فصل پنجم : هنر و ادبیات

موضوع: هنر و ادبیات

هنر

در این فضای مسوم و پرمرضی كه انسان امروز نفس می‌كشد و با این بیماری مرگ‌آوری كه بر قلب و روح او غلبه كرده است، روشنفكری و هنر خارهایی هستند كه در خارستان شیطان می‌رویند. روشنفكران و هنرمندان اگر توبه نكنند و میثاق خویش را با خدا تجدید نكنند، لاجرم وابسته به حوزه فكری غرب هستند و خواه‌ناخواه این تفكر تازه را با انقلاب اسلامی ایران ادراك نخواهند كرد و اگر با آن مبارزه نكنند، لااقل بدان بی‌اعتنا خواهند ماند.

نام مقاله : جنگ در آینه نقاشی متعهد

"اَلَستُ بِربّكم؟ قالوا بلی.«اعراف/172»" كه اگر از آن سوی، مختصات طبیعی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیایی، اقتضائات و موجباتی ناخواسته دارد، لكن از این سوی ، نفس در عمق فطرت خویش بدان میثاق ازلی متعهد است و فجور و تقوا را به الهام فطری از یكدیگر باز می شناسد و جاذبه ای نیرومند او را از درون به سوی حق می كشاند، به سوی عبادت و تحمید و تقدیس.

نام مقاله :  منشور تجدید اهل هنر

ما به هنری بی‌درد و مدعیان آن اعتنایی نداریم، آنچنان كه به هنر باسمه‌ای ایدئولوژیك مخالف با اسلام رنگ پذیرفته است. امید ما تماماً به هنرمندان مؤمن متعهد است و معتقدیم كه هنر به معنای حقیقی خویش، جز در آینه مصفای روح مؤمن تجلی نخواهد یافت و جز هنر متعهد به اسلام، هرچه هست، نه تنها هنر نیست، بلكه عین بی‌هنری است.

نام مقاله : جنگ در آینه نقاشی متعهد

هنر اگر برای هنر نباشد، برای هیچ چیز دیگری هم نباید باشد جز عشق به خدا، چرا كه هر تعلقی جز این، وزر و وبال و غُل و زنجیری است بر گرده روح كه او را به زمین به زمین می چسباند. تعهد هنرمند باید از باطن چشمه سار هنر او بیرون بجوشد، نه آنكه از بیرون چون لعابی نازك از رنگ بر هنر او بنشیند.

نام مقاله : منشور تجدید اهل هنر

تعبیرات حضرت امام و تصریحات مكرر ایشان بر تعهد هنر در برابر مبارزه با دشمنان اسلام، بسا بیش تر از آن دارای صراحت است كه بتواند مورد تاویل قرار گیرد. هنر در منظر امام ذاتاً و ماهیتاً امانتدار مبارزه با دشمنان دین است... و دیگر چه جای تردید، آنجا كه ایشان فرموده اند: هنری زیبا و پاك است كه كوبنده سرمایه داری مدرن و كمونیسم خون آشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل...

نام مقاله :  منشور تجدید اهل هنر

هنر از حیث محتوا نوعی معرفت است و از این قرار، عین حكمت و عرفان. پس چگونه می توان مظاهر مختلف حیات انسان را، علم و حكمت هنر و فلسفه و دین را، آنچنان كه امروز معمول است از یكدیگر جدا كرد؟ هنرمندان هرگز در جست وجوی حكمت نیستند. آنها تنها سعی دارند كه در تكنیك كار خویش مهارت بیش تری پیدا كنند. و لكن آنچه در تكنیك و قالب كار هنری آنها به مثابه محتوا اظهار می شود چیست اگر حكمت نیست؟

نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

حقیقت هنر نوعی معرفت است كه در عین حضور و شهود برای هنرمند مكشوف می گردد و این كشف تجلی واحدی است كه از یك سوی در محتوا و از سوی دیگر در قالب هنر ظاهر می شود: "و ما امرنا الا واحده كلمح بالبصر.(قمر/ 50)" مایه اصلی هنر همین «كشف ذوقی» است كه توسط خیال محقق می شود، اما در جست و جوی گریز از تعهد به این دستاویز نیز نمی توان توسل جست، چرا كه خیال نیز حقیقتا آزاد نیست.

نام مقاله : منشور تجدید اهل هنر

نهضت هنری‌ تازه لاجرم نیازمند به تحولی انفسی در عرصه تفكر و اعتقادات است و آن نهضت ضرورتاً آغاز شده، چرا كه این عصر عصری دیگر است، عصر ظهور حق و زهوق باطل است. عصر شكوفایی دیگرباره اسلام و اضمحلال تمدن غرب است...سخن آخر اینكه سیر نقاشی متعهد در جست‌و‌جوی آزادی از سیطره غرب است. اكنون نقاشی خواه‌ناخواه متأثر از تكنیك‌های غربی است،

نام مقاله : جنگ در آینه نقاشی متعهد

آیا آزادی هنرمند در مخالف خوانی همیشگی است؟ آیا آزادی او در نفی همه ایدئولوژی ها و اخلاق است؟ کامو می گوید: ... هنرمند این عصر از بس همه چیز را طرد می کند، حتی سنت هنری خود را، می پندارد که می تواند قواعد خاص خود را بیافریند و سرانجام گمان می کند که خداست.

نام مقاله : ادبیات آزاد یا متعهد؟

آزادی هنرمند در « درک تکلیف » اوست نه در « نفی و طرد التزام به همه چیز » و البته این التزام باید از درون ذات بیرون بجوشد نه آنکه از بیرون سایه بر وجود هنرمند بیندازد. در اینجا عدم تعهد همان قدر بی معناست که اجبار، یعنی همان طور که هنرمند را نمی توان مجبور کرد، خود او نیز نمی تواند از تعهد درونی خویش بگریزد. و هر تعهدی خواه ناخواه ملازم با تکلیفی است متناسب آن، و به این اعتبار، هیچ اثر هنری نمی توان یافت که صبغه سیاسی نداشته باشد. جورج اُرول در این باره می گوید: ... هیچ کتابی از تعصب سیاسی رها نیست. این عقیده که هنر باید از سیاست برکنار بماند، خودش یک گرایش سیاسی است.

نام مقاله : ادبیات آزاد یا متعهد؟

« آزادی » میان ما و آزاد انگاران مشترک لفظی است و چه بسا که این دو آزادی در ظاهر نیز مشابهت هایی با یکدیگر داشته باشند. آن آزادی که می گویند، « رهایی از هر تقید و تعهدی » است و این آزادی که ما می گوییم نیز « آزادی از هرتعلقی » است. تفاوت در آنجاست که ما حقیقت انسان را در خلیفة اللهی او می جوییم و بنابراین ، « انسان کامل » و « عبدالله » را مشترک معنوی می دانیم، اما آنان بندگی خدا را نیز از خود بیگانگی می دانند.

نام مقاله : ادبیات آزاد یا متعهد؟

انسان امروز بر یک « فریب عظیم » می زید و بزرگ ترین نشانه این حقیقت آن است که خود از این فریب غافل است؛ می انگارد که آزاد است، اما از همه ادوار حیاتِ خویش دربندتر است؛ می انگارد که فکر روشنی دارد، اما از همه ادوار حیاتِ خویش در ظلمت بیش تری گرفتار است.

نام مقاله : ادبیات آزاد یا متعهد؟

_هنر ، تجلي شيدايي است و شيدايي ، هر چه هست در عشق است . مسيحاي عشق است که روح شيدايي در پيکر هنر مي‌دمد و اگر نباشد اين روح ، هنر نيز جز جسدي مرده بيش نيست .

نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_کار عشق به شيدايي و جنون مي‌کشد و کار جنون به « تغزل » ؛ تغزل ذات هنر است . جنون ، سرچشمه هنر است و همه ، از آن « زمزمه‌هاي بيخودانه » آغاز مي‌شود که عاشق با خود دارد ، در تنهايي . جنونش را مي‌سرايد و اين يعني تغزل .

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_هنرمند اصل شهود و حضور است و اينچنين ، « هنر » لاجرم متکي بر « الهام » است ؛ نوعي « وحي » که نبايد با وحي خاصي که به انبياء مي‌رسد اشتباه شود . هنرمند « ملهم از غيب » است ؛ اگر چه الهاماتي که به او مي‌رسد با مراتب روحي او کاملاً متناسب است . بعضي ارواح هستند که قابليت نزول ملائکه را دارند و بعضي ارواح ، نه ؛ همنشين شياطين‌اند.

 

_هنر ، کشف و شهودي است با واسطه تخيل … اما اين تخيل نه آنچنان است که هر کس را به هر جا ببرد . تخيل آزاد بي معني است ، مگر آنکه هنرمند خود آزاد باشد ؛ آزاد از تعلقات . آنگاه عالم خيالش با عالم حقيقت پيوند مي‌يابد و عين صورتهاي متمثله حقايق در آن نقش مي‌بندد ؛ و اگر نه مرکوب تخيلش ، خر لنگي است که از خارستان صورتهاي وهمي خيال متصل قدمي آن سوتر نمي‌رود . جهان هنرمند به وسعت مرتبه استکمالي روح اوست و اگر بينگارد که مي‌تواند با بالهاي خفاش گونه شياطين ، خود را به آسمان حقايق متعالي برساند ، بداند که فرشتگان حافظ وحي او را به شهاب ثاقب مي‌رانند .

 

_در جهان عموم هنرمندان حق مسلم خويش مي‌دانند که در باره عموم مسائل اظهار نظر کنند چرا که مي‌گويند « تخيل آزاد لازمه کار هنري است . » اما چون از « تعهد » با آنان سخن گوييد ، روي ترش مي‌کنند که « هنرمند تنها نسبت به هنر خويش متعهد است و هر نوع ديگري منافي تخيل آزاد است . » براستي مگر اين « تخيل » چيست که مي‌تواند از « تعهد » آزاد باشد ؟

 

_« هنرمند » در ميان ساير انسانها همچون « بلبل » است در ميان پرندگان ، و وجه امتياز او نيز در « شيدايي » است و « بيان خوش » . مرادم از شيدايي ، « شيدايي حق » است ؛ اما همچنان که در نزد غالب انسانها ، القائات نفس از دعوات شيطان تشخيص پذير نيست ، چه بسا که « شيفتگي شيطان » با شيدايي حق مشتبه گردد … و غالباً چنين است .

 

_اگر هنر را بدان مفهوم اصلي که وجه باقي موجودات است بگيريم آنگاه حسن جمال هنر نيز بدان است که کمال انساني را آشکار کند .

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_قالب و محتواي هنر نيز به مثابه جمال و کمال حق ، از يکديگر انفکاک و انتزاع نمي‌پذيرند و هر يک عين ديگري است ، ولکن غفلت انسان باعث مي‌شود که او زيبايي را اصالتاً به اشياء باز مي‌گرداند ، نه به جلوه کمال حق در جمال اشياء . حال آنکه زيبايي ، هر چه هست حسن و بهاء حضرت حق است که در ظرف ماهيات جلوه گري مي‌کند .

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_کار هنرمند تمثل بخشيدن به حقايق قدسي است . حقايق متعالي عين « تقدس و زيبايي » هستند و « جلوه‌گري » براي آنها « امري ذاتي » است ، و اگر هنرمند آيينه وجود خويش را صيقل دهد ، اين انوار قدسيه از طريق او در اين عالم تجلي مي‌يابند ، آنسان که گويي اين تلألؤ ، ذاتي خود اوست .

 

_در جهان آفرينش نيز ، طبعاً هيچ چيزي موجود نيست که فقط « زيبا » باشد و لاغير ، زيبايي ، وصف است براي اشياء ديگر ، نه آنکه خود نوعي وجود باشد . گل زيباست ، پروانه زيباست ، باغ و راغ زيباست ، طلوع و غروب زيباست … اما نه آنکه اشيايي هم وجود داشته باشند که در پرسش از ماهيت آنها ، در جواب پرسش « اين چيست ؟ » بگويند : « زيباست » . پيش از اين ، همه انسانها از اين حق برخوردار بوده‌اند که هر که هستند ، پيشه ور و يا صنعتگر ، کوزه گر ، کاتب و يا معمار … بتوانند در هنر به کمال غايي وجود خويش دست پيدا کنند ، نه آنکه اين حق ، تنها مختص به جماعت هنرمندان باشد و لاغير .

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_هنرمند بايد اهل درد باشد و اين درد نه تنها سرچشمه زيبايي و صفاي هنري ، بلکه معيار انسانيت است . آدم بي‌درد هنرمند نيست که هيچ ، اصلاً انسان نيست .

نام مقاله : جنگ در آینه نقاشی متعهد

_هنر خواه ناخواه عين تعهد است و از اين لحاظ ، هرگز از حکمت و تفکر و اخلاق و دين و سياست … انفکاک و انتزاع نمي‌پذيرد .

نام مقاله : رمان ، سینما ، رسانه

_با « انفصال از عالم معنا و تعهد » آنچه براي « بيان » باقي خواهد ماند ، فقط « احساسات » است . اما مگر احساسات را مي‌توان از فکر و تعهد جدا کرد ؟ ساحتهاي وجودي انسان با يکديگر ارتباط فعال و مولد دارند و الگوهاي حساسي همواره متناسب با نظامهاي فکري هستند .

نام مقاله : رمان ، سینما ، رسانه

_گذشته از آن گرايش عامي که هنر امروز را به سوي آبستراکسيون و فرماليسم محض مي‌کشاند ، انکار تعهد در هنر از ديگر سوي ، امري منشأ گرفته از نيهيليسم و آته‌ايسم ملازم با روشنفکر مآبي و غربزدگي است ، تا آنجا که تجدد‌گرايي عين کمال بشر انگاشته مي‌شود و از آن پس هر کس سخن از خدا بگويد ديگر از سير ارتقايي تاريخ بشر دور مي‌افتد … در اينجا ديگر هر نوع تعهدي مذموم نيست ، تنها تعهد نسبت به دين و دينداري مذموم است . در اينجا ديگر انکار تعهد با قصد اثبات تعهداتي خاص انجام مي‌شود : بي‌خدايي و ولنگاري . گريز از تعهد نيست مگر « تعهد نسبت به بي‌دردي » … و با اين سخن که هنر تنها نسبت به خويش متعهد است ، جز بي‌دردان چه کسي را مي‌توان فريفت ؟

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_« تخيل آزاد » يعني چه ؟ اين « آزادي » ، آزادي از چيست ؟ « آزادي از حقيقت ؟ » … يعني هنرمند حق دارد در جهان توهمات و تصورات بيمارگونه و ماليخوليايي خويش ، هر چه مي‌خواهد بگويد و بنويسد و هر نقش که مي‌خواهد بپردازد و هر فيلمي که مي‌خواهد بسازد و … کسي هم حق نداشته باشد که چون و چرا کند ؟

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_هنر مدرن ماهيتاً هبوطي و نزولي است و با توجه تاريخي بشر به دنيا پديد آمده است . گذشته از آنکه سير تاريخي هنر مدرن لاجرم به اين هبوط تاريخي شهادت مي‌دهد ، اثر هنري لزوماً مظهري است براي روح هنرمند … و مظاهر ارواح پليد چگونه ممکن است زيبا باشد ؟ اگر چه به هر تقدير هنر مدرن مرحله‌اي تاريخي از تحقق تکويني انسان است و از اين نظر بايد در آن با چشم عبرت نگريست .

 نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

_حجاب اکبر ، هنري است که تعلق خويش را به آن ميثاق ازلي و عهدالست انکار کند ، و مگر نکرده است ؟ اصلاً هنر مدرن با انکار اين ميثاق و نفي تعهد ، به وجود آمده است . رحم پرورش اين مولود ، اصلاً خودپرستي انسان است . هنر امروز نيز ، همچون ساير شئون بشري در اين روزگار ، متناسب با غلبه اومانيسم است و چگونه مي‌تواند جز اين باشد ؟

نام مقاله :منشور تجدید اهل هنر

ادبیات

ادبیات به مفهوم جدید لفظ در نسبت با همین زبان متغییر وجود یافته است، حال آنکه فرهنگ و ادب در عالم قدیم و در نزد ما که مولد و مأوای تمدن جدید نبوده ایم، در تمسک به « عُروة الوثقای مأثورات » خود را از تغیّر احوال و تطاول روزگار حفظ می کرده است.

نام مقاله : آزادی قلم

شاعران و ادیبان « اَعلام آفاق متعالی وجود انسان » بوده اند، نه حکایتگر سرگردانی بشری؛ و هلاکت حقیقی نیز در نفی نسبتی است که میان انسان و آسمان معنوی وجود دارد؛ آن که این نسبت را انکار می کند همچون پرنده ای است که بال های خویش را زائد می انگارد.

نام مقاله : آزادی قلم

زبان فعلی ما تربیت یافته دامان عرفان است و همه شیرینی و زیباییش مولود همین پیوند تاریخی است. سیر تكامل زبان فارسی كنونی در اشعاری كه از قرن سوم «دوران صفاریان» تا قرن هشتم «شعرای سبك عراقی» سروده اند، قابل تعقیب است.

نام مقاله :  رستاخیز جسم و جان

و اما زبان فارسی ان زبانی است كه «گلستان» و «بوستان» و «مثنوی» و غزلیات لسان الغیب را به ان می خوانیم و راستش این است كه ما این زبان را با همه شیرینی و زیبایی و قابلیت شگفت انگیز در بیان مدیون قران هستیم، می گویم قران و نمی گویم زبان عربی. زبان عربی نیز خود مدیون قران است. ان كس كه این تحول تاریخی را نادیده انگارد، از تاریخ ایران بی خبر است

نام مقاله :  رستاخیز جسم و جان

ما امروز شاهد عواقب همان امری هستیم که کامو می گفت؛ به فحشا کشاندن کلمات. هیچ کلمه ای دیگر در شأن حقیقی خویش واقع نیست و در فرهنگ رسانه ای، هر کلمه ای بر انواع و اقسام معانی متضاد دلالت دارد. آنان که خریداران چیزی جز « ادبیات مرسوم » نیستند، با کینه و غیظ، جملاتی از این قبیل را که خواندید به دور می افکنند و از هر آنچه « خلاف آمدِ وضع موجود » باشد می گریزند.

نام مقاله :  ادبیات آزاد یا متعهد 

اما اگر در این معنا نظر کنیم که این عالم معبر انسان از مبادی ازلی به سوی غایات ابدی است، آنگاه در خواهیم یافت که ادبیات جدید نیز نمی تواند یکسره عرصه تحقق زمان فانی باشد و به ناچار نسبتی با حقایق سرمدی خواهد یافت و اینچنین، مجلای ذکر خواهد شد. ذکر، به معنای عام، بارقه ای است که از عالم اجمال در عالم تفصیل می درخشد و عالم شهادت را به نور غیب روشن می دارد؛ یعنی به آن معنا می بخشد. و تو بدان که اگر این بارقه ها نبودانسان گم کرده راه در ظلمات تزاحم و تضاد و آفاق سخیف وجود بشری برای همیشه گم می شد.

نام مقاله :   آزادی قلم

آدمی همچون من که از خاک شرق بر آمده، ریشه اش در همین خاک محکم شده، در زیر همین آسمان شاخ و برگ گسترانیده و از باران وحی و شهود قلبی سیراب شده است می داند که معمای « من » گشودنی نیست. معمای « من » یعنی همه معمای هستی... و این معما ـ یا بهتر بگویم «راز » - گشودنی نیست که نیست؛ نه با رُمان که با هیچ چیز. راز اگر در دام انکشاف می افتد که دیگر راز نبود. میلان کوندرا نیز انتظار نمی بَرد که رُمان این راز را بگشاید. این قدر هست که رمان می تواند از عهده بیان این « وضع » برآید، وضع انسان در جهان، یعنی آنچه که میلان کوندرا به تبعیت از هیدگر آن را « در جهان بودن » می خواند.

نام مقاله : رمان و انقلاب اسلامی

رُمان، هستی را می کاود نه واقعیت را. رُمان نویس نه مورخ است نه پیامبر، او کاوشگر هستی است.

نام مقاله :  رمان و انقلاب اسلامی

اکنون در سراسر جهان، همه ارواح منتظر دریافته اند که عصر تازه ای آغاز شده است. با این عصر تازه انسان تازه ای متولد خواهد شد – که شده است – و او روایت تازه ای از چگونه بودن خویش باز خواهد گفت. اگر قرار باشد که رمان تحول یابد – و چاره ای هم جز این نیست – تنها از این طریق است، از طریق تحول « من ».

نام مقاله :  رمان و انقلاب اسلامی


Logo
https://old.aviny.com/Article/Aviny/maghalat/ghesar/05.aspx?mode=print