرامت انسانى وارزش معنوى حرف اول را مى زند. البته اين بهانه نشود براى اين كه به فكر ماديات وترميم معيشت نباشند؛ بايد باشند وراهش هم همان چيزى است كه عرض كردم : پايه هاى اقتصادى را مستحكم كنند.
درباره ى مسائل بسيار مهمى هم كه در همسايگى ما در عراق مى گذرد ودلها وچشمهاى دنيا متوجه آن است ، فقط يك جمله عرض كنم . صحنه ى عراق ، صحنه ى عبرت وافشاى خيلى از حقايق براى ملتها شد. كسانى كه پرچم دمكراسى را در دنيا در دست گرفته بودند، صريحا اعلان مى كنند كه در عراق مردم حق دارند دولتى را كه ما مى خواهيم ، سر كار بياورند! اين شد مردم سالارى ! اين شد دمكراسى ! صريحا اعلام مى كنند كه اگر همه ى مردم عراق بخواهند يك حاكميت اسلامى سركار بيايد، ما قبول نمى كنيم ! معناى مردم سالارى آقايان معلوم شد. دمكراسىِ امريكايى همه جا همين طور است ؛ در خود امريكا هم همين گونه است . چند سال قبل يك شخصيت امريكايى كه از دوحزب حاكم امريكا نبود، پول زيادى خرج كرد، جنجال زيادى هم به راه انداخت تا در انتخابات رياست جمهورى شركت كند.تا اواسط راه آمد، اما آن چنان اورا به زمين زدند كه ديگر كسى به فكر اين نيفتد كه بيرون از تشكيلات آن دوحزب معمولِ معروف امريكا ممكن است سركار بيايد؛ بنابراين آن جا هم همين طور است . اين دمكراسىِ آنهاست .
پرچم مبارزه ى با تروريسم را به دست گرفته اند وهنوز هم بدون خجالت ادعاى خود را تكرار مى كنند؛ اما با منافقين كه دستشان به خون ملت ايران وكردهاى عراق وشيعيان اين كشور آغشته است كه در قضيه ى انتفاضه ى سال 1369 عراق كه صدام شيعيان را در جنوب عراق ودر مناطق زيادى از اين كشور قتل عام كرد، منافقين در كنار صداميها با شيعيان جنگيدند همكارى مى كنند! ترور، كار آنهاست ؛ خودشان هم اقرار وبه آن افتخار مى كنند؛ دنيا هم اينها را تروريست شناخته است ؛ اما امريكا اينها را زير بال گرفت . معلوم شد تروريسم بد است ، آن وقتى كه نوكر امريكا نباشد؛ اما اگر تروريسم نوكر امريكا شد، نه ، خيلى خوب است وهيچ اشكالى هم ندارد! اين ، بوته ى آزمايش است ؛ نشان مى دهد كه مبارزه ى با تروريسم يعنى چه ؛ دمكراسى يعنى چه .
انگليسيها خودشان را در دنيا به تساهل وتسامح معروف كرده اند. بعضى از زبدگان فرهنگى وفكرى ما هم افتخار مى كنند كه مثل آنها اهل تسامح وتساهل بشوند. ما تسامح انگليسى را هم در عراق ديديم ! با تفنگ وارد خانه ى مردم شدن ، زندگى امن را به هم ريختن ، بچه هاى كوچك را از ترس به گريه انداختن ، تظاهرات مردم را چه در بغداد وموصل وچه در شهرهاى ديگرى كه ما خبرش را دريافت نكرده ايم با گلوله هاى آتشين پاسخ دادن ؛ اين ، دمكراسى وگذشت وانسان دوستى ورعايت حقوق بشرشان است ! اينها صحنه ى عبرت است ؛ اينها را بايد فهميد.
البته اشتباه مى كنند؛ اينها هم مثل صدام سرنگون خواهند شد. صدام اگر دل مردم عراق را با خود داشت ، نيروى نظامى امريكا نمى توانست اورا سرنگون كند. صدام دل مردم عراق را با خود نداشت وصداى آنها را نشنيد؛ اينها هم فريادهاى مردم عراق را نمى شنوند وتظاهرات واجتماعات آنها را نمى بينند. تظاهر مى كنند كه بله ، ما آزاد گذاشته ايم مردم فرياد بزنند! آنها فرياد بزنند، شما هم نشنويد؛ هر وقت هم كه لازم بود، مسلسلها را رويشان باز كنيد؛ عجب مردم دوستى يى ! اينها هم چون صداى مردم را نمى شنوند، همان بلادر انتظارشان هست . البته نه به آن مدت طولانى يى كه اوماند؛ خيلى زودتر؛ چون اينها اشغالگرند.
نبايد ناكاميها را به حساب اين وآن بگذارند. سرجنبانان رژيم امريكا وانگليس هى نيايند پشت بلندگوها بگويند ايران تحريك مى كند. نه ، ايران هيچ كس را تحريك نمى كند. آن جوان عراقى كه در خيابان وخانه ى خود، تانك وچكمه ى چكمه پوشان بيگانه را مى بيند، احتياج به تحريك ندارد. كجاى دنيا جوانها ومردان غيور وزنهاى شجاع يك جامعه حضور اشغالگران را تحمل كردند كه اينها تحمل كنند؟ هيچ جا تحمل نكردند، اينها هم تحمل نخواهند كرد؛ بنابراين محرك نمى خواهد. عامل اصلى ، بيدارى اسلامى است ؛ اين را هم خودشان خوب فهميده اند. اين ، مخصوص عراق هم نيست ؛ امروز در هر جاى دنياى اسلام امريكاييها وانگليسيها وامثال اينها حضور پيدا كنند وخود را با مردم مواجه كنند، موج عظيم نهضت وبيدارى اسلامى را لمس خواهند كرد. امت اسلامى نسيم بيدارى را حس كرده وعطر بازگشت به معارف اسلام را بوييده است . همه ى اينها از آن نهضت عظيمى كه شما مردم به راه انداختيد واز آن مرد بزرگ وآسمانى كه توانست اين اقيانوس را متلاطم واين دلها را آگاه كند امام راحل عظيم الشاءن سرچشمه مى گيرد؛ آنها هم فهميده اند. دشمنى آنها با شما و امام وانقلاب اسلامى ونظام اسلامى به خاطر اين است كه مى دانند چشمه يى از اين جا جوشش كرده وبه همه ى دنياى اسلام سرريز شده است . گفتند انقلاب را صادر نكنيد؛ ما گفتيم انقلاب مگر كالاست كه انسان آن را صادر كند؟! انقلاب مثل بوى خوش گلهاست ؛ خودش صادر مى شود. انقلاب مثل باد بهارى است ؛ خودش فضاهاى گرفته ومتعفن را عوض وجابه جا مى كند. انقلاب را كسى نبايد صادر كند؛ انقلاب خودش صادر مى شود.
عزيزان من ! برادران وخواهران من ! فرزندان من ! امروز چشم دنياى اسلام به شماست . شما اگر درست ومنضبط و مسؤ ولانه زندگى كنيد ودر هر نقطه يى كه هستيد چه مسؤ ولان دولتى ، چه شما مباشران كار در صحنه ى عمل خوب كار و تلاش كنيد، خواهيد توانست هم كشور خود را به اوج عزت ، افتخار، سعادت ، رفاه ، علم وتمدن برسانيد، هم مى توانيد همه ى ملتهاى اسلامى را تشويق كنيد كه اين راه پُرافتخار را بروند؛ آنها هم زنجيرها را پاره كنند وبه راه رفاه ، معنويت ، ماديت وزندگى انسانى وارد شوند وان شاءاللّه پيش بروند.
از خداوند متعال مساءلت مى كنيم به ما وشما توفيق بدهد تا آنچه وظيفه ى ماست وخدا را راضى مى كند وما را پيش ‍ ولى عصر (ارواحنافداه ) روسفيد مى كند وآنچه دين ما به خون مطهر شهداست ، ان شاءاللّه آن را بشناسيم ، بفهميم وبه بهترين وجه عمل كنيم .

والسلام عليكم و رحمه الله

 
 
https://old.aviny.com/Bayanat/82/02_11.aspx?mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved