شهید آوینی

چهره ی دیگر مصدق

در نوامبر سال 1920 میلادی پیامی از سفارت انگلستان به نخست وزیر کابینه جدید دولت ایران جهت حفظ و ابقای جناب مصدق السلطنه والی فارس ابلاغ می شود. علت اصرار انگلیسیها برای حفظ دکتر مصدق به نظر باید جالب باشد مخصوصا اگر بدانیم که علت آن همکاری مصدق السلطنه با تشکیلات استعماری پلیس جنوب در برخورد با قیام های آزادیخواهانه مردم فارس و علی الخصوص تنگستانی ها و دشستانی ها باشد .
 

93/12/16

امشب درست نیمه شب است.

جمله ای که موجب تاریخ ساز شدن یک روز گرم تابستانی در تاریخ معاصر ایران شد ، رمز کودتای 28 مردادماه سال 1332 بر علیه دولت دکتر محمد مصدق و نماد جریان موسوم به جبهه ملی ایران که از رادیو بی بی سی فارسی اعلام شد.

مدت های طولانی مبارزات ملت و روحانیت شیعه و اندیشمندان دلسوز و رهبران آگاه برای حفظ و پاسداری از حقوق مردم مسلمان و ستمدیده ایران در یک روز نقش بر آب شد، اما چگونه می توان شرح ماجرا را با توجه به حجم بسیار زیاد تاریخ نویسی های یکسویه یا در نهایت محدود به چندجریان خاص سیاسی فکری دریافت و چهره ی حقیقت را از پشت پرده جعلیات و تاریخ سازی های ناشی از حب و بغض ها و منافع یک عده ی اندک اما متنفذ بیرون کشید.

در نوامبر سال 1920 میلادی پیامی از سفارت انگلستان به نخست وزیر کابینه جدید دولت ایران جهت حفظ و ابقای جناب مصدق السلطنه والی فارس ابلاغ می شود.

همکاری مصدق با پلیس جنوب

 علت اصرار انگلیسیها برای حفظ دکتر مصدق به نظر باید جالب باشد مخصوصا اگر بدانیم که علت آن همکاری مصدق السلطنه با تشکیلات استعماری پلیس جنوب در برخورد با قیام های آزادیخواهانه مردم فارس و علی الخصوص تنگستانی ها و دشستانی ها باشد .

به نظر عجیب است که قهرمان ملی مبارزه با استعمار انگلیس خود از همکاران پریتانیا در سرکوب مردم جنوب باشد، راز این معما چگونه باز خواهد شد وچه چیزی میتواند مارا به گنجینه های اسرار تاریخی رهنمون نماید؟!!

دكتر مصدق در مورد اين همكاري در نطق معروف خود در مجلس چهاردهم چنين گفته بود:
« بنده مأمورين خوب از انگلستان ديده‌ام. من مأمورين بسيار شريف و وطن‌دوست از انگلستان ديده‌ام. من مذاكراتي در شيراز و در تهران با اينها دارم. يك روز ماژور هوور قنسول انگليس آمد و به من گفت: ما حكم داده‌ايم تنگستاني‌ها را تنبيه بكنند. من حالم به هم خورد. گفت: شما چرا حالتان به هم خورد؟ گفتم: چون اين صحبتي كه كرديد در نفع شماست نه در نفع ماست. گفت: توضيح بدهيد. گفتم: شما پليس جنوب را مأمور تنبيه تنگستان بكنيد بر منفوريت آنها افزوده مي‌شود. تنگستاني‌ها اگر شرارت مي‌كنند من تصديق مي‌كنم اگر بعضي از آنها راهزني دارند من تصديق دارم. اگر آنها را پليس جنوب تنبيه كند آنها جزء شهداء و وطن‌پرست‌ها مي‌شوند و من راضي نيستم. ولي اگر من كه والي هستم آنها را تنبيه كنم به وظيفه خود عمل كرده‌‌ام و كار صحيحي كرده‌‌ام.گفت: توضيحات شما مرا قانع كرد شما كار خودتان را بكنيد من از شما تشكر مي‌كنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن كردم و ماژور هوور آمد از من تشكر كرد...»[1]

درخواست ابقاء مصدق به عنوان حاکم فارس

همكاري مصدق با پليس جنوب و تجهيز قواي دولتي در سركوب تنگستاني‌ها سبب شد كه سفارت انگليس از نخست‌وزير جديد بخواهد كه مصدق را در سمت والي فارس ابقاء كند. عين نامه چنين است :
 
«سفارت انگليس ـ4 نوامبر 1920 مطابق با 22 صفر 1339. فدايت شوم.

پس از استعلام از صحت مزاج و تقديم ارادت زحمت مي‌دهد كه از قرار تلگرافي كه قنسول(کنسول) انگليس مقيم شيراز مخابره كرده‌اند آقاي مصدق‌السلطنه از سقوط كابينه قبلي و تشكيل كابينه جديد قدري مضطربند كه مبادا اين كابينه در موقع لازمه همراهي و مساعدت مقتضي از ايشان ننمايد و گويا خيال استعفا دارند. از قرار راپورت‌هايي كه از قنسول انگليس در شيراز مي‌رسد حكومت معظم‌له در شيراز خيلي رضايت‌بخش بوده اگر حضرت اشرف صلاح بدانند بد نيست كه دوستانه تلگرافي به معزي‌‌اليه مخابره فرموده، خواهش كنيد كه به حكومت خود باقي بوده و از اين خيال منصرف شوند. ايام شوكت مستدام. مستر نرمان»[2]

 اما این همه ی داستان نیست!

طلوع یک سیاست مدار

 مصدق السلطنه که در بهار سال 1261 شمسی در یک خانواده اشرافی و متنفذ دوره ی قاجار به دنیا آمد،پدرش میرزا هدایت الله آشتیانی وزیر دفتر ناصرالدین شاه از خاندان مستوفیان آشتیانی (میرزا محسن آشتیانی، جد اعلای خاندان آشتیانی از ایل بختیاری می باشد و مادرش شاهزاده نجم السلطنه نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایب‌السلطنه ایران بود. به عبارتی مادرش دخترعموی ناصرالدین شاه، دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرت الدوله بود.

در سال ۱۲۷۰ شمسی، پدر مصدق (میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر) از ناصرالدین شاه درخواست کرد که میرزا محمد (مصدق) ۹ ساله در ردیف مستوفیان زبردست قرار گیرد و در فهرست حقوق‌بگیران درآید و ناصرالدین شاه آن را پذیرفت.[3]

در تاریخ ۱ شهریور ۱۲۷۱ خورشیدی پدر محمد میرزا درگذشت. پسر بزرگش میرزا حسین (از همسر دیگر نه از نجم السلطنه) که سال‌ها به دلیل بیماری میرزا هدایت الله وظایف دفتر شاه را به عهده داشت، رسماً به این سمت منصوب شد. میرزا علی و میرزا محمد، پسران دیگر میرزا هدایت الله به ترتیب «موثق السلطنه» و «مصدق السلطنه» لقب گرفتند.

در تاریخ ۱ شهریور ۱۲۷۱ خورشیدی پدر محمد میرزا درگذشت و وی در سال 1275 شمسی درست زمانیکه دایی اش عبدالحسین میرزا فرامانفرما که حالا با توطئه علیه اتابک توانسته بود دولت را قبضه کند به عنوان موستوفی خراسان منصوب می شود.

عبدالحسین میرزا فرامانفرما

وی پس از مدتی شغل دولتی را رها کرده و برای تحصیل در مدرسه سیاسی که بسیاری از رجال بعدی سپهر سیاست ایران که مخرج مشترک آنها سکولاریزم و حرکت در مسیر مورد نظر غرب بود از جمله ی فارغ التحصیلان آن بودند رغبت نشان داد.

اما چگونه وی به عنوان والی فارس منصوب می شود و در این میانه به او چه می گذرد؟

 

ادامه دارد...


 

[1] سياست موازنه منفي در مجلس چهاردهم، ج 1، ص 23

[2] منبع قبل ـ ص 24 و بعد

[3] دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – به کوشش ایرج افشار ص ۳۲

  

منبع: سایت شهید آوینی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo